اجماع تاريخی برای تحريم!

علی کشتگر

اين يک اتفاق تاريخی است که همه چهره‌های سرشناس اصلاح‌طلب زندانی و غيرزندانی، جريانات و احزاب اصلاح‌طلب مثل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، حزب مشارکت، مجمع روحانيون مبارز، حزب اعتماد ملی و حتی چهره‌های محافظه‌کار اصلاح‌طلب مثل خاتمی و موسوی خوئينی‌ها هر يک با فرمول‌بندی خاص خود عملأ انتخابات را تحريم کرده و در اين مورد با نيروهای شناخته‌شده اپوزيسيون هم‌سو شده‌اند

جمهوری اسلامی به دوران افول خود رسيده است! دوره بالندگی اين نظام همان يکی دو سال پس از انقلاب است. زمانی که رهبر نظام محبوب ترين چهره سياسی کشور بود، مردم ماهيت تبعيض آميز و استبدادی رژيم دينی را نمی شناختند و بر اين پندار بودند که در سايه اين نظام بهتر و سرافرازتراز گذشته خواهند زيست. در آن زمان رژيم نه هنوز غرق در فساد وغارت ثروت های ملی شده بود و نه مردم باور می کردند که روحانيت تا به اين حد استعداد تبه کاری، دروغگويی و خيانت به آرزوها و اميد های ملی ايرانيان داشته باشد. در ميان مردم کشورهای مسلمان نيز شنيدن آواز دهل جمهوری اسلامی از دور خوش بود، و خيلی ها نسبت به آن متوهم بودند. خلع نخستين رئيس جمهور جمهوری اسلامی نقطه پايان بالندگی نظام جديد بود. شايد بتوان گفت که از خلع بنی صدر تا دوم خرداد ۷۶ دوره تثبيت و تحکيم نسبی استبداد دينی در ايران است.

به اعتقاد من از کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ به اين سو جمهوری اسلامی دوران افول خود را آغاز کرده است. ويژگی اين دوران، بی اعتمادی وسيع عمومی از نظام و بحرانی شدن همه اندام ها ی آن است. چنان که امروز شکاف ميان مردم و نظام، شکافهای درونی نظام، ناتوانی رهبر نظام در هماهنگ کردن و هدايت دسته های حکومتی و آلودگی همه دستگاهها و نهادهای نظام به فساد و تبه کاری سازمان يافته به مرحله ای رسيده است که هيچ سياست مدار معتبری نمی تواند از معالجه يعنی از اصلاح آن حرف بزند. از همين رو است که اصلاح طلبان سرشناس نيز اکثرا ضرورت بازنگری در ساختار حقوقی نظام حاکم و حذف ولايت مطلقه فقيه را به مثابه نخستين گام برای پيشبرد اصلاح پذيرفته اند. در اين شرايط نه فقط نيروهايی که از ديرباز اپوزيسيون جمهوری اسلامی بوده اند بلکه حتی هيچ يک از اصلاح طلبان طرفدار جمهوری اسلامی نيز حاضر نيست در مضحکه ای که علی خامنه ای به نام انتخابات در اسفندماه به صحنه می آورد، شرکت کند.

انتخابات به سبک علی خامنه ای، ميدان هيچ گونه رقابت قلم و سخن و رويارويی مسالمت آميز انديشه ها نيست. خامنه ای برای انتتخابات اسفند ماه دو راه پيش روی مردم باز گذاشته است. حضور در پای صندوقهايی که از هم اکنون تکليف آن معلوم است و يا سکوت! اما ترس خامنه ای از آن است که اکثريت عظيم ملت که قطعا اين بار تن به سياهی لشکر شدن انتخابات فرمايشی نمی دهند، راه سوم برگزينند. يعنی نه در انتخابات شرکت کنند و نه بی اعتناء و با سکوت از کنار آن بگذرند. ترس او بی جا نيست، انتخابات ۱۰ اسفندماه در فضای متراکم از خشم و نارضايی ايران، آنهم در شرايطی که همه ملتها از تونس و مصر و سوريه گرفته تا روسيه عليه استبداد به اعتراض برخاسته اند، برای نظام از هر زمان حساس تر و مخاطره انگيزتر است.
اين انتخابات به سه دليل زيربا همه انتخابات های گذشته تفاوت اساسی دارد:

۱- تحريم وسيع

برای نخستين بار در تاريخ ۳۲ ساله جمهوری اسلامی بر سر تحريم انتخابات نوعی اجماع ملی پديد آمده است. انتخابات اسفند ماه غيررقابتی ترين و فرمايشی ترين نوع خود در۳۲ ساله اخير است. از هم اکنون رژيم از گستردگی دامنه تحريم در تهران وشهرهای بزرگ ايران به وحشت افتاده است. برای نخستين بار تحريم از دايره جريانات راديکال و شناخته شدن اپوزيسيون فراتر می رود و علاوه بر اپوزيسيون ميانه رو، همه اصلاح طلبان طرفدار جمهوری اسلامی، روحانيون و مراجع، و حتی چهره هايی از عناصر سرشناس رژيم را نيز در برمی گيرد. از مجاهدين انقلاب اسلامی، حزب مشارکت و اعتماد ملی گرفته تا مجمع روحانيون مبارز و از اصلاح طلبان زندانی گرفته تا چهره های معتدل و ميانه رو مثل خاتمی، و موسوی خوئينی ها همه و هريک به شيوه و کلام خاص خود انتخابات را تحريم کرده اند.درست است که برخی از آنها از واژه عدم شرکت و يا بلاموضوع بودن شرکت به جای تحريم استفاده می کنند. اما اين گونه تفاوت در نام گذاری تغييری درماهيت تصميم که امتناع از حضور در پای صندوقهای رای است نمی دهد.

می توان گفت که برای نخستين بار در تاريخ جمهوری اسلامی، موازنه قوا به سود طرفداران تحريم انتخابات برهم خورده است. اگر در انتخابات دوم خرداد ۷۶ و يا مهمتر از آن در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ اکثريت عظيم مردم و بسياری از جريانات اپوزيسيون شرکت هرچه وسيع تر در آن انتخابات را با هدف سد کردن راه پيروزی کانديدای ولايت فقيه برگزيدند تا دريچه ای به سوی فضای باز سياسی بگشايند اين بار همين اکثريت عظيم بنا را بر تحريم هرچه گسترده تر گذاشته است. و اين در عمر ۳۲ ساله سلطه نظام جمهوری اسلامی يک پديده تاريخی و بی سابقه است. برخی اصلاح طلبان به خارج آمده که تفاوت ميان جمله بندی های جريانات و عناصر اصلاح طلب را عمده می کنند تا اجماع پديد آمده ميان اصلاح طلبان را تحت الشعاع قرار دهند، خواسته يا ناخواسته آب به آسياب کيهان و ايادی خامنه ای که می کوشند اين اجماع تاريخی را مغشوش جلوه دهند، می ريزند (مثلا خواننده را به مقاله آقای مجتبی واحدی تحت عنوان "چرا از تحريم سخن نمی گويند" مراجعه می دهم.) اين که رسانه های رسمی رژيم از جمله برجسته ترين رسانه نوشتاری خامنه ای يعنی کيهان هر روز دروغ تازه ای درباره شرکت اصلاح طلبان در انتخابات به هم می بافد و يا سايت های اصلاح طلبان را هک می کنند تا بر صفحات آن دروغهای خود را در اين باره منتشر کنند (مثلا هک سايت موسوی خوئينی ها و مجمع روحانيون مبارز) نشان می دهد که ترس از تحريم چه وحشت و ولوله ای در صفوف برگزارکنندگان انتخابات نمايش اسفند ماه انداخته است! اگر انزوای حکومتگران و تحريم انتخابات نمايشی آنان در شرايطی رخ می داد که دست کم خود آنها از انسجام و وحدت کافی برخوردار بودند و از موقعيت بين المللی مستحکمی برخوردار بودند، طبعا بخت بيشتری برای مديريت و مقابله با تحريم و واکنش های اعتراضی مردم می داشتند.

۲ ـ انزوای بين المللی رژيم و تشديد بحران اقتصادی کشور!

انزوای روزافزون رژيم در صحنه بين المللی نيز در ۳۲ ساله گذشته بی سابقه است. با وجود آن که درآمد نفت ايران در ۶ ساله گذشته نيمی از کل درآمد آن از تاريخ استخراج نفت تاکنون بوده، بی لياقتی، و فساد حکومتگران همه اين درآمدهای سرشار را به باد داده و اينک در شرايط تحريم روبه گسترش ايران خزانه کشور تهی است. گسترش دايره تحريم ها به بانک مرکزی و خريد نفت، بحران مزمن اقتصادی را وخيم تر کرده است. کاهش فعاليتهای صنعتی و اقتصادی، فشار بر واحدهای توليدی، نيمه تعطيل شدن شمار زيادی از بنگاهها و شرکت های صنعتی و خدماتی، حاکی از آن است که ايران در آستانه يک بحران بزرگ اقتصادی نيز هست. اين بحران که نتيجه مستقيم مديريت ناکارآمد و فاسد موجود است هرچند دود آن مستقيما به چشم مردم می رود، اما رژيم را نيز در برابر برآمد اعتراضی مجدد جنبش دموکراسی خواهی آسيب پذير تر می سازد و زمينه های فراگيرتر شدن جنبش اعتراضی را گسترش می دهد.

۳ - شکاف بی سابقه در حاکميت!

شکاف و يا شکافهای کنونی در نظام حاکم از هر زمان عميق تر و حادتر است. دردوره های بحرانی عزل بنی صدر و آيت اله منتظری اقتدار و نفوذ رهبر جمهوری اسلامی (آيت اله خمينی) و مقبوليت نسبی رژيم در ميان مردم سبب می شد که شکافهای پديد آمده به سرعت پر شوند. در آن زمان دسته های حکومتی جرات و قدرت آن را نداشتند که از منويات آيت اله خمينی فراتر روند و کار اختلافات به آنجا کشيده شود که رهبر از عهده هماهنگ کردن و رهبری دسته های حکومتی برنيايد. اما رهبر ضعيف شده و از همه نظر زير سئوال رفته کنونی، رهبری که هم در ميان مردم منزوی و منفور است و هم در ميان روحانيون و بسياری از دلبستگان و معتقدان به جمهوری اسلامی زير سئوال است، نمی تواند نقش آيت اله خمينی را در پر کردن شکافهای نظام و همراه کردن باطنی و قلبی دسته های رقيب با خود، ايفا کند. هيبت و اتوريته خامنه ای از کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ به اين سو از درون نظام درهم شکسته است. برکسانی که تحولات ايران را از نزديک زير نظر دارند، پوشيده نيست که اشتباهات و ندانم کاری های خامنه ای از کودتای ۲۲ خرداد به اين سو موجب فرسايش و ريزش مداوم نيرو در ميان وفاداران به وی بوده است. او نخست از رهبری نظام به رهبری يک جناح تنزل کرد و در گام بعدی با پيدايش چند دستگی در درون اين جناح، تا سطح سردسته يکی از باندهای حاکم سقوط کرد که پيامد مستقيم آن ناتوانی او در رهبری همه جناح ها و گروه بندی های رژيم است.

خامنه ای برای برگزاری انتخابات فرمايشی مجلس نهم فقط با "فتنه" يعنی جنبش دموکراسی خواهی سبز و فراتر از آن با اکثريت عظيم مردمی که تقلب انتخاباتی او و خونريزی های پس از آن را شاهد بوده اند دست به گريبان نيست. بلکه با نيمی از همان جناحی که نقشه کودتا و سرکوب خونين معترضان را به کمک آن به اجرا گذاشت درگير شده است.

او حالا برای پيشبرد انتخابات فرمايشی بايد هم با اکثريت مردم که اين بار قرارشان بر تحريم است مقابله کند و هم با جريانی که از خط او انحراف پيدا کرده و خود مجری انتخابات است ( دولت احمدی نژاد) درگير شود. و از آن جا که بنابر آن است که ليست مورد تائيد رهبر، اکثريت مطلق کرسی های مجلس را از آن خود کند، دعوا ميان بازيگران نمايش انتخاباتی برسر تقسيم کرسی ها بسيار جدی است.

ما البته از داده های نسبتا دقيقی که موسسات آمارگيری و نظر سنجی افکار عمومی در کشورهای آزاد جهان به تحليل گران ارائه می دهند محروم هستيم، اما دنبال کردن همه روزه تحولات ايران از بدو تولد جمهوری اسلامی تا به امروز و شواهد و قرائنی که از کودتای انتخاباتی به بعد شاهد هستيم مرا به اين نتيجه می رساند که صحنه انتخابات اسفندماه مجلس نهم چنين است:
-اکثريت عظيم مردم در تهران و شهرهای بزرگ اين بار نه ی بزرگ خود را به خامنه ای با تحريم انتخابات می دهند. تحريم نمايش ۱۰ اسفند برای همه کسانی که رايشان دزديده شد و برای همه آنهايی که از سلاخی ها و سرکوب های ايادی خامنه ای هنوز بر تن و جان زخم دارند، فرصتی است برای ابراز انزجار از ديکتاتور و دفاع از شرافت و غيرت ملی.

-اقليتی هم که در شهرهای کوچک و روستاهای کشور به دلايل محلی و قومی و غيره از تحريم تبعيت نمی کنند،؛ نه به نامزدهای مورد حمايت خامنه ای بلکه عمدتا به "جريان انحرافی" يعنی به باند احمدی نژاد و مشايی که در اين دو ساله رندانه حساب خود را از روحانيون و خامنه ای جدا کرده اند، متمايل هستند.

- اما از آنجا که خامنه ای مصمم است اکثريت مطلق کرسی های مجلس نهم را به اصول گرايانی که حساب خود را از "جريان انحرافی" جدا کرده اند بسپارد، پس از اعلام نتايج انتخابات، اين اقليت شرکت کننده نيز به جمع مردم معترض خواهد پيوست و در حکومت نيز دعوا ميان دسته های حکومتی بالا خواهد گرفت.

اگر مردم و جنبش دموکراسی خواهی آماده از سر گيری اعتراضات باشند، انتخابات اسفندماه و روزهای پس از آن مناسب ترين شرايط برای فراگير شدن اعتراضات است. چرا که هم زمينه های همبستگی ملی ميان مردم در برابر ديکتاتوری مذهبی فراهم است و هم وخامت بحران در حاکميت. روياروئی باند خامنه ای و احمدی نژاد و اثرات آن در بدنه نيروهای مسلح کار سرکوب را برای خامنه ای دشوار تر می کند.

اين يک اتفاق تاريخی است که همه چهره های سرشناس اصلاح طلب زندانی و غيرزندانی، جريانات و احزاب اصلاح طلب مثل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی" حزب مشارکت" مجمع روحانيون مبارز، حزب اعتماد ملی و حتی چهره های محافظه کار اصلاح طلب مثل خاتمی وموسوی خوئينی ها هريک با فرمول بندی خاص خود عملا انتخابات را تحريم کرده و دراين مورد با نيروهای شناخته شده اپوزيسيون همسو شده اند! گروهی از آنان گفته اند شرکت در اين انتخابات خيانت است. برخی از آنان هم با توجه به معنای واژه تحريم که به معنای حرام کردن است، عدم شرکت را ترجيح داده اند. اما تفاوت اين فرمولبندی ها در برابر اجماعی که ميان همه اين گروهها و افراد پديد آمده چندان مهم نيست. مهم آن است که همه با هم در عمل به انتخابات فرمايشی نه گفته اند.

چهارشنبه ۷ ديماه ۱۳۹۰
علی کشتگر
Ali.keshtgar@yahoo.fr

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به ديدگاه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران