بازگشت به صفحه اول

از روز

 
 

 

نگاه روز

نه آزادی، نه عدالت

مهرداد شیبانی

۵ تیر ۱۳۸۴

در بسترانفعالی که بیست وهفت میلیون ایرانی به پای صندوق های رای نیامدند ودرعمل، رای خود را به اقتدارگرایان دادند، اتفاقی افتاد که همه جهان را مبهوت کرد. ازنظرسیاسی، دومهره دیگر ازروحانیونی که در تاسیس جمهوری اسلامی نقش داشتند، حذف شدند. کروبی باخروشی بی ثمرو رفسنجانی با انتشارنامه ای که درآن ضجه زیرپا له شده ای جاری است، قربانی" نظامی" شدند که تا لحظه آخر به آن وفادار بودند. جریان سازمان یافته ای که هنوز مانند یک حزب زیرزمینی عمل کند، مرحله دیگری ازکودتای تشکیلاتی و منسجم خود را پیش برد وهمه شریان های حیات سیاسی ایران را در چنگ گرفت. قدم نهایی این جریان بعد ازسرکوب دموکراسی و تبدیل همه ارگانهای جمهوری به سازمان هایی نمایشی، حذف "رهبر" فعلی و برکشیدن "پرویز مشرفی" ایرانی خواهد بود و دو جمهوری اسلامی را به سرنوشتی یکسان دچارخواهد کرد.

کودتای خزند ه ای که عملا بیست وشش سال است ادامه دارد، در گام تازه اش بر بستر مطالبات اقتصادی مردم به ثمر رسید. شعارسخت عوامفریبانه "پول نفت بر سفره مردم" که بی بی سی هم آن را در بوق کرد، توانست به نوشته محمد ابطحی "لشگر مردم عادی را که به فکر معیشت خود هستند " جلب کند. تهران بعنوان مرکز سیاسی کشور نمونه وار همه ایران بود که به گفته احسان نراقی به دو بخش فقیر وثروتمند تقسیم شد. اقتدارگرایان بااستفاده از ثروت بی حسابی که در اختیاردارند وهاشمی رفسنجانی درنامه اش از آن بعنوان" بیت المال دهها میلیاردی" یاد کرده است، توانستند شبکه ای راکه ابطحی ازآنها به عنوان"جمعیت مداحان و مساجد" نام می برد، بسیج کنند. آنها نامزد ناشناس خود را که مردمان از پیوند ارگانیکش با ارگان سرکوب ثروتمندان بی خبر بودند، بعنوان "نماد مبارزه بافقرونماد تغییر در لایه های عمومی جامعه وبخصوص در حاشیه شهرها ومردم عادی" جا انداختند. این جمعیت فقیر که در دوم خرداد هشت سال پیش ساکت بود، در بیست و هفت خرداد امسال به میدان آمد و هرچند به نماینده اقتدارگریان رای داد؛ اما در عمل اجتماعی خود نشان داد که جمهوری اسلامی در برقراری عدالت اجتماعی چنان شکست خورده که انبوه هفده میلیونی زیر شعار نان بسیج می شود. آیا صاحبان ثروت و قدرت اصلی کشورکه پشت نماینده "مردمی" سنگر گرفته اند، حتی بخش کوچکی از دارایی های میلیونی را که انباشته اند به سفره این لشگر فقرا خواهند ریخت یا نه؟ پرسشی است که پاسخ آن را باید مردمان فرودست به تجربه شخصی خود بدست بیاورند.

در سوی دیگر، طبقه متوسط قرارداشت که بناچار درپشت هاشمی رفسنجانی سنگرگرفت که به نوشته ابطحی "در افکار عمومی اکثریت جامعه نماینده قدرت، حکومت وثروت" است. طبقه متوسطی که بخش اصلی آن حماسه دوم خرداد را آفرید وگمنام دیگری به نام محمدخاتمی رابرکشید تا "آزادی" را بر کرسی بنشاند واین بار براثر سرخوردگی از سیاست های اصلاح طلبان درون حکومتی و تسلیم بی قید و شرط ابتدایی و سپس جاده صاف کنی بعدی رئیس جمهورمحترم، اصلا به میدان نیامد. باقی ماند بخش پایین تر وفرهنگی طبقه متوسط که ابتدا به معین پناه آورد ودر بازی پیچیده انتخابات، راهی جزرای دادن به هاشمی نیافت. این بخش طبقه متوسط تجربه دوم خرداد را کامل کرد. در عمل دید که خاتمی بدل فرهنگی احمدی نژاد است و به اثبات رساند که جمهوری اسلامی در تامین آزادی هم شکست خورده است.

شکست در برقراری عدالت وتامین آزادی معنایی جز پایان اجتماعی جمهوری اسلامی ندارد که می خواست عدالت و آزادی را نه تنها درایران، بلکه درجهان حاکم کند. اقتدار گرایان، مصمم اند این خلاء نان و آزادی را با مشت آهنین پرکنند.آنان با این شیوه، پایان سیاسی حود را اندکی به تاخیر می اندازند، اماسرنوشت هولناکی برای مردم ایران تدارک می بینند: سیر تحول رااز داخل به خارج منتقل می کنند.

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات