بازگشت به صفحه اول

 

 
 

 

تحليلي بر انتخابات دوره نهم و چالش های پيش رو

براي اين كه بخواهيم فضاي حاكم وآنچه كه در پيش رو داريم را تحليل نمائيم . ناچار اگر مجبور شويم چند سال به عقب تر بازگشته و دستاورد دولت را از آن زمان مورد ارزيابي قرار دهيم . دوم خرداد سال هفتاد و شش روحي دوباره به كالبد نيمه جان و ماُيوس جامعه دميد تا به واسطه پل گذري بنام « رفرم» ساختار قدرت از « توتاليتريسم » به سمت « دموكراتيسم» تغيير جهت دهد . شعارهاي اغواگر ، جامعه پسند و روشنفكر فريب اصلاحات ، چنان احساس ناب دمكراسي خواهي را در مردم و توده ها تحريك كرد كه همگان تصور كردند با حكومت اصلاح شده سركوب و پيگرد مدفون و فضاي آزاد اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي بر جامعه حاكم خواهد گرديد . اما ديري نپائيد كه همان سركوب ها شكل فعال تري به خود گرفت و جامعه را براي رسيدن  به تغييرات بنيادين حريصتر كرد . تا جايي كه اكثريت ايرانيان قوم دمكراسي خواهي خود را با شركت فعال در گزينش هاي پوپوليستي به منصع ظهور رساندند . و با حضور چشمگير و خيره كننده در پاي صندوق هاي رأي اصول گرايان را كنار زده و سكان هدايت جامعه را به خاتمي و ياران او بخشيدند . اما متاسفانه خاتمي و ياران به اصطلاح اصلاح طلبش به جاي استفاده از نيروي حاضر و حمايت توده هاي آماده ، به سياست بازي هاي بيهوده و كينه دوزي هاي شخصي و گروهي پرداختند . تا جايي كه ديگر مطالبات مدني و بحق توده ها فراموش و رقابت هاي شانتاژگرانه پيشه شد . اين كينه دوزي ها و سركوب نيروهاي مخالف تا آنجا پيش رفت كه توده ها را به سياست زدگي و نتيجتاً به يأس و نوميدي دوباره كشاند . تا حدي كه توده ها را به قهري عميق با سياست بازان واداشت .

قهر توده ها باعث گرديد كه كه كرسي هاي مختلف از جمله شوراهاي شهر وروستا و مجلس در مجلس هفتم بدست صيادان چشم انتظار در قالب عنوان « اصول گرايان »  افتد .يعني آنهايي كه اركان اصلي حكومت را در دست داشته و نفوذ ناپذير نشان داده بودند . از سوي ديگر حمايت هاي بي شائبه مقامات اصلي و ركني حكومت نيز مزيد بر پيروزي هاي آن دسته گشت . تا جايي كه شوراي نگهبان چماق مدني حكومت حق كانديد شدن جناح اصلاح طلب را مردود دانست و اعتراضات آنها نيز به واسطه قهر توده ها بي اثر ماند . از يك سو اصلاح طلبان كه خود را از دايره حكومت جدا شده مي ديدند تمام عزم خود را در حفظ كرسي رياست جمهوري بكار بستند تا نقطه اميدي به آينده داشته باشند و از سوي ديگر اصول گرايان  براي قوم خود را در حفظ كرسي اصلاح طلبان كمر همت بستند . تا با شناخت كامل وكافي از نيازهاي توده ها و حمايت دست هاي پشت پرده حكومت را يك دست نمايند . از جناح اصلاح طلبان ، معين ، كروبي ، يزدي ، مهرعليزاده و و از اردوي اصول گرايان نيز زواره اي ،لاريجاني ، احمدي نژاد ، قاليباف، توكلي و بخت خود را آزمودند .همچنين جامعه زنان كه در طول بيست وشش سال حكومت جمهوري اسلامي حق خود را پايمال شده پنداشته بودند و مدتي بود كه ابراز وجود كرده و تحركاتي از خود نشان داده بودند نيز خود را آماده بخت آزمايي كردند . اما زمزمه حضور يك نفر ولوله اي درجان همه گروه ها انداخت . كسي كه     پست هاي مهم حكومتي را يك پس از ديگري آزموده بود . و آن كسي نبود به جزء علي اكبر هاشمي رفسنجاني بهرماني . او كه در سال هاي اخير در مجلس ششم با بداقبالي از سوي توده ها مواجه شده بود يك بار ديگر زمزمه حضور خود را گسترش داد تا اين بار نيز بخت خود را به آزمايش بگذارد . اصلاح طلبان هم كه آلترناتيوهاي خود را در عرصه رقابت با شوراي نگهبان بي اثر مي ديدند و با حضور هاشمي ، زنگ خطر را بر جناح خود احساس مي كردند ، در پي به بازي كشاندن كسي كه تضمين هاي لازم را از نظر شوراي نگهبان و  محبوبيت توده اي اش را داشته باشد به سراغ « ميرحسين موسوي » نخست وزير سابق و چهره نسبتاً محبوب دوران جنگ رفتند .  زمزمه رايزني به او ، باعث گرديد كه هاشمي هم از اعلام حضور قطعي خود صرف نظر نمايد و حضور خود را مشروط اعلام نمايد . اما ميرحسين موسوي كه سالها خود را از دايره قدرت دور نگاه داشته بود ، به رايزني پاسخ منفي داد و وقتي كه نامه سرگشاده اش را تقديم ملت نمود ، هاشمي حضور خود را به صورت قطعي اعلام نمود .

از همان ابتدا مشخص بود كه از يك هزار ويكصد واندي نفري كه ثبت نام كرده بودند ، فقط چند نفر از صافي شوراي نگهبان عبور خواهد كرد . اما رد صلاحيت گروهي از نامداران ، دوباره شوراي نگهبان را در معرض اتهام قرار داد . هرچند رد صلاحيت آنها نيز از قبل محرز بود . كساني چون ابراهيم يزدي ، اعظم طالقاني ، مصطفي معين ، محسن مهرعليزاده و اما اين كه چرا و به چه دليل آقاي زواره اي كه خود هم از اعضاي شوراي نگهبان بود و بارها از سوي همين شورا تائيد صلاحيت گرفته بود   رد صلاحيت گرديد ، در پرده ابهام باقي ماند . البته حكم حكومتي شامل حال مصطفي معين و محسن مهرعليزاده گرديد و آنها دوباره در رقابت باقي ماندند . تا دركنار كساني چون ، علي اكبر هاشمي رفسنجاني ، مهدي كروبي ، جواد لاريجاني ، محمود  احمدي نژاد ، محمد قاليباف و محسن رضايي به عنوان كانديدهاي نهايي به تبليغ بپردازند .

البته تائيد در صلاحيت مصطفي معين و محسن مهر عليزاده نه تنها لطفي در حق آن دو و اردوي اصلاحات نبود ، بلكه در كليت بازي سياسي بود كه انتخابات را به سوي اردوي اصول گرايان چرخاند . چرا كه الف ) مشروعيت تبليغات مصطفي معين مبني بر قبول نداشتن احكام حكومتي زير سوال رفت . ب) اگر معين رد صلاحيت مي شد دو تصميم بر اردوي اصلاح طلبان حاكم مي شد . يا به واسطه رد صلاحيت تنها آلترناتيو خود ، انتخابات را تحريم مي كردند يا اجباراً از مهدي كروبي حمايت مي كردند و در مورد او به اجماع نظر مي رسيدند . اگر انتخابات را تحريم مي كردند ، از ميزان جمع آراء بدست آمده كاسته و مشروعيت كل نظام با چالش مواجه مي گرديد ضمن اين كه رئيس جمهور    در آن صورت اصول گرايان  يكه تاز ميدان مي شدند نيز با ميزان آراء حداقلي انتخاب مي شد. همانند شوراهاي شهر و روستا يا مجلس هفتم و اگر هم در مورد مهدي كروبي تنها كانديد مدعي اصلاحات به اجماع نظر مي رسيدند مجموع آراء معين و مهرعليزاده به صندوق مهدي كروبي ريخته مي شد و اويايكه تاز ميدان مي شد ، يا همراه با شاخص انتخابات هاشمي به دور دوم راه مي يافت و سر اصول گرايان بي كلاه مي ماند . ج) با اعتراضات چند سال اخير مبني بر تضييع حقوق اصلاح طلبان ، اين تائيد صلاحيت لطفي برآن طيف بود كه حكومت روا داشته است .

به جزء مصطفي معين و هاشمي رفسنجاني ، هيچكدام از نامزدها برنامه تدوين شده كه شامل برنامه هاي سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، معيشتي ، آموزشي باشد ارائه نداده و هر يك سعي در تحريك افكار عمومي با كليت گويي به سوي خود داشتند . اگر چه همه كانديد ها از مشكلات خاص توده ها اشكال تراشي كرد و قول مساعدات گوناگون مي دادند ، اما به صورت علمي چگونگي مساعدات را بيان نكردند در اين ميان جامع ترين ، علمي ترين و كاملترين برنامه ارائه شده توسط آن دو نامزد اول بود .

 - معين و هاشمي -  اما دلايل شكست ها و پيروزي ها چندان خالي از لطف نيست . آنچه توده ها را جذب و جلب مي كرد هم سويي با توده ها و امتيازات به روز بود . به عنوان مثال مهدي كروبي با شناخت كافي از مشكلات معيشتي ، بحث پنجاه هزار تومان مستمري ماهانه به افراد بالا 18 سال را مطرح كرد كه خود عامل جذاب ميزان آراء بدست آمده اش بود . و يا محمود احمدي نژاد كه خود را كارگري ساده و آهنگرزاده و طرف دار عدالت سرمايه بين غني وفقير معرفي مي كرد . و به همين دليل نيز بيشتر آراي خود را از جمعيت فقير و مزدبگير و كم درآمد و زحمت كش جامعه كسب كرد . ظاهر ساده ، حرف هاي ساده و زندگي ساده بزرگترين دلايل رويكرد توده ها به سوي او بود . هرچند كه حرف وحديث ها بسيار در مورد چگونگي راه يابي به دور دوم انتخابات ايجاد شد . اما در مقابل اين افراد ، علي اكبر هاشمي رفسنجاني به رغم تبليغات پر زرق وبرقش توسط جوانان و برنامه هاي علمي تدوين شده اش كه توسط اساتيد و كارشناسان زبده طراحي شده بود نتوانست آن گونه كه بايد با اقبال عمومي مواجه گردد . چرا كه انتظارات بسيار توده ها در طول مدت تولد جمهوري اسلامي و همچنين شايعات پراكنده شده توسط رقبا از رويكرد توده ها به سوي وي جلوگيري نمود . با اين وجود با بيشترين آراي كسب شده و با فاصله كمي از نفر دوم و سوم احمدي نژاد و كروبي به مرحله دوم راه يافت . اما مصطفي معين بازنده بزرگ اين انتخابات بود . چرا كه همچنان چماق قبول حكم حكومتي را بر سر دارد . طوري كه برنامه هاي علمي تدوين شده اش و حمايت هاي جناح اصلاح طلب به استثناي تحريم كنندگان نيز نتوانست به تجميع آرا عمومي بپردازند . مصطفي معين در تبليغات نامزدي اش ، توده ها را فراموش كرده و روي سخن خود را به سمت روشنفكران و تحصيل كردگان معطوف ساخت . اگر چه معين زماني در پست وزارت علوم موردحمايت جنبش هاي دانشجويي قرار داشت . اما از بداقبالي او ، بزرگترين جريان دانشجويي دفتر تحكيم وحدت نظر خود را مبني بر تحريم انتخابات بارها بيان داشته بود  . بدين ترتيب با كسب عنوان پنجمي ، به شكست خورده اصلي انتخابات تبديل شد . اما يكي از برندگان اصلي اين انتخابات ، محسن رضايي بود چرا كه وقتي ديد مورد حمايت گروه ها قرار نگرفته  و برنامه مدون شده اي هم نداشت و از سوي ديگر همشهريانش نيز به دليل حوادث اخير اهواز از انتخابات روبرگردانده بودند . از انتخابات كنار كشيد تا بخت خود را در آزمون ديگر كه شرايط وفق مرادش گرديد بيازمايد .

نتايج آرا شمارش شده نشان دهنده جو حاكم بر جامعه است . حدود نوزده ميليون ايراني واجد شرايط كه از حضور پاي صندوق هاي راي خودداري كردند و آماري كه هر نامزد در صندوق خود داشت بيانگر چالش هاي اجتماعي بود در هر صورت احمدي نژاد و هاشمي رفسنجاني به مرحله دوم انتخابات راه يافتند . و مهدي كروبي با وجود فاصله كم و اعتراضات حاشيه اي كه نهايتاً منجر به بسته شدن روزنامه اقبال انجاميد !! ! نفر سوم شد و از ادامه رقابت باز ماند .

اما در مرحله دوم انتخابات همه گروه ها به دو نفر روي آوردند . اصلاح طلبان كه اين كرسي ارزشمند را از دست رفته ديدند درتقابل با اصول گرايان روي به هاشمي آوردند و كليه اصول گرايان نيز به حمايت احمدي نژاد پرداختند . مجموع آراء همه نامزد اصلاح طلب و شخص هاشمي البته با كاهش به صندوق هاشمي ريخته شد و مجموع آراء اصول گرايان نيز به صندوق احمدي نژاد ريخته شد . با اين تفاوت كه منتقدان شديد هاشمي از شركت  در انتخابات خودداري كردند يا توده هاي بسياري تحت تاثير تبليغات به جرگه  راي دهندگان پيوسته و راي خود را به صندوق احمدي نژاد ريختند .تا جايي كه احمدي نژاد با تفاوت آرا قابل توجهي به رياست جمهوري رسيد . اينگونه بود كه احمدي نژاد پديده اين انتخابات شد ، چرا كه هيچ تحليل گري البته آنان كه دستشان از پشت پرده ها كوتاه است تصور اين كه او به كرسي رياست جمهوري دست يازد نمي كرد .به هر ترتيب احمدي نژاد به عنوان رئيس جمهور انتخاب و معرفي گرديد .

انتخابات رياست جمهوري به پايان رسيد و رئيس جمهور جديد نيز معرفي گرديد . اين تحولات با توجه به اوضاع سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي مي تواند دولت آتي را با چالش هاي بزرگي مواجه سازد . كه اگر دولت جديد نتواند خود را با اقتضائات زمان و موقعيت حساس بين المللي هماهنگ سازد به بحران هاي غير قابل پيش بيني مواجه خواهد شد . اما اگر دولت جديد خود را همگام با شرايط خاص داخلي و برون مرزي به پيش برد . مسلماً تبديل به دولت ايده آل گشته و از بحران ها جلوگيري كند . از شعارهاي تبليغاتي كه بعضي امكانپذير و بعضي نيز غير علمي مطرح مي گردد بگذريم . درنظر گرفتن بعضي موارد خاص مي تواند راه گشاي احمدي نژاد در اداره  و كنترل دولت كمك كند مواردي كه يادآوري آنها لازم و ضروري به نظر مي رسد . پرواضح است كه نگرش ها نسبت به دولت جديد چه از منظر داخلي و چه خارجي منفي است و تا دولت جديد اقدامات مثبتي از خود نشان ندهد اين نگرش هاي منفي دولت جديد را با بحران مواجه خواهد ساخت . اما چه مواردي باعث مي شود كه اين جامعه را ملتهب بدانيم .

عوامل خارجي و بين المللي ، يكي از دلايل نگرش منفي جوامع بين الملل به دولت جديد، نمايندگي مشخص احمدي نژاد از سوي اصول گراياني است كه تاكنون با اتخاذ تصميمات خاص نسبت به حساسيت جوامع مطرح بين المللي كوشيده اند . اين مسئله نه تنها مشكلي از مشكلات بين المللي را حل نمي كند . بلكه كشور را به سمت انزوا خواهد كشاند . واين انزوا در حال حاضر هيچ نفعي براي ما نخواهد داشت . به ويژه اينكه گاهاً شخص احمدي نژاد ، تا كنون اشاراتي به همان سياست ها داشته است .

عوامل داخلي:  قبل از هر توضيح بيشتري بايد يادآور شويم كه حدود نوزده ميليون نفر از هم ميهنان شركت در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري را تحريم كردند . اين گروه با اصل انتخابات در اين دوره مخالفند ، پس با رئيس جمهور نيز مخالف مي باشند . همچنين تمام كسانيكه در دوره دوم به هاشمي رفسنجاني رأي دادند ، همان افراد ناكام مانده اما فعالي هستند كه در مخالفت با شخص احمدي نژاد به سر مي برند . پس تا اين جا دولت جديد با رئيس جمهور جديد حدود سي ميليون مخالف دارد كه دراقصي نقاط كشور پراكنده ماند- البته تعداد اين افراد در شهر هاي بزرگ و مركزي بيشتر و جدي تر است پس هرگونه تحريك سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي و هردو گروه را با يكديگر متحد نموده و اين مخالفت اوليه باعث طغيان مخالفين مي گردد . و هر گونه سركوب باعث تشديد در بحران مي شود و اگر هم سركوب ها شدت يافته و به صورت سراسري اعمال گردد ،‌پس  همان كودتاي نظامي پيش بيني شده به واقعيت پيوسته و بايد براي آينده كشور تاسف خورد . در مقابل تمام اين سركوب ها ، اگر دولت جديد به هم فكري با مخالفين درجهت همسويي براي توسعه دمكراتيك كشور بپردازد . مخالفين تبديل به موافق شده و خود از هرگونه بحران جلوگيري خواهند كرد . پس اشتراك ساعي به شرط تفاهم تنها راه كار دولت جديد بدون چشم داشت و همچنين پرهيز  از اعمال گذشته و تماميت خواهي خواهد بود .

 همانطور كه قبلاً اشاره شد ، توجه دقيقي به آمار رأي اشخاص رأي دهنده  چگونگي انتخاب و دلايل انتخاب خود و بيانگر جامعه و نيازهاي توده اي است . از گروهي كه به صورت فعال در هر صورت رأيشان ، رأي به اصول گرايان است بگذريم رأي هاي روشن تعداد كثيري از رأي دهندگان همان نيازمندان واقعي جامعه اند كه در صورت تحقيق نشدن خواسته هايشان بر اساس اعتمادي كه از خود نشان دادند تبديل به مخالفين سرسخت شده و در پي تحقق خواسته هايشان اقدام خواهند كرد . اين تعداد نيازهايشان بيشتر اجتماعي ، اقتصادي و از همه  مهمتر معيشتي است . به همين دليل بايد اقداماتي به صورت عاجل شكل گيرد . از سوي ديگر با نگاهي به آمار كسانيكه هنور به سن رأي نرسيده اند و همچنين  جوانان كه به زودي به توليد نسل خواهند رسيد نيز بيانگر اين مطلب است كه كارهاي ريشه اي در همه زمينه ها بايد شكل گيرد . بنابراين ارائه طرحهايي كه هم اقدامات  عاجل را در پي داشته باشد و هم به توسعه پايدار بيانجامد هيچ كدام در شرايط فعلي نسبت به ديگري برتري ندارد لازم و ضروري است .

 اميد عباسقلي نژاد

6/4/84

زندان فرديس كرج

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات