بازگشت به صفحه اول

از نامه

 
 
 

دموکراسی علیه دموکراسی

رجبعلی مزروعی

وقتي در الجزاير "جبهه نجات اسلامي" از طريق انتخابات و صندوق‌هاي راي توانست اكثريت كرسي‌‌هاي پارلمان اين كشور را در اختيار گيرد و دولت‌مردان حاكم بر اين كشور با حمايت كشور‌هاي غربي با اين بهانه و استدلال كه پيروزشدگان در انتخابات مي‌‌خواهند از دموكراسي عليه دموكراسي استفاده كنند، كودتايي را عليه آنان سازمان دادند و با دستگيري و به زندان انداختن رهبران جبهه نجات اسلامي، عملاً افراد اين جبهه را از راه‌يابي به پارلمان و به‌دست‌گيري دولت در الجزاير محروم كردند، البته مسيري از جنگ و خشونت را به روي اين كشور گشودند كه علي‌رغم گذر زمان نزديك به يك دهه تحولات انجام شده هنوز به انتها نرسيده است!
آن چه آمد و البته بيش‌تر از آن، بارها اين پرسش را در علم سياست و در ميان نظريه‌پردازان مطرح كرده است كه آيا مي توان از "دموكراسي عليه دموكراسي" استفاده كرد؟ به عبارت روشن‌تر؛ آيا گروه يا افرادي مي توانند از نردبان دموكراسي بالا روند و به قدرت رسند، اما پس از دست‌يابي به هدف، نردبان را واژگون سازند و قواعد دموكراتيك را به نفع خود بر هم زنند و دگرگونه كنند؟ پاسخ به اين سوال همواره مثبت بوده و تجربه‌هايي همچون ظهور نازيسم در آلمان و فاشيسم در ايتاليا نيز موِيد درستي چنين پاسخي است. هر چند در نمونه الجزاير، هرگز نمي‌توان بر پايه درستي چنين پاسخي عمل كودتاگران و حاميان غربي‌شان را توجيه و تاييد كرد؛ درست به اين دليل روشن كه از دل كودتا هرگز دموكراسي زاده نمي‌شود و هيچ كودتاگري پايبند قواعد دموكراتيك نخواهد بود و نيز اين كه با اتكاي يه زور و سلاح نظامي، نمي‌توان از روند " دموكراسي عليه دموكراسي "جلوگيري كرد!
تجربه‌هاي انتخاباتي سال‌هاي اخير ايران (دور دوم شوراها در سال 81، مجلس هفتم در سال 82 و رياست جمهوري نهم در سال 84، كه محافظه‌كاران پيروز آن بوده‌اند بدون توجه به كيفيت برگزاري اين انتخابات‌و با توجه به مباني و عقبه فكري آن جناح، به جد اين سوِال كهنه را زنده كرده است كه آيا اينان مي‌خواهند از "دموكراسي عليه دموكراسي" استفاده كنند؟ پاسخ‌گويي به اين سوِال در شرايط امروز ايران بسيار دشوار است، چرا كه محافظه‌كاران به قول خودشان در سه گام توانسته‌اند كل قدرت و حاكميت را در ايران به دست گيرند؛ شرايطي كه به لحاظ يكپارچگي حاكميت و تعلق آن به يك جناح فكري و سياسي در همه سال‌هاي پس از پيروزي از انقلاب اسلامي منحصر به فرد و استثنايي است. آن چه روشن است اين‌كه محافظه‌كاران با بهره‌گيري از همه امكانات حكومتي كه در اختيار داشته‌اند و با تمسك به شيوه‌هاي شبه مردم سالارانه (انتخابات انجام شده با همه حرف و حديث‌هاي پيرامون آن) توانسته‌اند نهادهاي انتخاباتي را به همراه نهادهاي انتصابي در اختيار خود گيرند و ادعا كنند كه با رعايت قواعد دموكراتيك اين راه را پيموده‌اند. تا اين‌جاي كار آن‌ها توانسته‌اند از اتكاي به "دموكراسي" براي شكست رقيبان خود به خوبي استفاده كنند و البته اين را بايد از دست‌آوردهاي اصلاحي پس از دوم خرداد 76 و غلبه گفتمان دموكراسي‌خواهي در جامعه ايران برشمرد،. اما آيا حال به قاعده بازي كه به رسميت شناختن حقوق اقليت و مخالفان است، وفادار خواهند ماند؟ آيا راه را به روي ديگران براي استفاده از دموكراسي و براي به قدرت رسيدن باز خواهند گذاشت؟ و آيا ...
به نظر مي‌رسد محافظه‌كاران ايراني كه تا اين‌جا سوار بر اسب دموكراسي با پيروزي به پيش تاخته‌اند، در ايام پيش روي به آزموني سخت گرفتار آمده‌اند و آن اين ‌كه آيا همچنان با سواري بر اين اسب راه را ادامه مي‌دهند يا اين‌كه براي حفظ قدرت از آن پياده مي‌شوند؟ و البته بار ديگر در ايران به اين سوِال پاسخ داده خواهد شد كه آيا از "دموكراسي عليه دموكراسي" مي‌توان استفاده كرد يا نه؟
 
 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات