|
|
|||
اپوزيسيون ايرانی و اصرار بر غيرممکنات!
مليحه محمدی شنبه ٢٢ اسفند ١٣٨٣در پیچیده به خویش جنین وار که پیرامنات انکار ِتو میکند، درچنبرهی ِخوف ِسیاهی به زهدان ماننده در ظلماتی از غلظت ِسرخ ِکینه یا تحقیر. " ــ رها شو تا به معرکه ی جدال درآئی حتا به هیأت ِ شکل نایافته جنینی!" میلادت مبارکای واحد ِآماری ای قربانیی کاهش ِنوزاد مرگی! شاملو چهارماه به تاریخی که برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران تعیین شده، مانده است. چهارماه بحرانی! بحران نه از بابت شناختی که از آن داریم ترسناک است بلکه درست برعکس! به جهت ناشناخته بودن عوارض و فرجامش قابل تأمل است. طبیعی ست که قریب الوقوع بودن انتخابات در ایران از جمله دلایل این بحران نیست اما در هر کشوری که بحران سیاسی موجود باشد اموری چون انتخابات نمیتواند خارج از تأثیر آن قرار بگیرد و یا انتخابات خارج از تأثیر آن؛ و طبیعی ست که رژیم بخواهد با استفاده از فضای ایجاد شده از دلنگرانیها و ناآرامیها، روند این انتخابات را به سمتی که مایل است متمایل کند یعنی با نحوه برگزاری و نفوذ بر نتیجه آن بر این بحران اثر بگذارد. عمدهترین خطر این بحران امروز در سمت سیاست خارجی و زیر تأثیر فشارهای آمریکا به ایران، در دو شکل متضاد میتواند بروز کند. امکان تهاجم گسترده و اشغال کشور در شکل عراقی دور از ذهن مینماید. اما خطر حمله نظامی آمریکا حتا به شکل محدود علیه ایران، حمله به مراکز و پایگاههای نظامی و اتمی ایران، یکی از اشکال بروز خطر است که برای ایجاد آشوب و ناامنی حاصل ازآن در تمامی منطقه و جهان کافیست. و صورت دوم با توجه به شناخت دو جانبهای که جناح راست و آمریکا از نقاط ضعف و قدرت یکدیگر دارند و آمادگی سازشی که هردو از آن برخوردارند، معامله بر سر منافع ملی و با قربانی کردن پروسه صحیح پیشرفت دموکراسی در ایران است. در برابر این بحرانها و این ابهامات واقعیت این است که اپوزیسیون خارج از نظام به علت کمبمودها و کاستیهایش که ناشی از دوری از قدرت دولتی و نیز دوری از جامعه است، قادر به تأثیرگذاری مستقیمی نیست. حوزه عملی اگر داشته باشد همان تأثیرات غیرمستقیم است که در صحنههای اجتماعی و از طریق متعین شدن در افکار و عملکرد جامعه مقدور میشود و برای چنین حضوری و چنین امکانی اپوزیسیون باید بتواند آن صحنههایی را که جامعه امکان حرکت در آن و تأثیرگذاری بر ان را دارد بیابد و آنجا در حرکت مردم نقش بگذارد و جهت و مضمون آن حرکت را اعتلا ببخشد. نیروهای اپوزیسیون باید قادر باشند در هر رویداد اجتماعی ، سیاسی به مردم بگویند که کدام گزینهها، بر پایه کدام پیش فرضها و با چه نتایج احتمالی دراختیار آنهاست؟ کدام گزینهها قابل اجراست، کم هزینه تراست و چه میزان موفقیت در انتظار آن است؟ و همه آنچه اپوزیسون لازم دارد تا او را به راه یافتن به این پاسخها هدایت کند، در شناخت و آنگاه تحلیل درست از واقعیات جامعه است؛ که اگر چه با آن پیوند مادی ندارد اما قادر است با جمع بست رفتار و هنجارهایی که تا کنون ازآن دیده است، سمت و سوی آن و نیازهای آن را بشناسد. در دستیابی به درک صحیح از قابلیت تغییر در جامعه کافی نیست که بدانیم جامعه کدام نیازها را دارد بلکه به همان میزان ضروری است که بدانیم این نیازها برای جامعه در چه میزان از فوریت هستند و او حاضر است چه بهایی برای آن بپردازد. درک صحیح از میزان توان و آمادگی جامعه درهزینه کردن برای مطالبات خود همان کمبودی ست که اپوزیسیون ایرانی همیشه از آن در رنج است. به علت این عدم اگاهی بعضأ برخورد آرمانی و سیاسی خود با حکومت را جای رویکرد مردم از مسئله گذاشته است و این باعث گردیده که اولأ شعارهای بزرگ و غیرقابل اجرا بدهد و دیگر اینکه از مردم توقع اقدامات و رویکردهایی داشته باشد که هرگز اتفاق نمیافتند. نتیجه این عدم واقع بینی دور شدن هرچه بیشتر مردم و اپوزیسیون از یکدیگر و سرخوردگی و ناامیدی هردو از یکدیگر شده است. فاجعه ِ امید بستن و دعوت ِ گاه آشکار و گاه شرمنده قدرت ویرانگری نظیر آمریکا به کشور ما از جانب اپوزیسیون و بعضأ از جانب بخش کمتر آگاه مردم، از همین پروسه حاصل شده است. اگر بخشی از اپوزیسیون پس از ظاهر شدن قضیه رفراندم و وجود چهرههای شناخته شدهای در لیست نامهای آن که اتکایشان به نیروی خارجی، آشکار است، به سلامت آن دعوت شک کرد، بخاطر آگاهی و نگرانی است که از وجود این گرایش خطرناک در بخشی از اپوزسیون دارد. حال بگذار آقای فرخ نگهدارکه همان آغاز در یک خطای سیاسی واضح میخواست شصت میلیون رأی برای حضرات جمع کند در تحقیر ما بنویسد: "« ..... این سخن سخیف است که چون آقای رضا پهلوی و مادر ایشان از فراخوان حمایت کردهاند پس کاسهای زیر نیم کاسه بوده است.." بله بوده است آقای نگهدار! وجود دهها مصاحبه و نوشتههای واضحی از سردمداران این بیانیه که تأکید بر امید به نقش آمریکا دارد و طلب دخالت از آنها، نشان داد که بوده است. این نیم کاسه را آقای زرافشان زیرسازی نکرده است. اما آقای رضاپهلوی و مادر ایشان که مدعیان یک نظام حکومتی هستند، هر فراخوانی را امضا نمیکنند و تا کنون هم نکرده اند. و اگر انشاألله گربه هم باشد، فکر و نگرانی ما سخیف نیست و بسیار هم خردمندانه است. باری از مطلب دور نروم. اینک باز بار دیگر اپوزیسیون در مقابل این پرسش است که چه باید بکند؛ که چه میتواند بکند؟ اینک باردیگر جامعه ما با یک واقعه سیاسی ، اجتماعی روبرواست. امروز در مقابل تمامی ابهامات موجود، انتخابات ریاست جمهوری به منزله یک واقعیت روشن و حتمی در برابر ماست. نیرویی که قادر به اثرگذاری بر این میدان واقعی مبارزه نیست، نمیتواند ادعای سیاست پردازی یا سیاستگذاری داشته باشد. این صحنه ِ مشخص سیاسی با همه نقاط ضعفش و اتفاقأ به دلیل وجود همین نقاط ضعف، نیازمند اتخاذ ِ سیاست مشخص از جانب اپوزیسیون است. همه آنهایی که اهداف سیاسی معینی برای ایران دارند در این موقعیت باید بتوانند برنامه خود وراه اجرای آن و نتیجهای را که از اقدام به آن برمی آید توضیح دهند. اما! و صد البته که اپوزیسیون ما با شور و شوق مشغول تهیه قطعنامههای تحریم انتخابات است اما اینبار از آنجایی که این بازی بسیار تکراری شده است و تازه معلوم هم شده است که مردم تحریم کننده هیچ رابطهای با اهداف بیانیه دهندگان ندارند، زمزمههای تازه به راه انداخته اند از این قبیل که بیاییم برای خودمان کاندیدا تعیین کنیم! و کاندیدا که باشد؟ شیرین عبادی که متأسفانه صدبار گفته است نمیپذیرد. ناصرزرافشان که در زندان است! یا گنجی که وکیل پرقدرتش نمیتواند برای او مرخصی استعلاجی بگیرد! یا امیرانتظام ایضأ از همین مقوله! جالب نیست؟ این جماعت از آنجایی که باید شعارهای نشدنی بدهد و حتماً راهی برود که شکستش تضمین شده باشد، حاضر نیست به ابراهیم یزدی توجه کند که امیرانتظام است بیرون از زندان؛ و یا معین که تبلیغ انتخاباتیاش انتقاد از دولت گذشته است. آری این دیگر انگار سرنوشت اپوزیسیون ایرانی شده است که همچنانی که شاملو سروده بود، در حالی که "پیرامنش انکار او میکند" و "در ظلماتی از غلظت ِسرخ ِکینه یا تحقیر و "حتا به هیأت ِ شکل نایافته جنینی!" به معرکه جدال در بیاید! سیاست را در زمینهای مجازی بازی کردن خطایی است که پس سیاست را میدان جانبازی پنداشتن اینک دامنگیر سیاسیون ماست. و نمیتوان از این نکته دردناک درگذشت که در آن شیوه مبارزه اگر چه به عمل انتحاری میمانست و اگر چه راه به هیچ موفقیتی نبرد، اما این کجراههها را نیز در کمین نداشت که شائبه همراهی با دشمن بزرگتر را بیافریند. ملیحه محمدی ٢٢ اسفند ٨٣
|
||||
|