فاجعه انسانی در زندان لنگرود قم

اعدام، شکنجه و ایدز

بنا به گزارش فعالان حقوق بشر از قم، زندان مرکزی قم معروف به زندان لنگرود که در 10 کیلومتری جادۀ قدیم قم- کاشان واقع شده، همانند سایرزندانهای کشور، به دلیل تعداد بیش از حد زندانیان و امکانات کم و نیزنگاه تحقیرآمیز مسئولان زندان به زندانیان، با مشکلات بسیاری روبرو است.

این گزارش حاکی است وجود بیش از چهار هزار زندانی در این زندان، که بیشاز سه برابر ظرفیت حقیقی آن است، باعث ایجاد وضعیت نابسامان اخلاقی وبهداشتی در این زندان شده است.

کیفیت نامناسب غذای زندان، علاوه بر وجودحشراتی از قبیل ساس و شپش در آسایشگاه ها، گذران حبس را برای   زندانیان دشوار کرده است. همچنین بیماران مبتلا به ایدز و هپاتیت نیز در کنار زندانیان عادی نگهداری  شوند و به این بیماران نیز هیچ گونه رسیدگی نمی شود.  برخی بندهای این زندان دو تاسه برابر تعداد تخت های موجود زندانی در خود جای داده اند و کمبود تخت وفضای مناسب برای خواب تا حدی است که بسیاری از زندانیان شب را در هواخوریها می. روابط غیراخلاقی موجود، گذارند و این موضوع برای بعضی از زندانیان به ممر درآمد تبدیل شده است.است. این مسئله به خصوص در بند جوانان که محل نگهداری محکومان زیر 18 سال است، بیشتر به چشم می خورد. برخوردهای خودسرانه وغیرقانونی مسئولان زندان با برخی زندانیان متخلف نیز وخامت وضع انسانی این زندان را دوچندان کرده است. از جمله گزارش شده که در مواردی مأموران زندان برخی زندانیان را به قصد تنبیه در فضای باز به میله های چراغ برق بسته و با ریختن آب سرد روی آنها ساعت ها در هوای سرد نگه داشته اند.

اعدام های خاموش و ساخت اتاق جدید اعدام

بنا بر این گزارش، در ماههای اخیر حدود پانزده نفر از محکومان مواد مخدرو سایر جرایم، در زندان لنگرود قم اعدام شده اند. این تعداد علاوه برمحکومانی است که در نوبت اعدام قرار گرفته اند و بر اساس برخی شنیده ها تعداد آنها بین 80 تا 120 نفر است. آخرین این اعدامها مربوط به نیمۀ دوم آذر ماه است  که دو نفر از زندانیان مواد مخدر پس از تأیید حکم از سوی دیوان عالی کشور در محوطۀ این زندان اعدام شدند. بر اساس این گزارش اخیرا مسئولان این زندان دست به کار ساخت اتاق جدیدی برای اعدام شده اند که درآن به روش مکانیزه تری اعدام انجام خواهد شد. شنیده ها حاکی از آن است که برخی از زندانیانی که به عنوان کارگر در این زندان به بیگاری گرفته شده اند از کمک به  ساخت این مکان خودداری کرده اند.بازرسی های نامناسب و غیر شرعی

بنا به گزارش فعالان حقوق بشر قم، تمام بازداشت شدگان و زندانیانی که وارد این زندان می شوند، بدون تفکیک از نظر نوع جرم، در بدو ورود به بهانۀ جلوگیری از ورود مواد مخدر به زندان، مورد بازرسی نامناسب قرار میگیرند. در این بازرسی ها، به جای استفاده از سگ های موادیاب و دستگاه های الکترونیکی، با بازرسی بدنی، حدود شرعی و کرامت انسانی زندانیان زیر پاگذاشته میشود و حتی زندانیان سیاسی نیز گاه به همین بهانه مورد تحقیر واهانت قرار میگیرند، و زندانیانی که به این وضع اعتراض می کنند با برخوردبد مسئولان زندان روبرو میشوند.

سوییت یا گوانتانامو

بر اساس این گزارش، در بخشی از زندان لنگرود قم، اتاق هایی 2 در 3 به نام سوییت وجود دارد که برای نگهداری محکومان به اعدام و مجرمان خطرناک و نیزتادیب سایر زندانیانی که به تشخیص مسئولان مربوطه مستحق سختگیری شناخته شده اند، در نظر گرفته شده است. در این اتاق های شش متری که در بین زندانیان به گوانتانامو شهرت دارد، زندانیان محروم از هواخوری و نورهستند، گاه تا پانزده نفر در آنها گنجانده می شوند و زندانیان مجبورند به صورت کتابی بخوابند؛ به هر یک از این زندانیان نصف سهمیۀ معمول هر زندانی غذا و پتو داده می شود؛ در گوشۀ هر یک از این اتاق ها یک دستشویی به صورت اوپن وجود دارد که با دیواره ای 30 سانتی متری از محوطۀ اتاق جدا شده است و از آن به عنوان حمام نیز استفاده می شود. همین امر افزون بر وجود ساس وحشرات دیگر، وضع بهداشتی سوییت ها را بسیار بغرنج کرده است.

نگهداری یکی از زندانیان عقیدتی در سوییت و احتمال صدور حکم اعدام برای وی

مهدی پاکروان زندانی عقیدتی  که به اتهام "افساد فی الارض به واسطۀ عقایدانحرافی" چند ماهی است با حکم دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شده، در هفته های اخیر به سوییت زندان منتقل شده است و در کنار تعدادی از محکومان به اعدام و مجرمان خطرناک نگهداری می شود. انتقال این زندانی عقیدتی به سوییت در حالی است که به گفتۀ یکی از نزدیکان وی، او بیش از 100 روز نیزدر ادارۀ اطلاعات قم در سلول انفرادی بازداشت بوده و هم اکنون وضع جسمی مناسبی ندارد. جزئیات بیشتری از پروندۀ اتهامی مهدی پاکروان در دست نیست اما گزارش ها حاکی از آن است که با توجه به ممانعت دادگاه ویژه روحانیت از دسترسی او به وکیل و نیز انتقال مهدی پاکروان به سوییت زندان، احتمال صدور حکم اعدام برای او وجود دارد و قاضی پرونده، حسین بهرامی، قصد دارددر بایکوت خبری کامل حکم اعدام این زندانی عقیدتی را صادر کند. پیش‌ترنیز حسین بهرامی، قاضی دادگاه ویژۀ روحانیت که به قساوت و بیرحمی شهرت دارد، برای تعدادی از متهمان این دادگاه حکم اعدام صادر کرده است. ازجملۀ این اعدام شدگان حسین اصفهانیان نژاد طلبه و معلم قمی است که بهگفتۀ یک منبع آگاه در دادگاه ویژه، در سال 1385 با اعمال نفوذ یکی ازمأموران وابسته به نهادهای امنیتی، با اتهامات ساختگی اخلاقی به اعداممحکوم شده است.

زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان لنگرود

در حال حاضر سه زندانی سیاسی و دو زندانی عقیدتی در زندان لنگرود مشغول سپری کردن دوران محکومیت خود هستند. احمدرضا احمدپور، روحانی عضو جبهۀمشارکت و از اعضای بلندپایۀ ستاد مهدی کروبی در قم که اخیرا با حکم قاضی حسین بهرامی به اتهام نوشتن شکواییه به دبیرکل سازمان ملل متحد به سه سال حبس در زندان اهواز و ده سال تبعید به ایذه محکوم شده است؛ حسین گودرزی وسید محمد صالحی از اعضای ستاد روحانیون حامی میرحسین موسوی که آنها نیزتوسط قاضی بهرامی به اتهام ساخت و تدوین مستندی < به اسم کهریزک > به یکسال و نیم زندان محکوم شده اند؛ مهدی پاکروان که پرونده اش در مرحلۀرسیدگی در دادگاه همچنان مفتوح است و هم اکنون در سوییت زندان نگهداری میشود؛ و سید فاخر موسوی از روحانیون تبعیدشده به قم که به اتهام < انتشارافکار انحرافی > به زندان و اقامت اجباری در قم محکوم شده است. از تمامفعالان حقوق بشر در ایران و خارج از کشور انتظار می رود ضمن پیگیری وضعیت زندانیان و تماس با مراجع بین المللی برای جلوگیری از پایمال شدن حقوق انسانی شان، از ظلم و اجحاف بیشتر در حق آنها جلوگیری کنند

از: سایت ملی مذهبی

----

صدور ۱۷۵ سال حبس برای ۱۲ نفر طی دو سال / به همراه اسامی

 

سه شنبه 08 آذر 1390

خبرگزاری هرانا: بر اساس گزارشات رسیده به خبرگزاری هرانا شعبه یک دادگاه انقلاب خوی در سالهای ۸۶ – ۸۸ برای ۱۲ تن از شهروندان آذربایجان غربی ۱۷۵ سال حبس تعزیری توام با ۴۳ سال تبعید حکم صادر کرده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از خوی، در میان محکومین یک فرد در زمان بازداشت ۹۸ سال سن داشته است که می بایست ۱۲ سال حبس را در زندان متحمل شود.

بر اساس این گزارش محکومین یاد شده ذیل از حق دسترسی به وکیل و محاکمه عادلانه برخوردار نبوده و اکثرا در زمان بازداشت مورد بدرفتاری قرار گرفته اند.

اسامی محکومین به شرح زیر است:

درویش زندی اهل شهرستان بازردگان به ‌اتهام محاربه‌ از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۱۵ سال حبس تعزیری و تبعید به بندر لنگه محکوم شده است.

حمید سلیمانی اهل پلدشت به ‌اتهام اقدام علیه ‌امنیت ملی از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۶ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان یاسوج محکوم شده است.

حسن جیلان اهل ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۲۷ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

حاج علی جیلان ۹۸ ساله اهل ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

سید عمرپور اهل یولاگلدی ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

عبدالله‌ عمرپور اهل یولاگلدی ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

سید اهوز اهل ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۲۷ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمد عمر پور اهل ماکو به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ۲۷ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

اردشیر دالایی میلان اهل پلدشت به اتهام محاربه از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی ‌ به ‌۱۵ سال حبس تعزیری و تبعید به‌ زندان بوشهر محکوم شده است.

احمد علم هولی اهل ماکو به ‌اتهام همکاری با احزاب کردی از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ‌۸ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

رسول فتوحی اهل شوط به ‌اتهام همکاری با احزاب کردی از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ‌۷ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان اهواز محکوم شده است.

حسن اوهامی اهل ماکو به ‌اتهام همکاری با گروه های معاند نظام از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب خوی به ‌۷ سال حبس تعزیری محکوم شده ‌است.

----

۴۰ تن از کارگران سد ژاوه از کار اخراج شدند

 

سه شنبه 08 آذر 1390

خبرگزاری هرانا: ۴۰ تن از کارگران قسمت خاک رس سد مخزنی ژاوه واقع در استان کردستان از کار اخراج شده‌اند.

بر اساس گزارش کمیته‌ی هماهنگی برای ایجاد تشکل‌های کارگری، ۴۰ نفر از کارگران سد مخزنی ژاوه، بیست و پنجم آبان ماه با حکم کارفرما اخراج شدند.

لازم به ذکر است که اخراج این کارگران در شرایطی صورت گرفته که آنها ۴ ماه حقوق و مطالبات خود را دریافت نکرده‌اند.

کارگران سد مخزنی ژاوه از آغاز سال جاری تاکنون نیز در اعتراض به عدم دریافت حقوق دست کم دو مرتبه دست از کار کشیده و اعتصاب نموده بودند.

----

یادداشت نوری‌زاد برای آریا آرام‌نژاد: بمان و با هر سختی بساز

 

سه شنبه, ۸ آذر, ۱۳۹۰

محمد نوری‌زاد در یادداشتی برای آریا آرام‌نژاد نوشت:

در سلول های انفرادی زندان اوین، زیباترین موسیقی ای که مرا غرق شعف می کرد و سلول های سردم را گرما و انرژی می داد، صدای مرد دوره گردی بود که در بلندگوی دستی خود داد می زد: سبزی، بادمجون، خیار، کدومسما، آی خانوم خونه دار زنبیلو ور دار وبیار..

هر از چند روزی این مرد دوره گرد می آمد و در کوچه های اطراف زندان اوین می گشت و همین ها را فریاد می کشید. من با هر فریاد او به دامان زندگی چنگ می بردم و به امید فردایی بهتر، نفسی تازه می کردم. با خود عهد کردم اگر یک روز آزاد شدم، به یک دوره گرد پول بدهم تا همین چیزها را دربلندگوی دستی اش داد بزند و در اطراف زندان اوین پرسه بزند. و حتی با خودم گفتم یک چند بیت از اشعار حافظ هم به او می دهم تا با خیار و بادمجانش قاطی کند.

بعدها که از زندان کوچک اوین خلاص شدم و به زندان بزرگ جامعه داخل شدم، صمیمانه بگویم که هر موسیقی ای را که می شنیدم ، حظ و لذتش به گرد پای آن فریاد مرد دوره گرد نمی رسید. تا این که صدای آریا آرام نژاد را شنیدم که متفاوت می خواند.

او در هرقطعه ای که می خواند، می دیدم که پاره های وجودش را در یک بلندگوی دستی فریاد می کشد. آن هم در اطراف زندان و برای خوشامد زندانیانی که از او و از صدای او امید و زندگی و رهایی آرزو داشته و دارند.

من با اطمینان می گویم صدای این جوان از آسمان زیبایی ها روح می گیرد و همان روح را به جان مخاطبانش تزریق می کند.

آریای عزیز

بمان
باهر سختی بساز
که سازها بی تاب تواند.
وخود را برای صدای تو کوک می کنند.
به امید رهایی تو و سایر همرزمانت
و رهایی ایران عزیز

محمد نوری زاد

از: کلمه

----

مریم حسین زاده همسر محمد مختاری : مختاری را کشتند اما اندیشه اش زنده است

فرشته قاضی

سه شنبه ۸ آذر ۱۳۹۰

همسر محمد مختاری در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که با گذشت 13 سال از قتل این نویسنده، مترجم و شاعر، خانواده او اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت ندارند. او این ممنوعیت را نشانه آن می داند که جسم وی را کشته اند اما هنوز از اندیشه اش وحشت دارند.

12 آذر ماه سالروز کشته شدن این عضو کانون نویسندگان ایران است؛ نویسنده ای که ابتدا ربوده شد و سپس پیکر بی جانش را یافتند. مریم حسین زاده، همسر آقای مختاری می گوید که سالهاست در سالروز کشته شدن همسرش حتی در سکوت نیز اجازه حضور بر مزار او را نمی دهند اما خانواده او امسال نیز همچون سالهای گذشته در سالروز جان باختن آقای مختاری بر مزار این نویسنده حضور خواهند یافت.

محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و داریوش و پروانه فروهر، 4 روشنفکر ایرانی بودند که در آذر 77 به قتل رسیدند، قتل آنها از سوی رسانه ها به قتل های زنجیره ای معروف شد و وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای مسئولیت این قتل ها را بر عهده گرفت و وقوع این قتل‌های "نفرت‌انگیز" را نشان از "فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی" دانست.

در این بیانیه، "معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند"، از جمله عاملان آن جنایت معرفی شدند.

این وزارتخانه اما هیچ توضیحی درباره سرنوشت پیروز دوانی و همچنین قتل مجید شریف که در همان زمان ربوده شدند نداد.

پیش از این پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر نیز همزمان با سالروز قتل پدر و مادرش به "روز" گفته بود که دستگاه امنیتی با احضار او، به وی ابلاغ کرده برگزاری هرگونه مراسمی برای گرامیداشت یاد پدر و مادرش ممنوع است و غیر از او، افراد دیگری هم به دستگاه امنیتی احضار شده و با برخی دیگر نیز از سوی ماموران امنیتی تماس تلفنی گرفته شده است. در این تماس ها مخاطبان از برگزاری هرگونه مراسمی برای قربانیان قتل های زنجیره ای و امضای بیانیه و یا نامه ای در بزرگداشت یاد این قربانیان منع شده اند و هشدار شنیده اند که رفتاری غیر از این، عواقب خواهد داشت.

 اکنون همسر محمد مختاری می گوید که خانواده او نیز اجازه برگزاری مراسمی را ندارد. او تاکید می کند که هرچند همسرش حذف فیزیکی شده اما اندیشه او زنده است و ترس از همین اندیشه است که باعث می شود به خانواده اش حتی اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت یا حضور بر مزار در سالروز قتل او را ندهند.

مصاحبه با مریم حسین زاده، همسر محمد مختاری در پی آمده است.

خانم مختاری در آستانه سالروز جان باختن همسرتان هستیم آیا امسال مراسمی در بزرگداشت آقای مختاری خواهید داشت؟

ما هر سال می کوشیم مراسمی برگزار کنیم اما همانطور که به پرستو اجازه نمی دهند برای پدر و مادرش مراسمی برگزار کند به ما هم چنین اجازه ای نمی دهند. بنابراین روز قتل می رویم سر خاک آقای مختاری؛البته آنجا هم اجازه نمی دهند بنشینیم. یعنی سرخاک هر عزیز از دست رفته ای تنها جایی است که خانواده و نزدیکانش بدان پناه می برند اما ما چنین اجازه ای را هم نداریم سریع ماموران می آیند می گویند بروید خانه هایتان و نمی گذارند آنجا بنشینیم. با این حال امسال هم قصد داریم سر خاک برویم و تنها هم نیستیم؛ اعضای کانون نویسندگان و تعدادی از دوستان و بخصوص جوانانی که می خواهند خاطره این عزیزان را زنده نگهدارند با همه محدودیت ها و ممنوعیت ها می آیند و همانطور که ما فراموش نکرده ایم هر سال می بینیم مردم هم فراموش نکرده اند و این خیلی مهم است. الان دقیقا 4 سال است که از حضور ما بر سر مزار اقای مختاری در سالروز قتل او جلوگیری می کنند و حتی در سکوت نیز نمی گذارند بنشینیم.

چرا؟ با توجه به اینکه خود حکومت مسئولیت این قتل ها را برعهده گرفت و حتی این قتل ها را تقبیح کرد و نفرت انگیز خواند فکر می کنید چرا با گذشت 13 سال شما حتی اجازه حضور بر مزار همسرتان را در سالروز قتل او ندارید؟ از چه می ترسند خانم مختاری؟

حذف فیزیکی که چیزی را عوض نمی کند؛ جسم آقای مختاری و بقیه را نابود کردند اما تفکری که آنها داشتند، زنده است و هر چه این تفکر و اندیشه عمومی تر می شود وحشت و ترس هم هست؛ علائم وحشتی است که از جایگزین شدن تفکر و اندیشه امثال مختاری در ذهن ها و فکرهای جسم های دیگر حکایت دارد. وگرنه حضور ما، آن هم در سکوت، بر سر مزار آقای مختاری چه مشکلی می تواند داشته باشد؟ از کنار هم قرار گرفتن ما می ترسند، از جمعی که برای گرامیداشت یاد آقای مختاری به سر مزار می آیند می ترسند و این جمع را پشتیبان تفکر و اندیشه ای می دانند که جسم اش را از جامعه حذف کرده اند اما اندیشه اش در جامعه، زنده و پویا است.

با پرستو که صحبت می کردم می گفت او را احضار و به او ابلاغ کرده اند که حق برگزاری مراسمی ندارد؛ به شما چگونه این مساله را ابلاغ کرده اند؟

ما هر سال برای برگزاری مراسم تقاضای مجوز می کردیم و هر سال مخالفت می کردند و می گفتند حق برگزاری هیچ مراسمی را ندارید حتی تقاضا می کردیم که بگذارند حداقل بر سر مزار مراسمی کوچک بگیریم اما باز اجازه نمی دادند؛ امسال تصمیم گرفتیم دیگر هیچ تقاضایی نکنیم؛ دیگر برای بزرگداشت عزیزمان از آقایان اجازه نگیریم و خودمان سر مزار برویم. تعدادی از مردم هم می دانیم مثل همیشه می آیند. اما ما دیگر برای برگزاری مراسم و رفتن بر سر خاک تقاضایی نمی کنیم. آخر چه تقاضایی بکنیم دیگر؟ اینکه اجازه بفرمایید ما برویم سرخاک عزیزمان؟ آنها هم بگویند نه؟

اگر اجازه بدهید برگردیم به 13 سال پیش؛آیا هرگز تصور می کردید یک روز آقای مختاری از منزل خارج شود و بعد چنین اتفاقی بیفتد؟

نه مسلما هیچ وقت چنین تصوری نمی کردم. من هر وقت به این فاجعه فکر می کنم می بینم اگر این اتفاق کابوس گونه را قبل از رخداد آن به من می گفتند مطمئنا از دست می رفتم. اما این اتفاق افتاد و ما همچنان ماندیم و ماندن ما هم معنا دارد. چون این یک مساله عمومی است، یک درد فرهنگی است. شما ببینید از سال 77 تا همین الان که ما داریم راجع به آن واقعه حرف میزنیم چه مصیبت هایی سر جوانان و فرهیختگان مملکت ما آمده؟ مساله حذف فیزیکی فروهرها، مختاری و پوینده و شریف و دوانی و بقیه که فقط نیست، اینها را مشخصا می دانیم و جامعه می داند بعد از آن را ببینید؛ فجایع عمیق تر از آن است که تنها به حذف فیزیکی عزیزان خودمان فکر کنیم. هیچ وقت برای من قابل تصور نبوده که در کشورم، در جایی که زندگی می کنم، اینقدر مصیبت پشت مصیبت اتفاق بیفتد.

و خانواده شما این مدت با چه محدودیت هایی روبرو شد؟ آیا غیر از ممنوعیت برگزاری مراسم و حضور بر سر مزار اقای مختاری در سالروز قتل ایشان، محدودیت های دیگری برای شما به وجود آوردند؟

مرگ این عزیزان جوانب بسیار زیادی که داشت نه تنها برای خانواده های ما بلکه برای کل جامعه مشکل و محدودیت به وجود آورد. اتفاق خیلی بدی که افتاد این است و هنوز هم بخش اندیشمند جامعه درگیر آن است.هر روز این بخش از جامعه دچار محدودیت ها و توهین های بیشتر می شود؛ خانواده ما هم جدا از این مساله نیست. محدودیت و فشار تنها این نیست که بیایند بازداشت مان کنند و ببرند جایی و تهدید کنند و... شما ببینید تهدید در کل نفس کشیدن ما است؛ در جامعه ای که اجازه نداریم سر مزار برویم و قتل عزیزان مان را یادآوری کنیم. اینکه هیچ وقت دادخواهی نشد و... این تهدیدها و محدودیت ها مختص ما نیست شامل همه می شود بخصوص بخش فرهنگی جامعه و مردم.

خانم مختاری باگذشت 13 سال و با توجه به محدودیت ها و فشارهایی که وجود دارد آیا حرف ناگفته ای از آقای مختاری و مسائلی که اتفاق افتاد باقی مانده که نزده باشید و بخواهید با مردم در میان بگذارید؟

چیزی ناگفته از سوی خانواده نمانده؛ چیزی که مخاطبان شما نشنیده باشند نیست. فقط آنچه مسلم است اینکه هر سال باید راجع به این مساله حرف زد، باید صحبت کرد و این حقیقتی که به هر حال سعی شده پنهان بماند و از خانواده ها و مردم مخفی شده باید روشن شود و همه مردم بدانند. هرچند خیلی مسائل را مردم می دانند، اما همه واقعیت و حقیقت یک روزی روشن خواهد شد و آن روز زیاد هم دور نیست و باید در همین راستا تلاش کرد تا بالاخره این پرونده که همچنان برای ما و مردم مفتوح است در دادگاهی به سرانجام برسد. من بارها و بارها با خودم فکر کرده ام که یک آدم اندیشمند وقتی حذف فیزیکی می شود اندیشه اش از بین نمی رود و می ماند. مختاری حذف فیزیکی شد اما اندیشه اش زنده است.یکی از دغدغه های من این است که یک بخش از قضیه قتل است و کشتن یک انسان؛ اما این بخش را نباید آنقدر عمده کرد که تفکر و اندیشه این افراد تحت الشعاع آن قرار گیرد. این انسان ها کشته شدند اما کتاب ها و آثارشان باقی مانده؛معلوم است که نگاه آقای مختاری و بقیه به مسائل فرهنگی چقدر پویا بوده؛ همین را باید بازگو کرد. من دوست دارم حداقل کسانی که در سالروز قتل آقای مختاری به او فکر می کنند و یا از او می نویسند حداقل تمرین مدارای این مرد را بخوانند و بدانند مختاری ها برای چه کشته شدند. برای من مهم این است که اندیشه او زنده باشد و این تنها خواسته ما و خانواده ما از مردم است. از شما هم سپاسگزارم که این مصاحبه را داشتیم و امیدوارم خواننده های شما هم برای پیشبرد یک اندیشه فرهنگی به ما کمک کنند که در حقیقت کمک به خود جامعه است. این خیلی مهم است که بدانیم بخش عظیمی از مشکلاتی که به وجود آمده معضلاتی است که در فرهنگ ما است و دردها و بیماریهای فرهنگی است که در رأس حکومت قرار گرفته.

از: روز

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به همبستگی 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران