جنبش های خاورمیانه و شمال آفریقا به کجا میروند؟

سقوط یک دیکتاتوری میتواند زمینه ساز دیکتانوری نوینی باشد

مهدی مویدزاده

آذر ماه 1390

جنبش هایی که در کشورهای عربی و شمال آفریقا در یکسال گذشته آغاز گردید و طلیعه دار آن تونس بود به مراحل نوینی وارد شده اند، آنچه که برخی بهار عربی اش نام دادند با گذشت چندین ماه شور و هیجان نخستین روزها را از دست داده و علاقمندان به استقرار دمکراسی و آزادی خواهی را نگران ساخته است. از اولین روزها این تردید وجود داشت که چگونه یکباره جنبش های اعتراضی کلید میخورد و همزمان خانم کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا شروع توفان را در خاورمیانه وآفریقا اعلام میکند؟ آیا جنبش های خاورمیانه و شمال آفریقا مهندسی شده است؟ آیا اتفاقی است که جنبش های دموکراسی خواهانه و سیاست های اتحادیه اروپا و کشور آمریکا در یک مسیر قرار گرفته اند؟

با گذشت بیش از ده ماه از جنبش و اعتراض در کشور تونس و گسترش حرکتهای اعتراضی به مصر، لیبی، یمن، بحرین، و سوریه، خودجوش نبودن جنبش ها در کشور های ذکر شده کم و بیش نمایان شده است. آنچه که امروز بنظر میرسد این است که وقتی حامیان دیکتاتورها احساس کنند ممکن است در آینده ای نه چندان دور حرکتهای مردمی در ممالک دیکتاتوری طومار زندگی این حکومتها را درهم بپیچد، بسرعت دست به اقدامی میزنند تا اختیار و آینده جنبش را در دست گیرند و بجای دیکتاتورهایی که پایان قدرتشان نزدیک شده حکومتی دیگر زیر نظر و حمایت خویش تاسیس کنند که رنگ مردمی هم داشته باشد و مردم آنرا نتیجه مبارزات ملی تلقی کنند و با برقراری این حکومت جدید سالیانی دیگر برسلطه خویش ادامه دهند.

میدانیم که فقط با سقوط یک دیکتاتوری آزادی و دموکراسی حاکم نمیشود، ازبین رفتن یک دیکتاتوری میتواند زمینه ساز دیکتاتوری نوینی شود. آمریکا و چند کشور اروپائی با روشهایی متفاوت برای رسیدن به یک نتیجه و آنهم باقی بودن و استمرار قدرتشان در خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت جنبش ها پرداخته ودرحالی که ملت ها در آرزوی آزادی ودموکراسی هزینه های بسیار سنگین میدهند.امروزه بنظر میرسد ابرقدرت های مداخله کننده دراین حرکتهای مردمی سود بیشتری برده اند. بیاد داشته باشیم که ابرقدرتها زمانیکه از جنبشی حمایت میکنند تنها برای منافع کشور خویش اقدام مینمایند ولی آگاهی های مردم و تجربیاتی که از جنبش های مردمی در سراسر جهان است که راهگشای آنان بوده و امکان تحقق دموکراسی را مقدور میسازد. انقلاب سال 1357 ایران و به کژ راهه رفتن های آن، (بویژه با انقلاب جهانی رسانه ای در دهه پایانی قرن بیستم که دسترسی به خبرها را آسان نمود)، تجربه ایست پیشاروی همه جنبش های خاورمیانه و شمال آفریقا تا بیاموزند آنچه را که دیگر نیاز به تجربه نیست. با نگاهی به جنبش های یکساله اخیر بهتر میتوان نظرداد :

نخست درتونس: در کشور تونس بنعلی در برابر خواسته های مردم مقاومت نمیکند و بهر دلیل شخصی و یا اجتماعی و یا اشاره غرب از قدرت کناره میگیرد و زمینه برای انجام انتخابات مجلس تدوین و تنظیم قانون اساسی نوین مهیا میشود، حزب النهضت به رهبری غنوشی اندیشمند و صاحبنظر در مسائل اسلامی و سیاسی اکثریت را بدست میآورد واز گفته های سخنگویان این حزب چنین بنظر میرسد که میخواهند قانون اساسی را با شباهت هائی با قانون اساسی ترکیه تدوین کنند. غنوشی دارای نوشته هایی در باره روابط دولت و دین است که در اوائل انقلاب 1357 در کنار دهها نشریه و کتاب در ایران نیز بزبان فارسی ترجمه و انتشار یافته بود و بیشتر بر جدایی دین از دولت چون رژیم ترکیه تاکید میورزد. از آخرین تحولات تونس انتخاب منصف المزروقی (شخصیتی سکولار است که در برابر حزب غنوشی قرار دارد) به سمت رئیس جمهور تونس میباشد. او در برابر مجلس موسسان سوگند خورد و گفت من رئیس جمهور همه مردم تونس هستم، المزروقی تا پایان کار این مجلس حدود یکسال دیگر رئیس جمهور تونس خواهد بود،. میدانیم که دموکراسی با آزادیهای احزاب، اجتماعات و احترام بحقوق اقلیت شکل میگیرد، آینده تونس بعداز تدوین قانون اساسی روشن تر خواهد شد و آنچه پیش رو است امیدوار کننده  است.

تغییرات درمصر: در کنار تحولات تونس مصر بزرگترین کشور عربی زبان را می بینیم که با تظاهراتی مسالمت جویانه و با هزینه ای محدود به حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک پایان بخشید و دادگاه برای محاکمه مبارک در حالیکه بروی تخت بیمارستان بود تشکیل شد و پایان یک دیکتاتوری رقم خورد. لیکن تا رسیدن به خواسته های مردم که استقرار دموکراسی است بنظر میرسد راه درازی در پیش است. شورای نظامیانی که همراه مبارک بودند در راس قدرت است، و مردم آنانرا نمی خواهند و دوباره گروههایی از مردم گرد میآیند و خواهان انحلال شورای نظامی میشوند ولی تاکنون راه به جائی نبرده انده و در پی اعتراضات آنان انتخابات تعیین شورای تدوین قانون اساسی جدید انجام شد و نتایج جالب توجهی داشت. در مرحله اول انتخابات حزب و گروههای وابسته به سازمان قدیمی و قدرتمند اخوان المسلمین بیشترین کرسی ها را بدست آورد و سلفی ها که در دوران مبارک علاقه ای به حضور در صحنه های سیاسی از خود نشان نمیدادند رتبه بعدی را کسب کردند. سلفی ها در گذشته ها هیچگاه انتخابات را روش درستی نمیدانستند و در اداره کشور به بودن خلیفه اسلام درراس امور و سلسله مراتب این نوع حکومت معتقد بودند. اخوان المسلمین میگویند با سلفی ها توافق کرده و هماهنگ اقدام خواهند کرد. در جریان اعتراضات مردم در میدان التحریر قاهره سخنگویان اخوان المسلمین از تشکیل دولت سخنی نمیگفتند ولی بعد از انتخابات به تشکیل دولت و پیاده کردن نظریات خویش اشاره میکنند. محافل میانه وغیرمذهبی مصر از این نتایج نگران شده به نحوی که رهبران دانشگاه الازهر این نگرانی را بطور رسمی بیان کرده اند. انتخابات مصر دارای دو مرحله دیگر نیز هست و اگر تحولات جدیدی پیش نیاید دولت آتی مصر از نظریات تندروهای عرب حمایت خواهد کرد و آینده روابط مصر با اسرائیل وارد مرحله نوینی خواهد شد. اخوان المسلمین و سلفی ها اگر بقدرت برسند حکومتی ایدئو لوژِیک با باورهای اسلام افراطی امکان استقرار درمصر را پیدا خواهد کرد. از همین ماه گذشته برخوردهایی بین مسلمانان و مسیحیان که سالها با صلح ودوستی در مصر کنار هم زندگی میکرده اند پیدا شده است. حکومت های متکی به یک اعتقاد خاص تاکنون دیده نشده است که دموکراسی را باور داشته و حقوق اقلیت را چون حقوق اکثریت محترم بشناسد.

لیبی واشغال آن: جنبش مرد م لیبی هم سرنوشتی دیگر یافت، قذافی به اعتراضات آرام مردم با مشتی آهنین پاسخ داد و چون بمردم لیبی و حمایت آنان از حکومتش تردید داشت هزاران مزدور را از دیگر کشورهای آفریقائی به استخدام درآورد و به جنگی نابرابر با مردم پرداخت. سرکوب بیرحمانه اعتراضات مردم لیبی که استبداد معمر قذافی را برنمی تابیدند، ازیکسو و منابع نفت در لیبی و امکان قطع شدن صدور نفت، ابرقدرتها را مضطرب ساخت و کار را به شورای امنیت کشاند و رای شورای امنیت دایر بر اینکه قذافی نباید از نیروی هوائی خود در سرکوب اعتراضات مردم استفاده کند به ناتو و کشورهای عضو آن چون فرانسه انگلیس وآمریکا وچند کشور دیگر امکان دادکه به بمباران لیبی بپردازند و بعد از ششماه نبرد خونین دولت موقت مورد تائید آمریکا و اتحادیه اروپا اختیار لیبی را بدست بگیرد. دولت ترکیه نیز در جریان جنبش لیبی به ایفای نقشی برای حفظ منافع ترکیه و هم پیمانانش پرداخت که ادامه دارد. انبارهای اسلحه که درلیبی گشوده شد به غیر از نیروی هوایی وبیش از دویست هواپیمای مدرنش و سلاحهای سنگین بقیه بدست مخالفین افتاد. مردم برای رهایی از حکومت قذافی ومزدورانش سلاح دردست گرفتند و بمیدان آمدند و از حمایت ناتو بهره بردند، هرچند که گاه به حضور بیگانه در لیبی اعتراضی هم میکردند ولی نیروهای القاعده و گروه عبدالکریم بلحاج آگاهانه و برای مقصود خویش بمیان مبارزین رفتند و در تصرف و غارت انبارهای اسلحه پیشقدم بودند و تا آخرین روزهایی که پناهگاه معمر قذافی کشف شد در صحنه های نبرد حضور داشتند و خبرنگاران حاضر در لیبی بارها به بودن آنان اشاره کردند و اکنون که نبرد خاتمه یافته مشخص نیست چه مقدار سلاحهای مدرن جنگی را برای عملیات آتی خود درجهان به یغما برده اند. سرانجام با حمایت نیروهای دریایی وهوایی ناتو جنگ خاتمه یافت، معمر قذافی بشکل فجیعی بقتل رسید و مردم بر جنازه او رقص و پایکوبی کردند. مردمی که حتا تصوری از اینکه  چه خواهد شد نداشتند. دیکتاتور کشته شد، ولی لیبی به کجا خواهد رفت؟ آیا پس از گذشت کوتاه زمانی دگربار سرنوشت مردم فقر و بدبختی و فقدان آزادی است؟ در لیبی نشانه هایی از برقراری حکومتی مردمی و دموکراتیک دیده نمیشود. لیبی سرزمینی اشغال شده است و راه درازی تا استقلال و آزادی دارد. دیکتاتوری معمر قذافی یکصد و هفتاد میلیارد دلار در بانگهای جهان داشت و این دولت از معدود دولتهایی بود که بدهی نداشت و اینک نه تنها آن سپرده دیگر موجود نیست بلکه برای بازسازی لیبی دهها سال زمان و چندین برابر سپرده هایش پول لازمست.و هزینه های غیر مادی و انسانی هم که جبران ناپذیر است. دولت موقت لیبی وقتیکه شکست و مرگ دیکتاتور را اعلام کرد نخست از کشته شدن بیش از سی هزار نفر اظهار تاسف کرد و سپس از آزادی چند همسری درلیبی روزهای آینده مژده داد! آیا هزاران کشته وصدها هزار مجروح و ویرانی اکثر زیرساخت ها اقتصادی و ویرانی شهرها و شهرک ها تنها برای رسیدن بخواسته یکی دو قبیله کوچک بود که قذافی به آنان اجازه چند همسری نمیدا د؟ آیا تغییر بنظر بقدرت رسیدگان امروزی در لیبی همین است؟ لیبی سرزمین بزرگیست که باید دموکراسی را بیاموزد، تجربه کند و بسوی زندگی بهتر و سعادتمند گام بردارد و بطور قطع معترضان به حکومت قذافی خواسته هایی بسیار فراتراز آنچه دولت موقت میگوید داشته و دارند و در آینده نزدیک که غبار جنگ اندکی برطرف شود صدای مردم لیبی بگوش جهانیان خواهد رسید و جهان خواهد دید که مردم لیبی هنوز درآغاز راهند. فراموش نکنیم که سقوط هر دیکتاتور گامیست بسوی دموکراسی مشروط برآنکه مردم آزادیخواه از شکست دیکتاتوریها تجربه آموزند. جنبش آزادیخواهانه مردم لیبی تارسیدن به هدف متوقف نمیماند.

در یمن و بحرین و سوریه: جنبش مردمی و مبارزه برای دموکراسی و آزادی ادامه دارد ولی آینده آنها روشن به نظر نمی رسد. در ارتباط با مبارزات حق طلبانه مردم سوریه که ماههاست ادامه دارد، دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام کرده است: گزارشهای معتبری دریافت کرده که نشان میدهد شمار کشته شدگان در سوریه از آغاز ناآرامیها در ماه مارس تا پانزده دسامبر 2011 از پنج هزار تن فراتر رفته است. ولی با همه اعتراضاتی که به کشتار بشار اسد در سوریه از سوی آزادیخواهان جهان ازطرفی و آمریکا و اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا می شود، چون روسیه و چین در شورای امنیت از سوریه حمایت میکنند شورای امنیت نتوانسته است قطعنامه ای علیه سوریه صادر کند و فقط دبیرکل سازمان ملل به بشار اسد اخطارهای شدید کرده است که نتیجه ای ببار نیاورده است. سوریه اکنون میدان برخوردهای آمریکا و متحد ینش از سوئی و روسیه و چین از سوی دیگر است و باید در انتظار تحولات آینده بود و این نمونه ای از برخورد منافع ابرقدرتها در یک سرزمین است که منافع ملی آن کشور چگونه با همه هزینه های انسانی و مادی که مردم میدهند همچنان پایمال خواستهای بیگانگان شده و میشود.

لیکن ملتهای جهان میدانند که آزادی ودموکراسی کالای صادراتی نیست. آگاهی های مردم راه دستیابی به آزادی ودموکراسی است. آزادی از راه لوله های توپ تانگ و مسلسل و یا بمباران های هوایی حاصل نمیشود. سرنوشت لیبی تجربه ای پیش روست که دخالت و حمایت نظامی بیگانگان ویرانی و مرگ بهمراه دارد. تجربه های شکست خورده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی نباید تکرار شود. درس گرفتن از تجربیات پیشین راه های سعادت ملت ها را میگشاید و راه را بر هرگونه استبداد نوین خواهد بست.

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران