|
|
|||
این خانه دگر خانه ما نیست بيژن صف سري سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰ عاقبت "طرح نظارت بر نمایندگان" که در خردادماه سال گذشته از سوی رهبری نظام به مجلس ابلاغ شده بود روز سه شنبه توسط گروهی وکیل الدوله بنام نمایندگان ملت با 45 درصد از آرای کل، تصویب شد؛ طرحی که با تصویب آن هیچ نماینده ای قادر به انجام وظیفه حقیقی خود نیست و از ترس مبادا که با سرپیچی از فرامین رهبری نظام که در این طرح بنام اعمال خلاف امنیت ملی از آن نام برده شده، اخراج و به مجازات های تعیین شده گرفتار آید. بعبارتی بساط همین مجلس نیم بند هم برچیده شد تا در خانه ملت، حتی زمزمه ای که خاطر ولی امر مسلمین را مشوش سازد طنین انداز نگردد. نقل تاسیس خانه ملت در این آب و حاک از آغاز نیز با برنتابیدن حقوق
ملت از سوی زمامداران مستبد تشنه قدرت وظلم ستیز همراه بوده؛می گویند
حکایت بنا نهادن این خانه و ایضا نطفه انتخابات در این کهنه دیار از
آنجا آغاز شد که جمعی از مشروطه خواهان برای رساندن پیامشان به شاه به
خانه امیر بهادر خان واقع درخیابان شاپور، سر پل امیر بهادررفتند. امیر
بهادرخان از آن جمع مشروطه خواه که به خانه اش آمده بودند پرسید،
حرفتان چیست؟ آن جماعت یک صدا گفتند مجلس ملی و عدالتخانه می خواهیم.
امیر بهادرباز می پرسد که چه بشود؟ می گویند برای اینکه شاه تنها سلطنت
کند و مسئول نباشد و این مجلس و دولت باشندکه مسئولیت بر عهده می
گیرند.امیر بهادر خنده ای می کند و می گوید اینکه نشدنیست، چرا که تا
امروز سی کرور رعیت بود و یک شاه، که همگی ازاو اطاعت می کردیم اما
حالا شما می خواهید یک نفر رعیت باشد و سی کرور شاه! نه، ما که از عهده
بر نمی آئیم. حال دیگرساده اندیشی است که هنوز به انتخابات چنین مجلسی که نمایندگانش هر لحظه به بهانه اعمال مغایربا امنیت ملی، در مظان اتهام قرار دارند، دل خوش ساخت؛ وبی پرده و ابهام به آنهائیکه کماکان امید به اصلاح نظام دارند و به ملت امید واهی می دهند، باید گفت قصدی جزفریب ملت ندارند.چرا که نظامی که هر روز با مانع تراشی، راه احقاق حقوق ملت را سد می سازد، هرگز تن به خواست ملت که همانا آزادی است نمی دهد. از: روز
|
||||