|
|
|||
دخالت بشر دوستانه و تحولات لیبی علی افشاری یکشنبه ۸ آبان ۱۳۹۰ دفن کردن جسد قذافی فصلی از تاریخ لیبی را بست و فصلی دیگر را در آن گشود. فصلی که در کنار شادی سقوط دیکتاتور بی رحم و امید به بر پایی آزادی، دموکراسی و رفاه همگانی نگرانی های جدی در خصوص باز تولید استبداد، تداوم چرخه خشونت، در افتادن لیبی به پرتگاه هرج و مرج و حاکم شدن قوانین نا عادلانه و غیر انسانی در پوشش شریعت اسلام را نیز پدید آورده است. اما تحولات لیبی، بعد بین المللی پر رنگی دارد. دخالت نظامی ناتو به همراه متحدین آسیایی و آفریقایی اش آخرین تجربه اعمال مفهوم " دخالت بشر دوستانه " بود که بر اساس مصوبه 1970 شورای امنیت سازمان ملل رخ داد. این قطعنامه خشونت فراگیر و قتل عام قذافی تا 15 فوریه را مصداق جنایت بر علیه بشریت دانست و مجازات منطقه ممنوعه پرواز را تصویب کرد. ناتو بر مبنای این مصوبه عملیاتش را حول ماموریت های سه گانه حفاظت از جان شهروندان عادی و مناطق غیر نظامی، ممانعت از انتقال تسلیحات نظامی و جلوگیری از پرواز هواپیماهای نظامی وابسته به دولت سرکوبگر قذافی تنظیم نمود. ارزیابی عملکرد نیروهای انتظامی خارجی و تطبیق آن با موازین دخالت بشر دوستانه محتاج بررسی تفصیلی است و به ملاحظه عوامل مختلفی نیاز دارد. ابتدا باید توجه کرد در هر نوع عمل و اجرای برنامه انحراف نیز وجود دارد. نفس انحراف دلیلی بر وجود بر بطلان و ناکامی یک برنامه نمی شود. بلکه میزان و درجه انحراف است که تعیین کننده است. عملکرد غرب در لیبی دارای انحراف بود و از محدوده مصوبه سازمان ملل نیز در محدوده هایی تخطی کرد. اما ادعای نگارنده این است که کلیت عملکرد آن در مجموع در قالب دخالت بشر دوستانه می گنجد. د ر ادامه سعی می شود ادله و دلایل لازم برای اثبات این ادعا شرح داده شود. دخالت بشر دوستانه به صورت غیر رسمی از حمایت گروهی از مردم انگلیس از مبارزات آزادی بخش و استقلال طلبانه مردم یونان بر علیه امپراطوری عثمانی آغاز شد و بعد ها در القاء برده داری از سوی دولت وقت انگلستان و درگیری نظامی این دولت با قاچاقچیان برده وارد مرحله بالاتری گشت و دهه ها بعد به صورت یک ترم در روابط بین الملل در آمد. این مفهوم از آغاز مورد مناقشه و مخالفت دو نیروی اصلی بود. رئال پالیتیست ها و مدافعان مکتب واقعگرایی از سویی و نیرو های کمونیست از سوی دیگر با اصل این مفهوم به مخالفت برخاستند و تا کنون نیز پیشاپیش و بدون در نظر گرفتن واقعیت ها آن را رد می کنند. چپ ها در قالب مفهوم امپریالیسم معتقدند دخالت بشر دوستانه دستکش مخملی بر دستان چدنی نظام استثمارگر سرمایه داری است که می خواهد منافع انحصاری خودش را بسط دهد. مدافعان مکتب واقعگرایی نیز دخالت دادن آرمان ها و ارزش ها در میدان روابط خارجی را مضر تشخیص می دهند و معتقدند د رچارچوب بده بستان های متعارف سیاسی بهتر می توان به اهداف انسانی نزدیک شد. در کنار این دو دسته برخی از روشنفکرانی نیز هستند که که از پی تعلق و شیفتگی به باور های ایدئولوژیک خود و قرار دادن یکسری احکام جزمی، غیر انعطاف پذیر و شی گشته چون مزمت همیشگی و مطلق برخورد نظامی و یا حمایت نیروی خارجی و یا پیوند زدن تام دموکراسی به مشی کاملا مسالمت آمیز و صرفا متکی به نیرو های داخلی از در مخالفت در می آیند. آنها نیز توجهی به واقعیت ها و مستندات ندارند و برخورد شان در چارجوب دستگاه فکری و سیاسی شان صورت می گیرد. در خصوص لیبی نیز این نیرو ها در سطح بین المللی و داخلی رویکردی منفی در پیش گرفتند. البته برخی از آنها قبل از حمله ناتو نیز غرب را سرزنش می کردند که چرا در خصوص جنایت های قذافی سکوت پیشه کرده است. ناتو در 30 مارچ اولین حمله نظامی را انجام داد. قریب به سه ماه پس از آنکه نیروهای انقلابی و خواهان تغییر لیبی با الهام از جنبش اعتراضی مردم تونس مبارزه برای سقوط قذافی را استارت زدند. اقدام حمایتی نظامی غرب پس از شروع اعتراض مردم و تشکیل شورای ملی انتقالی بود. انتساب انقلاب لیبی به نیرو های خارجی و آنها را آلت دست امریکا معرفی کردن با واقعیات تطبیق ندارد و تحریف آشکار تحولات لیبی است. برخورد نظامی غرب معلول خیزش انقلابی مردم لیبی و خشونت عریان و خونریزی های قساوت آمیز قذافی بود. معترضان با اتکا به نیروی خود شان و نیروهای جدا شده وبریده از دولت قذافی شهر بن غازی را تصرف کردند و یک حرکت جدی برای جایگزینی نظام سیاسی را پایه گذاشتند. هنگامی که جنایت و سبعیت قذافی اوج گرفت و بر پایه آمار سازمان جهانی بهداشت، فدراسیون بین المللی حقوق بشر، اتحادیه حقوق بشر لیبی به ترتیب 0200، 3000 و 6000 نفر جان باختند.، فضا برای دخالت نظامی جامعه جهانی مساعد گشت. نقطه شروع دخالت نظامی در لیبی به خاطر خشونت نفرت انگیز قذافی بود که با تجیزات سنگین نظامی به مقابله با مردم بی پناه معترض پرداخت. وی جنگ را به مردم لیبی تحمیل کرد و با خودخواهی حاضر به انتقال قدرت نشد. پسر وی سیف الاسلام در جلوی دروبین های تلوزیونی به صراحت اعلام کرد که اگر شده نصف مردم لیبی را می کشیم اما اجازه نمی دهیم حکومت تغییر پیدا کند. رسالت دخالت بشر دوستانه جلوگیری از قتل عام و کشتار فراگیر مردم معترض و شهروندان غیر نظامی در یک جنگ داخلی، نسل کشی و سرکوب وحشیانه معترضین مسالمت جو است. وظیفه جامعه جهانی بود تا ماشین نظامی و اهریمنی قذافی را در هم بشکند. مردم لیبی خود آغاز گر انقلاب شان بودند و هرچقدر نسبت به آنها انتقاد وجود داشته باشد نمی توان آنها را وابسته خواند. بهره گیری از حمایت مشروع خارجی وابستگی نمی اورد و این اتهامات ویا یاغی نامیدن آنها برخاسته از همان ذهنیتی است که در اول انقلاب هر دیدگاه مخالف چپ در سیاست خارجی را به وابستگی متهم می نمود و در عین حال شباهت آن به گفتمان حاکمیت و بخصوص سید علی خامنه ای نیز قابل کتمان نیست. گفتمان کلاسیک امپریالیسم با تاکید بر الویت وحدت ضد امپریالیستی و سمت گیری در قطب مقابل غرب در عرصه جهانی نه تنها در کنار رفتن دموکراسی نقش موثری داشت بلکه با تعریف خصومت با جهان غرب در مشروعیت بخشی به تثبیت و تداوم انگاره ستیزه چویی در سیاست خارجی نیز موثر بوده است. در اصل تفاوت اصولی بین این دیدگاه با نگرش سید علی خامنه ای در سیاست خارجی تهاجمی و خصومت محور وجود ندارد. حال با این توضیحات بسراغ نقد استدلال هایی می رویم که برخورد نظامی در لیبی را خارج از دخالت بشر دوستانه می دانند. برخی تعداد زیاد کشته شدگان را دلیلی بر وخامت اوضاع می دانند که منجر به گسترش خشونت شده است. لذا انتساب دخالت بشر دوستانه بی معنی است. هنوز اطلاعات دقیق و قابل اتکایی در خصوص آمار تلقات انسانی لیبی وجود ندارد. اغراق و بزرگنمایی هایی در این خصوص صورت گرفته است. بر اساس ادعا های موجود تعداد جان باختگان بین دو تا سی هزار نفر تخمین زده می شود. طبق گزارش های منتشر شده از سوی بلاگر های لیبیایی، گروه های حقوق بشری، ناتو، منابع دولتی و سازمان های ناظر مستقل، اگر حد بالا در رنج تخمین ها در آمار کشته شد گان را در نظر بگیریم در مجموع 16244 نفر جان شان را از دست داده اند و 4000 نفر هم مفقود شده اند. بنا به مستندات موجود نمی توان راست آزمایی در خصوص این آمار انجام داد. اما فرض می کنیم واقعیت چنین باشد در بین این تعداد 7059 نفر از نیرو های انقلابی، 2531 از طرفداران قذافی و 6654 از شهروندان بی پناه هستند. آمار تلفات انسانی بمباران نیرو های خارجی حدود 1176 است که 1125 نفر از آنان غیر نظامی بوده اند. البته منبع انتشار این آمار ها دولت لیبی بوده است و احتمال بزرگنمایی در آنها بالا است و به عبارت دقیق تر صحت آنها زیر سئوال است. اما همین آمار نشان می دهد که تعداد تلفات حاصل از دخالت نظامی خارجی در لیبی کمتر از 10 درصد کل تلفات است که اگر این دخالت صورت نگرفته بود قطعا شمار قربانیان افزایش خیلی بیشتری پیدا می کرد. مسئول اصلی فجایع د رلیبی قذافی بود و هیچ امری نمی تواند بر آن سایه افکند و یا با دادن آدرس غلط، فجایع بشری در لیبی را متوجه دخالت نظامی غرب بکند. 1400 نفر در سفر دریایی برای پناهندگی به ایتالیا بر اثر فرو رفتن کشتی به اعماق آب جان باختند. بنابراین همانگونه که مشاهده می شود قبل از حمله ناتو و متحدانش بین دو تا شش هزار تن جان باختند و اگر این حمله صورت نگرفته بود قطعا آمار تلفات نیرو های غیر نظامی و انقلابیون در سیاست حمام خون قذافی افزایش زیادی پیدا می کرد. در این صورت انقلاب لیبی شکست می خورد و قذافی پس از پیروزی افراد زیادی را قربانی انتقام گیری می کرد. همچنین تثبیت دیکتاتوری برای سال ها روح و روان جامعه را فرسوده می ساخت و توان آن را از بین می برد. بنابراین وقتی ملتی اراده جدی برای پایان بخشی به حیات دیکتاتوری دارد و دیکتاتور خون آشام نیز هیچ محدودیتی برای اعمال خشونت و قساوت ندارد، ناگزیر فضا به سمتی می رود که هزینه داد. هزینه دادن برای پیروزی بر علیه نظام های دیکتاتوری خشن بحث خنده داری نیست بلکه یک حقیقت تاریخی است. تحولات مثبت در دنیا بر اساس این اصل پیش رفته است. تصور اینکه می توان به صورت گل و بلبل و با روشن کردن شمع یک دیکتاتور قسی الفلب را پایین کشید، امری تخیلی، موهوم و رمانتیک است. به عبارت دیگر اگر بر مبنای نظر مخالفان دخالت نظامی جامعه جهانی عمل می شد به احتمال بسیار زیاد قذافی بر اوضاع مسلط می گشت و راهبرد آنها پسامدی محافظه کارانه پیدا می کرد و فاقد ظرفیت برای مشکل گشایی بود.. این سترونی وبن بست کلید فهم عدم فرا گیر شدن جنبش های ضد جنگ و رویکرد های مشابه مخالفان دخالت بشر دوستانه در ملل تحت ستم و انقیاد دیکتاتور ها است. کارکرد و رسالت دخالت بشر دوستانه متوقف کردن ماشین خشونت دولتی و ایجاد فضای برابر و منصفانه برای زور آزمایی مدافعان و مخالفان حکومت است. دخالت بشر دوستانه با حمله آمریکا و متحدانش به عراق و افعانستان تفاوت دارد. در آن کشور ها نیروی خارجی بدون هیچگونه زمینه داخلی و اعتراض های مردمی دخالت نظامی کرد و طی جنگ نظام های سیاسی را سرنگون ساخت. در دخالت بشر دوستانه نجات غیر نظامیان و نیرو های خواهان تغییر که در معرض خشونت لجام گسیخته هستند موضوعیت دارد و بس. دخالتی در زمینه تسریع و یا تسهیل تغییر موازنه قوا به نفع نیرو های معترض نمی کند. از این لحاظ عملکرد ناتو ایراد داشت ولی دامنه تخطی آنقدر نیست که عملکردش را نقض دخالت بشر دوستانه بشمار آورد. همچنین آگاهی از ادامه کشتار ها در ان لحظه وجود نداشت. مسئول افزایش شمار جان باختگان با قذافی و نیرو های هوادارش است. قذافی از زیر ساخت های کشورش و نقاط مسکونی به عنوانی سپر مخافظتی استفاده می کرد. رویارویی در لیبی به جایی رسیده بود که جز نابودی قذافی و دستگاه حکومتی ویرانگرش راهی پیش پای مردم لیبی نبود. او دو گانه مرگ و زندگی را بر لیبی تحمیل ساخت. اما برای تصمیم گیری در خصوص اعمال دخالت بشر دوستانه محاسبات مربوط به آینده جایگاهی ندارد. بمانند صحنه ای که یک فرد با فرد دیگر درگیر شده است و بیم آن می رود که در این درگیری جان فرد زیر ضربه به خطر بیفتد یا بین زن و شوهری دعوای فیریکی رخ داده باشد. در این حالت دخالت برای نجات فرد مشروط به این نمی گردد تا محاسبه ای انچام شود و هزینه وفایده دخالت در ترازوی سنجش قرار گیرد. نجات فرد مستلزم دخالت فوری است. برخی وجود استاندارد های دو گانه و سوابق سوء غرب را مطرح می کنند و صلاحیت آنها را برای ارتکاب عمل بشر دوستانه زیر سئوال می برند. د راین خصوص حق با منتقدان است. کارنامه غرب در این خصوص کارنامه مثبتی نیست ولی سرتاسر منفی هم نیست بلکه خاکستری است. باید منصفانه قضاوت کرد و صرفا بر اساس دیدگاه آرمانی قضاوت ننمود. اما پیشینه نیروی عامل در دخالت بشر دوستانه مهم نیست بلکه میزان پایبندی وی به موازین این امر ضرورت دارد. در همان مثال قبلی کسی که کمک می کند مهم نیست که فرد صالحی باشد فقط وی باید همت و انگیزه مساعدت داشته باشد. در اینجا خدشه دیگری وارد می شود که شاه بیت مخالفین است. آنها انگیزه غرب را مشابه ادعای قذافی دست انداختن بر چاه های نفت لیبی لیبی و تجدید مناسبات استعماری می دانند. به اصطلاح عامیانه آنها موش را برای رضای خدا نمی گیرند. اینکه غرب نیز منافعی دارد و بر اساس اقتضاءات آن حرکت می کند حقیقت غیر غابل خدشه ای است. ولی تعقیب مناقع غرب لزوما و در همه جا تعارض با مناقغ مردم کشور های تحت سلطه استبداد مانند لیبی ندارد. ثانیا در برخی موارد ملاک های انسانی نیز وارد می شود. در خصوص استفاده غرب از منابع نفتی لیبی اغراق زیادی شده است. اگر غرب می خواست بر اساس امیتازات دریافتی از معاملات نفتی و گازی عمل کند مصلحتش در خودداری از برخورد نظامی و حمایت از نیرو های انقلابی بود. قذافی پس از یک دوره یاغیگری در برابر نظم جهانی واقدامات تروریستی بر علیه شهروندان بی دفاع، که منجر به تحریم سازمان ملل در سال 1992 شد از سال 1999 تغییر رویه داد. تجدید نظر وی و اتخاذ رویکرد سازش طلبانه منجر به تعلیق تحریم ها شد و نهایتا در سال 2003 رسما تحریم ها ملغی گردید. روابط آمریکا با لیبی در سال 2006 عادی شد و از لیست ترور آمریکا بیرون آمد و در سال 2009 دو کشور سفیر تعویض کردند. بنابراین قدافی حاضر بود امتیازات بیشتری بدهد تا بر سر قدرت بماند. موقعیت شکننده وی فضا را برای کسب منافع فرا عادی مساعد کرده بود. همچنبن باید در نظر داشت در دنیای کنونی که عصر استعمار سپری شده است. قیمت نفت و معاملات نفتی تحت تاثیر نظام داد وستد بن المللی و شبکه جهانی مبادلات اقتصادی و رعایت اصل رقابت است. دراین شرایط جایی برای کسب رانت های انحصاری وجود ندارد. اما کافی است نگاهی به شاخص های اجتماعی و اقتصادی لیبی بیندازیم. جمعیت 6 ملیون و شش صد هزار، 90 درصد وسعت کشور صحرا است، 78 درصد شهرنشین، ترکیب جمعیتی 97 درصد عرب و بربر، 83 درصد نرخ باسوادی، نفت 95 درصد صادرات، 25 درصد تولید ناخالص داخلی و 80 درصد درامد دولت است، با 90 میلیارد دلار 74 امین کشور دنیا از لحاظ تولید ناخالص داخلی است و 14000 دلار سرانه تولید نا خالص داخلی دارد. طبق آمار موسسه های معتبر بین المللی مثل آژانس جهانی انرژی، صندو قبی نالمللی پول و سیا آی ای میزان صادرات نفت لیبی بین 1.3 تا 1.5 ملیون بشکه در روز است. کل ذخایر اثبات شده نفت این کشور در حدود 47 میلیارد بشکه است. اگر قیمت هر بشکه نفت را صد دلار در نظر بگیریم. ارزش کل منابع نفتی این کشور 4.7 تریلیارد دلار می شود. این رقم کمتر از 3/1 تولید ناخالص داخلی آمریکا و اتحادیه اروپا است. بنابراین میزان نفت صادراتی لیبی در قیاس با اندازه های اقتصاد غرب در حدی نیست که هزینه های دخالت نظامی آنها و سیطره انحصاری طولانی مدت بر اقتصاد این کشور را توجیه سازد. مشتریان نفت لیبی در دوران قذافی بر اساس آمار سال 2009 عبارت بودند از: ایتالیا 37 درصد، آلمان 10.4 درصد، فرانسه 8.4 درصد، چین 8.3 درصد، اسپانیا 7.9 درصد و امریکا 5.2 درصد. آمار واردات لیبی در سال 2009 بشرح زیر است : ایتالیا 17.6 درصد، چین 10.3 درصد، ترکیه 9.3 درصد، المان 8.1 درصد، کره جنوبی 6.4 درصد، فرانسه 5.3 درصد، مصر 5.1 درصد و تونس 4.9 درصد بریتیش پترولیوم، توتال و انی ایتالیا بزرگترین شرکت های نفتی خارجی فعال در میادین نفتی و گازی لیبی بودند. همانگونه که مشاهده می شود کشور های غربی موقعیتی ممتازی در تجارت خارجی و حضور در بازار نفتی لیبی پیش از اعتراضات داشتند.. کشور چین اگردر شرایط جدید موقعیتش را از دست بدهد معلول موضع خنثی در قبال مبارزات ضد استبدادی مردم لیبی خواهد بود. در زمان قذافی 35 هزار نفر چینی در لیبی کار می کردند. برخی خشونت نیرو های انقلابی بوبژه صحنه فجیع کشتن قدافی و پاره ای از اقدامات ناقض حقوق بشر آنها را به عنوان دلیلی بر رد دخالت بشر دوستانه بیان می کنند. در پاسخ باید گفت این حرف درستی است و نگرانی جدی ایجاد می کند اما هنوز فرصت برای جبران انها وجود دارد و پرونده این بحث بسته نشده است. اما حتی اگر این رفتار ها ادامه پیدا کند دلیلی بر رد دخالت بشر دوستانه نمی شود. چون همانگونه که پیشتر شرح داده شد. اتخاذ این رویکرد قبل از این اتفاقات و بدون اطلاع از آنان صورت گرفت. هدف حفظ جان غیر نظامیان و نابود کردن ماشین خشونت قذافی بود و از قبل نمی شد بصورت قطعی پیشبینی کرد که چنین اقدامات غیر قابل دفاعی رخ خواهد داد.. یه همان میزانی که این وقایع تلخ روی داد، احتمال داشت رخداد های خوب و دلخوش کننده بوقوع بپیوندد. دخالت بشر دوستانه در مقطع زمانی مشخصی برای توقف خشونت بدون ملاحظه و پیش بینی رویداد های خوب و یا بد آینده تحقق می یابد. در لیبی بعد از قذافی هر اتفاق نا خوشایندی بوقوع بپوندد شورای انتقالی و نیرو های انقلابی مسئول خواهند بود. باز تولید استبداد ضمن اینکه خیانت به خون های ریخته شده خواهد بود فرجام متفاوتی از رژیم قذافی پیدا نخواهد کرد. در بهار عربی و آگاه شدن مردم منطقه به قدرت و خقوق خود جایی برای مناسبات خودکامه نیست. تجربه لیبی درس های مثبت ومنفی برای دخالت بشر دوستانه داشت. بررسی منصفانه، جامع و دقیق، نقاط ضعف و ایرادات را مشخص می سازد. بر طرف کردن این ایرادات لازمه رشد و تعالی دخالت بشر دوستانه است. در این میان پایان دادن به استاندارد های دو گانه و تبعیض آمیز در عرصه جهانی نقشی کلیدی دارد. جامعه جهانی در برابر دولت سرکوبگر بحرین نیز می بایست رویکرد مشابهی را اتخاذ می کرد. مستبدان باید دریابند دوران استفاده از خشونت فراگیر و گسترده بر علیه مردم معترضی که سلاحی جز فریاد و فشردن پای خود بر سنگفرش خیابان ها ندارند، بسر آمده است. تجربه قذافی عبرتی برای دیکتاتوری هایی چون بشار اسد، علی عبدالله صالح، سید علی خامنه ای، آل خلیفه و... است تا در اثربخشی استفاده از ماشین خشونت دچار تردید بشوند و امید ملل تحت ستم نیز افزوده گردد. منبع: روز
|
||||