بازگشت به صفحه اول

از نامه

 
 
 

بازی با شعور مردم ؛ گفت و گو با خسرو سیف*

بهناز خسروی

جناب آقاي سيف، به‌عنوان اولين سوِال لطفاً بفرماييد انتخابات دوره نهم رياست‌جمهوري را چ‌گونه ارزيابي مي‌كنيد؟
با توجه به ‌اينكه حاكميت كه همواره انتخابات يا هرگونه همه‌پرسي از اين دست را به‌ منزله‌ي ميزاني براي مشروعيت بخشي به خود مي‌داند، مي‌توان گفت اين بحث به‌ويژه در مورد انتخابات رياست‌جمهوري كه در ساختار موجود از اختياراتي برخوردار نيست كه بتواند نقشي در راستاي حاكميت ملي ايفا كند، نيز كاملاً صادق است. در اين ميان بايد ديد انتخابات دوره نهم هم كه بايد ميدان برخورد آزادانه آراي مردم مي‌بود، چه‌گونه گذشت و چه‌گونه شد كه در نهايت يك نفر به عنوان فرد پيروز برگزيده مي‌شود. ابتدا شوراي نگهبان 8 نفر از ميان 1000 نفر را منتصب مي‌كند، سپس نوبت به مردم مي‌رسد تا از ميان منتصبان شوراي نگهبان يك‌نفر را برگزينند و اگر احساس شد كه از ميان 8 نفر هم ممكن است آن كس كه كم‌تر مورد نظر شوراي نگهبان است برگزيده شود، آن‌گاه مرحله سوم آغاز مي‌شود و نيروهاي فشار در اشكال گوناگون وارد عمل شده و در نهايت هم اعلام مي‌كنند مردمي‌ترين انتخابات ممكن كه البته آن‌را قانوني هم مي‌دانند برگزار شده است ولي بايد پرسيد كدام قانون؟ آيا منظور از قانون، همان قانون نظارت استصوابي شوراي نگهبان است؟

شما نقش مردم را در اين انتخابات چه‌گونه تحليل مي‌كنيد؟
از ماه‌ها پيش موضوع انتخابات در گروه‌هاي سياسي - اجتماعي و مردم، موضوع اصلي تمامي بحث‌ها و گفت‌و‌گوها بود كه مي‌توان گفت با وجود تضادها و فشارهاي اقتصادي نبود آزادي‌هاي سياسي، وجود زندانيان سياسي، حصر و توقيف جرايد، حتي در ميان دو مرحله انتخابات، غالب مردم ميهن‌مان بي‌تفاوت به موضوع انتخابات نگاه كرده‌ و موضوع را بي‌اهميت تلقي مي‌كردند و معتقد بودند شعور مردم به بازي گرفته شده است. از ميان 1000 نفر 8 نفر برگزيده شده‌اند. گويي شايسته‌ترين مردم ايران در ميان 70 ميليون جمعيت اينان هستند و در زير اين آسمان با مديريت و صداقت با تدبيرتر، داناتر و مجرب‌تر از آن‌ها كس ديگري وجود نداشته است. آيا بهتر از اين مي‌شود به شعور ملتي كه پيشينه 10 هزار ساله دارد و مايه فخر و مباهات جهان است توهين كرد؟ آيا اين توهين به فرزانگان وبزرگاني چون نظام‌الملك، قائم مقام، امير كبير و مصدق بزرگ نيست كه برآن‌ها قيم حكم براند؟

اما عده‌اي هم بودند كه در انتخابات شركت كردند و معتقد بودند از اين طريق مي‌توان به تحقق دموكراسي در كشور كمك كرد و بسياري از گروه‌هاي سياسي از جمله گروه‌هاي اصلاح‌طلب نيز از اين استراتژي حمايت كردند.
بله، درواقع مي توان گفت در اين انتخابات اصلاح‌طلبان به دو بخش تقسيم شدند؛ يك گروه اصلاح‌طلباني كه رويكردي غربي نسبت به پديده‌هاي اجتماعي پيدا كرده و مواضع پيشين خود را رها كردند كه از آن‌جمله مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي و چند گروه ديگر را مي‌توان نام برد. اين طيف بيش‌و‌كم مواضع قدرت را در دولت آقاي خاتمي حفظ كردند و پس از شكست در انتخابات شوراهاي شهر و مجلس هفتم كه ادعا مي‌شود به‌علت رد صلاحيت‌هاي شوراهاي نگهبان نتوانستند به مجلس راه يابند، اكنون نقش اپوزيسيون درون حكومتي يا به قول زنده‌ياد داريوش فروهر اپوزيسيون درون‌زا را عهده‌دار شده‌اند كه در راستاي تفكر حاكميت است.
گروه ديگر نيز اصلاح‌طلباني شامل روحانيون مبارز و گروهي از روحانيون مدرس حوزه و ... بودند كه گرچه از نفوذ كافي مانند روحانيت مبارز و جامعه مدرسين ... پس از انتخابات دوره چهارم برخوردار نبودند ولي پس از انتخابات دوره هفتم رياست‌جمهوري و برآمدن آقاي خاتمي به قدرت رسيدند. اما در عين‌حال در برخورد قدرت‌ها از حاكميت بيش و كم كنار زده شدند، البته عده‌اي از آنان هنوز دستي در حكومت دارند و مي‌خواهند حساب خود را از اصلاح‌طلبان اپوزيسيون درون حكومت جدا كنند.
به‌نظر من در اين ميان اپوزيسيون خارج از حاكميت نيز نقش ويژه‌اي داشت كه خود شامل چند گروه است؛ يكي گروه‌هايي كه بيش‌و‌كم با رفتاري محافظه‌كارانه سعي وافر دارند كه با هر وسيله در دل حاكميت راهي پيدا كنند، به مصداق در دل دوست به‌هر حيله رهي بايد كرد. از آن ‌جمله نهضت آزادي و بخشي از ملي - مذهبي‌ها كه البته در درون آن‌ها نيز مبارزان صادق و قديمي هم بيش‌و‌كم وجود دارند. آن‌ها بر اين باورند كه با پاره‌اي از گروه‌هاي درون حاكميت بر حسب روز روي خوش نشان دهند و دست دوستي دراز كنند. بخش ديگر هم گروه‌هايي هستند كه بيش‌و‌كم خط مشي ثابتي را دنبال كرده و مي‌كنند؛ از اين دسته، جنبش دانشجويي و به‌طور مشخص دفتر تحكيم وحدت كه در گذشته‌ي نه چندان دور در كنار اصلاح‌طلبان درون حاكميت عمل مي‌كردند و در مجلس ششم نمايندگاني هم به مجلس فرستادند ولي نسل جوانتر برآمده از اين جنبش به‌صورت اپوزيسيون فعال و خارج حاكميت بلندآوازه شد، زندانيان سياسي، بعضي شخصيت‌هاي سياسي درون ميهن، حزب ملت ايران و جبهه ملي و همين‌طور از شخصيت‌هاي كانون نويسندگان و بعضي گروه‌هاي ديگر و ... كه در حاكميت دست ندارند و اين‌گونه انتخابات را قبول ندارند نيز مي‌توان ياد كرد كه اين انتخابات را تحريم كرده يا از آن كناره‌گيري كرده‌اند.

نظر شما و حزب ملت ايران مشخصاً در اين دوره از انتخابات چه بود؟
حزب ملت ايران طي بيانيه‌اي در سال 1359 اعلام كرده است كه با وجود اين قانون اساسي، هيچ انتخاباتي راه به دموكراسي نمي‌گشايد و از آن تاريخ تاكنون همواره از انتخابات كناره جويي كرده و اعلام كرده است تا زماني كه مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر اجرا نشود، تا زماني كه حزب‌ها، سنديكاها و انجمن‌هاي هر گروه آزاد نباشد، تا زماني كه آزادي فردي و همگاني پاس داشته نشود، تا زماني كه تبعيض‌هاي قوي و جنسيتي رفع نشود، تا زماني كه گفتار و نوشتار آزادانه نشر نيابد، تا زماني كه هم ميهنان كوچ كرده آزادانه به ميهن باز نگردند، تا زماني كه زنداني سياسي وجود دارد و تا زماني كه شيوه‌هاي قيم مابانه اعمال مي‌شود؛ در هيچ انتخاباتي شركت نمي‌كند و معتقد است انتخابات در چنين شرايطي، نمايشي بيش نيست كه در خلال اين سال‌ها در هر انتخابات بارها شاهد آن بوده‌ايم. من بر اين باورم كه تنها راه برون رفت از بن‌بست كنوني نه نمايش شركت در انتخابات بلكه باز پس دادن حقوق ملت به ملت است و لازمه آن انجام موارد ياد شده خواهد بود. ما در 19 ارديبهشت نيز طي اعلاميه‌اي ضمن بيان دلايل خود زير عنوان "چرا نبايد در انتخابات شركت كرد؟" از اين انتخابات اعلام كناره‌گيري كرديم.

تحليل شما نسبت به استراتژي محافظه‌كاران در انتخابات اخير چيست؟
سازمان‌ها و گروه‌هاي نزديك حاكميت به‌چند گروه تقسيم مي‌شوند؛ نخست، راست‌گرايان كه همان محافظه‌كاران هستند شامل: اصول‌گرايان، آبادگران، بسيج دانشجويي و ... و دوم، راست‌هاي سنتي كه گروه‌هايي از جمله روحانيت مبارز، جامعه مدرسين حوزه علميه، موِتلفه و ... را در بر مي‌گيرند. اين گروه‌ها به نظر مي‌رسد به موضوع انتخابات به صورت فتح سنگرهاي قدرت نگاه مي‌كنند به ويژه پس از پيروزي در شوراهاي شهر و مجلس هفتم كه با كمك نظارت استصوابي صورت گرفت، اكنون براي يكدست شدن قدرت در دست راست‌گرايان، چشم به فتح مقام رياست جمهوري دارند و اين خود سبب بروز اختلاف در ميان طيف راست‌گرايان براي تصاحب قوه مجريه شد. چنانچه از طيف راست سنتي جناح موِتلفه در مجالس شوراي شهر و شوراي اسلامي حضور چشمگيري نداشتند و در نتيجه در انتخابات رياست‌جمهوري چهار نامزد از طرف جناح راست معرفي شدند كه اين چهار نفر سوابق نظامي‌گري داشتند و هر يك از سويي پشتيباني مي‌شدند، روحانيت مبارز از هاشمي رفسنجاني پشتيباني كرد و موِتلفه از سه نفر ديگر.
خب، با وجود تمام اين تحليل‌ها و استراتژي‌هاي گروه‌هاي مختلف، امروز در شرايطي به سر مي‌بريم كه نهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري ايران بالاخره برگزار شد و دو روز است كه نتايج قطعي آن اعلام شده است، اين نتايج را در هر دو مرحله به‌نظر شما چه‌گونه مي‌توان تحليل كرد؟
با توجه به مطالب اشاره شده مي‌توان از شرايط موجود در مرحله اول انتخابات دريافت كه طبق آمارهاي اعلام شده از سوي مراجع رسمي بيش از %42 از مردم از اصلاح‌طلبان نااميد شده و خواسته يا ناخواسته به نداي تحريم يا عدم شركت در انتخابات، پاسخ مثبت داده‌اند يعني از 48 ميليون نفر حائزين شرايط شركت در انتخابات. 29317044 نفر به پاي صندوق رفته‌اند و با توجه به تعداد 1222940 راي باطله در حقيقت بنابر اظهار دستگاه‌هاي دولتي از مجموع آراي 28 ميليون نفري كه در مرحله اول شركت داشته‌اند كه با همه تبليغات رسانه‌هاي همگاني و تخلفات به نوعي سازمان‌يافته، ارقام به‌دست آمده توسط هر نامزد در واقع نشان دهنده‌ي عملكرد هر يك از آن‌هاست كه نمره‌ي قابل قبولي نمي‌تواند باشد.
البته بايد يادآور شد در دوره نهم انتخابات رياست‌جمهوري، اصلاح‌طلبان و در اين ميان جبهه مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و ... به‌اميد آن‌كه نخبگان و فرهيختگان و دانشجويان بتوانند در خانواده‌ها و در اكثريت بي‌انگيزه و خاموش نفوذ نمايند، با نامزدهاي خود وارد رقابت شدند ولي ناگهان در دام بازي شوراي نگهبان افتاده و نامزدشان رد صلاحيت شد و سپس در حكم حكومتي گرفتار آمدند و بر سر دوراهي قرار گرفتند. از سويي مي‌خواستند مواضع قدرت را حفظ كنند پس ناگزير مي‌بايد حكم حكومتي را برخلاف اعلام قبلي شان بپذيرند و يا آن را نپذيرفته و بازي را ترك كنند كه راه اول را برگزيدند و دچار ريزش آرا شدند، به‌طوري‌كه دكتر معين در شهر تهران با توجه به تركيب جمعيتي آن و داشتن دانشگاه‌هاي معتبر، نتوانست بيش از 450 هزار راي كسب كند. همانگونه كه گفته شد آن‌ها در دام افتادند و از ايشان براي جلب تعداد بيشتر آرا استفاده شد.
از طرفي عدم اجماع در بين گروه‌هاي جناح راست با ماهيت تماميت خواهي كه دارند سبب شد در ابتدا نتوانند پيرامون يك نامزد مشترك گردهم آيند و دست به پرداخت هزينه‌اي هنگفت زدند. اين گروه با چرخش 180 درجه‌اي از گذشته‌شان با سردادن شعارهاي امروزي و باب ميل جوانان سعي در جذب مردم داشتند كه در آخرين روزهاي تبليغات بزرگان و كار‌به‌دستان آن‌ها دريافتند كه با اين شيوه موفق نخواهد شد. در نتيجه يك‌باره و با كمك امداد پشت پرده بقيه رقبا را كنار زدند و قرعه شانس در آخرين لحظات به نفع آقاي احمدي‌نژاد برگشت و به‌گفته آقاي كروبي نام ايشان در مرحله اول از صندوق بيرون آمد. در اين ميان براي آقاي هاشمي رفسنجاني كه با تبليغات گسترده وارد مبارزه شده بود، بيش‌ترين راي از صندوق به در آمد ولي در حقيقت براي ايشان كه خود به اصطلاح پشتوانه بزرگ نظام است، 6/1 ميليون راي شكستي بزرگ تلقي مي‌شد. پس از آن، بين مردم نظريه‌هايي به‌وجود آمد كه بايد بين بد و بدتر، بد را انتخاب كرد. و با اين تفسير، تصور مي‌شد با رو در رو قرار گرفتن دو جناح راست افراطي و معتدل، مردم گرايش به هاشمي پيدا كنند كه اين‌هم نمايشنامه‌اي بيش نبود و با تحليلي توهم‌آميز قصد داشتند با ترساندن مردم، آن‌ها را به پاي صندوق بياورند و از اين ترفندها چون گذشته در راستاي گزينش نامزد خود استفاده كنند اما در نهايت آقاي احمدي نژاد ظاهراً و آن‌گونه كه در مطبوعات منعكس شد با پشتيباني نيروهاي بسيج و بخش‌هايي از ساير نيروهاي سازمان يافته برگزيده شد.
اما صرفنظر از نتيجه، به نظر من و كساني كه چون من مي‌انديشند، اين انتخابات و هر انتخاباتي از اين دست نمي‌تواندتعيين كننده باشد مگر آن‌كه منافع ملت ايران را دنبال كند و نه اين‌كه تنها بر باد ده ثروت‌هاي ملي باشد، پس تنها راه برون رفت از اين بن‌بست، حفظ منافع ملي و بازگشت به سوي ملت و دادن حق‌حاكميت به ملت و استقرار نظام مردم‌سالار، آن‌هم در پرتو همبستگي ملي خواهد بود.

*دبير حزب ملت ايران

 
 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات