|
||||
اجرای حکم اعدام یک زندانی علیرغم شرایط وخیم جسمی جمعه 25 آذر 1390 خبرگزاری هرانا: حکم اعدام یک زندانی در سحرگاه روز شنبه بیستم آذرماه سال جاری، در میدان دانش شهرکرد در حالی به اجرا در آمده است، که وی احتیاج مبرم به مداوای پزشکی داشت. بر اساس گزارش رسانههای دولتی، یک زندانی با هویت "کیانوش.ش" که دقایقی قبل از اعدام اقدام به خودزنی کرده بوده، علیرغم خونریزی شدید از راه حل آویز در ملاءعام اعدام شد. گفته میشود وی به وسیلهی لبهی تیز دستبدش، اقدام به پاره کردن رگ دستش نموده بود. لازم به ذکر است که دستگاه امنیتی در پارهای از مواقع برای جلوگیری از رویدادهای مشابه، به افراد متهم به مجازات مرگ قبل از اجرای حکم داروهای آرام بخش میدهد. در
همین زمینه عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد نیز
با اشاره به آیین نامه نحوه اجرای احکام اعدام مصوب ۲۷ شهریور
سال ۸۲، در این باره گفت: "بر اساس آیین نامه موجود چنانچه
محکوم به اعدام بیمار باشد و این بیماری به حدی باشد که طبق
نظر پزشکی قانونی مانع انجام تشریفات اجرای حکم باشد پس از
تایید توسط قاضی صادر کننده حکم یا دادستان، اجرای حکم تا رفع
مانع به تاخیر خواهد افتاد." ----
رنجنامۀ تکان دهنده
زندانی سیاسی عثمان مصطفی
پور به دکتر احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
رنجنامه زندانی سیاسی عثمان مصطفی پور که جهت ارسال به دکتر
احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد و انتشار در
رسانه ها در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"
قرار داده شده است. او که بیش از 20 سال است در شکنجه گاه ها و
زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای بسر برده است و هر بار علیرغم
بودن در زندان علیه وی پرونده سازی شده و محکوم گردید.متن نامه
تکان دهنده این زندانی سیاسی به قرار زیر می باشد:
بسم تعالی،
اینجانب عثمان مصطفی پور فرزند حسین اهل روستای کاسه گران
منطقه پیرانشهر در تاریخ 23/04/1370 به همراه 3 تن دیگر از
رفقایم در دره آسن گران ترگور ارومیه دستگیر شدیم. دو تن دیگر
از رفقایم به نامهای حسین سیت وت و محمد صالح شاهینی در همان
محل به ضرب گلوله نیروهای سپاه پاسداران شهید شدند.
سه تن اسیر دیگر به نام های ملا جاسم دلنشین و ایوب جهانگیری
به ترتیب در سالهای 1371 و 1372 در زندان مرکزی ارومیه اعدام
شده و کسی تا کنون از نحوه اعدام و محل دفنشان خبر ندارد و
دیگری میرزا محمد قاسمی بعد از تحمل 8 سال حبس از زندان آزاد
شد.
اینجانب از لحظه دستگیری به مدت 6 ماه در سلول های انفرادی
سپاه پاسداران و اداره اطلاعات تحت شدید ترین شکنجه ها توهین و
آزار و اذیت جسمی و روحی قرار داشتم.
حالا بعد از گذشت بیست سال از آنروزها خودم تعجب می کنم که
چطور از زیر این همه ضرب و شتم و فشار زنده بیرون آمدم ، در
طول این شش ماه غیر از بازجو و شکنجه گر هیچ انسانی را ندیدم و
هیچ کس حتی خانواده ام از وضعیت و سرنوشتم اطلاع نداشتند.
18/10/1370 مرا تحویل انفرادی زندان مرکزی ارومیه دادند،
همانجا برای اولین بار پس از شش ماه دوستانم را ملاقات کردم.
یک ماه در سلول انفرادی زندان بودم که برای اولین بار خانواده
ام را ملاقات کردم. در پنجم بهمن ماه همان سال به اتفاق ملا
جاسم و ایوب هر سه به اعدام محکوم شدیم با وجود اینکه خانواده
ام برایم وکیل گرفته بودند به وکیلم اجازه حضور در دادگاه داده
نشد و برایم وکیل دولتی تعیین گردید.
سه روز بعد از به اصطلاح دادگاهی مرا صدا زده و حکم اعدامم را
ابلاغ کردند و همانجا نسبت به آن اعتراض کردم ولی دوستانم را
چند ماه دیگر به اطلاعات بردند و بعد از چند ماه حکم آنها
ابلاغ شد. دو سال تمام در سلول انفرادی زندان که به آن قرنطینه
می گویند تحمل شکنجه و توهین نمودم تابستان سال 1371 اعدام ملا
جاسم اجرا شد و سال 1372 ایوب را اعدام کردند و پس از آن مرا
صدا زده و گفتند که حکم اعدامت نقض شده و بلافاصله به زندان
تبریز منتقل گشتم از سال 1372 تا سال 1374 دربند سیاسی زندان
تبریز بودم بغیرازمن همه از بچه های کومله، فدائیان خلق،
مجاهدین و توده ای ها بودند برایم بسیار جالب بود بعد از دو
سال زندگی در وحشت بازجویی و شکنجه وسلول انفرادی در چنین جمع
پاکی حضور می یافتم فراموش نمی کنم که یکبار بخاطر انفجار در
حرم امام رضا سر همه ما را تراشیدند و برای سه ماه علاوه بر
ممنوع الملاقات بودن از رفتن به هواخوری و حمام محروم شدیم چه
زندگی وحشتناکی بود در طول این سه ماه تمام بچه ها به قارچ و
بیماری های دیگر
پوستی مبتلا شدند از جوندگان و کک وشپش هم که دیگر نباید پرسید
...
سال 1374 دوباره مرا به زندان ارومیه آوردند بی خبر از همه چیز
و همه جا در آنجا به دادگاه برده و بدون هیچ دلیلی برای من
پرونده ای دال بر قاتل بودن من تنظیم کرده بودند من هم که تا
آن لحظه از این اتهام تازه بی خبر بودم در حضور قاضی اظهار بی
اطلاعی کردم و تا سال 1379 در گیرودار این پرونده بودم و سال
1379 به من ابلاغ شد که بخاطر شرکت در قتل به ده سال زندان
محکوم شده ام داد و بیدادم به جایی نرسید چند ماه بعد از ابلاغ
این حکم دلخوش از اینکه یک سال دیگر آزاد می شوم و نه سال
زندان کشیده بودم بازهم بی خبر از همه جا مرا به دادگاه انقلاب
بردند و بخاطر عضویت در حزب دمکرات به 15 سال زندان محکوم
کردند بعد از نه سال رنج و زجر زندان و دو سال و چند ماه
انفرادی و قرنطینه چنین می نمود که داستان دادگاهی هایم به
پایان می رسید دادگاهی که هیچگاه وکیلی نداشتم و هیچگاه
نتوانستم از خودم دفاع کنم. تمام مدارک آن ورقه کاغذهایی بود
که در بازجویی ودر زیر مشت ولگد وسیم های کابل یکی از بازجوها
انگشتم را می گرفت و برآنها مهر می زد حتی نتیجه این دادگاهی
ها و محکوم شدن ها هیچگاه ورقه ای از کاغذ که دال بر محکومیتم
باشد دادنامه ای و یا هر سند دیگری را ندیدم و دریافت نکردم هر
آنچه را که برمن تحمیل کردند وبدان محکوم شدن شفاهی بود که
ماموری از زندان یا اطلاعات می آمد و آنرا می گفت و می
رفت.اکنون در حین نوشتن این نامه آذرماه 1390 بعد از تحمل 20
سال و 4 ماه زندان هیچگاه مرخصی نرفتم در همین زندان مادرم یک
برادر و یک خواهرم را از دست
دادم حتی برای مراسم ختم این عزیزانم هم برخلاف آیین
نامه داخلی زندان که می بایست تحت الحفظ مرا برسر جنازه
عزیزانم می برند این کار را هم نکردند و هنوز هم پایان حبس و
تاریخ خاتمه حبسم را رسما و کتبا به من ابلاغ نکرده اند.اکنون
از بازرس ویژه حقوق بشر سازمان ملل، دیدبان حقوق بشر و مجامع
جهانی وملی حقوق انسان و همه انسان های آزاد و آزادی خواه و
وجدان های بیدار در سراسر ایران و جهان درخواست دارم که نه
اینکه فقط برای آزادی من کاری بکنند که با تحقیق پیرامون روند
دادگاهی و تباه شدن بیست سال از عمر و جوانیم در زندان های
جمهوری اسلامی ایران اجازه ندهند که جوانان دیگر از این سرزمین
چنین عمر و جوانی خود را بر اساس ادعا و ادله بی اساس تباه شود
آنچه که ذکر کردم یکی از هزار و قطره ای از دریای مصیبت هایی
است که من در این سلول ها و زندان ها کشیده اند هرچند ممکن است
که دوباره بخاطر نوشتن این نامه گرفتار انفرادی و بازجویی شوم
ولی همین برایم بس است که گوشه ای اندک از ظلم ها و بی عدالتی
هایی که برمن و دیگر زندانیان رژیم جمهوری اسلامی گذشته و می
گذرد را به گوش شما ومردمم برسانم.
با درود عثمان مصطفی پور
آذر 1390 ----
ضرب وشتم وحشیانه زندانی سیاسی مصطفی اسکندری
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"
ضرب وشتم وحشیانه زندانی سیاسی مصطفی اسکندری در سالن ملاقات
زندان گوهردشت کرج.
روز پنجشنبه 25 آذر ماه زندانی سیاسی مصطفی اسکندری هنگامی که
قصد داشت نسخۀ داروئی که پزشک بهداری برای وی
تجویز کرده بود و رئیس بهداری زندان آن را برای تهیۀ
دارو از بیرون
از زندان مورد تایید قرار داده بو به مادر پیرش برای تهیۀ
داروی تجویز شده، بدهد، مورد یورش و ضرب و شتم پاسداران سالن
قرار گرفت.
یکی از پاسداران سالن ملاقات تحت عنوان اینکه این نسخه باید
مورد تایید مسئول وزارت اطلاعات در سالن ملاقات قرار گیرد مانع
دادن نسخه به مادرش و
ملاقات با وی
شد.در حالیکه طبق روال معمول نسخۀ پزشکی می بایست فقط مورد
تایید رئیس بهداری زندان قرار گیرد.
زندانی سیاسی مصطفی اسکندری نسبت به ممانعت از دادن نسخه
و ملاقات کابینی با مادر پیرش اعتراض نمود.پاسدار مذبور
اقدام به توهینهای رکیک خانوادگی،هل دادن و فریاد زدن به این
زندانی نمود.همزمان تالیوردی رئیس بند 4 زندان گوهردشت کرج
بسوی زندانی سیاسی مصطفی اسکندری حمله ور گردید و او را آماج
مشتهای خود قرار داد و وی را تهدید به انتقال به سلول انفرادی
شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج نمود.
اخیرا برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی
تحت عنوان اینکه بهداری زندان بعضی از داروهای
زندانیان سیاسی را نمی تواند تامین کند و خود آنها از
طریق خانواده هایشان باید تامین کنند وادار می کند که زندانیان
سیاسی خود اقدام به تهیۀ داروها ی خود نمایند.این در حالی است
که زندان مسئول دارو و درمان زندانیان سیاسی است.
مادر پیر زندانی سیاسی مصطفی اسکندری علیرغم طی مسافت طولانی
برای دیدن فرزندش از پشت شیشه ها کدر و میله های فلزی کابین
مراجعه کرده بود و ساعتها در انتظار بسر می برد از دیدار با
فرزندش محروم گردید و او بدون ملاقات به منزل بازگشت.
تالیوردی رئیس بند 4 زندان گوهردشت کرج که در آن زندانیان
سیاسی اسیر هستند یکی از سرکوبگران و شکنجه گران این بند می
باشد و اعمال سرکوبگران از طریق این فرد علیه زندانیان سیاسی
اعمال می شود.
از طرفی دیگر روز گذشته زندانی فرهنگ پور منصوری که مدتها است
از ناراحتیهای حاد جسمی رنج می برد با فریب به وی گفته شد که
برای درمان قصد دارند او را به بیمارستان لقمان الدوله انتقال
دهند اما او را بجای
بیمارستان لقمان الدوله به بیمارستان روانی
امین آباد ورامین
منتقل کردند . این بیمارستان محل نگهداری بیماران روانی خطرناک
می باشد. ولی با مقاومت شدید او مواجه شدند و پس از چند ساعت
ناچار شدند که او را مجددا به بند 4 زندان گوهردشت کرج
بازگردانند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یورش وحشیانۀ ،ضرب وشتم و
ممانعت از ملاقات کابینی مادر سالخورده با فرزندش را محکوم می
کند و از کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر مراجع
بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی
فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل برای گرفتن
تصمیمات لازم اجرا می باشد.
فعالین حقوق بشر
و دمکراسی در ایران 24 آذر 1390 برابر با 15 دسامبر 2011
|
||||