بازگشت به صفحه اول

 

 
 

 

افتضاح بزرگ

(مقاله ای از تهران)

 روند برگزاري انتخابات مرحله دوم رياست جمهوري ايران، صرفنظر از بحث تبعات اين يا آن گزينه در پهنه داخلي و خارجي، حكايت تلخي است كه يكبار ديگر فضاحت سياسي برخي افراد و گروههاي اپوزيسيون داخل كشور را بر ملا ساخت.

صورت قضيه به اين شكل تعريف شده است: «محافظه كار ميانه رو بهتر است يا قشري تندرو؟». اين لقمه ي آماده به فرصت طلبان و مغلطه گران سياسي امكان داد تا مرهمي بر آشفتگي فكري و ناتواني برنامه شان گذاشته وهمچون گذشته، بجاي استفاده از نقد و تحليل سياسي، باتوسل به حمايت لفظي و جمع آوري طومار براي فرد « اصلح » نمايشي ديگر از فعاليت سياسي خود ارائه بدهند. مسئله را كمي باز كنيم تا اين اتهامات جنبه بدگويي نداشته باشند.

1- مردم چه مي گويند ؟ اقليتي آرمان گرا، انجام برخي اصلاحات و تغييرات بنيادي در ايران را لازمه زندگي در شان انسان دانسته و از اهداف دراز مدت خود مي شمرند. اين عده، در وراء ناملايمات روزمره و با كناره گيري از سياست، در تلاشي مستمر براي پياده كردن بخشي از اين ارزشها هستند. آثار فكري و اقذامات عملي اين افراد در زمينه هاي فرهنگ و علم وغيرو هر چندگاه شگفتي همگان را برانگيحته است. در مقابل، اكثريتي كه نقش كليدي رفسنجاني را در استقرار نظام اسلامي بياد داشته و نتايج حاكميت او را با پوست و خون خود لمس كرده اند به اين سادگي از كنار انتخاب مجدد او نمي گذرند. براي اين افراد، راي اجباري به رفسنجاني مصداق ضرب المثل « به مرگ گرفتن تا به تب راضي شدن» است، و با اينكه اعتقاد دارند كه انتخاب رفسنجاني تغييرات عمده اي در ساختار جمهوري اسلامي ايجاد نمي كند، اما اميدوار هستند كه با انتخاب او جلوي دشوارتر شدن شرايط زندگي گرفته شود.

اما بخشي ديگري از مردم تحت هيچ عنوان حاكميت مجدد رفسنجاني را پذيرا نبوده و اصول رفسنجانيسم را مترادف با تحكيم پايه هاي نظام اسلامي مي دانند. نفرت اين اشخاص از مجموعه نظام تا بدان حد رسيده كه حاضرند به احمدي نژاد راي بدهند تا بلكه با ايجاد شرايط دهشتناك در زندگي اجتماعي و در روابط بين الملل، مردم و يا كشورهاي خارجي وادار به عكس العمل گشته و كار نظام يكسره شود. منطق اين افراد تداعي كننده تئوري جزم انديشانه مالتوس در سياست و بنوعي ياد آور نظريه گروههاي قشري اوايل انقلاب است كه اعتقاد داشتند براي تسريع ظهور امام زمان بايد فساد و شرارت را ترويج كرد.

عده اي ديگر، سگ زرد را برادر شغال دانسته و به ترفندهاي شل گيري و سختگيري هاي متناوب حكومت اسلامي در زمينه فرهنگي، سياست و اقتصاد عادت كرده اند. اين گروه كه به انفعال و خانه نشيني هميشگي خود خو گرفته اند، با طفره رفتن از هرگونه بحث جدي، تسلي خاطر خود را در تطبيق با هر شرايط جديد مي جويند.

با اينهمه، اكثريت راي دهندگان را جوانان بالاي 16 سال تشكيل مي دهند كه نه فقط شناختي از تاريخ انقلاب و ايران ندارند بلكه از رهنمودهاي سياسي و فرهنگي اپوزيسيون كنوني نيز جدا افتاده اند. شناخت اين عده از دوران رفسنجاني و انقلاب فقط محدود به شكوائيه ناپخته والدين و شعارهاي تهييجي ماهواره هاي «سياسي» مي باشد. در عين حال، فشار و تحقيرهاي روزمره زندگي و اطلاع از وضعيت جوانان ساير كشورها ،گسستگي سياسي و كينه ريشه اي از نظام اسلامي را براي ايشان بار مغان آورده است.

تمام نامزدهاي رياست جمهوري سعي مي كردند كه با دادن رشوه و استفاده از ترفندهاي غير متعارف، آراء اين جمع خام را بخود جذب كنند ( بعضي صحنه هاي خياباني اخير ياد آور كتاب صحراي محشر است. در اين كتاب ، جمالزاده با استفاده از آيات قرآن محسناتي را براي بهشت تشريح مي كند كه بنا به اظهار او حتي ذكر نام آنها در روي زمين مستوجب كفر و لعن مي باشد. قيافه و رفتار جواناني كه به استخدام ستادهاي انتخاباتي نامزدها در آمده اند نيز جلوه گر نماد هايي است كه حتي ارائه تصاوير آن در شرايط عادي مستوجب شلاق و زندان مي باشد).

پاسخ جوانان به اين انتخابات چيست؟ اكثريت ايشان ممكن است شناخت كافي از دوران رفسنجاني نداشته باشند اما، گفتار و عملكرد اصلاح طلبان در مسند قدرت را بخوبي مي شناسند. آنان بخاطر دارند كه هر زمان كه وضعيت براي حركت اجتماعي مهيا بود، چگونه ايشان عرصه را خالي گذاشته و با توسل به موعظه و دعوت به آرامش، چانه زني سياسي و اطاعت از قوانين نظام را توصيه مي كردند. ايشان بياد دارند كه چگونه نيروهاي صادق را به چشمه برده و تشنه بر گرداندند، يا در كنج سياهچالها رها كردند. در دوراني كه اكثريت مجلس را نيز در اختيار داشتند نه فقط هيچ قانوني بر خلاف روال حكومتي به تصويب نرساندند، بلكه حتي براي ساده ترين قوانين اصلاحي نيز هرگز پافشاري نكردند. در سال هايي كه بر كرسي مجلس خيمه زده، يا در زماني كه به تحصن متوسل شدند وحتي چند ماه پس از آن كه هنوز بر مسند امور بودند، نيز هيچگونه آبي بدست آنها گرم نشد .(نويسنده اين سطور در آنزمان پيش بيني كرد كه چنانچه متحصنين به شعارهاي خويش حدت نبخشند، نيروي آنها بصورت منجسم براي هميشه از گردونه سياست خارج و فقط آنهايي در سياست باقي خواهند ماند كه به سازشكاري تن نداده اند. محمد رضا خاتمي و الهه كولايي كه بازوهاي چپ و راست معين را در انتخابات اخير گرفتد، از آن تيره هستند).

جاي تعجب نيست كه جوانان فاقد تربيت سياسي و سرخورده از اصلاح طلبي به هر مستمسكي براي خروج از تنگنا هاي روزانه متوسل گردند. برخي راه گريز از فشار را در اعتياد و يادر بي خيالي ترويج شده توسط ماهواره هاي عيش و نوش مي بينند، و برخي ديگر در وعده هاي بر قراري رابطه با آمريكا و يا عمامه از سر بر گرفتن رفسنجاني. در يك چنين در بدري سياسي، عد ه اي نيز جذب سخنان بي آلايش احمدي نژاد در مقابله با ثروتمندان، رانت خواران و مافياي قدرت گرديده اند. جوانان آنقدر دروغ و وعده شنيده اند كه صداقت كلام و ساده زيستي شخص متهم به آدمكشي و تحجر را به رياكاري و سخنان پر طمطراق روباه پير ترجيح مي دهند. با آنكه احمدي نژاد انتقادهاي سياسي و اقتصادي خود را بروي بستر اسلام ناب توضيح مي دهد، اما بنظر نمي رسد كه اين اظهارات براي جوانان (بخصوص پسران) كه، علي رغم مسلمان نبودن، عادت به همزيستي با شرايط ديني كرده اند، واهمه اي ايجاد كند. (مگر نه آنكه همين جوانان حاضر شدند كه جشن چهارشنبه سوري سال 80 را كه مصادف با آغاز محرم بود، يك هفته زودتر برگزار كرده و صداي ترقه ها را در روز موعود خاموش كنند؟)

چه كساني مسئول اين نابخردي ها و چنين تشتت افكار مردم هستند؟

2- اپوزيسون داخلي چه مي گويد؟ تاج زاده در سال 82 مي نويسد : « نسل خرداد در پي مردمسالاري، جامعه مدني و كرامت انساني بود و با تحقق اين امور در درون جمهوري اسلامي مخالفت نداشت، اما عهد شكني انسداد گران و عدم رعايت قواعد بازي دموكراتيك، باعث شد زمينه براي ظهور ياس و سرخوردگي از درون فراهم شود». اين نوشته 3 موضوع را مطرح مي سازد: اول، مردمسالاري و جامعه مدني پيشنهادي آقاي تاج زاده (كه جاي تامل بسيار دارد). دوم امكان تحقق اين خواست ها در چارچوب نظام اسلامي (كه تلويحا برداشت تاج زاده از مردمسالاري و دموكراسي را نشان مي دهد) سوم، انداختن مسئووليت شكست اصلاحات به گردن انسداد گران (لابد چون به شعارهاي آقاي تاج زاده تمكين نكرده اند!)، يعني وظيفه اصلاح طلبان ارائه شعار و فتوا در جارچوب نظام است و مسئووليت تحقق آنها با حاكمان مي باشد.

عزت اله سحابي نيز در حمايت از نظام اسلامي مي نويسد: «من معتقدم كه براندازي نظام، براندازي ايران است ... نيروهاي لائيك و ملي گرايان ايران بايد بدانند كه اگر اسلام در ايران نباشد، مليت ايران از بين خواهد رفت. اكنون عامل پيوند آذربايجاني، بلوچستاني، اصفهاني، خوزستاني زبان فارسي نيست، ديانت اسلام است. تاريخ مشترك نيست، قوميت نيست و زبان نيست. همه اين موارد باعث جدايي هستند. اگر ما دين اسلام را بگيريم، مليت ايران هم از بين خواهد رفت. هر چيز غير از مذهب باعث ايجاد تفرقه و دشمني است و پشت آن كلاه گذاشتن است. همچنين اسلام است كه اخلاقيات را به مردم القا مي كند». سحابي نقش انفعالي اپوزيسيون در انجام اصلاحات را بدينگونه بيان مي كند: «عرض بنده اينست كه درست است كه در اين شش سال اينها مدام بحران آفريدند و در هر بحران آخر خودشان برنده شدند و اصلاح طلبان شكست خوردند، يا حداقل دست پايين را داشتند، ولي بايد توجه داشت كه اين برنده شدن ها خواست و ميل مردم براي انجام اصلاحات و بهبود امور (را) از ميان نمي برد. آن آرزوها و مطالبات (؟) بر جاي خود باقيست و روز بروز تشديد مي شود. اين شكست ها عقده مي شود و در دل مردم انباشته مي گردند. درست مانند سدي كه در جلوي جريان آب مي سازند و اين جريان آب پشت سد متوقف مي شود و هر لحظه بالا مي رود. درست است كه آب جريان ندارد، ولي انرژيش از بين نرفته و انرژي نهفته در آن به سد فشار مي آورد و در نتيجه احتمال شكستن بالا مي رود. لذا اگر يك كمي نارضايتي ايجاد شود ، يك حادثه بين الملي يا يك حادثه داخلي اتفاق بيفتد، اين سد زود مي شكند». (نشريه آفتاب شماره 30، آبان 82)

 اين سد شكسته نشد اما رويگرداني وسيع مردم از شركت در انتخابات دوم شوراها و عدم حمايت ايشان از تحصن كنندگان مجلس ششم و انتخابات مجلس هفتم، كه نوعي رفراندم مي بود، باعث گرديد كه مشروعيت نظام مقبول اصلاح طلبان و اصول گرايان از درون فرو ريزد. حناي خاتمي رنگ خود را از دست داد وبراي اپوزيسيون اصلاح طلب نيزحرفي براي گفتن باقي نماند، بحران سياسي هردو جناح رژيم را به بن بست كشاند.

 انتخابات رياست جمهوري اخير فرصتي دوباره بدست داد تا مشروعيت از دست رفته ي نظام و حيثيت اپوزيسيون باز سازي شود. سناريوي خرداد با برنامه اي دقيقتر و حساب شده تراز قبل مجددا به جريان افتاد با اين تفاوت كه پيشاپيش امكان هرگونه بلند پروازي و انتظارات خارج از چارچوب نظام، از راي دهندگان سلب گرديد .در اين راستا، از يكطرف، بحث تحجر و ليبراليسم با حدت بيشتر بر سر زبانها انداخته شد، و القاي خطر فاشيسم و نظاميگري مردم را وحشتزده ساخت، و از سوي ديگر، شيوه ي دو مرحله اي انتخابات براي تجمع آراء بيشتر به اجرا گذاشته شد. بلند گوها به صدا در آمدند تا به بهانه « حساسيت برهه زماني» و «احساس خطر تاريخي» همگان را وادار به كنار گذاشتن «بي تفاوتي » كرده وبه شركت در اين انتخابات سوق دهند. اصلاح طلباني كه اعتبارسياسي خودرا از حملات به عاليجناب سرخپوش بدست آورده بودند، با همان شيوه اي كه ماهي اوزون برون يكشبه صاحب فلس و حلال گرديد، در وجود رفسنجاني نيز محاسني يافتند كه حمايت از او را توجيه مي كرد. سحابي روزي معتقد بود : « وقتي طرف مقابل براي كسب و حفظ قدرت ولع دارد و اين ولع همه ي اقدام ها و همه آراي اصلاح طلبانه ما را نيز خنثي مي كند. خوب بگذاريد حاكميت را يگانه كند تا تكليف ما نيز در مقابل چنان حاكميتي يكسره شود. من عقيده دارم كه جناح مقابل اگر پيروز شود و اگر حاكميتش يك دست شود، تازه آغاز افولش مي باشد». اين تئوري كه مي بايست شكسته شدن سد را تسريع كند امروز توسط كساني اجرا مي شود كه از روي تنفر به احمدي نژاد راي مي دهند. وليكن در اين فاصله، نظر تئوريسين اصلاحات تغيير كرده و اينبار فتوا مي دهد كه: « همه ي افراد و گروهها بايد (!) از هاشمي رفسنجاني در دور دوم انتخابات حمايت كنند، حتي آنهايي كه انتخابات را تحريم كردند نيز بايد گزينه هاشمي را انتخاب كنند». مجاهدين انقلاب اسلامي « برنامه هاي اعلام شده از سوي هاشمي رفسنجاني را منطقي تر از برنامه هاي كانديدهاي ديگر مي دانند و حضور هاشمي را مانع از اقتدار گرايي و يكپارچه شدن حاكميت و تسلط نظاميان بر جامعه مي دانند». بابك احمدي دستاوردهاي (؟) دهه ها پيكار مردم و روشنفكران آزاد انديش را در خطرديده و مردم را به شركت فعال در انتخابات مي خواند. امام جمعه موقت اهل سنت زاهدان و ... معتقدند كه قهر كردن با صندوقهاي راي اشتباه بزرگي است. جبهه مشاركت « براي جلوگيري از انحصار كامل قدرت و يكپارچه شدن حاكميت و خطر ظهور فاشيسم دست خود را بسوي همه نيروهاي حامي آزادي، دموكراسي و حقوق بشر دراز مي كند و از همه آنها مي خواهد كه در اين شرايط حساس بي تفاوت نبوده و با حضور خود در انتخابات دور دوم واكنش نشان دهند».

در يك كلام ، همه ي مدعيان اصلاحات در پس عناوين گوناگون، از يكطرف، مردم را از خطر گرگ ترسانده وبه مسلخ رفسنجاني هدايت كرده،و، از سوي ديگر در صدد جلب مردم به حمايت از نظام انتخاباتي رژيم هستند. در چنين شرايطي، انتخاب بد بجاي بدتر فقط در صورتي قابل توجيه است كه نيروهاي اپوزيسيون بخواهند در پناه آن به سازماندهي و تشكل نيروهاي مردم بپردازند اما، تجربه دهه ي گذشته بر چنين اقدامي صحه نمي گذارد، ضمن آنكه تاريخ نشان مي دهد كه شرايط خفقان بدليل آنكه نياز كمتري به برنامه ريزي و تجزيه و تحليل دارد هميشه براي ندانم كاري اپوزيسيون ايران مساعدتر بوده است.

در آخر، از هشدار دهندگان خطر بايد پرسيد كه چطور احمدي نژاد و يا هاشمي مي توانند با استفاده از اختياراتشان آزادي را مثله كرده و بر روند اقتصادي تاثير گذاشته و يا نظرات خود را بر جامعه و نظام تحميل كنند، اما خاتمي كه حمايت اكثريت مجلس و پشتيباني مردم را داشت نتوانست و يا نخواست از چنين اختياراتي استفاده كند ؟ آيا اختيارات اين دو نفر نيز مي تواند خارج از چارچوب منافع نظام باشد؟ آيا در صورت بروز بحران احتماعي، رفسنجاني همچون گذشته از نيروي فالانژها براي حفظ نظام استفاده نخواهد كرد؟

شركت ميليوني مردم در انتخابات دور دوم را نبايد به محجوريت، نا آگاهي و يا پشتيباني مردم از رژيم نسبت داد، بلكه نشانگر استيصال مردمي است كه در خفقان تنفسي كه رژيم و اپوزيسيون براي ايشان تدارك ديده اند گرفتار و ناچار شده اند كه، علي رغم ميل باطني خود اقدامي در جهت خواست حكام انجام دهند، جام زهري را بنوشند كه مي دانند حاصل آن تقويت نظام است. اما، نتيجه اين انتخابات هر چه باشد كوس رسوايي ديگري است براي اپوزيسيون داخلي كه بجاي بسيج مردم حول خواست هاي اساسي، ايشان را به چنين تله اي انداخته است. كرداري مشابه عمل دلالان محبت كه طعمه براي اربابان خود بدام مي اندازند. در عين حال، اين انتخابات پيروزي بزرگي است براي برنامه ريزان جمهوري اسلامي كه توانسته اند بجاي تقلب هميشگي در تعداد آرا با جلب راي «داوطلبانه» ميليوني، مشروعيت كاذب براي نظام دست و پا كنند.

نويسنده اين سطور نه توصيه اي براي انتخاب فرد اصلح دارد و نه فتوايي براي تحريم انتخابات. ترجيح مي دهد كه بجاي توصيه هاي آينده نگر و يا طالع بيني سياسي، به نقد اوضاع كنوني اكتفا كرده تا بلكه قدمي در جهت روشن شدن مسير آتي اپوزيسيون بردارد. همچنين، حاضر نيست كه در وضعيت بحراني كه از قبل يرنامه ريزي شده و در نيز شرايط اضطراري، از مطرح كردن عقلانيت و اخلاق سياسي دست بكشد./

 [امضا محفوظ] تهران 3 تيرماه 84

 

 
 
بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به انتخابات