تایید حکم اعدام یک نوجوان به نام شایان امیدی توسط دیوان عالی

جمعه 27 آبان 1390

خبرگزاری هرانا: قضاوت شعبه ۶ دیوان عالی، هفتهٔ گذشته حکم اعدام یک نوجوان ۱۶ ساله در گیلان به نام "شایان امیدی" به همراه دوست ۲۴ ساله‌اش سجاد را مورد تایید قرار داده‌اند. 

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از گیلان، یکی از دو زندانی‌ای که رسانه‌های دولتی از آن‌ها تحت عنوان "عاملانِ قتل تاجر آهن و خانواده‌اش" یاد کرده‌اند، "شایان امیدی" نام دارد که به هنگام وقوع قتل یعنی در
۱۵ مهرماه سال ۱۳۸۹، تنها ۱۶ سال سن داشته است.

گفته می‌شود سجاد (متهم ردیف اول)، شایان (متهم ردیف دوم) و سبحان (متهم ردیف سوم) با ورود به خانهٔ ویلایی یک تاجر آهن، "فرزاد امیدی" - ۴۶ ساله و صاحبخانه، همسرش "ساریه داداش‌زاده" - ۴۴ ساله و پسرش "پرهام امیدی" - ۱۸ ساله را به قتل رسانده‌اند. 

سجاد
۲۴ ساله، سبحان برادر ۱۶ سالهٔ سجاد و شایان برادرزاده ۱۶ ساله مرد تاجر هستند. 

دیوان عالی سجاد را به اتهام مشارکت در قتل عمدی ساریه و پرهام به دو بار قصاص و معاونت در قتل فرزاد به حبس و به اتهام سرقت، به زندان محکوم کرد. شایان نیز به اتهام قتل عمویش به قصاص و به‌ خاطر معاونت در قتل و سرقت به زندان محکوم شد. سبحان نیز به‌خاطر معاونت در
۳ فقره قتل و سرقت، به حبس ابد محکوم شد.

ایران از معدود کشورهای جهان است که کماکان به اعدام کودکان زیر
۱۸ سال اهتمام می‌ورزد.

----

بازداشت مسعود سپهر استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب

 

پنجشنبه 26 آبان 1390

خبرگزاری هرانا: دکتر مسعود سپهر استاد علوم سیاسی و از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب، صبح پنج شنبه ۲۶ آبان در منزل خود دستگیرشد.

به گزارش جرس، صبح پنجشنبه طی یورش ماموران لباس شخصی به منزل این فعال اصلاح طلب و بازرسی کامل محل، وی دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز معروف به پلاک صد منتقل گردید.

این عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب، قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و پس از آن، در جریان اعتراضات، بارها احضار و تحت فشار نیروهای امنیتی بوده و به دلیل برگزاری سخنرانی پس از انتخابات و افشاگری ها در ارتباط با" تقلب در انتخابات" محاکمه شده بود.

هنوز از علت دستگیری، وضعیت و سرنوشت این عضو سازمان مجاهدین انقلاب، خبری منتشر نشده است.

----

اعتراض ۴۶ استاد آلمانی به آزار بهاییان

وحید وحدت حق

۱۳۹۰/۰۸/۲۵

پس از محکوم شدن هفت تن از مدرسان بهایی که در «دانشگاه آنلاین بهاییان ایران» درس می‌دادند، اعتراضات در کشورهایی مانند آلمان، ایرلند و برزیل اوج گرفته است.

دو نفر از این بهاییان، وحید محمودی و کامران مرتضایی، هر یک به پنج سال زندان محکوم شدند و برای دیگران یعنی محمود بادوام، نوشین خادم، فرهاد صدقی، ریاض سبحانی و رامین زیبایی احکام چهار سالۀ زندان صادر شده است.

۴۶ پروفسور مشهور دانشگاههای مختلف کشور آلمان علیه نقض سیستماتیک حقوق بشر بهاییان ایران اعتراض کرده‌اند. آنها در نامه معترضانه خود به وزیر وزارت علوم تحقیقات و فناوری ایران، کامران دانشجو، می‌نویسند:
«ما امضاکنندگان، استادان دانشگاه، به این نتیجه رسیده‌ایم که پیشبرد آموزش تا سطح آموزش عالی دانشگاهی را باید در زمره والا‌ترین دارایی‌های فرهنگی یک کشور به حساب آورد.»

این استادان معتقدند که حمایت از آموزش تا درجات دانشگاهی می‌بایست پایه پیشرفت و رفاه عمومی یک کشور بشمار بیاید.

پروفسورهای آلمانی که در رشته‌های مختلف مانند علوم سیاسی، حقوق، طب، فلسفه، تربیت، علوم طبیعی و دینی تدریس می‌کنند به دولت ایران اخطار داده‌اند که آزار دانشجویان و معلّمان بهایی در ایران را متوقف کنند.
درآن نامه آمده:» ما خواهان آزادی فوری این زندانیان بی‌گناه می‌باشیم. «آن‌ها همینطور خواستار حق نا‌محدود آموزش عالی برای همه شهروندان ایران شده‌اند.
پروفسورهای آلمانی می‌نویسند که از شنیدن این خبر که دولت ایران به جوانان گروههای گوناگون مملکت خود حق تحصیل در دانشگاه‌ها را نمی‌دهد، شکه شده‌اند. آنها تاکید می‌کنند که ایران یکی از قدیمی‌ترین ملتهای جامعه بشری می‌باشد و با وجود این واقعیت تعداد زیادی از جوانان بهایی این کشور حق تحصیل در دانشگاه را ندارند.

نامهٔ اعتراضی این دانشگاهیان بعد از ابلاغ احکام صادر شده هفت مدرّس بهایی زندانی در وبسایت رسمی جامعه بهایی آلمان به تاریخ دوم نوامبر سال جاری انتشار یافته است.

طبق گذارش سرویس خبری جامعه بهایی دیان علائی، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهایی در سازمان ملل در ژنو در مورد حکم دادگاهی معلمان بهایی، گفت: «نه به متّهمان و نه به وکیلانشان رونوشتی کتبی از حکم نشان داده شد. اما ما از نوشته‌های حاضران در جلسۀ محاکمه می‌دانیم که این هفت نفر به "عضویت در فرقۀ منحرف بهاییت، با هدف اقدام علیه امنیت کشور، به منظور پیشبرد اهداف فرقۀ ضالّه و سازمان‌های خارج از کشور" متّهم شده‌اند.
قاضیان دادگاه ایران فعالیت‌های متّهمان عضو مؤسسه را جرم می‌دانند و معلمین این موسسه را که در راه پیشرفت جامعه ایران قدم می‌گذاشته‌اند برانداز دولت محسوب می‌کنند.»

دربیش ازپنج ماه گذشته شخصیت‌های برجستۀ جهانی مانند برندگان جایزۀ نوبل صلح، اسقف دزموند توتو و خوزه راموس هورتا و همچنین‌ بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل به بازداشت معلمان اعتراض کرده‌اند. در ایرلند هم ۵۰ دانشگاهی و در برزیل تعدادی از روزنامه نگاران و فیلمسازان دستگیری  بهاییان را محکوم کرده‌اند.

هدف مقامات جمهوری اسلامی  نابودی کامل جامعۀ بهایی ایران است. در سال ۱۹۹۱ و به درخواست رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت الله علی خامنه‌ای و رئیس جمهور وقت آقای رفسنجانی، نقشۀ منظمی به این منظور طراحی کرده‌اند. حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌کوشد جلوی پیشرفت جامعه بهایی ایران را هرچه بیشتر بگیرد. در دهۀ نود امکانات اشتغال بهاییان محدود‌تر می‌شود و از ورود جوانان بهائی به مؤسسات آموزش عالی کشور جلوگیری می‌شود.

متعصبان طرفدار دولت میراث فرهنگی بهاییان را تخریب می‌کنند. آنها فهرستی از بهائیان به پیوست ِ دستورالعملی مبنی براینکه اعضای این جامعه محرمانه تحت نظر قرار بگیرند تهیه و توزیع کرده ا ند. سحرگاهان به خانه‌های بهاییان یورش می‌برند، خودسرانه آنها را در سراسر کشور بازجویی و بازداشت کرده و اموال آنان را مصادره می‌کنند. رسانه‌های دولتی و نیمه دولتی هر روز کوشش می‌کنند نفرت نسبت به بهاییان بین ایرانیان بر انگیزند. معممین دولتی همایش‌ها و سخنرانی‌های ضدبهایی برگزار میکنند. حتی گورستانهای بهایی در سراسر کشور را تخریب و زیارتگاه‌ها و اماکن مقدسه آنان را تخریب می‌کنند. معلمین در کلاسهای مدرسه دانش آموزان بهایی را تحقیر می‌کنند. مقامات دولتی فهرستی از مشاغل و حرفه‌هایی را اعلام کرده‌اند که طبق آن بهاییان حق اشتغال به آنها را ندارند.

بانکهای ایران به بهاییان وام نمی‌دهند. ماموران دولت مغازه‌هایشان را مُهرو موم می‌کنند و مجوزهای کسب آنها را تجدید و تمدید نمی‌کنند. حتی بر مالکان اماکن تجاری فشار می‌آورند که مستأجرهای بهایی را اخراج کنند.

سرکوب روشمند حکومت یاد آور وضع یهودیان در دهۀ سی تقویم میلادی در آلمان است.

طبق ماده هفت، بخش دوم اساسنامه دادگاه جنایی بین المللی رم تعقیب سیستماتیک بهاییان ایران جنایت ضد بشریت محسوب می‌شود. معیارهایی که در مورد این نوع جنایات دولتی تعریف شده‌اند منجمله تعقیب گروه یا جامعه مشخصی است که از حیث عقیده سیاسی، نژادی، ملیتی، قومی، مذهبی و یا جنسی مورد تعقیب قرار گیرند.

قانونگذاران جهانی بعد از تجربه جنایات آلمان نازی به این نتیجه رسیدند که از جنایات شدید دولتی به موقع جلوگیری شود. ولی سیاست‌ها و روابط اقتصادی بین المللی می‌توانند مانع اجرا این قوانین جهانی شوند، بخصوص چون ایران از کشورهایی است که این اساسنامه را امضا نکرده است.

*وحید وحدت حق، پژوهشگر ارشد در بنیاد اروپایی برای دفاع از دمکراسی است.

از: راديو فردا

----

آخرین خبر منتشره در خصوص وضعیت علی نجاتی

پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۰

علی نجاتی که روز 21 آبانماه، برای ارائه مدارک پزشکی دال بر بیماری به دادگاه مراجعه کرده بود دستگیر و به زندان دزفول فرستاده شد، هم اکنون در وضعیت بسیار نامناسب جسمی به سر می برد.

خبر منتشره توسط کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری حاکی است، فعال کارگری علی نجاتی به دلیل هوای آلوده ناشی از ازدحام و استعمال بسیار زیاد دخانیات در بند محل نگهداریش دچار مشکلات تنفسی، سردرد و کاهش فشار خون گردیده است. پزشک زندان نیز پس از انجام آزمایش های پزشکی اعلام کرده  است وضعیت سلامتی علی نجاتی خطرناک می باشد و همانند سایر پزشکان از جمله پزشک قانونی طی نامه ای به ضرورت خروج هر چه سریعتر وی از زندان تاکید نموده است. علی نجاتی دچار مشکلات جدی قلبی بوده و در شرایط جسمی بسیار بحرانی بسر می برد و هر روز ماندن در زندان برای او عواقب جسمی بسیار خطرناکی به همراه خواهد داشت.

در بخش پایانی خبر مذکور، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط علی نجاتی شده است و مقامات قضایی را مسئول مستقیم عواقب ناشی از شرایط  زندان بر این کارگر زندانی دانسته است.

----

انفرادی؛ چهاردیواری سیمانی با دری آهنی برای شکستن زندانی

وحید پوراستاد

۱۳۹۰/۰۸/۲۷

تو را به داخل سلول هل می‌دهند. پشت سرت صدای بسته شدن دری آهنی را می‌شنوی. چشم‌بندت را که بر می‌داری، چهار طرف خود را دیوار می‌بینی. یک اتاقک بسیار کوچک، چیزی در حدود یک و نیم در دو متر. اولین قدم را که بر می‌داری به دومین قدم نرسیده، به عرض دیوار می‌رسی. اما طول سلول را با دو قدمی می‌شود طی کرد.

سکوت است و سکوت. اما به یکباره صدای ناله و ضجه یک زندانی تمام رشته افکارت را به هم  می‌ریزد.  صدایی را می‌شنوی که با تمام توان به درآهنی می‌کوبد و از خدا طلب مرگ می‌کند. او در سلول انفرادی بریده است.
علی افشاری فعال  سیاسی و دانشجویی که در سال‌های ۷۹ تا ۸۲،  ۴۰۰ روز از سه سال زندان خود را در سلول انفرادی گذراند، در این مورد این گونه می‌گوید:
«تجربه سلول انفرادی هم مثل همه تجربه‌های دیگر زندگی این نیست که با گذشت زمان، رنجش به شکل صعودی افزایش پیدا کند، بلکه در یک نقطه‌ای می‌شکند.
ولیکن کسانی که تجربه انفرادی را ندارند، معمولاً در بار نخستی که با این فشار و تحقیر مواجه می‌شوند، فکر می‌کنند که هر روز که از زندانی بودنشان در انفرادی بگذرد، این وضع بدتر خواهد شد و بالطبع آنها دیگر نخواهند توانست مقاومت کنند.
این هم عاملی می‌شود برای اینکه فرد آماده بشود برای بریدن یا تجدید نظر در مواضعش یا پذیریش درخواست تیم بازجویی. اما بریدن تابع ملاک‌های دیگری هم هست که سختی سلول انفرادی تنها بخشی از این معیارها و ملاک‌هاست. باید سختی‌های کل دوران بازجویی را نگاه کرد. موقعیت روانی خود فرد زندانی نیز اهمیت دارد.
از همه مهم‌تر اینکه وقتی فرد بازداشت شده، چقدر به لحاظ ذهنی آماده هزینه پرداختن به خاطر اعتقادات و تفکرات خود یا عملی است که منجر به بازداشتش شده، یا اتهاماتی است که از سوی تیم بازجویی به او نسبت داده می‌شود.
به هر حال فاصله بین آنچه که فرد زندانی انجام داده با اتهاماتی که به او نسبت داده می‌شود، به اعتقاد من عامل مهمی برای بریدن شخص زندانی است.»

دیوارهای سلول از سیمانی خشن و ناصاف با پستی و بلندی و خط‌های کج و معوج زیاد پوشیده شده است. سلول انفرادی  به یک قبر شباهت دارد. قبری که آدمی زنده را درون آن گذاشته باشند. در آهنی این قبر، تنها برای مقداری آشامیدنی و خوردنی در طول روز، آنهم بسیار کوتاه باز می‌شود و دوباره صدای در آهنی به شدت به هم می‌خورد. روزها می‌گذارد و هر روز هجوم اوهام و توهمات رعب‌آور تو را بیشتر فرا می‌گیرد. بازجو می‌خواهد مقاومت تو را بشکند.

مجتبی سمیع‌نژاد، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر با تجربه ۲۱ ماه زندان و ۸۸ روز سلول انفرادی در سال ۸۳:
«به نظر من مهم‌ترین شاخصه سلول انفرادی، ساکن بودن آن در مقابل حرکت در دنیای بیرون است. یعنی در دنیای آزاد همه چیز جاری و در حال حرکت است این در حالی است که در سلول انفرادی همه چیز ساکن است که موجب ایجاد یک خلأ ذهنی برای زندانی خواهد شد.
این مهم‌ترین مسئله‌ای است که مد نظر بازجویان است تا زندانی را در موقعیت ایزوله شدن قرار دهند. هر چقدر که مدت زمان انفرادی طولانی‌تر باشد، سختی و فشار آن هم افزایش می‌یابد و بیشتر می‌شود.
بیشترین مسئله‌ای که به خود من در سلول انفرادی فشار ایجاد کرد همین مسئله سکون انفرادی بود. اینکه به جایی رسیدم که دیگر فکر کردن و خیال کردن برایم امکان‌پذیر نبود. فکر کردن و تخیل کردن تنها ابزار من برای زنده ماندنم در سلول انفرادی بود. جایی که هیچ نشان دیگری از زندگی وجود نداشت.
من به جایی رسیده بودم که در سلول انفرادی دیگر توانایی فکر و خیال کردن نداشتم. این مسئله باعث شد که من فشار بسیار سنگینی را در سلول انفرادی زندان اوین تحمل کنم.
در واقع هدف از اینکه ذهن زندانی خالی بشود و در سلول انفرادی قرار بگیرد این است که در نهایت به خواسته‌های بازجو تن بدهد و این خواسته‌ها به او دیکته بشود.
در این موقعیت ارتباط زندانی با دنیای بیرون به طور کامل قطع شده است و در حالت ایزوله قرار دارد. در این شرایط فقط به بازجوی خودش نیاز پیدا می‌کند و فقط می‌خواهد برای فرار از سلول انفرادی او را ببیند.»

بازجو می‌تواند اراده کند که دستور خروج تو را برای هواخوری  برای روزها و هفته‌ها و چه بسا ماه‌ها صادر نکند. هر روز ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شوی. شکنجه جسمی ممکن است به تو ندهند. اما سلول انفرادی یک شکنجه روحی  است.

امید معماریان، روزنامه‌نگار، با تجربه ۳۵ روز سلول انفرادی از ۵۵ روز زندان در سال ۸۴:
«سلول انفرادی اساساً ذهن و روح و روان زندانی را آنقدر متأثر می‌کند که بعد از اینکه از زندان هم آزاد می‌شوی، تا مدت‌ها، یعنی تا ماه‌ها و سال‌ها، تأثیرات روانی آن به دنبالت کشیده می‌شود.
در مدت زمانی که زندانی در خود زندان هست، انفرادی، سازمان فکری آدم را دگرگون می‌کند. به حدی که گاهی اوقات می‌خواهی جان خودت را بگیری و به مرحله خودکشی می‌رسی.
سلول انفرادی تأثیرات روانی پیچیده‌ای دارد که به اعتقاد من یکی از مصادیق بارز و واضح شکنجه محسوب می‌شود.»

سلول انفرادی را شکنجه سفید می‌دانند. بی‌خبری مطلق از خانواده، نداشتن تماس با انسانی دیگر، نداشتن هیچ چیز در داخل سلول، نه کتابی، نه روزنامه‌ای.

هفته‌ها و ماه‌ها در تنهایی به سر می‌بری و روزهای متوالی تنها چهار دیوار با یک در آهنی می‌بینی با لامپی روشن در طول ۲۴ ساعت. اما زندانیانی می‌توانند کمی روزهای سخت انفرادی را تحمل کنند، که با تخیل، خود را از زندان بیرون ببرند.

از: راديو فردا

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به همبستگی 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران