در ستایش شرم
در حاشیه ی مصاحبه های پرویز ثابتی
مسعود نقره کار
فضیلت شرم مرزی میان انسانیت و حیوانیت انسان است. شرم یکی ازعاطفی
ترین و انسانی ترین حس هاست که بیگانه با آن یا رنج روان نژندی و روان
پریشی بر دوش می کشد، یا هنوز تا آستانه انسان شدن راه دارد ...
سهشنبه ۲ اسفند ۱٣۹۰ -
۲۱ فوريه ۲۰۱۲
شرم یکی از انسانی ترین حس هاست، فضیلتی
ست، مرزی ست میان انسانیت و حیوانیت انسان. بیگانه با شرم یا بیماری ست
که رنج روان نژندی و روان پریشی و علائمی به مانند نارسیسم و خود بزرگ
پنداری بدخیم و... بر دوش می کشد یا موجودی ست که هنوز تا آستانه انسان
شدن راه دارد. شرم را یار ویاور عقل و "رفیق خردمندان" دانسته اند، و
آغازی برای تغییر خود و جامعه. شاقولی ست برای ارزیابی و قضاوت گفتار و
کردارخویش. بیگانه با شرم هرگز به قضاوت و سنجش کردار خود نمی نشیند، و
به راه تصحیح و ترمیم زیان ها و آسیب هایی که به دیگران روا داشته، نمی
رود. فرافکنی خطاهای خویش و گریز از واقعیت ملکه فکرش می شود. بیگانه
با خویشتن خویش و دیگران، و خوداگاهی ست. پایبند هیچ نظام اخلاقی –
اجتماعی ای که با انسانیت همگن و هم سنح باشد، نیست، و برای اینکه شرم
به وجودش راه ندهد دست به سرزنش و شماتت دیگران می زند، و شرم که می
تواند پیش درآمد و سبب ساز ِ نقد و بررسی ای واقع بینانه و درس آموز
باشد را با ویژگی خودشیفتگی و رذالت به وقاحت و بی شرمی بدل می کند، بی
شرمی ای که انکار واقعیت است، ویژگی ای که صاحب اش نه به فکر تصحیح
خویش است و نه به فکر یاری رساندن به دیگر نسل ها، تا آن ها به عنوان
تجربه ای انتقالی بیاموزند که به بی شرمی و قبایح نزدیک نشوند.
نمونه ی "درخشان"
بیگانه با شرم آقای پرویز ثابتی ست، تحصیکرده و حقوق دانی که در پست
"مقام امنیتی" رژیم پهلوی "شوهای امنیتی ی تواب سازی" اداره و برنامه
ریزی می کرد، تحصیلکرده ای که در بازجویی، شکنجه و قتل دگرانیشان سیاسی
و عقیدتی در رژیم پهلوی آمر و عامل بود. این نمونه ی "درخشان" پس از سی
و سه سال سکوت و زندگی در لانه ای مخفی در امریکا، سرانجام در یک شوی
کتابی و تلویزیونی سر از لانه بیرون آورد تا در قید حیات "بیگانگی با
شرم" را نیز به پرونده اش سنجاق کند. او در این نمایش های برنامه ریزی
شده هیچگونه نقدی به گفتار و کردارش در قبال دگراندیشان و روشنفکران
قربانی اش روا ندانسته و در ادامه ی راهی که در نظام آریامهری رفت،
رذیلانه و طلبکارانه دگراندیشان سیاسی و عقیدتی و روشنفکران مخالف
حکومت پهلوی را "خرابکار و تروریست" خواند. ثابتی در این نمایش کتابی و
تلویزیونی نشان داده است که حتی با مفاهیم و مقوله هایی چون حیا و گناه
و خجالت که پاره هایی از فرهنگ عرفانی و دینی و عرفی جامعه ی ما هستند
بیگانه است چه رسد با مفهوم و پدیده ی شرم. او برای نشان دادن میزان
بیگانگی اش با شرم به شایعه سازی و برچسب زنی و نمایش "فرهنگ و اخلاق
ساواکی" ادامه داده است و به جای پوزش و عذرخواهی از خانواده ها و
بازماندگان قربانیان اش، فریبکارانه و عوامفریبانه رخداد مرگ غلامرضا
تختی و صمد بهرنگی را پیش کشیده است تا جنایت توجیه کند. او با بر زبان
آوردن نام تختی و بهرنگی این نام های عزیز آلوده کرده است در حالیکه
سخن از این دو حدیث دیگری ست، سخن اما از لیستی بلند بالا و سیاهه ای
از نام شکنجه شدگان و قربانیان دگراندیشی و روشنفکری در میهنمان است،
سخن از ۹ زندانی سیاسی ای ست که در تپه های اوین توسط ایشان و قاتلان
همراه و همکارش به رگبار گلوله بسته شدند.
حتی اگر ادرار
کردن این تحصیلکرده و حقوق دان سیستم امنیتی رژیم پهلوی در دهان اسیر
سیاسی اش، و توهین، فحاشی و ضرب وشتم و شکنجه ی زندانیان سیاسی و
عقیدتی توسط ایشان شایعه "تروریست ساخته" پنداشته شود، (که البته ده ها
تن از این دست قربانیان به عنوان شاهد در همین امریکا زندگی می کنند)،
حتی اگرخیال شود به غلط و ناروا این "اسدالله لاجوردی شبه مدرنیزه" آمر
و عامل قتل دگراندیشان و روشنفکران معرفی شده است، تنها یک مورد، آری
تنها یک مورد که شواهد و مدارک غیرقابل انکاری در رابطه با آن جنایت
هولناک وجود دارد، کافی ست تا آقای پرویز ثابتی به اتهام ارتکاب به
جنایت به دادگاه کشانده شود، و این مورد، کشتار ۹ زندانی سیاسی رژیم
پهلوی ست، کشتار ۹ زندانی سیاسی ای که در بیدادگاه های رژیم پهلوی
محاکمه و به زندان محکوم شده بودند، و برخی از آنان پس از گذراندن دوره
محکومیت شا ن در آستانه آزاد شدن قرار داشتند، کشتاری که یکی ازالگوی
های کشتار بزرگ تابستان سال ۶۷ توسط حکومت اسلامی شد.
تردیدی نیست که
مسولیت بی مرزی ِ بی شرمی امثال پرویز ثابتی متوجه ی حکومت اسلامی نیز
هست. حکومتی که حیات سی و سه ساله اش سرشار از خباثت و جنایت است،
حکومتی که با عملکردش امان داده است تا موجودی چون پرویز ثابتی سر از
لانه بیرون آورد و جنایت توجیه و تبلیغ کند. موجودی که متاسفانه به جای
ابراز شرمساری ترجیح داده است نماد شکنجه و اعدام باقی بماند.
از: اخبار روز
|