|
|
|||
زن ايرانی، سر در گم در ميان تعليمات تربیتی دکتر روح انگيز كراچی مدرسه فمینیستی: دکتر روح انگیز کراچی، شاعر، دکترای زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگر حوزه ادبیات و تاریخ ادبیات زنان است. از وی تاکنون صدها مقاله و ده ها کتاب منتشر شده که از جمله می توان به برخی از این آثار اشاره کرد: «اندیشهنگاران زن در شعر مشروطه» (1374)، «کتابشناسی توصیفی پروین اعتصامی» (1376)، «فروغ: یاغی مغموم» (1376)، «با کابوسهای زن» (1377)، «چشمهای لوچ زمین» (1380)، «بانوی آخرین اندرز» (1381)، «بانوگشسبنامه» (1381)، «دیدارهای دور» (1381)، «پروین اعتصامی» (1383)، «فروغ فرخزاد» (1383)؛ «عالمتاج قائممقامی» (1383) و... در آذرماه امسال (1390) نیز اثر ارزشمندی از مهرانگیز کراچی توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به چاپ رسیده به نام «هشت رساله در بیان احوال زنان: از 1000 تا 1313 هجری قمری» که همانطور از نامش پیداست این کتاب نیز به زندگی و احوال زنان میپردازد. نویسنده در این اثر از میان 62 نسخه خطی که در مورد زنان بوده، هشت رساله را انتخاب، گردآوری و تصحیح کرده است. این رسالهها به دوره صفویه تا اواسط دوره قاجاریه مربوط میشود و همه آنها به نوعی به ادبیات تعلیمی یا اخلاقی میپردازند. روح انگیز کراچی اخیرا کتاب دیگری با نام «فرهنگ واژه نمای اشعار فروغ فرخزاد» را به نگارش درآورده که در انتظار چاپ است. دکتر روح انگیز کراچی، یکی از سخنرانان سمینار دو روزۀ «زن در جهان اسلام»[1] بود که در 30 آذر و اول دیماه 1390 در تهران برگزار شد. متن تحریرشده سخنرانی ایشان را در ادامه می خوانید: زن ايرانی ، سر در گم در ميان تعليمات تربیتی برای شناخت ادبیات تعلیمی و نوع نگاه به زن در این نوع ادبیات و در جامعه ایران ضروری است که به گذشته آن نگاهی بیندازیم. پيشينه ادبيات تعليمي در فرهنگ ايران به دوران پيش از اسلام مي رسد. از دوران ساسانيان اندرزنامه ها و آثار مكتوبي به زبان پهلوي و بعضي به عربي ترجمه شده و بجامانده است. در دوران اسلامي هم تا اواخر دورۀ قاجاريه ادبيات تعليمي – اخلاقي – اندرزي علاقه مندان و مخاطبان بسيار داشت . در دوران انقلاب مشروطه به سبب دگرگوني هاي سياسي – اجتماعي و تغيير نگرش ها و ارزشها ، ادبيات تعليمي – ارشادي به يك باره سقوط كرد و جاي خود را به ادبيات انتقادي – سياسي داد . ادبيات تعليمي – اخلاقي بيشتر خاص جامعه اي پدر سالار با ساختار فرهنگي استبدادي است كه نظام سلسله مراتبي حكمفرما است و شخص صاحب قدرت از موضع تسلط ، احكام تربيتي – اخلاقي صادر مي كند .به نوشته زنده یاد مختاری "زبان مستبد، ریشه در فرهنگ استبدادی دارد. زبان پدر سالارانه نمی تواند امر و نهی نکند ، نمی تواند نترساند ، نمی تواند تهدید و تنبیه و تحقیر نکند ، تبشیر و انذار بخشی از ادبیات خطابی امروز ، روی دیگر سکۀ پند و اندرز اخلاقی در ادب کهن است" .در شاهنامۀ ابو منصوری آمده است که " مردم را همیشه مهتری باید ، زیرا که چیرگی مهتر بر کهتر در نهاد بشری است. اما انسان خردگراي آگاه امروزي خود را نيازمند مهتري نمي داند كه او را نصيحت كند، به همين سبب از مشروطه به بعد رفته رفته ادبيات تعليمي از رونق افتاد. قابل ذكر است كه 4/3 ادبيات مكتوب فارسي با مفاهيم و بُن ماية اخلاقي ـ ارشادي و تعليمي نوشته شده و شايد بتوان علت ماندگاري و كميت فراوان آثار اخلاقي را در تغيير شكلها و تغيير جهتهاي آن دانست. اين نوع از ادبيات گاهي به صورت كلمات قصار، اندرز به فرزند ، به پادشاه به صورت مستقيم يا تمثيلي، گاهي به صورت حكايت و قصه، گاهي در ميان اشعار، زماني در سدة 10 قمري با فقه اسلامي در آميخت و رنگ كاملاً مذهبي گرفت و در دورة قاجار عناصر سنتي خود را از دست داد و به تقليد از غرب، تعليماتي مدرن را پيشنهاد كرد. امّا مهمترين مشخصة اغلب كتابهاي تعليمي ـ تربيتي اين است كه بخشي را به تربيت و معاشرت با زن يا صفات خوب و بد زن يا احكامي در آيين زن خواستن اختصاص دادهاند و از اين موضوع، قابل ذكرتر 1. نوع نگاه جنسيتي به زن است، همان نگاه بدبينانهاي كه از امام محمد غزالي شروع شده و تا هنوز در جامعه تداوم دارد. دو نوع زبان تحكّمي و دستوري نيز در اين نوع ادبيات نشان از تسلط قوي بر ضعيف دارد. در اين فرصت اندك تأكيد من به كتابهاي تعليمي است كه در دورۀ ناصرالدين شاه يعني قرن 13 قمري نوشته شده و دستورات ضد و نقيضي صادر شده و زنِ ايراني را در چنبره ای از احكام سنتي و مدرن گرفتار كرده است. در پژوهشي كه دربارۀ زن در ادبيات تعليمي داشتم، نُه نسخه را يافتم با عنوانهاي متفاوت، مضمونی مشابه و نگارشي مختلف. اين نسخهها عبارتاند از سه نسخه با عنوان تأديب النسوان، يك نسخه رسالهاي در احوال و رفتار خواتين زنان و نسخههاي ديگر با عنوان تأديب النساء، آداب معاشرت زنان، سلوك و سيرت زن، نصايح مشفقانه و نسخۀ نويافته باكو كه ظاهراً ترجمهاي از كتابي فرانسوي است ولي همان تأديب النسوان آشنای وطنی است. اين متنهاي تعليمي ـ اندرزي با مضموني جديد در آموزش آداب معاشرت به زنان حكمهايي غيرعملي صادر كردهاند نويسندگان اين نوع تعاليم با ديدگاهي متناقض كه آميزهاي از سنت و تجدد است از سويي سخت سنتي بودند و پندها يا احكام تحقير كنندة تربيتي امام محمد غزالي را تكرار كرده اند و از سوي ديگر با گرايش به الگوهاي جديد غربي خواهان تغيير ظاهري زن ايراني بودند. بطور مثال در اين رسالهها آمده است كه در «هر حال و احوال زن بايد مطيع امر و نهي مرد باشد و فرمانبرداري مرد را واجب بداند و اگر مرد دستش گرفته به آتش اندازد، آتش را گلستان داند و تمرد و تخلف از فرمان مرد به يك نفس كشيدن جايز نداند.» همين نويسنده در اواخر تأديب النسوان مينويسد: «زن بايد رفيق باشد و در هر كاري ماهر و استاد. ساعتي غافل و آرام نباشد. مرد را بينياز كند در خانه داري، در امر رختخواب جانانه باشد. در ادب و كلام دُردانه. در خدمت كنيز باشد. در طرب، مطرب باشد. در رقص، رقاص بخواند، بزند، بكوبد، بگرداند.»خواسته های مرد قجری ملغمه ای از نو وکهنه است . منطقی و غیر منطقی ، خردمندانه و بی خردانه است . افزون بر سلیقه فردی ، روابط با اروپا هم سليقة مرد ايراني را تغيير داده. نويسنده به زن توصيه كرده است سرخاب كمتر بمالد، صورت ولب و چشم و دماغ را رنگين و سرخ نكند. در تمام فرنگستان و اروپا سرخاب و سفيداب و بزك زياد معمول نيست. ابداً وسمه نكشد. روغن به مويش نكشد. گيس كم پشت و دراز زيبايي ندارد. حنا به دستهايش نمالد. هميشه لباس پاكيزه بپوشد. به خودش عطر بزند. دائم مثل طاوس مست خود را آرايش داده باشد.» نويسنده كه در ظاهر با اخلاقِ سنتي در چالش است و سعي در تغيير سنتها و ارزشهاي جامعه در رابطه با زن دارد، در درون مردي است با ايده آلهاي سنتي كه با دستورها و خواستههايش اين تضاد را آشكار ميكند. زن در اين متن ها مايۀ التذاد و الفت است و نگاه نويسنده بيشتر بر محور اين موضوع ميچرخد كه در چه صورتي زن زيباتر و جذابتر و قابل معاشرتتر شود. اين آثار نوعي اندرزنامه جديد است كه موضوع آن با اندرزنامههاي كهن فارسي و اندرزنامههاي سنتي كه حجم وسيعي از ادبيات اخلاقي را شامل ميشود، تفاوت دارد. يكي از اين تفاوتها تغيير مخاطب است، امّا نه مخاطب رويارو، اين مخاطب سوم شخص مونث غائب است و به عبارتي هنوز مخاطب مؤنث قابل رويارويي نيست اما در متون اندرزي پيشين، زنان چنان خفيف العقل يا همرديف حيوانات زبان بستته شمرده شده اند كه تربيتپذير نبودهاند و اصولاً به مردان آموزش داده ميشد كه چگونه با اين طبقه كم عقل كورذهن رفتار كنند. با وجود اين تعاليم متحجرانه و نگاه ضد انساني به زن، در اين متون زن قابل تربيت تشخيص داده شده تا معاييش رفع و قابل معاشرت با مرد شود و اين جز تاثير جامعه در حال تحول دورة ناصري نيست. اين دستورات و حكمهاي تربيتي كه به زعم نويسندگان اين گونه رسالهها اندرزهاي مشفقانه و خيرخواهانه براي تربيت دختران و زنان است، در واقع خواستهاي مردانهاي است كه زن را مطيع و در خدمت و لذت ميخواهد. اين گونه آموزشهاي اخلاقي و فرمانهاي محدود كننده كه بيشتر برپاية خدمت، اطاعت و ايثار بنا شده از سويي در جهت استقرار قدرت، برتري و تسلط مردانه است و از سوي ديگر موجب آن ميشود كه فرديت زن شكل واقعي خود را نگيرد و بر اثر آن به موجودي وابسته، سرسپرده، ناتوان و فاقد اعتماد به نفس تبديل شود. اين رسالههاي به ظاهر تربيتي محصول جامعهاي پر از تضاد و تناقض است. نويسندگان اين قبيل رسالهها با تفكري سنتي، زن را به اطاعت محض، سكوت، صبر و اجراي بيچون و چراي دستورات مرد توصيه ميكنند و از طرفي ديگر زن را به تقليد و رعايت آداب و رفتار زنان فرنگي تشويق ميكنند و بدون در نظر گرفتن فرهنگ و امكانات از زن ميخواهند كه در زيبايي و بهداشت و آرايش و رفتار همچون زنان فرنگي باشند و در عين حال همچون كنيز در خدمت خواستههاي پايان ناپذير مرد باشند. اين ديدگاه دوگانه و اين حكم هاي غير معمول نشان دهندۀ تناقضي است كه در برخورد فرهنگ سنتي با فرهنگي بيگانه در حال شكلگيري است. در اين رسالهها توصيهاي به دانش اندوزي و تحصيل زنان نشده و گويي جامعه آمادگي طرح چنين موضوعي را نداشته يا بهايي به آموزش دختران داده نميشده، در حالي كه يك فصل به آداب خوابيدن و فصلي ديگر به بيدار شدن از خواب زن اختصاص داده شده. زن ايراني در چنين محیط اجتماعی – فرهنگی و در چنين جامعهاي پر از تضاد و تناقض و عدم تفاهم و گرفتار در ميان تعليمات تربيتي متناقض روزگار خود را با صبر به سر برد و به اكنونِ تاريخ رسيد. اما آيا اين مشكلات تا كنون حل شده است و زمانِ اين احكام متضاد به سر آمده است؟ پانوشت: [1] - گزارش این سمینار را می توانید در لینک زیر بخوانید: https://www.facebook.com/note.php?note_id=10150494177512356
|
||||