[بازگشت به صفحه اول]
از ايران امروز




نوای خوش مدرنيته
در پانزدهمين كنفرانس بنياد پژوهش‌ها در برلين

عفت ماهباز
image
efatmahbas@hotmail.com
‌‌يكشنبه ١٨ مرداد ۱۳۸۳

نوای خوش مدرنيته
در پانزدهمين كنفرانس بنياد پژوهش‌ها در برلين
از دوم تا چهارم جولای ٢٠٠٤


دو تا چشم سياه داری، دوتا موی رها داری
صدای درياست. صدای رويايی درياست كه نوای رهايی سرداده است و همه حاضرين را با صدايش در بهت و سكوتی اعجاب‌انگيز فرو برده...
اين نوای دل انگيز همهمه ٥٠٠ تا ٦٠٠ نفری كه در سالن خانه فرهنگ‌های جهان، منتظر شروع پانزدهمين برنامه بنياد پژهشها هستند، را قطع می‌كند. همه مبهوت در صدای پر طنين زيبای دريا دادور، شده‌اند كه با احساسی عميق همبستگی زنانه، را هم نوای خاطرات جوانی و گذشته شان می‌گرداند. سكوت غريبی سالن را در خود فرو می‌كشد. همه به پشت سر می‌نگرند، در جستجوی رد پای مدرنيته! و به هم لبخند می‌زنند و دريا را می‌بينند كه از سمت راست سالن به سويشان می‌آيد و آنها را به مهمانی مدرنيته و رهايی دعوت می‌كند و اين زيبايی تا پايان كنفرانس با آنان همراه می‌گردد.

چنين دلنشين پانزدهمين همايش بنياد، كارش آغاز می‌گردد. كوششی كه حاصل كار مداوم و دلسوزانه يكساله زنانی است كه در ساعت‌های طولانی به بحث و تبادل انديشه نشستند و كوشيدند تا با استفاده از روش و شيوه‌های مختلف، موضوع كنفرانس "نقش اجتماعی جنسيت در روند مدرنيته در ايران" را هر چه پر بارتر به گوش فعالين زن ايرانی برسانند.

ميهن روستا

ابتدا ميهن روستا، پيام كميته محلی برگزار كننده را قرائت نمود و به حاضرين خوش آمد گفت در قسمتی از پيام آمده است: "تلاش ما در طول يك سال گذشته همواره بر آن بوده، تا زمينه مناسبی برای بررسی موضوع كنفرانس نگرشی بر نقش اجتماعی جنسيت در روند مدرنيته در ايران را ارايه دهيم كه از زاوايای مختلف و در زمينه‌های مختلف به غنای بحث كمك كند...از طرف ديگر تلاش ما بر اين بوده كه با توجه به نقش دخالت‌گر زنان مهاجر و پناهنده در جامعه اروپا از يك طرف و به تبادل نشستن با زنان ديگر فرهنگ‌ها از جهت ديگر، زمينه شركت آنها را نيز در كنفرانس فراهم آوريم"

ميهن، بياد سارا يكی از فعالين زن ايرانی كه در چند ماه گذشته جانش را در تصادف رانندگی از دست داد گل سرخی را به جای او بر تربيون سخنرانی نهاد و به ياد او و همه زنان فعالی كه امروز زنده نيستند حاضرين يك دقيقه كف زدند. در سه روز گل سرخ، ياد سارا را كه قصد آمدن به همايش را داشت در دلها زنده كرد.

Christina Thürmer-Rohr
كريستينا تورمر _ رور، "جنبش زنان در آلمان، ركود يا حركت"

نخستين سخنران مهمان از آلمان - مجری برنامه سهيلا آزاد بخت:
اين سخنرانی همزمان برای كسانی كه آلمانی نميدانستند توسط مترجمان، ترجمه می‌گرديد.
كريستينا از سال ١٩٧٢ پروفسور رسمی رشته علوم تربيتی دانشگاه فنی می‌باشد وی از سال ١٩٧٦ به تاسيس شاخه تحصيلی تحقيقات و مطالعات امور زنان بر بنياد فمينستی و موازين حقوق بشر پرداخت. كريستينا تورمر مقاله‌ها و كتاب‌های متعددی در زمينه زنان نوشته است. چون شريك جرم و ميل به مكاشفه، زنان و ناسيونال سوسياليسم، زنان و تجاوز...

در قسمتی از سخنرانی او عنوان شد كه: چرا امروز در آلمان اينقدر كم از فمينيسم شنيده می‌شود. ٣٥ سال از آن تاريخ گذشته است دست كم از اواخر دهه ٩٠ برابری زن و مرد در آلمان برقرار شده است. ديگر شايد واژه مردسالاری، واژه‌ای است كه مادربزرگ‌های ما تعلق دارد و مربوط به دوران كنونی نيست...دختران چون گذشته دنبال ازدواج، خانواده و پسران دنبال شغل و غيره نيستند هر دو دنبال معيارهای ثابتی ميگردند.
در جايی ديگر عنوان نمود: زنان زمانی كه بچه دار می‌شوند از نردبان ترقی شغلی پايين می‌روند. مساله جنسيت جدا از مرد و زن و جدا از بافت كلی جامعه قابل تغيير نيست
كريستينا ترومر، شرايط حاضر جهانی زن و مرد بايد به كمك هم مشكلات را حل كنند و همچنين ذكر نمود كه زنان در جايگاه آن ديگری در مقابل مردسالاری قرار ندارند بلكه جزو ضروری آن محسوب می‌شوند..او در اين ميان شريك جرم بودن زنان را نه به عنوان مقصر جلوه دادن آنها بلكه كوششی در توضيح عملكرد فرهنگ مردسالار دانست و در اين ميان زنان مسوليت بالايی در ايجاد آن دارند.
بحث‌هايی را كه وی مطرح نمود بخصوص در زمينه وضعيت زنان آلمانی كه پدر سالاری به مادربزرگ‌ها تعلق دارد موجب سوالات فراونی گرديد كه متاسفانه وقت آنچنانی نبود كه همه حاضرين به گفتگو بنشينند. از جمله از وی پرسيده شد: واقعيت شرايط زن آلمانی چندان جذاب نيست. از جمله نقش مادری ، تعداد مهد كودك‌های خصوصی و...سوال ديگر اينكه چگونه پدر سالاری متعلق به مادر بزرگهاست در حاليكه شما معترفيد كه دانشجويان دختر تعدادشان بيشتر است در حاليكه در آلمان تعداد پروفسورهای زن تنها ٧ درصد استادان را شامل می‌گردد اين تناقض را می‌توان چگونه پاسخ داد؟

ناسك احمد

ناسك احمد در سال ١٩٦٩ در سليمانيه كردستان عراق متولد شد. او پزشك است و عضو دفتر سياسی حزب كمونيست كارگری عراق و يكی از بنيان گذاران سازمان مستقل زنان است. ناسك احمد به فارسی سخنرانی كرد و البته با دشواری. او به شرايط نا به هنجار زنان عراقی در شرايط فعلی اشاره داشت و ترور و قتل‌های زنان را برشمرد. از جمله به قتل ٥ هزار زن عراقی. او همچنين گفت نابرابری زنان در جهان نفرت انگيز است و همه رسانه‌ها در اختيار مردان است و اينگونه وانمود می‌كنند كه زن بی‌اراده و بی‌عقل است. او همچنين شرايط عراق را بسيار اسفبار توصيف نمود و گفت كه امريكايی‌ها می‌خواهند وضعييت عشيره‌ايی را حفظ كنند و دولت جديد هم نماينده اين تفكر است. حكومت جديد نماينده آرای مردم نيست و دست نشانده امريكاست .
قابل توجه است كه سخنرانی ناسك احمد بيشتر يك اعلاميه سياسی بود و با تم كنفرانس هماهنگی نداشت. البته شايد با در نظر گرفتن شرايط آنها قابل درك باشد اما حاضرين بيشتر علاقمند به شنيدن اطلاعاتی در مورد زنان عراقی بودند تا شعارهای حزبی و فرياد‌های در هوا و برای بسياری از حاضرين گويای گذشته‌ها آن موقع‌ها كه مشت در هوا شعار می‌داديم و....
در زمان بحث و پرسش و پاسخ ، رويا طلوعی كه از سنندج آمده بود و از سخنرانان كنفرانس بود ، به ناسك احمد انتقاد كرد كه او چرا از زنان كرد و عملكرد آنها يادی نكرده و از "ان جی او" كه زنان كرد در سليمانيه درست كرده‌اند و مركزی برای روشنگری زنان است و همچنين از خانه‌های امنی كه در كردستان عراق تشكيل شده ياد كرد و متذكر شد كه اين خانه‌های امن را توسط پيش مرگان كرد محافظت می‌گردد. و همچنين پرسيده شد در زندان ابوغريب زنان بسياری شكنجه شده‌اند و مطبوعات در مورد آنها سكوت كرده‌اند چرا گفته نشده؟...

از ابتكارات خوب برگزاركنندگان معرفی هنرمندان نقاش و كارهای آنها در اولين روز برنامه بود

شهلا آقاپور ، مينو الدين ، ژاله پورهنگ، .فرخنده شاهرودی و پرستو فروهر
هنرمندان نقاشی بودند كه به صحنه دعوت شدند و در مورد هر يك زندگينامه كوتاهی خوانده شد.


زمانی كه نام پرستو فروهر خوانده شد حاضرين به شدت ابراز احساسات نمودند و برای بسياری يادآور لحظاتی بود كه پروانه اسكندری (فروهر ) ده سال پيش به عنوان سخنران حضور داشت و سخنان بی پروايش از شرايط حاكم بر ايران همه را به شگفتی انداخته بود حضور پر نشاط پرستو ياد مادر را در دل‌ها زنده كرد.

هما ناطق زن برگزيده سال


«از نخستين زنان ايرانی كه به كنفدراسيون دانشجويان ايرانی در خارج از كشور پيوست و برای آزادی ايران از پا ننشست. به يكی از نخستين زنان تاريخدان ايرانی و از برجسته‌ترين چهره‌های اين رشته علمی كه از رهگذر بررسی تاريخی خود در وصف زن ايرانی نور افشانده به زنی سنت شكن و آزاده كه عمری را به آزادگی زيسته، به هما ناطق.»
اين نوشته لوحی بود كه گلناز امين مسول بنياد پژوهشها به هما ناطق به عنوان زن برگزيده سال بنياد پژوهشها تقديم نمود.

زهره خيام ، شهين نوايی، افسر جوادی و كريستف بالای(رييس ايرانشناسی فرانسه )

اين چهار نفر هريك به توضييح شناخت و آشنايی خود از هما ناطق پرداختند.

زهره خيام گفت: اگر روشنفكران مصلحت زده از پژوهش‌ها و انديشه‌های هما ناطق بهره ميگرفتند و می‌آموختند شايد كليدی برای بن بستی كه ما در آن گرفتاريم می‌يافتند.....
هما پركار است و تا به حد وسواس گونه‌ايی دقيق، و ذهنی پويا دارد. نثرش زيبا و انگيزه مردمی دارد.
در جايی ديگر افزود نوشته بی‌پرده هما در مورد جنبش بابيه ، آنچنان است كه در كوتاه مدت بلند مدت‌ترين تاثير را داشته است. وی تاثير نوشته‌های هما ناطق در باب زنان و حنبش زنان در مشروطيت برشمرد و در مقام استادی تاثير به سزای هما در تحول فكری دانشجويان را برشمرد. هما چه بخواهد و چه نخواهد زنی است با انديشه مدرن. او بيرحم‌ترين ناقد خويش نيز می‌باشد. خانه هما، خانه‌ايی بود كه نان و ماست‌اش بر همه گسترده بود.

Christoph Balay

«كريستف بالای»، رييس ايرانشناسی فرانسه، با زبان سليس لهجه داری به فارسی در مورد دوستی ٢٥ ساله خود با هما ناطق سخن گفت.
در كتابخانه با نوشته‌های او آشنا شدم (در سال ١٩٥٧ تخصص من در ادبيات است و در جستجوهايم با هما آشنا شدم و كاش نمی‌شدم (بعدا از توضيحاتم خواهيد فهميد.)
او همچنين از پدر هما كه انسانی فرهيخته بود ياد كرد.
انقلاب ايران يك باد انقلابی بود و هما را با خود برد. من وقتی به فرانسه برگشتم هما را در فرانسه ديدم و يك دوستی واقعی شروع شد. هما را ناشر ديدم كه با امكانات كم كتاب چاپ می‌كرد. از او بسيار ياد گرفتم به لطف هما ناطق توانستم رابطه سالم با او داشته باشم. او با طنز شيرينی افزود می‌دانيد كه در ايران رابطه سالم بسيار مد شده و رابطه ما هم از همان نوع بود.
او افزود من با يك زن فرنگی و اروپايی آشنا شدم و اين شانس من بود كه با هما آشنا شوم و با چهره او ، فرهنگ ايران آشنا شوم. هما تنها يك مورخ و پژوهشگر نيست او يك شاعر و يك موزيسين خوب هم هست. او نه تنها شعر و فرهنگ خودش را خوب می‌شناسد او شعر و فرهنگ و ادبيات فرانسه ههم به خوبی آشناست و به زبان فرانسه هم شعر می‌گويد. و من دانستم كار من به هدر نمی‌رود و كسی را ديدم مثل خودم به زبان ديگری كار می‌كند.
از لحاظ اخلاقی ما خيلی از هم دور بوديم. ما می‌توانستيم همديگر را نابود كنيم من خيلی در اين زمينه از هما ياد گرفتم. البته به خرج هما.و هنوز از او می‌آموزم. در تحولات اجتماعی فعلی زن بودن خيلی سخت است و به خنده گفت: آخه من ايرانيستم من هم يك زنم!
او همچنين افزود زنانی كه در شرايط و فضای اجتماعی و فرهنگی می‌نويسند بزرگترين خدمت را برای كشورشان انجام می‌دهند. در اروپا متاسفانه از آثار زنان ايرانی بسيار كم ترجمه شده و اينكه در ايران زمانی كه از رمان بامداد خمار فتانه سيد جوادی سخن می‌گويی ابرو بالا می‌اندازند و آنرا كم اهمييت جلوه می‌دهند. او از فرخنده آقايی ، زويا پيرزاد نام برد اينكه نوشته‌های اينان در آن سيستم و نظام بسيار اهمييت و عملكرد دارد.
زنان ايران كه اينگونه با خونسردی با ريتم خود به كارشان ادامه می‌دهند خود به خود ايران در ده سال ديگر چهره ديگری پيدا خواهد نمود.
من به لطف هما اينها را فهميدم و از صميم دل از او تشكر می‌كنم.
در حاشيه اين گفتار اضافه كنم كه تا كنون هميشه زنان به تجليل مردان و دوستان و يارانش پرداختند و هما توانمند زنی است كه در وصف او و كارش مرد فرهيخته‌ای اين چنين صميمی ، مهربان واينگونه لطيف و پر احساس به توصيفش نشست و من در دل به او رشك بردم(ع_ م)

شهين نوايی

شهين نوايی از شناخت خود از هما ناطق سخن گفت: من و زهره خيام هر دو در كنفدراسيون با هم آشنا بوديم و همچنين نسرين بصيری و شهره كه شايد الان در ميان جمعيت نشسته‌اند ما سازمان ملی زنان را با كمك عده‌ايی ديگر بنا نهاديم و در آن روزگار در جمع غيرمذهبی‌ها ، كار بسيار دشواری بود كه از تشكل مستقل زنان سخن گفته شود و اين كار غير قابل قبول بود.
ما نزد هما ناطق رفتيم و در آغاز بااحتياط با سخن گفتيم بعد از چند جلسه هما پذيرفت كه با ما همكاری كند. او اولين زنی بود كه چشم مارا بر روی بسياری از مسايل زنان باز كرد.
شهين از ديدارش از خانه هما ياد كرد: بالای ديوار خانه هما در خيابان فرشته، پر از دف و تنبك بود و من اول بسيار تعجب كردم و معلوم شد هما بسيار زيبا دف و تنبك می‌زند و در دانشگاه به شاگردانش بوسيله دف و تبك ريتم و رديف شعر فارسی را آموزش می‌دهد.
در اتحاد ملی زنان روزهای بسيار تلخ و خوشی با هم داشتيم گاه از نظر نظری با هم در تقابل بوديم و گاه متفاوت فكر می‌كرديم. اما من از هما بسيار آموختم.

افسر جوادی

در توصيف روزهای آشنايی‌اش با هما به پاييز سال ١٣٥٦ می‌گويد: شب‌های شعر بود در ٣٠ آبان ساعت ٥ بعد از ظهر سعيد سلطانپور سخنرانی دارد.
افسر سپس به توصيف دستگيری‌ها و زنی كه در محاصره ماموران كلانتری ميپردازد ماموران زنی را كتك می‌زنند و در آن فضای رعب و وحشت زن كتك خورده از دوستش كه بيمار است و بايد اورا به بيمارستان برساند حرف می‌زند بر در كلانتر می‌كوبد و تهديد می‌كند و اينكه سخنرانی مجاز بوده چرا دستگيری و چرا مجازات.
او در جمع دستگير شدگان می‌آيد خودش را معرفی می‌كند: هما ناطق هستم وعكس دو بچه‌اش را از كيف بيرون می‌آورد و بهه نشان می‌دهد و او بدين ترتيب جمع را سرگرم می‌كند
شاهدان می‌گويند در آن زمان هما ناطق آخرين نفری بود كه بيرون رفته و در واقع جسم نيمه جان و بشدت كتك خورده هما را همسايه‌ها به خانه می‌رسانند و او مدت‌ها در بستر بيماری مانده است...

هما ناطق

هما ناطق پس دريافت لوح اهدايی از گلناز امين، به روی صحنه رفت و سالن كه جمعيتی نزديك به ٦٠٠ نفر بود به احترام و بزرگی زنی كه عمری در خدمت فرهنگ ايران زمين كوشيده به پا خاستند و با شوری يگانه كف زدند و تا سكوت زمانی طول كشيد.
هما گفت من برای سخنرانی نيامدم آمدم كه تشكر كنم او از گلناز تشكر كرد و از اينكه نتوانسته به آنها اجازه دهد كه از او فيلم تهيه كنند عذر خواهی نمود.
گفت برای شما چند بيت از زنان در سده‌های گذشته می‌خوانم ببينيد چقدر مشكلات زن ايرانی هنوز در گذشته‌هاست و همانهايی است كه آنها در گيرش بودند.
او افزود: زنی كه موهايش را مش می‌زند ناخنش را لاك می‌زند نه چپ است نه راست چون ايديولوژی ندارد مبارزه‌اش فرهنگی است. همگانی است پيروزمند است در جهت تقسيم مردم نيست. در جهت زنان است در جهت گردهمايی زنان است.
نادرست است كه به شما بگويم كه من فمينيستم ولی مرا فمنيست‌ها دعوت كرده اند. واقعا بگويم با خودمان صادق باشيم دوستان كجا مساله ما با زن فرنگی يكی است. مساله آنها با ماده و قانون حل می‌شود. جدايی دين از دولت است اما من و شما سرنوشت ما در گروه سوره بقره قرآن است كسی حق ندارد قرآن نخوانده راجع به زن حزف بزند. می‌گويند:
زنان كشتزاران شما هستند. زندانيان شما هستند ناقص الخلقه گانند. شما می‌توانيد زنانتان را بزنيد البته نه به صورتش چرا كه با او هم بستريد. شما می‌توانيد زنتان را بكشيد! بنا براين تا موقعی كه اين فرهنگ ما از بين نرود ما چه ربطی به كولنتای و سيمون دوبوار داريم؟ آنها....
هما از روز زن سخن گفت و اينكه به زنان ايرانی انتقاد كرد كه چگونه از روز زن سخن می‌گوييد ولی نميدانيد كه روز زن را در قديم ايرانی‌ها درست كردند. من از زبان ابوريحان بيرونی سخن می‌گويم. آثار باغيه صفحه ٣٥٥ جلد اول: در بين جشن‌های اسفند ايرانيان جشنی دارند كه از گذشته باقی مانده از چهارم قمری اين جشن به اسم روز زن در ماه اسفند برگزار می‌شود در اين روز زنان به خيابان می‌آيند و مردان با مژده‌گانی در خيابان به زنان هديه می‌دهند به همين دليل اين جشن را مژده‌گيرتانه نيز می‌گويند و هنوز در اصفهان و در نهاوند و ری اين جشن برگزار می‌شود. آثار باغيه ابوريحان
بيرونی هما افزود: بگذار يكبار هم ما پز بدهيم، چی می‌شود.
او سپس ابياتی از زنان شاعر سده‌های گذشته خواند:
مهستی گنجوی شاعر سده ششم چنگ زن ، نرد باز، شطرنج باز، شاعر و آوازه خوان. در آن دوره زنان مجبور بودند كه دستكش چرمی دست كنند.مهستی در حاليكه آواز می‌خواند و چنگ می‌نوازد ، می گويد:
شاهان چو به بزم ساغر می‌گيرند
بر باد سماع چنگ و چاكر گيرند
دست بندی كه پای بند طرب است
در چرم نگيرند كه در زر گيرند

از ام‌هانی شاعر سده نهم – دهم چنين خواند:
در خانه تو آنچه مرا شايد نيست
بندی ز دل رميده بگشايد نيست
آری همه چيز هست
آنچه می‌بايد نيست

و هما ناطق در آغاز گفتارش به مهين جزنی كه در جمع نشته بود اشاره نمود و گفت (در جمعی كه مهين كنسرت آواز داشته هما ناطق، به او چنين گفته است):مهين تو تا كنون انقلابی يدكی از بابت شوهرت بودی اما الان انفلابی هستی برای اينكه در جمع اپوزيسيون دهشتناك جرئت كردی و آواز می‌خوانی و كنسرت آواز برغم بد و بيراهی كه به تو می‌گويند شجاعت می‌خواهد.

"گسل، رهايی، پرواز" رقص ماندانا علوی كيا مقيم اطريش"


برنامه با رقص زيبای و فراموش نشدنی ماندانا ، كه در لباسی از تركيب آتش، چون آتش، شعله كشيد و همراه موسيقی ايرانی، همراه قدم‌هايمان در گذار به مدرنيته گرديد.

فيلم بازگشت به كارگردانی آرمان نجم

اين فيلم در ارتباط با دستگيری و قتل زيبا كاظمی ساخته شده و در آن ميترا زاهدی و آرش سرحدی و محمد سكر به ايفای نقش پرداخته‌اند. در قستمی از فيلم از زبان زيبا كاظمی شعری خوانده می‌شود از شهروز رشيدكه مضمونی چنين داشت:
من آمدم / كه بدانم / چرا رفتم
من آمدم؟ كه بدانم؟ چرا برگشتم
من آمدم / من آزادانه نرفته بودم و...
صحنه شكنجه زيبا و فضای زندان يادآور تلخ برای شكنجه‌ديدگانی بود كه در آنجا حضور داشتند و بشدت بعضی از آنها را دگرگون نمود. كنارم پرستو فروهر نشسته هر دو آهسته گريه می‌كنيم. او طاقت نمی‌آورد و به بيرون از سالن می‌رود.
در پايان فيلم آقای نجم به روی صحنه می‌آيد و از فرخ‌رو پارسا می‌گويد كه زنی كه فرهنگی بود و و آرزويش بارآوری دانش و رشد زنان بود. فزخ رو پارسا برای رسيدن به اين آرزو تلاش زيادی نمود..خانم فرخ‌رو پارسا را در همان روزهای اول انقلاب دستگير و اعدام می‌كنند.

نمايش فيلم "زهره و منوچهر"، كارگردان ميترا فراهانی مقيم فرانسه

اين فيلم كه تركيبی بود از بازی هنرپيشگان و مصاحبه‌های واقعی، در واقع بخش اعظم فيلم مستند بود و از مصاحبه‌های مختلف با زنان و مردان جوانی تشكيل شده بود كه مشكلات فعلی زنان ايران از جمله در رابطه با مسايل جنسی و پرده بكارت و جامعه را به خوبی بازتاب می‌داد در اين فيلم با افراد بنيادگراهم گفتگو شد كه بازهم آن حرف و حديث‌ها مشكلات زنان و مردان جوان را منعكس می‌نمود.
آنچه اين كار خوب را جالبتر می‌نمود خوانايی اين فيلم با تم كنفرانس "جنسيت در روند مدرنيته ايران" بود. انتخاب به‌جای اين فيلم در خور قدرانی و تحسين از كميته محلی برگزاركنندگان است.

شنبه سوم جولای

سخنرانی گلناز امين


گلناز پيامش را بياد بم ، زندانيان سياسی ، بياد پروانه اسكندری (فروهر) آغاز نمود. او از جمله گفت: برگزاری كنفرانس در آلمان ، كشوری كه بخش شايان توجهی از كوششهای فكری و فرهنگی ايرانيان برون مرز در آن صورت می‌گيرد و بيشترين و پرسابقه‌دارترين فعالان جنبش زنان ايران در آن زندگی می‌كنند. شايد بهمين دليل است كه در بلوغ پانزده سالگی به اينجا رسيديم و يا رسانده شديم. با كمك همين دوستان و ديگر ياران وفادار بنياد.
نقش اجتماعی جنسيت در روند مدرنيته را در زمانی بررسی می‌كنيم كه زن ايرانی از مرز صد و پنجاهمين سال كشمكش با سنت درگذشته، از محدوده‌ی ايران پا فراتر گذاشته و در زمينه‌هايی جايگاه جهانی يافته. بااين همه هنوز در قيد جنسيتمان ، و دست يافتن به حقوق انسانيمان هستيم.
وی در مخالفت با جنگ گفت: جنگی كه جرج دبليو بوش بنيادگرای مسيحی بر منطقه تحميل كردند آيا امكان يك جنگ داخلی در عراق منتفی است. بايد با جنگ مخالف بود. زنان هميشه در صف اول ضد جنگ قرار داشتند و ما زنان ايرانی بايد پرچم ضد جنگ را بلند كنيم.
وی در مورد كشف حجاب گفت: در واقعيت كشف حجاب آگاهانه و داوطلبانه زن ايرانی خيلی قبل تر از اقدام از بالا و آمرانه رضا شاه صورت گرفته بودكه بيشتر به فكر مدرن كردن ظاهر جامعه بود و نه ادامه توسعه روند تجددی كه صد سال پيش از پادشاهی او بوجود آمده بود.
اگر ايران تجدد را واقعا هضم كرده بود انقلاب اسلامی نمی‌شد و اسقرار دين سالاری به سادگی صورت نمی‌گرفت. در حال حاضر جدايی دين از دولت، باز شناختی حقوق زنان جا باز كرده است و ضرورت دارد آگاهی زن‌ورانه ، آگاهی فمنيستی پادزهر هر گونه نظام زن‌ستيز است.

فروغ نيری تميمی مقيم هلند."نقش جنسيت در روند مدرنيته، در ايران"


فروغ از سال ١٣٦٨ در هلند زندگی می‌كند و در آنجا به تحصيل مردم شناسی فرهنگی پرداخته است و با پروژه‌هايی در زمينه مسايل پناهندگان و حقوق بشر همكاری دارد.
فروغ در سخنرانی خود عنوان نمود كه: در دوران رضاشاه و محمد رضاشاه ، مدرنيته واقعی در جامعه صورت نگرفته و آن را با عناوينی چون "ادعاهای مدرنيزاسيون پهلوی" از جمله رضا شاه ذكر نمود و همچنين افزود اقدامات رضا شاه در مورد بهبود وضيعيت زنان در رابطه با پدر سالاری عمومی به وقوع پيوست حال آنكه در رابطه با پدر سالاری خصوصی ، حق طلاق و حضانت و...موفقيتی نداشت و زنان حق رای نداشتند.
تئوری «وابستگی» كه هنوز در ايران مورد پذيرش بخشی از روشنفكران چپ سنتی و مذهبی است بعد‌ها مورد بازبينی و نقد قرار گرفته و ايرادات جدی به آن گرفته شده است؛ از جمله آنكه در اين تئوری، عمده كردن جبر اقتصادی و دگماتيسم سياسی به ناديده گرفتن جنبش‌های فرهنگی و ملی ملل در حال توسعه منجر شده و بخصوص در مورد جنبش‌های اسلامی، اين تئوری به اهميت فرهنگ اسلامی در جنبش‌های ضداستعماری بی‌توجه است. در ايران آفرينش كليشه «زن غربزده» و اغراق در نقش او بعنوان عامل امپرياليسم فرهنگی، از طرف اپوزيسيون هرگونه تلاش زنان را برای كسب يك هويت مدرن، نفی كرده و با زن مدرن برخوردی صد درصد جنسی دارد. تلاش اين زنان برای استقلال فردی و حاكميت بر جسم و روحشان، بی‌بند و باری و هرزگی است و زنانگی او عامل فساد و تباهی به اصطلاح «جامعة عرفانی شرقی» بود. عجيب نيست كه در تبليغ و رواج اين طرز فكر روشنفكران مذهبی و چپ همصدا شده و به تكفير زن مدرن ايرانی در دوره پهلوی می‌پردازند. روشنفكران در مقطع انقلاب مبارزه با امپرياليسم عمده می‌ديدند و از طريق راه حل‌های طبقاتی مورد نظرشان بود.
با رشد نيواسلاميزم در آثار شريعتی طرح جديدی از زن ارايه داده می‌شود تا بدين وسيله زن مسلمان از "زن غربی" فاصله گيرد. بعد از انقلاب تمامی قوانين مربوط به حمايت خانواده و زنان لغو می‌شود.
با تعمق در تجربه انقلاب بهمن اكنون زنان آگاهانه بر ايجاد صف مستقل خويش تأكيد می‌ورزند و خواهان پيشبرد مسائل زنان از طريق همگرايی بخش‌های مختلف جنبش هستند. جنبش اصلاح‌طلبان كه در آغاز با روی خوش نشان دادن و جلب نظر زنان و وعده اصلاح قوانين زن ستيز از حمايت ميليونی زنان در انتخابات رياست جمهوری برخوردار بودند. در عمل حاضر به شناسايی استقلال جنبش زنان نشده و پس از بدست گرفتن زمام امور، زنان را به حاشيه رانده‌اند. اما پس از افت كردن جنبش دوم خرداد، جنبش زنان نه تنها حاضر به عقب نشينی و خالی كردن صحنه نيست بلكه بر تلاش‌های خود برای جلب و جذب زنان بيشتر و بلند كردن صدای اعتراضی خود افزوده است. افزايش فعاليت در سايت‌های اينترنتی و گسترش همكاری با جنبش زنان مهاجر و پناهنده ايرانی در خارج كشور و به سامان رساندن فعاليتهای جمعی اعتراضی از قبيل گردهمايی اعتراضی به صدا و سيما در ماههای گذشته نمونه‌های مناسبی از درك زنان برای ايجاد جنبش مستقل زنان، تقويت گوناگونی فكری و تلاش برای گسترش دركهای جنسيتی و تأمين هويت فمينيستی جنبش است. نكته حائز اهميت آن است كه در نبود آزادی‌های سياسی و فعاليت قانونی احزاب مخالف، زنان ايرانی به پيشقراولان مبارزه برای مدرنيته بدل شده‌اند
در ايران امروز ما شاهد تغييرات زيادی در وضعييت زنان هستيم.از جمله مشاركت زنان در ساختارهای دولتی دوبرابر شده و كه مداركشان ليسانس و بالاتر آز آن است..در حاليكه زنان نمی‌توانند رييس جمهور شوند بيش از ٧٠٠ زن در حركتی اعتراضی خود را كانديد رياست جمهوری نمودند.تحقيقات فمنيستی رشد زيادی نموده و آنها خواهان بازبينی جنسيتبی در ايران هستند.جنبش زنان ايران ، جنبش متمركز و فراگير نيست و فاقد رهبری است.

ژانت باور (امريكا) "فمينيسم لهجه‌دار شده، سوء برداشت و و بدفهمی‌های تئوری‌های فمنيستی غربی از مناسبات جنسيتی و تجددخواهی ايرانی‌ها"


ژانت استاد مطالعات بين المللی در كالج ترينيتی ‌هارتفورد در كانكتيكات امريكاست. موضوع دكترای او جنسيت و تجدد در ايران بوده است كه در جزوه‌ايی با نام تجدد زنان ، تحولات ذهنی و رفتاری زنان به چاپ رسيده است. او هم اكنون در حال اتمام كتابی در باره زنان و گروههای ايرانی در تبعيد است قسمت‌هايی از سخنرانی او چنين آمده است:
تجدد از ابزاری است كه موانع را از سر راه آزادی بر ميدارد. زنان همچنان مجبورند با وجود تجدد موانع را به شيوه‌های خود از سر راهشان بردارند. در تحقيقات هميشه ايران به عنوان يكی از نمونه‌های غير ساختاری شده در پاسخ جامعه به تجدد ذكر می‌شود.
بوريس انورلی می‌گويد چرا بايد از ايران شروع كرد؟ چون ايران بنيادگرايی را شروع كرده است متاسفانه در مورد نمونه ايران بد فهمی شده همينطور در مورد فمنيستهای ايرانی از سوی فمنيستهای غربی مسايل نژادی عمل می‌كند و ما با بعضی از ايده‌های بنيادگرايانه در مورد فمنيسم ايران برخورد می‌كنيم.
او به كارهای بسياری از فمنيست‌های ايرانی از جمله ‌هايده مغيثی‌ ، هاله افشار ، مهناز افخمی ، زيبا حسينی ، شهلا حايری، مهناز كوشا، ژانت آفاری، مينو معلم، افسانه نجم‌آبادی با ذكر نام كتاب‌هايشان، اشاره نمود.
او در جايی اشاره نمود زنان روستايی (در دوره پهلوی) اينگونه نبود كه تجدد را رد می‌كنند بلكه آنها شانس و انتخابی نداشتند و شرايط شركت در روضه‌ها و در فعالييت‌های مذهبی به آنها اين امكان را می‌داد كه در زندگی شهری سهيم گردند كه از طريق تحصيل برايشان امكان پذير نبود.
او در مورد زنان مهاجر گفت: زنان مهاجر جنسيت محوری است انتقادات آنها از روابط و شرايط خانه و تمايلات آنها بطور مداوم پاسخ نمی‌گيرد و در همين جا هم دچار سرخوردگی می‌شوند. در مهاجرت زنان سازمان‌های خودشان را دارند و ديالوگ به آنها امكان می‌دهد كه فراتر از مرزهای ملی و طبقاتی فكر كنند. مهاجرت زنان در رسيدن آنها به ديدگاهای فمنيستی و پسا مدرنيستی كمك می‌كند.
او از زاويه پست مدرنيستی به نقد مدرنيته اروپايی پرداخت و گفت: مدرنيته برای توضييح كنونی و گوناگونی اين جنبش‌ها كافی نيست و ما در اين زمان به جنبشی فرا مدرن(trans – modern) نياز داريم كه بتوان در آن ديالوگ فعال مابين فمنيست‌های اروپايی و فمنيست‌های جهان سوم جاری نمود.
ژانت باور در آغاز به فارسی سخن گفت و لی سخنرانی او به زبان انگليسی صورت گرفت و با توجه به اينكه ترجمه همزمان صورت می‌گرفت برای مترجم مشكلاتی در ترجمه همزمان وجود داشت و در نتيجه ترجمه با نارسايی‌هايی همراه بود.

رويا طلوعی، ايران: مدرنيته و زن ايرانی همراه نگرشی بر موقعيت زنان كرد


رويا متولد بانه است و دارای دكترای علوم آزمايشگاهی است و و در شهر سنندج آزمايشگاه خصوصی دارد. او عضو شورای نويسندگان و يكی از مولفين صفحات آسو در كردستان است. مقاله‌های او به زبان كردی است.

او سخنش با اشاره به گفته هما ناطق آغاز كرد: من هم يكی از زنهايی هستم كه لاك می‌زنم و به ايديولوزی و اعتقاد ندارم. او با اشاره به مدرنيته در دوره رضا شاه و گذار به مدرنيته اما افكار همچنان سنتی است و به همين دليل مدرنيسم در سطح باقی مانده
در جامعه عشق ممنوع و حرام شده، مردان و زنان دچار پارادوكس گشته‌اند. جنبش زنان در ايران غير قابل انكار است. افزايش درصد دختران دانشجو، شناخت زنان از حقوق خود و سواد حرفه‌ايی آكادميك ، مطالعات دقيق تجربه‌های فمنيستی ، استفاده از تكنولوزی اينترنت همه اينها مدرنيته را در مقابل سنت قرار داده و آن را به چالش می‌طلبد. جنبشی بی سر كه تا رسيدن به مقصد راهی طولانی در پيش دارد. اما عقلانيت وارد كار شده و شايد سبب گردد كه از چاله به چاه نيفتيم. ما نمی‌خواهم ابزار باشيم و تنها در آمار حضوری نمايشی داشته باشيم. تحول بايد عمقی باشد.
در مورد زنان كرد گفت زن باشی و كرد هم باشی مشكلات دوچندان می‌گردد. او گفت خودسوزی زنان در شهرهای كردستان مقام‌های اول تا سوم را دارد و قتل‌های ناموسی هم در آنجا فراوان صورت می‌گيرد. او در زمينه فقر در كردستان گفت خانواده‌ها مجبور می‌شوند دختران نوجوان خود را در ازای دستمزد ناچيزی به كوره‌های آجرپزی در قزوين بفرستند.
حكومت‌ها كردها را مردم جنگجو و خشن می‌داند، اما آنها در ميان ملت خود مهربانند. ما می‌خواهيم زبان خودمان را داشته باشيم. استقلال داشته باشيم. به محض مطرح كردن اين حرفها تهمت تجزيه طلبی بر پيشانيمان می‌چسبانند.اينقدر به ما تجزيه طلب می‌گويند كه نمی‌شود حرف زد. من به عنوان زن كرد كانديدای مجلس ششم شده بودم كه رد صلاحيت شدم و الان هم مجلس هفتم حتما هدايای عجيب و غريبی برای ما زنان خواهد آورد. زن كرد خواهان صلح است زيرا در بستر صلح می‌تواند رشد بيشتری كند.

سوسن رخش مقيم نروژ "جامعه شناس، "زنان و جنبش زنان متاثر از نزاع بين مدرنيسم و مذهب"


سوسن در حال حاضر مشغول نوشتن پايان نامه دكترای خود در مورد جنبش زنان خاورميانه در دانشگاه اسلو می‌باشد. او كار تحقيقی خود را، در زمينه تاثير مدرنيسم بر جنبش زنان را در قاهره و ايران به پايان رسانده است.
سخنرانی و بحثی را كه سوسن در كنفرانس مطرح نمود به خاطر انجام تحقيقات ميدانی در مصر و در ايران در ماهای اخير، نكات تازه و گفتنی‌های بسيار داشت. بهمين دليل می‌كوشم تا آنجا كه مقدور باشد، بخشهای مهم از سخنان او را در اينجا نقل كنم:

در دهه ٦٠ عليرغم سركوب جنبش زنان و ديگر جنبش‌ها در ايران و خفقان سياهی كه ما تجربه كرديم ولی بعد از آن نسل جديدی در ايران رشد می‌كند كه اين نسل، حاضر به پذيرش آن نيست. برخلاف آنچه كه می‌گويند آقای خاتمی ثمره نسل جوان ايران است اگر نسل جوان نبود و ديدگاه‌های گذشته حاكم می‌بود آقای خاتمی هرگز نمی‌توانست به حكومت برسد. در همين زمان رشد زنان مسلمان (اسلاميست‌ها) ديده می‌شود
در دوره رفسنجانی، از سال ١٩٩٣ اجازه ، ولی قبل از آنكه مجبور می‌شوند به تاسيس ان /جی/ او/ (انجمن‌های غير دولتی) درايران. اين پديده تا قبل از آن در ايران كاملا ناشناخته است. چون نه در دوره پهلوی و نه بعد ازآن در ايران اجازه تاسيس انجمن‌های غير دولتی وجود نداشت اگرچه ممكن است تحت كنترل باشد اما تعداد زيادی ان /جی/ او تشكيل می‌گردد و حدود ١٢٠ زن در كنفرانس جهانی زنان در پكن، حضور می‌يابند كه عمدا چهره‌های اكادميك و چهره‌های فعال درون حاكمييت هستند. برای مثال خانم شهلا شركت و مهرانگيز كار در آنجا اجازه حضور پيدا نمی‌كنند. اما كسانی چون زهرا مصطفوی ، شهلا حبيبی و ديگرانی كه درون حاكمييت بودند، به كنفرانس، می‌روند. نتيجه حضور اين عده در كنفرانس سبب می‌گردد كه بسياری از آنه با علامت سوال به ايران برگردند...
در جنبش زنان ايران و خاور ميانه سه گرايش متفاوت وجود دارد كه به دليل شرايط سنت و مذهب است :
گرايش اول گرايش سكولاريسی است كه جدايی سياست از مذهب را می‌خواهد.
گرايش دوم گرايش مذهبی‌های بنياد گرا است كه اسلام ناب ١٤٠٠ سال پيش را می‌خواهند پياده كنند.
گرايش سوم ، همان فمنيسم اسلامی يا اسلام فمنيسم است كه در غرب به آن اطلاق می‌شود و خودشان از اين كلمات استفاده نمی‌كنند. در ايران فمنيست هنوز كلمه شومی است و بسياری از فعالين زن ايرانی حاضر نيستد نام فمنيسم را روی خودشان بگذارند. برای اينكه آنها فكر می‌كنند كه اين كلمه سبب بايكوت آنها می‌گردد و آنها نمی‌توانند به راحتی در جامعه كار و عمل كنند. اين توضيحی بود كه الهه كولايی ميداد كه با تمام حركت‌هايی كه كردم من خودم را فمنيست نميدانم. و بسياری ديگر كه می‌نويسند و در كنفرانس‌ها شركت می‌كنند و حرف و سخن می‌گويند حتی شيرين عبادی هم در نروژ می‌گويد من فمنيست نيستم. من مبارز حقوق بشر هستم و حرئت اعلام آن را ندارد. قبل از رفتنم به ايران برايم قابل درك نبود وقتی شرايطشان را ديدم تازه توانستم درك كنم كه چرا اينها اينگونه برخورد می‌كنند.
اما در چند سال گذشته ، ديدگاه جديدی از درون اسلام فمنيست‌ها برون آمده ، اسلاميست فمنيست‌ها اعتقاد دارند كه در چارچوب شريعت می‌شود نوگرايی كرد می‌شود قوانينی تدوين كرد كه حقوق زن و مرد در جامعه رعايت شود.
امروز يك گروه جديدی در ايران رشد كرده‌اند كه اينها می‌گويند نه، در چارچوب شريعت امكان ايجاد حقوق برابر وجود ندارد. بر اين مبنا آمده‌اند خودشان را مسلم فمنيسم قلمداد می‌كنند و و از اسلاميست فمنيست‌ها جدا می‌كنند. اينها ميگويند ما حكومت اسلامی را قبول داريم خواهان جدايی مذهب از سياست نيستند. اما آنها مطرح می‌كنند كه قوانين مدنی كشور در خارج از چارچوب شريعت باشد. دكتر محبوبه عباسقلی زاده يكی از طرفداران اين نظريه است. من با او باعث زيادی در يك سمينار با هم داشتيم. من به او گفتم: بگو كه داری به طرف سكولاريسم می‌روی! او خنديد و گفت نه من سكولار نيستم. او از كسانی است كه اعلام می‌كند من يك فمنيستم. يك مسلم فمنيست هستم. ولی او هنوز حاضر نيست قبول كند كه در چارچوب مذهب نمی‌شود به حقوق برابر رسيد. بطور نمونه وقتی من می‌گفتم در مذهب مرد سالاری وجود دارد گفت می‌تواند از چارچوب مردسالاری خارج گردد. فقط اگر از چارچوب‌های شريعت بيرون بياييم. من از او پرسيدم چگونه؟ پاسخ داد من هنوز نميدانم. هرچه من پرس‌جو كردم كه چی در واقع می‌گويند نفهميدم.آن‌ها دارند روی اين موضوع كار می‌كنند و حاصل چه می‌شود را بايد ديد. من به آنها گفتم شما به سكولاريزم می‌رسيد برای اين پروسه‌ايی كه شما طی می‌كنيد. از بنيادگرايی اسلامی شروع كرديد بعد خودتان را اسلاميست فمنيست ناميديد و سپس به مسلم فمنيست رسيديد. بعد از آن بايد سكولاريزم باشد غير از آن راهی نيست .ولی هنوز اين ديدگاه در ايران در حال رشد است. واقعييت جامعه ايران و جامعه خاورميانه اين است.
او خطاب به يكی از حاضرين گفت شما گفتيد كه تغيير و تحولاتی كه در ايران رخ داده بخاطر تحولات جهانی اجتناب ناپذير بوده! من با آنچه كه در مصر ديدم با نظر شما موافق نيستم. به دليل اينك من دو كشور خاورميانه را با هم مقايسه می‌كنم و عقب‌گردی كه در جنبش زنان مصر ديده می‌شود واقعا شوك‌آور است. اخوان المسلمين چنان جامعه مصر را در دست گرفته‌اند و چنان همه جامعه را تحت فشار گذاشته‌اند كه از هر ده زنی كه در خيابان می‌بينيد نه زن حجاب دارند هر چند حجاب در آنجا اجباری نيست خود زنان سكولار و خود زنان فمنيست كه امروز فعال هستند به اين مساله اعتراف دارند كه عقب گرد شديدی را تجربه می‌كنند كه جلويشان را نمی‌توانند بگيرند. من به عنوان يك جامعه شناس به نظرم می‌رسد در كشور ايران مذهب به حكومت رسيد و در مقابل توده‌ها قرا ر گرفت و قوانينی را پياده كرد كه قوانين مردمی‌ای نبود به همين دليل مسجد پايگاه قدرت شد نه پايگاه توده‌ها. در مصر مسجد پايگاه توده‌هاست. هنوز پايگاه ضد ديكتاتوری در مصر است. در مصر آنقدر اخوان المسلمين به مردم خدمات داده‌اند كه اين خدمات مردم را جذب كرد. ولی نمی‌شود گفت كه همه زنان با خواست خود و داوطلبانه می‌خواهند اسلامی شود. مردسالاری دوباره رشد می‌كند كه زن‌ها در محلات تحت فشار قرار می‌گيرند كه اگر هم بخواهند بدون حجاب نمی‌توانند بيرون آيند. فقر و بيكاری جامعه را گرفته بيكاری ١٨ درصد است و هيجده هزار زندانی دارد. يعنی چيزی مثل ايران در مقطع انقلاب. اما در ايران به دليل به قدرت رسيدن مذهب مردم در مقابل مذهب قرار گرفتند. هرچند كند پيش می‌رود امروز زنان مسلمان می‌روند در روستاهای دور و در مورد اينكه حجاب چه تاثيری فيزيكی در روی بدن زن و دختران جوان دارند و چه بيماری‌هايی را ايجاد می‌كند صحبت می‌كنند. و آنها می‌خواهند اين حركت را كند كنند و شرايط بهتری را بوجود آورند. تحولات زيادی در ايران رخ داده است از بعد از كنفرانس پكن انجمن‌های غير دولی رشد بی‌سابقه‌ايی دارند و تربيت ان.جی.اويی، در ايران بوجود آمده است كه البته بعضی از اينها در خدمت حاكميت هستند.

در دهه اخير ديدگاهی در ايران مطرح شده كه مدرنيته ، سنت و مذهب در ايران ريشه دارد و يك ديد روشنفكرانه است ، مثلا به دهه‌های قبل كه بر گرديم در جنبش تنباكو دختر ناصرالدين شاه شركت ميكند و پدر را از مصرف تنباكو منع ميدارد. در دوران رضا شاه و محمد رضاشاه زنان در زمينه تحصيلی رشد بيشتری كردده بود. انقلاب ٥٧ با انقلاب مشروطيت اين تفاوت را دارد كه لايه‌های پايين زنان جامعه در انقلاب شركت كردند. اما در انقلاب مشروطيت لايه‌های بالايی زنان جامعه شركت داشتند ، در انقلاب ٥٧ يك گروه از زنان كه در خانواده‌های بسيار مذهبی زندگی ميكردند اين فرصت را يافتند تا به مدرسه ، سپس به دانشگاه راه يابند و پدران خانواده ديگر هيچ بهانه‌ای در دستشان نبود زيرا حكومت ديگر اسلامی بود و از حكومت فاسد به ظاهر خبری نبود. بنظر من اين دستاورد كوچكی برای زنان سنتی بود ، در اين رابطه هم زنان مذهبی رشد بيشتری كردند ، در بين شان صحبت از فمينيسم اسلامی مطرح هست - قبل از اينكه به ايران بروم هم چيز را سياه وسفيد ميديدم اما بعد نگاهم بخاطر سير تحولات در ايران بگونه‌ای ديگر شد. زنها تمام توانشان را بكار ميگيرند تا چند همسری را محكوم كنند. در مورد ارث مساوی در مجموع ارث و وراثت دولت را به چالش ميگيرند. طبق تحقيقی كه بعمل آوردم جنبش زنان ايران نمونه خاور ميانه است ، در اين رابطه زنان مصر ميگويند زنان ايران الگو و نمونه ما هستند.

برنامه هنری

بخش پايانی روز دوم ، اختصاص به اجرای برنامه هنری داشت.
اركستر سازهای بادی زنان برلن به رهبری آستريت گراف قطعه‌های زيبايی را را اجرا نمودند.


گروه رقص ميترا زاهدی

ميترا با استفاده از شعر فروغ، نمايشی توام با رقص را به اجرا گذاشت در قسمتی از آن شعر فروغ خوانده می‌شد: آيا وقت آن نرسيده/ كه پنجره باز شود باز باز.....اين كار زيبا در هماهنگی با تم رهايی بسيار رسا و هنرمندانه به اجرا در آمد.

گروه موسيقی فتنه

گروه موسيقی فتنه، نمايشی از سرنوشت زن ايرانی در گذار به مدرنيته را به همراه موسيقی و كلام را با طنز در چند پرده به اجرا در آوردند و حاضران را به همراه خود به شادی و فكر فرو بردند. اشعار اين نمايش با استفاده از آهنگهای قديمی و همچنين از سروده‌های پروانه حميدی بود كه خود در نقش قصه گو آن را به اجرا در آورد.

خواننده اين گروه آلمانی ايرانی گلرخ جهانگيری، نوازندگان آن، ساتيام ، تاله لندل و سعيده سعادت بودند.

رقص شاهرخ مشكين قلم

شاهرخ مشكين قلم، هنرمند مقيم پاريس ، دو رقص كه با زيبايی بسيار با الهام از سنن حركتی شرقی ايرانی ، كردی ، صوفی هندی و تركيب آن با رقص مدرن سبك يگانه‌ايی از رقص را ارايه داد و سالن را در شور و شوقی عارفانه و عاشقانه فرو برد.

نسترن موسوی از ايران. "بازتاب مناسبات جنسيتی در ادبيات داستانی بيش و پس از انقلاب"

نسترن از سال ١٣٧٦ به عضويت كانون نويسندگان ايران، در آمده و به مدت سه سال عضو هييت دبيران آن بوده و از سال ١٣٨١ با بنياد گلشيری همكاری دارد. كتابهای زن در ادبيات و زن در سينما و منبع شناسی زنان را با ياری دو تن از دوستانش منتشر كرده است. آنها همچنين موسسه‌ايی را با نام اطلاع پژوهان فروغ داير نموده اند.

نسترن گفت: ادبيات دادستانی معاصر مناسبات برابری را به تصوير نكشيده است. او دوران‌های مختلف داستان نويسی در ايران را به سه دهه تقسيم نمود كه هرسه دهه به دليل رخدادهای ويژه سبب گرديده كه ادبيات دادستانی تغيير كند سه دهه:(١٣١٠/١٣٢٠/١٣٦٠) و سپس به توضيح هر دهه و شرايط ادبيات آن دوران پرداخت.
وی اشاره ای داشتکه: در دهه ٤٠ و ٥٠ مدرنيزاسيون دولتی صورت گرفته ، زنان در داستانها فريب خورده و يا فريب دهنده هستند و نابرابری زنان با مردان آشكار است. مثل شوهر آهو خانم زن بردباری كه با سكوت همه چيز را تحمل می‌كند و سنگی بر گوری جلال ال احمد و بره گمشده راعی هوشنگ گلشيری و...
در دهه ٦٠ و ٧٠ به دليل انقلاب اسلامی و تسلط بنيادگرايی ، خواست برابری از اساس مورد سوال قرار می‌گيرد. از درون دنبال هويت خود ميگشتيم ، چی هستيم ، چی ميخواهيم ، و چه خواهيم كرد ، و در داستان نويسی ركود بيسابقه‌ای بوجود می‌ايد و همه چيز بايد با سانسور برخورد شود. در اين مقطع نه ماهواره‌ای بود، نه ميشد خانه كسی رفت ، و رمان‌های چند جلدی خوراك خوبی شده بود. در اين زمان كتابهای ترجمه شده رونق بيسابقه‌ای داشت.
سال ٧٠ دوره هويت يابی زنان آغاز شد. زنان در داستان فرديت و استقلال بيسابقه‌ای پيدا ميكنند نمونه: رن به همسرش ميگويد چرا نامه مرا باز كردی؟ مگر من نميتوانم زندگی خصوصی داشته باشم. در طی همين سالها مردان زنان قوی را حذف نمی‌كنند و يا آنها را لكاته نميخوانند. و فضايی باز شده بود كه ميشد از سكولاريزم و مدرنيته در مقابل سنت حرف زد و همچنين مباحث مناسبات جنسی بيشتر شده و همه ميخواستنن به آن توجه كنند.
در اين دوران از جمله به كتاب لنگه به لنگه زويا پير زاد و فريبا وفی اشاره نمود.
مصاديق بدخواهی در مورد زنان زياد بود ، در ادبيات اجتماعی زنان عامل فساد ميباشند، در كتابها دلسوزی به حال قربانی ، و زنان روسپی در اين داستانها محكومند و مردان از اين قضيه جان سالم بسر ميبرند. در كتاب «چشمهايش» بزرگ علوی روابط پدر و دختر را طور ديگری ترسيم ميكند ، زنان را تمجيد ميكند و آنها را زرنگ ميداند ، در اينجا يكدوره از گذار ايران را از نظر فرهنگی را نشان ميدهد. در كتاب‌های ديگر، زن بردبار صفت زن ايرانی است و در كتاب شازده احتجاب، زن داستان تمايلاتش را بر مبنای تمايلات شوهرش محك ميزد: تا بحال هرچه او ميخواست من همان كار را ميكردم ، حتی هر كتابی را كه او دوست ميداشت من هم دوست داشتم همان كتاب را بخوانم .
از نسترن موسوی سوال شد كه آيا شما راجع به مسايل عشقی، هم مينويسيد؟ خنديد و گفت مشكل است كه برايتان توضيح دهم ، در بعضی از فيلمها وقتی مردی كفش زنش را جفت كرد و جلوی حوضچه و يا جلوی در گذاشت ، ما تماشاگر بايد بفهميم كه يك رابطه عشقی بين زن و مرد برقرار شده و بزبانی ديگر (آن مرد عشق را درآورد).

شهلا شفيق مقيم فرانسه
"زنان ، فرديت و تحول مدرن – فروغ فرخزاد شادی و رنج جستجوی خود"


شهلا در زمینه علوم اجتماعی تحصيل كرده است و نويسنده و محقق است او دو مجموعه قصه دارد به نام‌های جاده و مه، و سوگ. مجموعه مقاله‌های شهلا: زنان و اسلام سياسی، زن و بازگشت اسلام تجربه ايران ، زن تحت حجاب در برابر قانون اسلام ، انسانی نوين اسلامی زندان سياسی در ايران.
شهلا در مورد مدرنيته بر اين عقيده است ، كه بدون دگرگونی زن و مرد امكان پذير نيست و بايد از افتادن يك افراط به افراط ديگر پرهيز نمود. بايد از سنت فاصله گرفت.
فروغ و زندگيش، مفاهيم او برای رهايی و آزادی زن به حالت اسطوره‌ايی برای ما جلوه گر شده است بين فروغ و كارش هيچ واسطه‌ايی نيست. زندگی شخصی او و كارش در ربط بدون فاصله با هم قرار دارد... او خطر انتخاب كردن را می‌پذيرد و بهای انتخابش را می‌پردازد كار فروغ شكستن عادت‌ها و سرپيچی از سنت‌هاست. فروغ با خدا و هر انديشه‌ايی كه مطلق بودن را تبليغ می‌كند در شعرش در تضاد قرار می‌گيرد.....در شعر فروغ شعر و شعور و ميل و هوس و هنر از هم جدا نيست. او عشق را گناه نميداند و با عشق ورزی از زندگی كام ميگيرد... او با مهتاب عشق می‌ورزد ، خورشيد را می‌بوسد و با چشمه رابطه دارد...برای فروغ وصل با معشوق ضامن استمرار او با هستی است. در فواصل هر گفتار شهلا شعرهای زيبايی از فروغ را به عنوان شاهد می‌خواند اما متاسفانه به دليل كمبود وقت و در واقع طولانی بودن سخنرانی‌اش چنان با سرعت كار خوب خودش و شعر‌های فروغ را خواند كه گاه جملات و شعر‌ها برای حضار نامفهوم می‌نمود.

ميز گرد نسل دوم

در ميز گرد نسل دوم رها ناصری، نارين كاشانی از ايران ، مهرنوش تركاشوند، آزاده ضميری راد، آتوسا ضيايی از آلمان و افرا افشاری پور از امريكا شركت داشتند. افرا افشاری‌پور مقيم امريكا مجری برنامه ميز گرد نسل دوم بود.

مهرنوش تركاشوند

از ١٥ سالگی در برلين زندگی ميكند تحصيلاتش در رشته خدمات اجتماعی است و هم اكنون مشغول گذراندن دكترای خود در زمينه مقايسه زندگی ايرانيان و نحوه جاافتادنشان در سرزمينهای اروپا و امريكا و استراليا ميباشد. او ميگويد او از تجربه خويش در زميه تفاوت‌هايی كه پدر و مادرش بين او و برادرش در دوره بلوغ و تبعيضی كه در اين زمينه به او شد اشاره داشت خوشحالم از اينكه ايران را ترك كردم، احساس ميكنم اينجا كسی مانع من نيست و آنچه كه خودم ميخواهم انجام ميدهم.

شفق لقايی

متولد ١٩٧٨ شهر رشت است او به عنوان خبرنگار آزاد كار می‌كند و هم اكنون مشغول تحصيل در رشته روابط عمومی ، علوم سياسی و خاورميانه است.
او هم خوشحال است كه در اروپا زندگی ميكند ، من دوست پسری دارم كه نميخواهم با او ازدواج كنم اگر در ايران بودم بلاجبار ميبايستی اين كار را ميكردم. من بايد برای تنم و خودم تصميم بگيرم. ملاقاتی را كه با دخترهای فاميلم داشتم برايشان قشنگترين چيزها عشق و سكس بود زيرا كه به آن دسترسی نداشتند.

آزاده ضميری راد مقيم برلين

در رشت به دنيا آمده و در رشته‌های علوم سياسی – اقتصادی و ادبيات و فرهنگ امريكا در دانشگاه پوتسدام تحصيل ميكند.
او در زمينه حجاب اجباری در اروپا صحبت كرد و بر اين اعتقاد بود كه حق انتخاب را به خود فرد بايد سپرد. بحث او سبب گرديد كه حاضرين در سالن بيشتر به بحث حجاب و نظر وی بپردازند و عملا به موضوعاتی كه نسل دومی‌های ديگر گفتند كمتر توجه گردد. و موضوع صحبت آزاده در واقع سخنرانی بود كه می‌بايست جداگانه در جای ديگر گنجانده می‌شد.

آتوسا ضيايی از فرانكفورت

در فرانكفورت آلمان به دنيا آمده و ٢٧ ساله است. او دانشجوی رشته‌ رسانه‌های عمومی، علوم سياسی و مطالعات ايرانشناسی ميباشد. او ميگويد زنها در ايران نميتوانند خودشان باشند زنها قربانی فشار حكومت و مردان ، هيچ زنی خودش مايل نيست كه خودش روسری سرش كند.

رها ناصری از ايران فارغ التحصيل رشته مهندسی راه و ساختمان.

رها ٢٤ساله و متولد تهران است. او با انجمن غير دولتی محيط زيست جوانان ايران همكاری دارد.
خانواده كه به عنوان يك نهاد اجتماعی سازنده تبليغات سياسی- مذهبی و عرفها و سنت‌هاست. از سنين جوانی از دخترها انتظار می‌رود كه نيازهای طبيعی شان ، نظير ماجراجويی ، كنجكاوی ، شناخت جنس مخالف كشش‌های جنسی و حتی تحرك را در خود سركوب كند. متين و موقر لباس بپوشد. و در يك كلام ناپيدا بودن در ميان اجتماع ، رفتاری است كه از يك دختر انتظار می‌رود.
در واقع در آستانه هزاره سوم با حركت به سوی جامعه مدرن هنوز به زن به صورت بستر و جايگاهی برای ارضای نيازهای مرد و پرورش كودكانی خوب نگاه می‌شود، تا انسانی كه مستقلا حق عمل و تصميم گيری دارد.
او ميگويد آزادی شايد بزرگترين آرمان انسان بوده و هست و برای من‌هايی كه اين آرزو در آنها سركوب شده ، يكی از چالش‌های زندگی است.. رها حرف‌هايش را با شعر زيبای شاملو به پايان رساند.:
روزگار غريبی است نازنين
آزادی را در پستوهای خانه نهان بايد كرد

نارين كاشانی از ايران فارغ التحصيل در رشته زبان و ادبيات انگليسی

نارين متولد ١٣٥٩ تهران است
او گفت: با تشكر از شما كه بخاطر عشق زن بودن ما را دعوت كرديد تا در اينجا دور هم جمع شويم و راجع به مطالبی صحبت كنيم كه در كشور خود نه تنها مكان و زمانی برای انها نداريم بلكه وجودشان را هم نفی ميكنيم. دانشگاه‌ها بايد جدا باشد تا باعث اختلاط زن و مرد نشود چون باعث فساد و انحراف ميشود. من به تعريف عجيبی از زن رسيده‌ام در ذهن اكثريت جامعه ايرانی. من به عنوان زن ، موجودی هستم كه بالقوه محرك رابط جنسی ، مفعول اين رابطه ، منبع شيوع گناه ، آسيب پذير ، بی‌منطق و بدون قدرت تصميم گيری و در مجموع موجودی غيرقابل اعتماد كه همواره بايد تحت كنترل و زير نظر باشد.
كشف اين‌ها ، سوالی را در ذهنم به وجود آورد كه زن ايرانی چه نقشی در اين رابطه جنسی دارد كه به واسطه آن بايد اينگونه رفتاری را تحمل كند؟ اما در ايران امروز برخوردهای متفاوتی با رابطه جنسی در بين زنان جوان وجود دارد. دخترانی كه برای حفظ بكارت خود بالكل از اين رابطه چشم پوشی ميكنند حتی در دوران نامزدی هم حق چنين رابطه‌ای را برای خود قائل نيستند. - بعصی‌ها ميدانند باكره‌گی لازمه ازدواج است پس از راه‌های ديگر نياز خود را بر آورده ميكند – كسانی هم هستند پس از داشتن رابطه جنسی در موقع ازدواج دست به عمل ترميم ميزنند كه صد البته كلاهی برازنده بر سر شوهران خود ميگذارند و همه اينها خود را بنوعی تحقير شده ميبينند...
آرزويم خودباوری زنان سر زمينم است ، زيرا هر آنچه كه تو خود به آن باور نداشته باشی چه توقعی است كه ديگران به آن باور داشته باشند ، زن بودن چيزی نيست كه من از آن گريزان باشم چيزی است كه من به آن افتخار ميكنم و به اميد روزی كه تمام زنان معنای وجودی خود را درك كنند و به آن افتخار كنند.

جمع بندی پايانی كنفرانس

ميترا گوشه، هاجر حبيبی ، افسر جوادی، مهوش دالايی، شهين نوايی ، فريده زبرجد، نوشين تركاشوند، افروز آموزنده، ليلا اصلانی پروانه حميدی ، گلرخ جهانگيری، سهيلاآزادبخت، سارا باغراميان و...اعضای كميته محلی پانزدهمين كنفرانس بنياد پژوهشها، برلين پس از سه روز اجرای كار پرتلاش كه حاصل زحمات يكساله شان بود كنار هم نشستند و جمعيت با برخاستن از جايشان و با دست زدن به تشويق و تشكر از زحماتشان پرداختند.در كناراين افراد گلناز امين ، هايده درآگاهی فيروزه.. و افرا افشاری پور به عنوان مسولين بنياد نيز حضور داشتند. ُسهيلا آزاد بخت از طرف كميته محلی جمبندی از كار خودشان را در طی مدت يكساله چنين ارايه دادند:
قصد داشتيم فضايی داشته باشيم كه فعالين جنبش زنان و همه كسانی كه با مسايل زنان درگير بودند، با هم به تبادلنظر بنشينند. دوست داشتيم فضايی باشد كه موضوع جنسيت را با ابتكارات و راههای متفاوت و با استفاده از روش‌های مختلف تعريف‌های پوسيده را تغيير بدهيم و يا حتی به اندازه تلنگری باشد. زنان هميشه وربال حرف نمی‌زنند و بيشتر سكوت می‌كنند و راهای ديگری را برمی‌گزينند برقراری يك گفتگو در آرمان‌ها و روياهای مشتركمتان بود.
می خواستيم اين فضا به يك خاطره تبديل شود و اين خاطره را به عنوان يك انرژی با خود ببريد.
كميته محلی چه كرد:

خانم آزادبخت در ادامه اظهارتش افزود: جمع ما نسبتا جمع همگونی بود نخستين تجربه ما كميته زندانيان سياسی بود كه برای رهايی ٨٠ زنی كه در سا ل١٣٦٧-١٣٦٨ در زندان جانشان تهديد می‌شد تلاش نموديم و كارمان موفقيت آميز بود اما ما جمع بندی از آن كار نداشتيم
به عنوان يك فرد كنار هم نشستيم ولی هركدام يك حزب بوديم و اين گفتگو را دشوار می‌كرد....دو فرهنگی بين ما حاكم بود نظم و ترتيب آلمانی و پيچيدگی های روابط آلمانی، ما در اين كار متوجه مديريت و زنان شديم. ما سعی نموديم چون گذشته عمل نكنيم و مشورت را اساس كارمان فرار داديم.

گلناز امين

من به عنوان مسول بنياد پژوهشها، در تمام مدت با همكارانم (هايده ، فيروزه ، افرا) از طريق شور و مشورت كارهارا پيش برديم و من هيچگاه به تنهايی كاری را پيش نبردم و من گلناز امين به عنوان مسئول بنياد يك رای داشتم و همه كارها با مشورت پيش رفت.
وی افزود امسال با پديده تازه‌ايی در سمينار روبرو شديم و اينكه كه وقت پرسش كننده‌گان چقدر باشد آيا از فرصت داده شده فقط برای پرسش استفاده كنيم يا به اظهار نظر افراد جای ويژه ايی اختصاص دهيم چه چيزی برای شما بهتر است؟.
او سپس به تجربه سيزدهمين سمينار بنياد در دنور (كلورادو/امريكا)، اشاره نمود و اينگونه عنوان نمود كه ما از آنجا تجربه خوبی نداريم آنها سازماندهی و تجربه كار زنان را نداشتند. من از همه از اين بابت، در كتاب بنياد عذر خواهی كردم*

هايده در آگاهی

هايده حرف‌های گلناز را تاييد نمود و افزود هيچوقت كار ما به رای گيری نرسيد هميشه با بحث و توافق كار‌ها پيش رفتند.
او از كميته محلی تشكر نمود و كار آنهارا بسيار دقيق ارزيابی نمود و اينكه از همان ماه اكتبر ضبط و ربط امور برايشان مشخص بود.
او همچنين پيشنهادی را كه ژانت باور داده تا كوشش بيشتری در جهت بين المللی و جهانی كردن چهره بنياد، در راستای فمنيست فراملی شود را تاييد كرد.

جمع بندی نسل دوم


مهوش تركاشوند

مهوش به نكته بسيار مهمی اشاره نمود: شما نسل اولی‌ها قديم و ناسيوناليستی فكر می‌كنيد و به آينده و جهان نگاه نو نداريد و انتقاد نمود كه با وجود اينكه مساله نسل دومی‌ها بسيار مهم است جای خوبی در كنفرانس به ما اختصاص نداديد.

افرا

افرا در جمع بندی خود افزود ما نسل دومی‌ها به دليل اينكه از كشورهای مختلف می‌آييم زبان‌های ما مختلف است ما با هم نمی‌توانيم كار كنيم ما يك زبان نداريم.

ديدگاه من

كار زیبا و پر ارزش كميته محلی برلين آنچنان خوب و دلنواز و آموزش دهنده بود كه بسياری را به تحسين واداشت و مرا بر آن داشت تا ساعت‌ها پای كامپيوتر بنشينم تا تك ، تك مسایل ديده و شنيده شده را به تحرير درآورم شايد ميشد گزارشی در دو صفحه نگاشت و نامی را بر پای گزارش نهاد! اما من در اين نوشته میكوشم كه تاريخ نويس آينده و كسی كه به اين همايش نيامده بتواند با نوشته‌ام دريابد كه در سمينار چه گذشته و اين كار شايد بتواند قدردانی كوچكی از كار كميته محلی باشد.

آنچه ديده شد آنچه كه می‌بايد.....

آنچه ديده می‌شد، اين بود كه آن جمع ٥٠٠-٦٠٠ نفری با خاستگاه‌های فکری مختلف آنجا را متعلق به خود می‌دانستند و كسی احساس بيگانگی نمی‌كرد و اين را مرهون كميته محلی برگزاركننده همايش می‌دانم كه بدور از گروه‌گرايی‌ها عمل نموده و آن فضای صميمانه و درخور همايش را تدارك ديدند.
برنامه هنری با تم كنفرانس كاملا هم خوانی داشت بخصوص فيلم ميترا فراهانی كه خود يك سمينار سه روزه در گذار از مدرنيته زن ايزانی بود و انتخاب بجای برنامه‌های هنری با دقت بسيار صورت پذيرفته بود.

كمبودها

كمبودهايی كه می‌توانست وجود نداشته باشد در واقع اجتناب پذير بود .عدم حضور نگاه نيروهای غير سكولار و يا به قولی زنان مذهبی كه در جنبش زنان فعال هستند. اگر بپذيريم كه اكثريتی از جنبش زنان ايرانی زنانی هستند كه غير سكولارند و ما بدون حضور و همراهی آنها از دشواريها گذر نخواهيم داشت بنا براين صدای آنها هم در همايشهای ما زيبنده است كه شنيده شود. البته گفته شهين نوايی را كه مطرح كرد از ميان ٣٢ نفری كه مطلب فرستادند ما سخنرانان را انتخاب نموديم را يك مبنای دمكراتيك می‌دانم ولی در ايجاد آگاهانه چنين پلی بين نيروهای سكولار و غير سكولار بايد مسايل ديگری راهم در نظر گرفت و برای رفع مشكلات تلاش نمود.
بعضی‌ها می‌گفتند چرا مردان در سمينار سخنرانی نداشتند. اگر سخن شهين نوايی را مبنا قرار دهیم . و پاسخ را پيدا كنيم كه در ميان ٣٢ نفر شرکت کننده مردسخنرانی كه تمش در خور همايش تم كنفرانس باشد ارايه نشده بود و يا شاید آنقدر سخنرانی قوی نبود كه آن را انتخاب کنند.
نكته ديگری كه بسيار جلب توجه می کرد، خوشبختانه در فضای كنفرانس امسال درگيری و كشاكشی نبود و انسان وقت و فرصت داشت كه بسياری از مسايل را بهتر ببيند و بدان فكر كند . از جمله اینکه : بسياری از ما هنوز در چارچوب‌های كليشه‌ايی گروهی درگيريم و ترس از انگ خوردن‌ها و بقيه مسايل سبب می‌شود كه( برخی از سخنرانان و مدعوين در كنفرانس )بر همان سياق گذشته كار و عمل كنیم از جمله از بكار بردن كلماتی چون: "ادعای مدرنيته" و یا شیوه و سخن های بر روال و سیاق گذشته در محکوم کردن افراد ،بدون توجه به آنچه که میگویند و تنها به قاضی رفتن ها كه از آنچه كه بايد اضافه كنم ادامه كار در خور قدرانی گلناز امين در اين سالها است .( معمولا ما ايرانيان در كارهای که باید با همکاری و همفکری پیش برده شود با سختگیریهایمان مشكلات زیادی ایجاد می کنیم .). گلناز در اين سالها عليرغم تهمت‌ها و مشكلاتی كه برايش پيش امد به كارش ادامه داد البته طبيعتا بدون ياری و همكاری همه زنانی كه در اين سالها هر يك گوشه‌ايی از كار كنفرانس بنياد پژوهشها را پيش بردند، بنیاد به اهداف خود نمی رسید.

جشن پايانی

در جشن پايانی، پس اجرای رقص عربی آذر شهاب و آواز شهره غياثی، مدعوين تا پاسی از شب گذشته به رقص و پای كوبی پرداختند و عده ايی همچنان چند تا ، چند تا به بحث و گفتگو نشستند و از آخرين لحظات و آخرين دقايق خويش اينگونه استفاده نمودند
-------------------
* گلناز امين بی هيچ توضيحی (كه چه اتفاقی در آن سمينار رخ داده است)در مورد تجربه دنور سخن گفت و به سرعت از آن گذشت.


‍[بازگشت به صفحه اول]