|
|
|||
بانگ نویدبخش گونترگراس
حسن یوسفی اشکوری
گراس از این که تا کنون، به دلایلی که شرح می دهد، سکوت کرده ناخرسند
است و اعلام می کند «دیگر سکوت نمی کنم زیرا از دورویی غرب بیزارم».
میگویند روشنفکر «وجدان بیدار» جامعه است. درست
میگویند. چرا که روشنفکر با کسب مراحل آگاهیهای لازم (خودآگاهی، جهان
آگاهی و جامعهآگاهی) و دستیابی به طرحی برای جامعة مطلوب (نه لزوما
ایدئال) از یک سو به نقد وضع موجود (نقد ثروت و قدرت و منزلت)
اهتمام جدی و پیگیر دارد و
از سوی دیگر در حد دانش و تخصص خود راهی برای خروج از بنبستهای
نامطلوب و رسیدن به اهداف مطلوب نشان میدهد.
دیروز (چهارشنبه
۴ آوریل) نوشته کوتاهی از نویسنده و شاعر نامدار
آلمانی گونترگراس در برخی مطبوعات جهان انتشار یافت که نمونهای از یک
اندیشه و اقدام روشنفکرانه در جهان و به ویژه در حهان غرب بود. از آن
نوع نوشتهها و نقدهای ماندگار که اقدامات روشنفکران و آزاداندیشان و
آزادیخواهانی چون ولتر و امیل زولا و اخیرا سارتر را به یادها
میآورد. عنوان نوشته گونترگراس این است: «آنچه باید گفته شود».
محتوای این نوشته سخن مشهور
ولتر را به یاد میآورد: «رسوایی را بکوبید» که او و با این سخن و
تکرار و پیگیری آن با نهاد کلیسا در افتاد و رسواییهای آن را بر
آفتاب افکند.
موضوع سخن گراس اما وضعیت
دولت اسرائیل و تهدیدهای مکرر حمله نظامی به ایران است که داستان آن بر
سر هر کوچه و بازاری هست. سخن گراس این است که چرا اسرائیل مجهز به
سلاحهای اتمی میخواهد به کشوری حمله کند که فقط احتمال داده میشود
به فکر کسب سلاح اتمی است؟ چرا اسرائیل با این پیشدستی در حمله
میخواهد صلح شکننده جهانی را به خطر بیاندازد؟ وی از سیاست غرب و از
جمله دولت متبوعش آلمان مبنی بر حمایتهای بیدریغ و یک جانبه از
اسرائیل انتقاد میکند و خواهان پایان دادن به آن است. گراس از این که
تا کنون، به دلایلی که شرح میدهد، سکوت کرده ناخرسند است و اعلام
میکند «دیگر سکوت نمی کنم زیرا از دورویی غرب بیزارم».
در پایان پیشنهاد میکند که
«از عاملان این خطر آشکار بخواهند که از خشونت چشم بپوشند و همزمان
اصرار بورزند که دولتهای هر کشور اجازه دهند توانایی اتمی و تأسیسات
اسرائیل و ایران توسط مرجع بینالمللی مورد بررسی مداوم و بدون مانع
قرار گیرد».
گراس از تمام صلح طلبان و
آزاد اندیشان جهان خواسته است که در این باب سکوت نکنند و شریک جرم
نشوند.
گرچه می توان در درستی سخن
گراس نه یک مقاله که یک کتاب نوشت، اما اکنون نه میخواهم در این مورد
چیزی بگویم (چرا که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است) و نه
میخواهم از سیاستهای ماجراجویانه و ضدملی دولت کنونی جمهوری اسلامی
در قبال منطقه و جهان دفاع کنم؛ آنچه اکنون در مقام بیانش هستم صرفا
حمایت از اقدام شجاعانة گونترگراس این روشنفکر و نویسندة
۸۴ سالة آلمانی است و انگیزة من نیز همانند گراس
جلوگیری از جنگ و خشونت و تقویت صلح در جهان و در خاورمیانه است و بس.
چنان که گفته شد روشنفکر
وجدان بیدار جامعه است. روشنفکر دماسنج جامعه شمرده میشود. روشنفکر
عرصه عمومی فقط مصالح مردم و عدالت و آزادی و صلح و امنیت را برای تمام
مردم در نظر دارد، نه مصالح موقتی و گاه نادرست و ضد انسانی و
سلطهطلبانه دولتها و قدرتهای داخلی و یا جهانی را. گراس در زمانی
درست و به موقع آژیر خطر را به صدا در آورده است. او سیاست متناقض و به
تعبیرخودش «دورویی» غربیان در قبال برنامه هستهای ایران و اسرائیل و
نیز حقوق مردم فلسطین را بار دیگر افشا کرده و روشنفکران جهان را نیز
به شکستن سکوت فراخوانده است. این شورش شخصیتی چون گونترگراس، برندة
صلح ادبیات، از یک سو زنگ خطر را زیر گوش جهانیان به صدا در آورده و از
سوی دیگر بیداری وجدانها را نوید میدهد و بشارت میدهد که مردم جهان
و حداقل روشنفکران و صلحخواهان جهان، با هر مرام و مسلکی و گرایشی، تا
دیر نشده و احیانا جنگ جهانی دیگر بشریت را به نابودی نکشانده، «دست به
کاری زنند که غصه سر آید».
روشنفکران بپرسند که چرا
یاغیترین دولت جهان و عضو سازمان ملل یعنی اسرائیل آشکارا تمام قوانین
بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل را نادیده میگیرد و نقض میکند
(مانند شهرکسازیهای غیرقانونی در اراضی اشغالی فلسطینیان) و کوچکترین
حقوق مردم فلسطین را رعایت نمیکند؟ چرا دولت اسرائیل به قراردادهای
صلحی که خود پای آنها را امضا کرده وفادار نیست؟ چرا و به چه دلیل به
بهانههایی موهوم میخواهد به یک کشور (ایران) حمله نظامی کند و در عین
حال دولتهای غربی و به ویژه آمریکا نه تنها مانع این همه یاغیگیری
نمیشوند بلکه در اشکال مختلف مورد حمایت قرار میدهند؟ چرا دولتی که
بیش از دویست کلاهک اتمی دارد و عضو آژانس هم نیست و کمترین نظارت
بینالمللی را بر نمیتابد و اصولا تا کنون در این باب به روشنی سخنی
نگفته است، مدعی دولتی دیگر است که رسما عضو آژانس است و تا کنون زیر
نظارت نهادهای ذیربط عمل کرده و حداقل به اعتراف تمام نهادهای قانونی و
رسمی و غیررسمی غربی تا این لحظه به سلاح اتمی دست نیافته است؟ چرا و
با چه منطقی اسرائیل که آشکارا و پیوسته ایران را مورد تهدید نظامی
قرار میدهد و قصد حمله نظامیاش را فریاد میکند هرگز مورد مؤاخذه
قرار نمیگیرد و حتی تلویحا و گاه تصریحا از این اقدام تحت عنوان دفاع
مشروع حمایت میشود اما در مقابل نیت و قصد احتمالی مقامات ایران مبنی
بر محو اسرائیل (سخن لغوی که همه میدانند که صرفا به قصد مصرف داخلی
گفته میشود) چنان بزرگ و برجسته میشود که گویی باید فورا به چاره
برخاست؟ این همان «دورویی» غربی است که گراس از آن سخن میگوید و تا به
این دورویی پایان داده نشود، نه تنها صلحی پدیدار نخواهد آمد بلکه بر
تنازع و تخاصم افزوده خواهد شد و چه بسا زمینه های جنگ آمادهتر
میشود. چگونه می توان انتظار داشت که در روابط اعراب و فلسطین و
اسرائیل صلحی حاکم شود اما حداقلی از عدالت در میان نباشد؟
در هر حال امید میرود
در شرایط کنونی جهان، که متأسفانه از سیاستمداران چندان انتظاری
نیست، روشنفکران جهان صرفا به انگیزة صلح و عدالت به پا خیزند و و
وجدانها را بر انگیزند و همتها را تقویت کنند و به همراهی و
همدلی و صلح در میان آدمیان در پنج قارة جهان یاری رسانند.
از: سايت ملی مذهبی
|
||||