بازگشت به صفحه اول

از اخبارروز

 
 

 

بر آمدن احمدی نژاد محصول تحريم يا تسليم اصلاح طلبان به تقلب و تجاوز "رهبر"؟

ما 8 سال است، يا درست تر بگويم بسياری از ما، 26 سال است که در دايره ی تنگ بازی ميان بد و بدتر به دور خود می چرخيم و می بينيم که هنوز هم وضع به همين منوال است. ترجيح بد بر بدتر البته امری عقلانی و منطقی است، اما برای استقرار آزادی در ايران بايد فراتر از اين رفت. بايد به فکر ائتلاف ملی بر اساس منشور حقوق بشر و منافع ملی عليه کليت نظام دينی حاکم بر ايران بود.
پس از برگزاری دور دوم انتخابات، نتيجه هر چه که باشد، بايد همه ی آزاديخواهان و ميهن پرستان ملي، اصلاح طلبان پی گير مذهبی و چپ، دست در دست هم عليه استبداد متحد شوند و مردم را به نافرمانی مدنی عليه نظام حاکم و قوانين ارتجاعی آن فرا خوانند

علی کشتگر

 

دوشنبه ٣٠ خرداد ١٣٨۴ – ٢٠ ژوئن ٢٠٠۵

آقای ابراهيم نبوی بلافاصله پس از اعلام نتايج انتخابات قلابی اخيرکه بوی افتضاح آن همه جا را پر کرده است، با نگرشی که گويی انتخابات را آزاد می پندارد، دليل برآمدن احمدی نژاد به دور دوم انتخابات رافعاليت تحريم کنندگان اين نمايش انتخاباتی دانسته و مدعی شده است که :
" معلوم شد که اپوزيسيون، اعم از مبارزين داخل و خارج، اعم از سلطنت طلبان و ملی ها و طرفداران آمريکا، اعم از سازگارا و ميبدی و کشتگر، اعم از مبارزينی مانند اميرانتظام و گنجی و زرافشان، اعم از جنبش دانشجويی و دفتر تحکيم وحدت و راديکالهای ملی مذهبي، اعم از 615 نفری که انتخابات را تحريم کردند و تمام اتحاد جمهوريخواهان و غيره، تمام اين جماعت سخنگوی هيچ اکثريتی در ايران نيستند... از اين پس همانطور که نظام جمهوری اسلامی در دو انتخابات گذشته به دليل عدم حضور مردم مشروعيت اش را از دست داد، اپوزيسيون جمهوری اسلامی (شامل تمام افراد فوق) ديگر تا اطلاع ثانوی مشروعيتی نزد مردم ندارند.."
برخورد تند آقای نبوی نسبت به چهره های سرشناس مقاومت چون گنجي، زرافشان واميرانتظام و يک کاسه کردن نيروهای ملی و مهين پرست با طرفداران قدرت های خارجی در يک ملغمه ی مغشوش، روشی که معمولاً مختص کيهان جناب شريعتمداری است، تعجب و در عين حال تاسف مرا برانگيخت. از اين روش کهنه و شناخته شده که بگذريم، در پاسخ به مقاله ی آقای نبوی به ياد آوری نکات زير اکتفا می کنم:

1. آقای نبوی به جای پرداختن به تقلبات همه جانبه در انتخابات و افتضاحی که صدای مهدی کروبی و مصطفی معين و حتی رفسنجانی و قاليباف راهم عليه سازمان بسيج بلند کرده و مشروعيت رژيم را در ايران وجهان، بيش از پيش زير سئوال برده، اصرار دارد که ثابت کند اين انتخابات مشروعيت همه ی نيروهای اپوزيسيون را زير سئوال برده است. در حالی که اپوزيسيون نه مسئول تقلب در انتخابات است نه اساساً صاحب قدرت و اختياری در نظام حاکم است که حالا صحبت ازمشروعيت زدايی از آن مطرح باشد. در فرهنگ سياسی ملاک و ميزان مشروعيت (Legitimacy) معمولاً برای حکومت ها تعيين می شود نه مخالفان يا زندانيان سياسي.
2. ايشان نخست گفته است که مردم به تحريم گوش فرا ندادند و درانتخابات شرکت کردند که شايد اين سخن آقای نبوی تا اندازه ای درست باشد اما بلافاصله پس از اين حرف، شکست معين و آمدن احمدی نژاد به دور دوم را صرفاً نتيجه ی اقدام تحريم کنندگان دانسته است. بر خلاف ادعای ايشان، سازمان بسيج به رهبری آقای حجازی با تبانی شورای نگهبان و به فرمان خامنه ای از هفته ها پيش از برگزاری انتخابات، برای بيرون آوردن احمدی نژاد از صندوق های آرا برنامه ريزی کرده بودند. در اعتراض به همين دخالت گسترده ی بسيج در انتخابات و دستکاری در صندوق های رای است که معين و کروبی در بيانيه هايی که پس از اعلام نتاج آرا صادر کرده اند به دخالت و تقلب شورای نگهبان و نظاميان اعتراض کرده اند. مهدی کروبی از دخالت مستقيم خامنه ای و فرزند او در تقلب های انتخاباتی پرده بر داشته و در اعتراض، از همه ی سمت های حکومتی خود از جمله عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام و دبير کلی مجمع روحانيون مبارز استعفا داده است. آقای ابراهيم نبوی هم در همين مقاله ی پر از تناقض خود پذيرفته است که احتمالاً رای نامزد های ديگر را برای احمدی نژاد خوانده اند. پس تا اين جا اين حرف ايشان که تحريم در مردم اثری نداشته با اين سخن که تحريم موجب حذف معين از دور دوم شده، با هم در تناقض است.
3. در سراسر مقاله ی آقای نبوی که پر از بی مهری و بيزاری نسبت به همه ی گرايش های مخالف جمهوری اسلامی و زندانيان سياسی سرشناس است هيچ اثر و جمله ای دال بر نقش خامنه ای و اعوان او که با دخالت نظاميان و فريبکاری و تقلب به رای دهندگان اهانت کرده ونتايج انتخابات را به ميل خود عوض کرده اند، وجود ندارد. و البته هيچ اشاره ای هم به مسئوليت اصلاح طلبان در رويگردانی مردم از آنان نشده است. گويی در ايران مشکل دموکراسی وانتخابات سالم، مخالفان حاکميت هستند نه حکومت گرانی که برای حفظ قدرت استبدادی خود انتخابات را به بازيچه تبديل کرده و تقلب و دستکاری در آن شيوه ی مرسوم آنان شده است و نه اصلاح طلبانی که همه ی نهادهای انتخاباتی را همراه با پشتيبانی مردم داشتند اما در برابر تجاوزات خامنه ای به حقوق ملت مدام عقب نشستند و لابد اگر آقای نبوي، تا "اطلاع ثانوي" از همه ی جربانات اپوزيسيون مشروعيت زدايی کند، گره ای از کارها باز می شود.
4. اما آقای نبوی پس از آن که نادانی مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامي، از زندانيان سياسي، مليون و ملی مذهبی گرفته تا نيروهای چپ را ياد آور می شود، نبوغ سياسی خود را با جملات زير که دست کم بخشی از آن با ابراز نگرانی و دلواپسی چند جمله پيش ايشان از حضور احمدی نژاد در دور دوم انتخابات در تناقض آشکار است، به رخ می کشد و می نويسد :
" از نظر من نتيجه انتخابات موجود بهترين حالت است. اگر معين می آمد مطمئنا ما دچار دوران طولانی تنشی بی نتيجه می شديم، اگر هم قاليباف می آمد مطمئنا در رقابت دور دوم می توانست رای برخی از شهروندان عادی ايرانی را از هاشمی بگيرد و حتی بعيد نبود که رئيس جمهور شود، اما احمدی نژاد چنان چهره نفرت انگيزی دارد و چنان نمونه شاخص و روشن نظام جمهوری اسلامی است که مطمئنا رای ندادن به او يکی از کارهای بسيار لذتبخش زندگی است. با اين وجود بازهم می گويم و تاکيد می کنم که هرگونه خانه نشينی و کوتاه آمدن در اين مرحله بی معنی است ..... بايد پوپوليست بازی را کنار گذاشت و به مردم گفت که اگر به هاشمی رای ندهيد، احمدی نژاد با آرای سازماندهی شده رئيس جمهور می شود و روزگار مردمی که در ايران زندگی می کنند سياه تر از اين می شود....."
می بينيم که پس آقای نبوی با وجود اين که تحريم کنندگان را شماتت می کند و می گويد اين شما هستيد که احمدی نژاد را به دور دوم آورده ايد، آمدن وی را به دور دوم مفيدتر از آمدن معين و ديگران می داند و می گويد اگر معين می آمد دچار تنش های بيهوده می شديم.
پس اگر چنين است، اين همه سرزنش تحريم کنندگان که موجب حذف معين و آمدن احمدی نژاد شده اند برای چيست؟ پاسخ اين پرسش را خود آقای نبوی در همين نقل قول بالا که از ايشان آورديم داده است. اوپس از اين انتقادات تند، همه را به حمايت از هاشمی رفسنجانی فرا می خواند و می گويد: " مشکل بزرگ ما اينجا است که چطوربايد پوپوليست بازی را کنار گذاشت و به مردم گفت که اگر به هاشمی رای ندهيد، احمدی نژاد با آرای سازماندهی شده رئيس جمهور می شود و روزگار مردمی که در ايران زندگی می کنند سياه تر از اين می شود."
زمانی که اصلاح طلبان با آرای بيست و چند ميليونی مردم، مسندهای انتخاباتی جمهوری اسلامی را در اختيار داشتند، همه ی آن ها که آقای ابراهيم نبوی را نيز شامل می شود، مدعی بودند که فرايند اصلاحات بازگشت ناپذير است و ديگر هرگز به دوران هاشمی باز نخواهيم گشت. حالا اما کار به جايی رسيده است که آقای نبوی و نه فقط ايشان که بسياری ديگر، مردم را به حمايت از هاشمی رفسنجانی فرا می خوانند.
البته اين که احمدی نژاد نماينده ی فاشيسم اسلامی است و از هاشمی رفسنجانی پراگماتيست و و قدرت پرست بدتر است، جای ترديد ندارد اما آن چه در نوشته ی آقای نبوی و بسياری از اصلاح طلبان از همه چيز بدتر است آن است که ايشان در پديدآمدن وضع موجود و حضور احمدی نژاد در دور دوم انتخابات، نه از پراتيک اصلاح طلبان انتقاد دارند نه ازرفسنجانی بلکه همه ی تقصير ها را به گردن اپوزيسيون، به گردن زرافشان و گنجی و به گردن همه ی آن هايی می اندازند که مثل آقای نبوی حاضر نيستند مردم را از مرگ بترسانند تا به تب هميشگی و مرگ تدريجی رضايت دهند.
راه ما، راه کسانی که اميد خود را در چهره ی فرتوت آخوندی جستجو می کنند که 26 سال است مسئوليت های اصلی همه ی فجايعی که بر ايران و ايرانی گذشته را بر دوش داشته و حالا همچون يک چهره ی نو و تازه به صحنه آمده است، نيست. مسئوليت برآمدن احمدی نژاد که نماينده ی فاشيسم مذهبی نظام است و مسئوليت آن چه در انتخابات دور نهم برای اصلاح طلبان و نامزد آنان، آقای معين، رخ داد، قبل از آن که بر عهده ی مخالفان استبداد حاکم باشد، بر عهده ی خود آنان است. آيا آنان در دورانی که از حمايت بی سابقه ی مردم برخوردار بودند، مجلس و رياست جمهوری را در دست داشتند و بخش مهمی از اپوزيسيون نيز از آن ها حمايت می کرد، به اندازه ی کافی به وعده های خود عمل کردند؟ آيا در اين يکی دوسالی که خود نيز می دانستند که مردم از آنان برگشته و سلب اعتماد کرده اند، حاضر به ريشه يابی اين وضعيت و انتقاد صريح و شفاف از ضعف های خود شدند؟
راه ما، راه اصلاح طلبان پيگير، راه گنجي، زرافشان و اميرانتظام است که صادقانه و صميمانه در پی استبداد زدايی و استقرار جمهوری در مفهوم واقعی آن هستند. چه امثال من که انتخابات را تحريم کرده ايم و چه آنانی که در توهم گشودن دريچه ای به سوی آزادي، به معين رای دادند و چه آنان که از ترس سلطه ی کامل فاشيسم مذهبی و نه از سر علاقه به نظام، روز جمعه به عالی جناب سرخپوش رای می دهند، اتحاد گسترده و مبارزه عليه استبداد و قبول هزينه های آن است. تا زمانی که مخالفان استبداد در دور باطل حمايت از يکی از جناح های حاکم در برابر ديگری هستند، هيچ حرکت آزاديخواهانه ی مستقل و نيرومندی که بتواند اعتماد عمومی را به خود جلب کند، پديد نمی آيد و به ناچار بازی در همان دور باطل سه دهه ی گذشته ادامه می يابد. ما 8 سال است، يا درست تر بگويم بسياری از ما، 26 سال است که در دايره ی تنگ بازی ميان بد و بدتر به دور خود می چرخيم و می بينيم که هنوز هم وضع به همين منوال است. ترجيح بد بر بدتر البته امری عقلانی و منطقی است، اما برای استقرار آزادی در ايران بايد فراتر از اين رفت. بايد به فکر ائتلاف ملی بر اساس منشور حقوق بشر و منافع ملی عليه کليت نظام دينی حاکم بر ايران بود.
اغراق نيست اگر بگويم که نطفه ی اين ائتلاف هم اکنون در درون زندان و در بيرون آن، در کنار ديوارهای اوين ميان زرافشان ها، گنجی ها و اميرانتظام ها، ميان ياران مختاری و پوينده، ميان رهروان راه ميهن پرستانه ی پروانه و داريوش فروهر و تمامی کسانی که شجاعت و صداقت پرداخت هزينه ی مبارزه با استبداد را دارند، بسته شده است. پس از برگزاری دور دوم انتخابات، نتيجه هر چه که باشد، بايد همه ی آزاديخواهان و ميهن پرستان ملي، اصلاح طلبان پی گير مذهبی و چپ دست در دست هم عليه استبداد متحد شوند و مردم را به نافرمانی مدنی عليه نظام حاکم و قوانين ارتجاعی آن فرا خوانند.

علی کشتگر
30 خرداد 1384

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات