|
|
|||
راک زير زمينی درايرانآلترناتیو راک در شوفاژخانه
اعضای گروه راک زيرزمينی " blue stones " زمانی که برای نخستين بار قصد داشتند يکی از کارهايشان را برای مسابقه گروههای موزيک زيرزمينی ايران بفرستند، گيتار، بيس، درام وبقيه وسايلشان را به زير زمين بردند، همانجا بغل شوفاژخانه، ترانه ای را ضبط کردند که در مسابقه چهارم شد. آنها از تدوين کارشان راضی نبودند، موزيک را نمی شود در زيرزمين ضبط کرد، استوديو لازم است وامکانات می خواهد، اما اغلب گروه های موسيقی معروف به" زيرزمينی" درايران از چنين امکاناتی بی بهره اند. با وجود اين از موزيک لذت میبرند وهمه این مشکلات هم باعث نمی شود کاری را که نه فقط برایشان هيچ عايدی مالی ندارد، بلکه پر دردسر هم هست، کنار بگذارند. " ماهيچ اميدی نداريم، نه اميد داريم مجوز بگيريم، نه اينکه اگر مجوز گرفتيم بتوانيم برای اين موزيک مشتری زيادی پيدا کنيم، مردم با اين موزيک غريبه اند." برديا افشين می گويد. دانشجوی دانشکده هنر ومعماری دانشگاه آزاد، تنها يک بار مجال اين را پيدا کرده که موزيکش را در جمعی با تعداد زياد اجرا کند:" میگفتند، ۵۰۰ نفر در سالن هستند، دوبرابر گنجايش آمده بودند، برخی هم پشت دربودند، اما حضار نمی دانستند با اين موزيک بايد چطور برخورد کنند، بايد دست بزنند، برقصند يا اينکه آرام بنشينند وگوش کنند." برديا اضافه میکند"کنسرت برايشان بسيار جالب بود ، تجربه خوبی که بعيد میدانم به راحتی تکرار شود." به عقيده برديا افشين، برخی از مشکلاتی که گروههای موزيک اينچنينی درايران دارند، متاثراز جامعه است،و برخی ديگر به محدوديت های جاری برمی گردد:"چيزی که ما اسمش را بند می گذاريم با آن چيزی که درکشورهای ديگر هست، بسيار فاصله دارد. ما دوستان قديمی هستيم، باهم ودرکنار هم رشد کرده ايم، موزيک درسن رشد،عامل پيوند ما بود، اين بسيار ارزشمند است وبه نظرمن مايه قوت کارماست، اما کيفيت کارما با استاندارد بسيار فاصله دارد." کاری نه برای پول اعضای اين گروه مثل اغلب گروههای از اين دست، هيچ اميدی ندارند که بتوانند به موزيک به عنوان راهی برای امرار معاش نگاه کنند. شغل اينچنينی پول ساز نيست، برديا می گويد:" ما نگران آينده مان هستيم، درس و دانشگاه داريم و کار می کنيم، اما مخاطب اين کار، مخاطب خاص است، نمیتوانيم به اين کار به عنوان شغل نگاه کنيم و همين موضوع، گروه را به سمت شکستن میبرد." بيشتر گروههايی که پس از آزادی موسيقی درايران توانستند کارهای پاپ متفاوت ارايه کنند، با حمايت افرادی اين کار را انجام دادند که به"جايی وصل" بودند. اين نکته بعد از مهاجرت شادمهر عقيلی به کانادا ازميان سخنانی که او بعدتر گفت، روشن شد. درآن روزها که دو آلبوم پاپ او منتشر شد، نوع کاربه گونه ای بود که گرفتن مجوز برای آن بعيد به نظر میرسيد. اما تهيه کننده شادمهر توانسته بود مجوز بگيرد" به شرطی که سود اصلی کارهم ازآن او باشد". کار پاپ، به دليل مشتری فراوان، درايران پول ساز است. هميشه هم کسانی هستند که بخواهند از يک" کار فرهنگی پولساز" حمايت کنند وبرای آن مجوز بگيرند. اتفاقی که به دليل کمبود مشتری، برای موسيقی راک نمیافتد. بنابراين تهيه کننده ای نيست . کسانی که بخواهند از طريق این نوع موزيک زندگی کنند راهی جز تدريس ندارند. افشين می گويد:" استاد خود من ، آقای سبکتکين، دراين کار آدم بسيار معروفی است اما با نوازندگی نمی تواند خرج زندگی را دربياورد، او از طريق تدريس زندگی می کند." مخاطب نيست درحاليکه به نظر میرسد مخالفت نظام اسلامی، بزرگترين مشکل گروه های زيرزمينی درايران است، اما درگفت و گو با اعضای اين گروه ها متوجه می شويم مشکل بزرگ ديگر، مخاطبان خاص است. اين گروه ها به ويژه گروه های راک، آلترناتيو راک و جز، نمی توانند مشتری بيابند. سليقه موسيقيايی جوانان درايران اغلب بر اساس موزيک پاپ شکل گرفته است. در سالهای پيش از آزادی نسبی موسيقی، که فضا به کلی بسته بود، همه گروه ها از پاپ گرفته تا موسيقی ايرانی به نوعی امکان ارايه نداشتند. اما بعدتر زمانی که فضا باز شد، موسيقی ايرانی وپاپ رشد فراوان پيدا کرد. تا جایی که موسيقی پاپ داخلی، گوی سبقت از همتايان خود درلوس آنجلس ربود و کارهايی ارايه کرد که مخاطبان بسيار يافت. اما برای موزيک راک و جز، بايد سليقه مخاطب تربيت شود. مخاطبان اينگونه موزيک درايران، با اينکه تعدادشان کم نيست و اغلب جوانان تحصیلکرده و دگرانديش هستند، اما بيشتر از منابع غربی تغذيه می کنند. علی عظيمی يک عضو ديگر اين گروه آلترناتيوراک می گويد:" ايرانی بايد بتواند با زبان خودش موسيقی بشنود، بايد روی اين موضوع کار شود." علی درلندن زندگی می کند و مهندس مکانيک است. اوکه برای ضبط آثار گروه به تهران برگشته ، معتقد است، پتانسيل بالايی درميان جوانان ايرانی وجود دارد. به گفته عظيمی، موسيقی پاپ ايرانی سبک است:" ما نمی توانيم با مردم به اندازه ای که موزيک پاپ ارتباط دارد ارتباط داشته باشيم، موسيقی پاپ ايرانی هم اگر نگوييم ، پست ، بايد بگوييم سبک است، جامعه روشنفکران جوان ما با موسيقی پاپ ايرانی ارتباط برقرار نمیکند، موسيقی پاپ ايران، مشتری ديگری دارد، ماهرگز نمیخوانيم، چه خوشگل شدی امشب." مجوز نداريم ماه گذشته روزنامه گاردين چاپ لندن، درگزارشی از گروههای راک زيرزمينی درايران به نقل از نوريک ميساکيان از اعضای یک گروه راک درايران نوشت،" مقامات ايرانی به موزيک راک به عنوان نماد راک غربی و مخالفت سياسی با بدگمانی می نگرند." درواقع در طبقه بندی موزيک اداره موسيقی ارشاد، راک جايی ندارد. اين اداره که برای مجوز دادن به گروههای موسيقی، کلام و موزيک را ارزيابی میکند، در سالهای تازه به آلبوم های پاپ با سخاوت بيشتری مجوز داده است. برديا افشين می گويد:" کارهای ما چه از نظر موزيک، و چه از نظر کلام، با عرف گرفتن مجوز، فاصله دارد. ما خيلی دوست داريم اين موزيک عرضه شود، اما اميدی نداريم که مجوز بگيريم." برای اغلب گروههای موزيک زيرزمينی غربی ، بارها، کافه ها و مراکز فرهنگی به جايی برای ارايه موزيک تبديل میشود. آنان در این اماکن با مخاطبان خود ارتباط برقرار میکنند ودر اين ارتباط ياد می گيرند ورشد میکنند. اما نظر مخاطب، چيزی است که گروه های زيرزمينی ايرانی به آن دسترسی ندارند. برديا افشين می گويد:" ما در محيط های آکادميک، مثل دانشگاه ها يا مثلا بنيادهای فرهنگی سفارتخانه ها يا جاهای خصوصی میزنيم. مخاطبان کارما زياد نيستند. بقيه گروهها هم همين کار را میکنند." گروه " blue stones " خوش شانس بوده و توانسته يک بار در مقابل گروه زيادی از مخاطبان، کارهای خود را عرضه کند. اتفاقی که همه اعضای گروه، از آن به عنوان تجربه ای فوق العاده ياد میکنند. اما اين امکان، برای بسياری از گروه های ديگر به يک آرزو شباهت دارد. اعضای اين گروه هم معتقدند بعيد است بتوانند يکبار ديگر اين تجربه را تکرار کنند. شعرترانه ها "من فقط يه دزدم ، اونم گل میدزدم،...، مردم می گن من يه دزدم، آره دزدم، گل میدزدم....."اين بخشی از شعريکی از کارهای گروه است. آنان قصد دارند با کلام ايرانی و موزيک غربی ،کارهای تازه ای ارايه کنند که برای شنونده ايرانی جالب باشد: " شعرهايی که ما می گوييم خيلی ساده است، حرفهايی است که همه ممکن است بزنند وبا آن احساس همذات پنداری میکنند، خيلی وقتها انتقادی است، سعی میکنيم با الفاظ، کنايه بزنيم، دلمان نمیخواهد خيلی به آن سوهان بزنيم، میخواهيم اصيل باشد." اينها راعلی عظيمی میگويد و اضافه میکند:" ما در کاری گروهی، آهنگها وشعرها را میسازيم، شعرها را بيشتر باهم میگوييم و اصلاح میکنيم. حرفها و کلماتی را به کار ميبريم که مورد توجه مردم است. حرف دل مردم است." برای اعضای گروه، بازخوردی که از توجه مردم به شعر هايشان گرفتند بسيار جالب بوده است. آنان معتقدند با اين تجربه متوجه شده اند که اين کار چقدر جای رشد دارد. ضبط و پخش اعضای گروههای زيرزمينی درايران، برای تمرين کارهايشان بايد با همسايهها کنار بيايند. برديا میگويد: " ما شانس داریم. جايی که من و پدرام( برادربرديا وعضو ديگر گروه) زندگی می کنيم همسايه های خوبی داريم که با ما کنار میآيند. اما ما هم بايد خيلی چيزهارا رعايت کنيم، ساعت تمرين را بايد درنظر داشته باشيم، از سازهای ضربی نمیتوانيم استفاده کنيم، مسلما تمرين در يک استوديو خيلی مفيدتراست و نتيجه کار فرق می کند." هزينه اجاره يک استوديو درتهران در به قول برديا " با چانه زدن وتخفيف گرفتن"، ساعتی هفت هزارتومان است. بنابراين اغلب گروهها جز برای ساعات محدود نمی توانند استوديو اجاره کنند. تمرينها، تنها در خانهها انجام می شود که آن هم محدوديت های زيادی دارد:" تا بخواهيم شروع کنيم و به اين نتيجه برسيم که چه کاری را تمرين کنيم، شب می شود، همسايه ها اعتراض می کنندو..." علی عظيمی میگويد. با اين همه گروه پنج نفره، برديا، پدرام، علی، ياشارو حسام بازهم کارمی کنند. آنها درس میخوانند، کار مطبوعاتی می کنند و سازمیزنند. بنادارند کارهايشان را ضبط کنند و دنبال تهيه کننده بگردند. سنگهای آبی سابيده میشوند اما از بين نمیروند. |
||||
|