کودتا کودتاست؛ زنده باد مقاومت ملی!

مرتضی کاظمیان

۲۸ مرداد ۱۳۹۰
سبزها نیازمند تجربه‌آموزی از «نهضت مقاومت ملی» برای پیگیری گذار به دموکراسی در ایران امروزند.

کودتا کودتاست؛ چه در 28 مرداد 32 به کمک انگلستان و آمریکا محقق شده باشد برای سرنگونی دولت ملی، و چه در متن یک انتخابات (22 خرداد 88) و از درون حاکمیت عملیاتی شود، برای یک‌پارچه سازی ساخت قدرت.
هرچند که در تعریف «کودتا»، آن را «ضربه‌ی ناگهانی به دولت و تغییر یک‌باره‌ی آن به کمک نیروی نظامی» توصیف کنیم؛ یا به معنای «شورش نظامي ناگهاني واخراج ناگهاني هيئت حاكمه» بگیریم؛ یا چنان که هانتینگتون معتقد است آن را «شگردی غیرقانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود از طریق خشونت یا تهدید به اعمال آن» بدانیم؛ یا حتی در تعریفی جدیدتر، «نفوذ به بخشی محدود ولی حیاتی از حکومت٬ و استفاده از آن برای دراختیار گرفتن بقیه‌ی قدرت موجود» بخوانیم، تغییری در مضمون این یادداشت ایجاد نخواهد کرد.

تلاش مشترک لندن، واشنگتن و عوامل داخلی و دربار برای سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق در 28 مرداد 32 همان قدر گذار به دموکراسی را در ایران با اختلال و هزینه‌ی مضاعف همراه ساخت که تلاش مشترک باندهای تمامیت‌خواه و اقتدارگرای حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی برای یک‌دست سازی حاکمیت و سرکوب خونین و قلع و قمع «غیرخودی»ها و مرعوب و منکوب ساختن مخالفان و منتقدان و به حداقل رساندن نقش و جایگاه شهروندان در سامان دادن حاکمیت.

در ظاهر، شورشی نظامی چنان که علیه دولت مصدق صورت گرفت در سال 88 رخ نداد؛ دولت احمدی‌نژاد (یا جایگاه رهبر جمهوری اسلامی) نیز برخلاف نخست وزیر مصدق و کابینه‌اش دچار ضربه ی ناگهانی نشد و تغییر یک‌باره‌ای در ساخت قدرت ایجاد نگردید؛ هیچ‌یک از ارکان سخت‌افزاری قدرت در جمهوری اسلامی برخلاف نظام سلطنتی در سال 32 هجمه‌ای را تحمل نکرد. اما...

اما آن بگیر و ببندهای خشونت‌بار از همان شب انتخابات 22خرداد (در ستاد قیطریه یا در منزل بسیاری از فعالان سیاسی)؛ آماده‌باش و تهاجم غیرانسانی نیروهای ضدشورش به شهروندان مات و مبهوت از نتایج رسمی اعلام شده؛ سرکوب خونین و بی‌پروای اعتراض مدنی مردم به دست جمعی از «اراذل و اوباش» اجیر شده توسط جناح تمامیت‌خواه حکومت؛ بستن مطبوعات غیرخودی و بازداشت روزنامه‌نگاران و فعالان رسانه‌ای همسو با اعتراض مردم؛ گسیل داشتن خیل نیروها و ماشین‌های ارعاب و سرکوب به خیابان‌ها؛ و درنهایت حذف تمام و کمال بخش مهمی از نیروهای سیاسی موثر در روندها و فرآیندهای سیاسی چند سال اخیر از صحنه‌ی رقابت سیاسی؛ این همه را اگر نمی‌توان «کودتا» خواند، چه باید توصیف کرد؟

اگر کودتای 28 مرداد 32 از چند ماه قبل طراحی و تدوین شده بود، شواهد گوناگون و متعدد (از جمله اظهارات فردی به‌نام سردار مشفق) نشان داد که طراحان کودتای 22 خرداد 88 نیز آن را به‌مثابه‌ی عملیاتی نظامی- اطلاعاتی، از ماه‌ها پیش از انتخابات، مورد توجه قرار داده بودند تا جریان‌های «غیرخودی» را به تمامی از صحنه‌ی تحولات سیاسی ایران، و امکان مشارکت در تصمیم‌سازی‌های اجتماعی و ملی محروم و ممنوع سازند.

اگر کودتای 28 مرداد 32 خیال شاه خودکامه را از «مشروطه‌خواهان»ی چون مصدق برای مدتی راحت کرد، و دست بیگانگان را برای چپاول سرمایه ملی (نفت) گشاده کرد، کودتای 22 خرداد 88 نیز به عزم تداوم سیطره‌ی مطلقه‌ی ولی فقیه، و آسوده ساختن خیال وی و همراهان نظامی-رانتی‌اش از مخالفان و «اصلاح‌طلبان»ی که در پی مقید و محدود و مشروط و پاسخگو کردن صاحبان قدرت بودند، محقق شد و امکان بهره‌برداری از ثروت‌های ملی بی نظارت و پرسش را مهیا نمود.

نیروها و احزاب ملی و مخالف حکومت استبدادی و وابسته پس از کودتای 28 مرداد سرکوب و قلع و قمع‌ی غریب را تجربه کردند؛ برخی چون دکتر فاطمی و افسران حزب توده تیرباران شدند؛ جمع کثیری (ازجمله رهبر نهضت ملی و نخست وزیر دولت قانونی) حبس و تبعید را تجربه کردند؛ و چه بسیار که مرعوب و منزوی و منکوب و سرکوب شده سکوت و «صبر و انتظار» را تجربه نمودند و به ناچار در پیش گرفتند. حکایتی که پس از کودتای 22 خرداد 88 نیز به‌وضوح رخ داد؛ شخصیت‌های حقیقی و حقوقی پرشماری از طیف منتقدان و مخالفان وضع موجود، و پیگیران حاکمیت ملی، سرکوب‌ی سنگین را لمس و تحمل کردند؛ تا آنجا که قریب به 6 ماه است راهبران جنبش سبز (موسوی و کروبی و رهنورد) ربوده شده و به حبس خانگی مبتلا گردیده‌اند.

22 خرداد 88 اگر واجد مشابهت‌های معنادار و تأمل برانگیزی با 28 مرداد 32 است، از منظری دیگر نیز نیازمند بازخوانی آن تجربه است: نهضت مقاومت ملی.

دو روز بعد از آنکه كودتاي آمريكايي - انگليسي، دولت ملي دكتر مصدق را ساقط کرد، جمعی از نیروهای وطن‌دوست و متعهد به آزادی و حاکمیت ملی، آستین بالا زدند و عزم ایستادگی در برابر تمامیت‌خواهی و مبارزه با دولت غیرقانونی کردند. محمد نخشب و حسین شاه‌حسيني به منزل آيت‌الله زنجاني مي‌روند؛ در جلسه‌اي كه عباس رادنيا، حاج حسن قاسمي و احمد توانگر بختياري هم در آن حضور داشتند، آيت‌الله زنجاني مي‌گويد: «بايد با اين جو ايجاد شده كاري بكنيم كه مردم اميدوار باشند؛ بايد به مردم بگوييم كه نهضت ادامه دارد». همه‌ی نيروهاي ملي حاضر در جلسه، موافقند. افراد حاضر در جلسه به پيشنهاد آيت‌الله زنجاني شروع به نوشتن شعار «نهضت ادامه دارد» بر روي كاغذهاي معمولي - و به كمك كاربن - مي‌كنند. صدها جمله‌ی نوشته شده، بريده و لوله شده و بعد از مغرب در برخي نقاط پايتخت توزيع مي‌شود.

اين چنين، پايه‌ی «نهضت مقاومت ملي» گذاشته مي‌شود؛ عنواني كه ناصر صدرالحفاظي با وام گرفتن از «نهضت مقاومت فرانسه» پيشنهاد مي‌كند؛ بازرگان و بختیار و طالقانی و فروهر و دیگر همراهان می‌پذیرند و همراه می‌شوند. نهضت مقاومت ملی به‌گونه‌ای درس‌آموز، بسیاری از شخصیت‌های وطن‌دوست را از طیف‌های مختلف مذهبی و غیرمذهبی، و از لایه‌های مختلف اجتماعی گردهم می‌آورد.
نهضت مقاومت ملي، به قدر توان خويش، در روزهاي سخت و خفقان حاكم پس از كودتای 28 مرداد، شعله‌ی آزادي‌خواهي و دموكراسي‌طلبي و استقلال‌جويي را برافروخته نگاه مي‌دارد.

کمیته‌ها و کانون‌های مقاومت در بازار و دانشگاه و مدارس و احزاب و ... شکل می‌گیرد. همین کانون‌های مقاومت، بذر استقامت و امید می‌پاشند بر زمین یخ‌زده‌ای که استبداد می‌طلبد. از دل همین «کانون‌های مقاومت» و از متن نهضت مقاومت ملی و تجربه‌ی ایستادگی در برابر خفقان و سرکوب و ارعاب است که جنبش اعتراضی اوج می‌گیرد؛ و درنهایت، در نقطه‌ای که یک‌یک علل و عوامل دست به دست هم داده‌اند، و در هنگامه‌ای که نظام سلطنتی دچار بحران هژمونی و اقتدار شده، تغییر نظام سیاسی در بهمن 57 محقق می‌شود.

مشابهت‌ها و اختلاف‌های 22 خرداد و 28 مرداد کم نیست؛ اما یک مولفه‌ی مهم، مجالی است که در ابتدای هزاره سوم میلادی در اختیار دموکراسی‌خواهان و وطن‌دوستان امروز قرار دارد: سبزها، برخلاف فعالان نهضت مقاومت ملی، به برکت عصر ارتباطات و فنآوری اطلاعات، از امکان‌ها و فرصت‌های ویژه‌ای برخوردارند. مهم، عزم و اراده‌ی ایستادگی و مقاومت در برابر تمامیت‌خواهی و سلطه‌جویی حاکمیت اقتدارگرا و جریان‌های تمامیت‌خواه مسلط در آن است. ایستادگی توام با «امید»، و با توجه به ضرورت جلب مشارکت و ائتلاف هرچه بیشتر نیروهای ضداستبداد، و تلاش برای سامان دادن «کانون‌های مقاومت»؛ کانون‌هایی که اگر در ابتدای دهه 30 در «کمیته»های مختلف محقق می‌شد، امروز می‌توان آنها را در قالب «شبکه‌های اجتماعی» واقعی و مجازی سامان داد و چونان سامانه‌هایی برای مقاومت و نشر امید و آگاهی‌بخشی و شورافکنی و اقدام مشترک و هماهنگ، فعال ساخت. سبزها نیازمند تجربه‌آموزی از «نهضت مقاومت ملی» برای پیگیری گذار به دموکراسی در ایران امروزند.

شش دهه پس از کودتای 28 مرداد، صدای محمد مصدق هنوز در سرسرای سیاست‌ورزی ایران می‌پیچد: «چه زنده باشم و چه نباشم، امیدوارم و بلكه یقین دارم كه این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار كشور این مبارزه ملی را آن‌قدر دنبال می‌كنند تا به نتیجه برسند... من مطمئنم که نهضت ملی ایران خاموش شدنی نیست... تنها آرزویم این است که ملت ایران اهمیت نهضت ملی خود را به‌خوبی درک کنند و به هیچ صورت از تعقیب راه پرافتخاری که رفتند دست نکشند...»

از: جرس

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران