بازگشت به صفحه اول

از امروز

 
 

 رقابت "نه" ها

 
  نويسنده : احمدشیرزاد
 (از همين نويسنده)

شرق:لااقل چهار سال وقت داريم تحليل كنيم كه در انتخابات رياست جمهورى چه گذشت؟ عجله نكنيم. قرار نيست ظرف دو سه روز دقيقاً به نتيجه برسيم كه كجاى كار ما ايراد داشته، كجاى كار رقيبان ما اشكال داشته و نهايتاً چرا چنين رخدادهايى به وقوع پيوسته اند. فعلاً مثل آدمى هستيم كه خداى ناكرده دستش زير ساطور رفته اما ضربه آن قدر ناگهانى وارد شده كه هنوز نفهميده آن را از دست داده. چند روزى طول مى كشد تا آرام آرام معلوم شود از فاز دوران اصلاحات به طور كامل وارد فاز حكومت يكدست شده ايم. تا دو سه روز آينده هنوز حالت شوك و برق گرفتگى فضاى سياسى كشور را در بر خواهد گرفت و اين كاملاً طبيعى است.


تجزيه و تحليل تركيب آرا در دو مرحله انتخابات رياست جمهورى مثل يك كلاس جامعه شناسى براى همه ما آموزنده است. نخستين درسى كه مى توان گرفت، ناكارآمدى ابزارهاى سنجش جامعه است. من كه سراغ ندارم موسسه پژوهشى يا پژوهشگر خاصى كه بر مبناى مطالعات علمى و ميدانى قادر به پيش بينى برخى از داده هاى اين انتخابات باشد، البته بودند خيلى ها كه بر مبناى حدسيات خود چيزهايى مى گفتند و چه بسا برخى ها پيش بينى هايشان درست از آب درآمده باشد، اما نيك مى دانيم كه اين قبيل حدس ها چندان اساس درستى براى سنجش نداشتند و بيشتر بر مبناى درك شخصى و تجربه هاى حسى افراد ابراز مى شدند. حال ممكن است از همين فردا در صف دوستان خودمان (اصلاح طلبان) كسانى را ببينيم كه مثل شخصيت معروف آن فيلم كارتونى (فكر كنم گاليور بود) كه مى گفت: «من مى دونستم، ما موفق نمى شيم»، ادعا كنند ما از اول همه چيز را پيش بينى كرده بوديم. از آن طرف هم به احتمال قوى در بين جناح پيروز در انتخابات هم ممكن است كسانى يك ژستى بگيرند كه «بعله، خب ما همه چيز را براساس برنامه پيش بينى شده جلو برديم. ما مى دانستيم كه جامعه اين طورى عمل مى كند.» عرض مى كنم اين قبيل حرف ها معمولاً خالى بندى است و پيش بينى هايى است كه بعد از وقوع حادثه ابراز مى شود؛ مگر كسانى كه از صبح تا شب هزار جور متناقض حرف مى زنند تا بالاخره يكى اش درست درآيد.
اما در بين صدها حرفى كه مى توان در تجزيه و تحليل آرا گفت، من فعلاً به يك نكته اشاره مى كنم. به نظر من راى هايى كه در اين دوره از هر طرف به صندوق ريخته شد، بيش از مفهوم «آرى» مفهوم ديگرى داشت. اين را بنابر اين تجربه مى گويم كه مردم ما معمولاً خيلى بيش از آنكه بدانند «چه مى خواهند»، مى دانند كه «چه نمى خواهند.» بايد ببينيم آقاى احمدى نژاد هم اگر مثل آقاى هاشمى ۲۷ سال در صحنه سياسى بود و هزاران حرف مى زد كه خيلى هايش به دلايل مختلف عملى نمى شد همين مقدار «نه» مى گرفت يا بيشتر! فعلاً هنوز حدوداً دو سال است كه مردم ايران جناب ايشان را شناخته اند و در همين مدت هم ستاره اقبالشان با آنچنان آهنگ سريعى بالا و بالاتر رفته است كه الان جاى بحثش نيست.
به هر حال در اثبات ادعاى فوق اين نكته را يادآورى مى كنم كه تجربه انتخابات مجلس نشان داده كه معمولاً با وجود شدت گرايش هاى قومى و محلى طرفداران يك كانديدا در دور دوم چندان همتى براى راى مجدد به نامزد مورد نظرشان ندارند. اما در انتخابات اخير محتواى بخش عمده تبليغات كسانى كه از آقاى هاشمى حمايت كردند، بحث خطر مقابل و دعوت از مردم براى «نه» گفتن به آن خطر بود. نكته جالب آن است كه در طرف ديگر نيز عيناً همين ماجرا به وقوع پيوسته است، به طورى كه به جد مى توان گفت بخش قابل توجهى از راى دهندگان به آقاى احمدى نژاد بسيار بيش از آنكه او را بشناسند، آقاى هاشمى را مى شناختند. به نظر حقير عمده آنها مى خواستند به خصوص نسبت به سياست هاى اقتصادى كه از ديد آنها باعث گرانى و فاصله طبقاتى شده (كه ممكن است با بيان هاى متفاوتى به زبان توده مردم جارى شده باشد) نظر منفى ابراز كنند. از طرف ديگر كسانى هم كه راى نداده اند به طور واضحى معنايش نظر منفى نسبت به هر دو كانديدا بوده است. بنابراين از همين الان روشن كنيم كه به رخ كشيدن تعداد آراى مرحله دوم از اساس بى معنى است، چون اين آرا بيش از آنكه معناى اثباتى داشته باشد در نفى طرف ديگر ابراز شده است.


البته در مرحله اول با توجه به تنوع نسبى كانديداها مى توان به طور جدى ترى راى هاى داده شده را با معناى «اثباتى» به حساب آورد. ياد مسابقه اى افتادم كه در آن دو گروه سوار بر دو قايق هر كدام سعى مى كند قايق گروه مقابل را واژگون كند و اعضاى آن را در آب درياچه شناور كند. اين روزها در مورد تجربه اخير انتخابات رياست جمهورى فرانسه كه در آن سوسياليست ها براى جلوگيرى از پيروزى «ژان مارى لوپن» ملى گرا به ناچار به «ژاك شيراك» راست گرا راى دادند، مقالات زيادى نوشته شد. تصور نمى كنم آقاى شيراك هرگز در جايى بخواهد تعداد آراى ريخته شده به صندوق او در دور دوم را به حساب تعداد طرفدارانش بگذارد. واقعيت آن است كه در انتخابات دور دوم رياست جمهورى كشورمان آقاى هاشمى در برابر يك موج منفى با سابقه چندين ساله قرار داشت و آقاى احمدى نژاد ناشناخته كه اصولاً قرار نبود كانديداى اصلى اصولگرايان باشد و يك دفعه از ته جدول بالا آمده بود، حداكثر يك موج منفى چند روزه را در مقابل خود داشت كه توان آن در حد امكانات اطلاع رسانى اصلاح طلبان فاقد رسانه بود. الان كه محاسبه مى كنيم، مثل اينكه خيلى هم در دور دوم انتخابات رويداد شگفتى اتفاق نيفتاده است. اين طور نيست؟


 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات