نگاهی به انتخابات نمايشی دو دوره ای
انتصاب نهمين رياست جمهوری
• با در
نظر گرفتن شرايط بحرانی که نظام در سطح داخلی و بين المللی با آن روبرو است،
اين انتخاب به نفع او نخواهد بود. از نظر اوضاع داخلی، انتخاب احمدی نژاد
شکاف بين جناحهای افتدارگرا و راست را عميق تر کرده و تضادهای حاصله، بيش از
گذشته پايه های رژيم را متزلزل خواهد ساخت. هم چنين وجود احمدی نژاد و برنامه
هايش، تضادهای نظام را در سطح جهانی در مورد حل مساله تسليحات اتمي، حمايت از
تروريسم جهانی و رعايت حقوق بشر حادتر از پيش خواهد نمود
دکتر شهلا
عبقری
دوشنبه ۶ تير 1384 –
27 ژوئن 2005
انتخابات نمايشی دو دوره ای رياست جمهوری
سپری شد و نظام اسلامی توانست با هزينه کردن مبلغ هنگفتی از سرمايه ملت ايران
و استفاده از ترفند ها و تمهيدات گوناگون ، مهره مطلوب خود را به رياست
جمهوری منصوب کند. آنچه که در اين دو دوره انتصابات اتفاق افتاد، ماهيت نظام
اسلامی را هر چه شفافتر به نمايش گذاشت و نشان داد که نمايش انتخاباتی فقط
مستمسکی است در دست نظام که برای رد گم کردن و دموکراتيک وانمود کردن نظام
مورد استفاده قرار می گيرد.نظام اسلامی حکومتی است که خواست خود را چه مردم
بخواهند و چه نخواهند، به آنها تحميل می کند. از حکومتی که آراء مردم را برای
مشروعيت خود به هر طريقی به دست می آورد و ابائی از دادن فتوای مذهبي، ترس و
ارعاب مردم، خريد آراء و انواع تقلب ندارد، نمی توان انتظاری غير از آنچه که
اتفاق افتاد، داشت. آقای محمود احمدی نژاد اکثريت آراء را با کمک و حمايت
شورای نگهبان و رهبری بدست آورد و به عبارت ديگر به مقام رياست جمهوری منتصب
شد. از آنجا که نظام اسلامی با وجود شرايط بحرانی خارجی و داخلی و گسترش
مبارزات جوانان، زنان، کارگران و ديگراقشار جامعه نمی توانست چنين چهره ای را
به راحتی به عنوان رئيس جمهور اعلام دارد، با سناريوئی از پيش ساخته چنين
انتصابی را عملی ساخت. عدم شرکت مردم در انتخابات شورا ها و انتخابات
مجلس هفتم و تحريم گسترده آنان، شرايطی را فراهم آورد که، يک دست ساختن قدرت
برای نظام ملموس تر گردد. سردمداران نظام بر آن شدند که برای دسترسی به
انتصاب رئيس جمهوری مطلوب، طرحی طولانی را تدارک ديده و قدم به قدم آن را
عملی گردانند تا به سرمنزل مقصود نائل گردند. مطابق اين طرح انتخابات در
دو دوره تدارک ديده شد.
•
انتخابات نمايشی دوره
اول:
يک- در اين دوره ، گور اصلاح طلبان حکومتی کنده شد و آقای مصطفی
معين، نماينده اصلاح طلبان حکومتی براحتی بی آبرو گرديد. شورای نگهبان ابتدا
نام او را از ليست منتخبين حذف وسپس با حکم حکومتي، رهبر، خواستار برگشت او
به ليست شد. معين با قبول حکم حکومتی، بزرگترين اشتياه را مرتکب واز اعتبار
خويش دربيشگاه مردم کاست واز صورت يک رقيب جدی برای کانديداهای جناح
اقتدارگرا به صورت يک مهره بی خطر در آمد. در اين شرايط، اصلاح طلبان سه شاخه
شدند. يک شاخه، انتخاب را تحريم کردند و دو شاخه با دو نماينده ،معين و کروبی
وارد انتخابات گرديدند. با برنامه ای که بدين ترتيب بوسيله شورای نگهبان و
رهبری به اجرا گذاشته شد، بی اصولی و نان را به نرخ روز خوردن اصلاح طلبان
حکومتی، بيش از پيش نمايان گرديد و کسانی که هنوز در دادن رای به اصلاح طلبان
حکومتی دو دل بودند، به طرف تحريم و يا ساير کانديداها جلب گرديدند. دو-
از ترفند های زيراستفاده شد تا کانديداهای مورد نظر با آراء بالا وارد دور
دوم گردند: الف- سپاه و بسيج آماده گرديدند که برای جمع آوری آمار تقلبی
اقدام کنند. ب- اعلام گرديد که شناسنامه بدون عکس و ورقه مخصوص انتخابات
مورد قبول است و افراد با چنين شناسنامه هايی می توانند رای دهند. ج-
تبليغات شديد و پر سرو صدا در مورد کانديدا هايی که واقعا مورد نظر نظام
نبودند انجام گرديد، تا توجه مردم را منحرف ساخته و بتوانند در خفا جمع آوری
آراء را برای محمود احمدی نژاد سامان دهند. د- زمان رای گيری را تا ساعات
پايانی شب تمديد کردند تا فرصت کافی برای وارد کردن سپاه و حزب الله وبسيج و
ريختن آراء تقلبی به نفع نماينده مطلوب جناح اقتدارگرا فراهم گردد. با
صحنه آرايی هايی که تدارک ديده شد معين و کروبی غافل گير شدند. بگفته کروبی،
او تا چند ساعت قبل از اعلام آراء از ورود خود به دوره دوم مطمئن بود. طرح
آنچنان ماهرانه اجرا گرديد که اصلاح طلبان حکومتی به بازی گرفته شدند و در
موقعيتی قرار داده شدند تا براحتی نقش دلخواه نظام را بازی کنند. اصلاح
طلبان حکومتی در مقابل اعلام آراء دوره اول، تمام اشتباهات و خودکشی های
سياسی خود را ناديده گرفته و تنها عامل شکست خود را تحريم و عدم شرکت بخشی از
آپوزيسيون قلمداد کردند. آنها با چنين طرز برخوردي، ندانسته به موثر بودن راه
کار تحريم اذعان نموده و تصديق کردند که تحريم کنندگان به هدفی که از تحريم
داشتند نائل آمدند. بديهی است که يکی ازمهم ترين اهداف تحريم کنندگان، فراهم
آورن شرايطی بود، تا اصلاح طلبان حکومتی به درستی در يابند که نمی توانند
برای اصلاح حکومت، از داخل نظام اقدام نمايند و از سيستم حکومتی بيرون رانده
شده و به آپوزيسيون اصلاحات ساختاری بپيوندند. با اعلام نتايج دوره اول
انتخابات نمايشي، ملت ايران با دو کانديدا برای رياست جمهوری مواجه شد که در
سابقه سياسی و اجتماعی شان چيزی جز سياهی و تباهی برای ملت ايران نداشته اند.
آقايان رفسنجانی و احمدی نژاد، هر دو از حاميان راستين نظام بوده و در تحکيم
نظام از هيچ گونه پليدی و جنايت روی گردان نبوده اند. احمدی نژاد نه تنها دست
در ترور و کشتارهای مخالفين حکومت در داخل و خارج کشور داشته، بلکه از تير
خلاص زنهای کشتارهای سالهای شصت نيز بوده و به گفته خود نماينده راستين حزب
الله است. حزب الله يی که در سراسر جهان پرونده جنايتهايشان باز بوده و
سرکردگی ترور و تروريسم را به عهده داشته و خواهد داشت. رفسنجاني،
نماينده رانت خواری و حراج سرمايه های کشور و ورشکستگی اقتصاد ايران، از همان
ابتدای انقلاب در تمام جنايات نظام اسلامی شريک بوده و شواهد دخالت او در
قتلهای زنجيره ای و ترور ميکونوس در تاريخ ثبت شده است. يطور خلاصه
عاملين نظام در دوره اول انتخابات نمايشي، به دست آوردهای زير از اجرای
طرحشان رسيده اند: يک – اصلاح طلبان حکومتی را برای هميشه از صحنه خارج
کرده اند. دو – با استفاده از ترفندهای مختلف، آراء را بالا بردند تا
بتوانند اعلام دارند که شصت و سه درصد مردم در انتخابات دوره اول شرکت کرده
اند. سه – به جهانيان اعلام دارند که مشروعيت دارند وحتی رکورد دار
بالاترين در صد آراء در پنج سال اخير نسبت به کشورهای سوئد، امريکا، انگليس
و... می باشند. چهار – دو کانديدايی را در معرض آراء نهايی قرار دادند که
انتخاب هر يک از اين دو، خطری را متوجه شورای نگهبان و رهبری نسازد. هر يک از
اين دو کانديدا، هر چند به ظاهر تفاوتهايی با هم دارند ولی در اساس هر دو در
تحکيم پايه های نظام اسلامی کوشا بوده و پيگيرانه به دنبال اين مهم بوده
اند.
• انتخابات نمايشی دوره دوم
در خلال
هفته قبل از انتخابات دوره دوم، مبارزات انتخاباتی دو جناح اقتدارگرا و راست
ميانه به شدت توسعه يافت. در اين مبارزات يه اصطلاح انتخاباتي، از انواع
خلافکاريها استفاده شد که آراء به نفع يک طرف و به ضرر طرف مقابل پيش
رود. ستاد هاشمی رفسنجاني، تبليغات گسترده ای را سامان داد که به مردم
بقبولاند که محمود احمدی نژاد نماينده جناح فاشيستی رژيم اسلامی است و با
انتخاب احمدی نژاد، حکومت طالبانی در ايران حکم فرما خواهد شد. همراه با ستاد
تبليغاتی رفسنجاني، جبهه مشارکت و اصلاح طلبان حکومتی و بخشی از نويسندگان و
هنرمندان اصلاح طلب، در وصف فاشيست بودن احمدی نژاد و جناح او قلم فرسايی
کردند و مردم را تشويق به رای دادن به رفسنجانی نمودند و مبلغ جبهه ضد فاشيسم
گرديدند. اين گروه با قبول جبهه ضد فاشيسم، آب پاکی روی نظام فاشيستی اسلامی
ريخته و به مردم گفتند که تنها اين جناح که نمايندگی اش را احمدی نژاد به
عهده دارد جبهه ای فاشيستی است. اينان چشم خود را به تمامی خون هايی که ريخته
شده، به شکنجه ها، سنگسارها و اعدام هايی که در خلال اين بيست و هفت سال توسط
اين نظام فاشيستی اسلامی انجام شده، بستند و نظام اسلامی را منزه ساختند.
معين در دوره اول در زمان مبارزات انتخاباتی خود تشکيل جبهه دموکراسی و حقوق
بشر با التزام به قانون اساسی را مطرح کرد و در دوره دوم مبارزات انتخاباتي،
تشکيل جبهه ضد فاشيست با التزام به قانون اساسی را اعلام کرد. ارائه تشکيل
جبهه در هر دو مورد تاکتيک انتخاباتی برای کشاندن مردم به صندوق های آراء،
يکبار برای خود و دگر بار برای رفسنجانی بود. تشکيل چنين جبهه هايی زمانی
راستين خواهد بود که برای تغيير ساختاری قانون اساسی تشکيل شود، نه التزام به
آن.
محمود احمدی نژاد در ستاد تبليغاتي، خود را مستضعف گرا ناميد و
با نقابی به چهره، خود را خدمتکار زخمتکشان قلمداد کرد و از فقر و اعتقادات
مذهبی مردم سوء استفاده کرد و خود را به مردم نزديک نمود. به مردم ستمديده و
زحمتکش جامعه قول کار، وامهای مختلف و شرايط زندگی بهتر داد و از اين طريق
سعی به جلب آراء آنان نمود. در سوم تير ماه ، شاهد بوديم که انتخابات
نمايشی دوره دوم به پايان رسيد و آقای احمدی نژاد به مقام رياست جمهوری نظام
اسلامی نائل آمد. عواملی که شرايط را برای اجرای پروژه انتخاب محمود احمدی
نژاد آماده نمود را می توان اينچنين خلاصه کرد: يک – هشت سال حکومت دولت
خاتمی و راه کارها و اشتباهات سياسی اصلاح طلبان حکومتی و طرفدارانشان جاده
را برای اين طرح و انجام اين پروژه صاف کرد. اقتدارگرايان با هوشياری از
فرصتی که فراهم آمد استفاده کرده و با پشتيبانی شورای نگهبان و رهبري، بطور
کامل اصلاح طلبان حکومتی را از صحنه بيرون راندند. دو – عملکرد هشت ساله
دولت خاتمي، اعتقاد مردم را نسبت به اصلاحات دولتی از بين برد و اعتماد آنان
را سلب نمود و ريزش آراء نمايندگان اصلاح طلبان حکومتی را فراهم ساخت. سه
– عملکرد رفسنجانی در هشت سال دوران رياست جمهوری او و تباهی و سياهی حاصله
از آن برای ملت ايران، منتج به ريزش آراء رفسنجانی شد و هر قدر بلندگوهای
تبليغاتی رفسنجانی شعارهای اصلاح طلبانه قرض گرفته از اصلاح طلبان حکومتی را
تکرار کردند، کارساز نگرديد. چهار – حاميان تحريم و عدم شرکت در انتخابات،
جبهه ای گسترده، اما غير منسجم را، بوجود آوردند و توانستند خواسته های بحق
مردم را تبليغ و در جامعه مطرح کنند. خواسته هائی از قبيل آزادی احزاب، آزادی
اجتماعات، آزادی بيان، آزادی زندانيان سياسي، حقوق زنان و رفع تبعيض جنسي،
قومی و دينی، تبليغ و ترويج گرديد. جبهه تحريم در حذف اصلاح طلبان حکومتی
تاثير مثبت داشته و هم چنين بطور غير مستقيم در انتخاب محمود احمدی نژاد اثر
گذار بوده است. پنجم – کم کاری و کم توجهی آپوزيسيون به خواسته های روز
مره مردم، خصوصاً قشر تهيدست سبب شد که اين قشر جذب شعارهای احمدی نژاد شوند.
مردم تهيدست و زحمتکش ايران فريب قولهای احمدی نژاد راخوردند و آراء خود را
برای او به صندوق ريختند و فراموش کردند که خمينی نيز با قول تقسيم پول نفت و
مجانی کردن آب و برق و گاز بر مسند قدرت سوار شد و پس از به قدرت رسيدن تمام
قول ها را به فراموشی سپر د و پول نفت را صرف صدور اسلام و جنگ خانمان
براندازعراق کرد.
• وظيفه آزادی خواهان در پی
انتخابات نمايشي:
تاريخ نشان می دهد که هميشه سيستم های ديکتاتوری
برای استحکام قدرتشان بسوی يکدست شدن و نظامی شدن پيش می روند. زيرا با تشديد
استبداد، حکومت پايه های مردمی را از دست می دهد و بايد قدرت نظامی يک پارچه
ای داشته باشد که بر جا بماند. نظام جمهوری اسلامی نيز از اين قاعده مستثنی
نيست و می بينيم که بر همين روال پيش ميرود و يک بسيجی را به مسند رياست
جمهوری می نشاند تا بسيج و سپاه پاسداران را بيش از پيش در خدمت داشته باشد.
با در نظر گرفتن شرايط بحرانی که نظام در سطح داخلی و بين المللی با آن روبرو
است، اين انتخاب به نفع او نخواهد بود. از نظر اوضاع داخلی، انتخاب احمدی
نژاد شکاف بين جناحهای افتدارگرا و راست را عميق تر کرده و تضادهای حاصله،
بيش از گذشته پايه های رژيم را متزلزل خواهد ساخت. هم چنين وجود احمدی نژاد و
برنامه هايش، تضادهای نظام را در سطح جهانی در مورد حل مساله تسليحات اتمي،
حمايت از تروريسم جهانی و رعايت حقوق بشر حادتر از پيش خواهد نمود. تشديد
تضادهای داخلی و خارجی، زمينه و فرصتهايی را فراهم خواهد ساخت که يک
اپوزيسيون قوی بتواند از آنها استفاده کرده و جنبش سازمان يافته ای را متشکل
ساخته، نافرمانی های مدنی را سامان دهد، شرايط تشکيل نهادهای مدنی راا يجاد
کند و امکان گذار نظام اسلامی را به نظامی دموکراتيک و سکولار از طريق انتخاب
مجلس موسسان و تدوين يک قانون اساسی نوين ممکن گرداند. وجود يک اپوزيسيون
قوی در گرو تشکيل جبهه وسيع دموکراسی خواهی و اتحاد گسترده مخالفان نظام
اسلامی در چنين جبهه ای است. بيش از اين در تشکيل اين جبهه نبايد درنگ کرد و
کار امروز را نبايد به فردا افکند که قطعاً فردا خيلی دير
است. آتلانتا پنجم تير ماه 1384
|