|
|||||||
"ملت ایران و ملت گرایی ایرانی"
از سپیده دم تاریخ،ملت ایران با فرهنگ پربارخودوبا اندیشه ها وهنجارهایی که
رفتارخاص جامعه ی ایرانی را از دیگرجامع هاممتاز کرده است،به عنوان مّّّلتی
یکپارچه،زنده وهدفداردرجامعه ی جهانی،جای ویژه ی خودرا در جهان ملت ها به
دست آورده است. بالندگی اندیشه ها و استمرار آن هنجارها موجب شده است که
خودآگاهی مّلی ایرانیان درطی تاریخ ودرپهنه ی فلات ایران ازپامیر تا دجله
وازقفقازتا خلیج پارس،از هزاران سال پیش به این سو به عنوان یکی
ازعناصراصلی چهره نمودن مّلت ایران وآرمان ملت گرایی ایرانی،تکوین یابد.
این امتیاز باعث شده است که ملت ایران فراترازقوم و قبیله و مقوله هایی این
چنین باشد ومنافع و مصالح ملی حاصل جمع ریاضی منافع افراد،اقوام و گروه های
اقتصادی و ذی نفوذ تلقی نگردد.
تکاپوهای فرهنگی ایرانیان باشنده درفلات ایران موجب ایجاد گستره ی فرهنگی
ایران،از بخش هایی از چین تا قلب اروپا و از هند تا آفریقا گشته است که
درنتیجه درجای جای این منطقه وسیع،آثارتمدن و فرهنگ شکوفای ایرانی چشم ها
را می نوازد. بدون شک بهره گیری ازفرهنگ ایرانی ازسوی مردم این پهنه از
جهان،به سبب ویژگی های انسانی این فرهنگ برای همه ی آدمیان گیتی است.
پراکندگی فرهنگ بالنده وانسانی ایرانی دراین منطقه عامل پیوند بیشتر با هم
اندیشان و پایداری و ماندگاری ایران در گذر زمان به شمار می رود و آنگاه که
سخن از قدرت ملی ایران به میان می آید علاوه بر عوامل
جغرافیایی،اقتصادی،نظامی،انسانی وسیاسی،همانا تمدن و فرهنگ دوران ساز
ایرانی است که موقعیتی ویژه برای ملت ایران در جهان ملت ها فراهم نموده
است. تاریخ ایران، تاریخ شاهان و فرمانروایان نیست،بلکه تاریخ ادب، و
هنر،اندیشه،زبان ها وآیین های گونا گون به شمار می رود.
از دوران باستان تنوع زبانی، آیینی و فر هنگی مردم ایران موجب شده است که
ایرانیان درباورهای خود مردمانی آزاده و اهل مدارا باشند که خود علت اصلی
وحدت و وحدت سیاسی ایران زمین به حساب می آید.
آنچه که بیشتراندیشمندان غربی درباره ی" ملت"و"ملت گرایی
"گفته و نوشته اندبا نحوه ی شکل گیری ملت درایران مطابقت ندارد وصدق نمی
کند خودآگاهی ملی که از عوامل اصلی ایجاد تفکر"ملت گرایی ایرانی"و بالندگی
ملت در ایران است،درطی تاریخ مدون ومشخص این ملت یکپارچه و درپهنه ی فلات
ایران تکوین یافته است،در صورتی که در اروپا پس از پیدایی جامعه ی صنعتی و
پیوند اقتصادی و سیاسی واحد های پراکنده جمعیتی در روند ملت سازی به
وسیله دولت ها،یکپارچگی نسبی فرهنگی وقومی امکان پذیر شد .واحد های
ملی در اروپا پس از ملت سازی به وسیله ی دولتها ایجاد شدند در صورتی که در
ایران، ملّت بود که دولت ها وحکومت ها را سر کار می آورد و یا ساقط می کرد.
هگل
فیلسوف بزرگ آلمانی، ایرانیان را" نخستین قوم تاریخی "و شکل
گیری دولت در ایران را "کهن ترین نظام سیاسی عالم "می داند.
آنچه که در اروپا و بعد از1789،به نام ملت رخ نمود تلاش برای توجیه هدف های
استعماری در دیگر سر زمینها بود که نه ملت گرایی بلکه اروپا محوری بود
اروپا محوری که در پشت ماسک ملت گرایی پنهان شده بود فقط با استعمارآسیا
وآفریقا دوام می یافت. طبق دانسته های موجود دولت های اروپایی برای ساختن
آمریکا تنها در درازای دو سده یعنی از 1600 تا 1800 میلادی در حدود هیجده
میلیون انسان را به بردگی کشاندند.
این در حالی است که بنا بر گواهی الواح گلی موجود در تخت جمشید همه
ی کارگرانی که در ساخت این بنای عظیم شرکت داشتند دستمزد واقعی خود
رادریافت می کردند.
توجیه جهان خواری آن هم بر مبنای ملیت، گونه ای وارونه و دروغین از ملت
گرایی است وتکاپوهای نازیسم وفاشیسم وتوسعه طلبی های
امپریالیستی بر پایه ی به اصطلاح جهان گرایی مبتنی بر ملیت،به
هیچ وجه با منافع ملی دیگر کشورها ساز گار نیست .
دشمنان ملتها با پراکندن مکتب واره هایی چون" انترناسیونالیسم،
کاپیتالیسم جهان گرایی، جهان وطنی، فراماسونری وکمونیسم ودهها
دستاویز دیگر فقط درپی منحرف کردن مردمانی هستند که درکشورهای استعمارزده
زندگی می کنند. مردمانی که می خواهند ملت خود را ازاسارت برهانند و وضع
موجود را دگرگون کنند. "برخی تصور می کنند که دوران ایدئولوژی ملت
گرایی به سرآمده است در صورتی که دوران حکومت های سر کوبگربه بهانه اید
ئولوژی به سرآمده است."
سیاست های استعماری در گذرزمان به امپریالیسم تبدیل شد و اکنون جهان با
گونه های جدید ازامپریالیسم روبرو است که با بهره گیری از سیاست کشتی ها ی
توپدار دوران استعمار به استفرار نیرو در سرز مین دیگران می پردازد و نیز
با سوء استفاده از ارتباطات جهانی و مطرح کردن مقوله ی جهانی شدن اختیار
منابع حیاتی کشور های عقب نگه داشته شده را در دست می گیرد. دربرابراین
وضع، فقط آگاهی و عزم ملی مبتنی بر ملت گرایی می تواند زندگی
ملت ها را از گزند این غول جدید در امان دارد.
ملتها درپهنه گیتی باید آزاد ازقیدوبند های استعماری وامپریالیستی و درکنار
یکدیگربا صلح و صفا و به دوراز جنگ و خون ریزی و توسعه طلبی زندگی کنند و
مردم باید با برگزیدن و گماشتن حکومت های مردم سالار که به استقلال میهن،
بالندگی ملت،آزادی مردم وزندگی شایسته برای انسان ها باور داشته باشند
آینده ای بهتر از گذشته و حال برای آینده گان فراهم کنند.
مردم حلقه ای از زنجیر به هم پیوسته ی ملت به شمار می آیند که در زمان حال
زندگی می کنند و با مردمان پیشین وآنها که درآینده خواهندآمد پیوندی نا
گسستنی دارند.
بنا براین چناچه حکومتی ستمگری پیشه کند و حقوق انسانی و ملی مردم را
نادیده بگیرد در برابر ملت یعنی مجموعه ی مردم گذشته، حال و آینده و نیز در
برابر میهن یعنی زیستگاه ملت، مسئول و محکوم است.
همه ی امکانات میهن متعلق به ملت است و هیچکس حق نداردآن را جز در طریق
یکپارچگی میهن واستقلال سیاسی،اجتماعی واقتصادی وزنده نگهداشتن ملت وآزادی
و رفاه مردم به کار گیرد. همه فرزندان میهن با یکدیگر برابرند و باید از
امکانات برابر جهت پرورش استعداد خود ودرتمام دوران زندگی بهره مند
باشند.بدین گونه هیچ گاه زالو هایی که فقط با مکیدن خون انسانها ی بی گناه
توان زندگی انگلی می یابند فرصت ظهور پیدا نمی کنند .
ملت گرایی ایرانی"
به عنوان مکتبی که در جریان تاریخ ایران و جهان از آزمایش حقانیت و درستی
راه خود سر فراز برآمده است، به عنوان مکتب مترقی استقلال طلب،آزادی خواه و
مخالف بهره کشی از انسان ها با هرآنچه ضدایران وایرانی است می ستیزد و سال
هاست که با موضع گیری های روشن و دست های باز وبدون پرده پوشی درعرصه های
زندگی ایرانیان حضور دارد وبه هیچ وجه قصد خروج از دل فرزندان میهن ندارد
راستی و درستی و زیبایی در ایران دوستی است و دروغ و کژی و پلیدی و پلشتی
در ضد ایران و ایرانی بودن است . بنا برآموزه های این مکتب،هر که صمیمانه
ملت ایران را می ستاید دوست است و هر که چشم طمع به میهن ایرانیان را دارد
دشمن است.
"ملت گرایی ایرانی"
صریح و بی پرده است و بی ابهام موضع گیری می کند و آشکار سخن می گوید،ازاین
رو در بر خورد با دیگران،دیپلماسی را فقط و فقط برای حفظ منافع و مصالح ملی
ایران می خواهد و ترس خوردگی و مسامحه کاری و کوتاه آمدن را گناهی نا
بخشودنی می شمارد. برای تامین قدرت ملی باید ضمن تامین و افزایش توان
بازدارندگی آمادگی رزمی جهت مقابله با یورش هر دشمن متجاوز به میهن مقدس،یک
سیاست خارجی پویا وغیرانفعالی که حفظ استقلال همه جانبه و تامین منافع ملی
ایران و جلو گیری از تسلط خارجی را به عنوان یک اصل راهبردی مورد توجه قرار
دهد، اتخاذ گردد.
فقط ایرانیانی توانایی اجرای چنین سیاستی را دارند که به قدرت ملت باور
داشته باشند و به میهن و ملت ایران صمیمانه عشق بورزند و به هیچ قدرت خارجی
وابسته نباشند.
"ملت گرایی ایرانی"
خواستار وحدت ملی است و وحدت ملی با پاسخ درست به ندای ملت چند هزار ساله ی
ایران امکان پذیر است. این مکتب خواستار همبستگی و یکپارچگی فرهنگی و
همگرایی سر زمین های ایرانی تبار است که شوربختانه با " تبرتقسیمی"
به وسیله استعمارگران و امپریالیستها از یکدیگر دورافتاده اند.
ایرانیان باشنده درفلات ایران باعشق وعلاقه به یگانگی آشکارساخته اندآنگاه
که سخن از یکپارچگی و همگرایی است،پاسخ مثبت داده اند و زمانی که از تفرقه
گفته آید خسشمگین و نا خشنود شده اند. وحدت فقط با زورامکان پذیر نیست،
بلکه با شناخت دقیق خواسته های ملت وعمل صادقانه میسر است.وحدت طلبی
به هیچ وجه اهداف توسعه طلبانه ندارد ،بلکه دارای هدف های کاملا ایرانی و
انسانی است.
"ملت گرایی ایرانی"
می آموزد که هر قدرت بیگانه که به هر دلیل و به هر نقطه از سر زمین ایران
یورش آورد،باید با پاسخ توفنده وویرانگرتا نابودی متجاوز رو برو شود .حفظ
استقلال و تمامیت ارضی میهن و پاسداشت حقوق تاریخی و منافع ومنابع و مصالح
ملی ایران وظیفه ی مردم و حکومتگران است و در این راه هر که تعلل ورزد
خیانت کرده است و شایسته ی نام ایرانی نیست.
رویداد های دو قرن اخیر نشان می دهدآنگاه ملت ما آسیب پذیرشد که حاکمان
نالایق ،خود سر، یکه تاز و تهی مغز بر این سر زمین حکومت کرده اند.آن نفرین
شدگان ابدی که فقط درپی خواستهای حقیر و پلید خود و اطرافیان حقیر تر از
خود بودند، در نهایت سراز لانه های پلشت وابستگی به بیگانه درآوردند وسر
انجام چونان تکه سنگی مزاحم که بر سر راه ملت افتاده بود ند با اراده ی ملت
به سویی پرتاب شدند .
جدا شد ن قفقاز درجنگ های ایران و روسیه ،جدایی هرات از مام
میهن به توطئه ی انگلیس و روسیه،تو طئه ی تقسیم ایران بین آن دو قدرت
بیگانه ،ترسیم جدید نقشه ی مرزهای ایران به وسیله ی آن استعمار گران،جدایی
دردناک بحرین از پیکر ایران که این باربا شرکت آمریکا و انگلیس و سازمان
ملل و همراهی شوروی سابق انجام پذیرفت،همه و همه حکایت از مطامع بیگانگان و
زبونی و وابستگی حاکمان آن روزگاران دارد .در طی این مدت مردم و نخبگان
میهن پرست معترض با سر کوب بی رحمانه و زندان و قتل روبرو شدند اما این
اعتراض همیشگی است و تا اتحاد دوباره ی همه ی سر زمین های ایرانی ادامه
خواهد داشت.
آزادی چونان جان در کالبد انسان هاست. بدون آزادی دل ها می فسرند و جان ها
خسته می شوند، اندیشه ها می پژمرندوانسانیت تحقیرمی شود. مخالفان
آزادی،انسان ها را برده می خواهند تا خواسته های خود را برآنان تحمیل کنند
و برده ها را یارای اعتراض نباشد. ستیز بین
زورگویان و مردمی که می خواهند انسان باشند از هزاران سال پیش تا
کنون وجود داشته و تا استقرار"مردم سالاری" ادامه خواهد داشت.آزادی،استقلال
و عدالت اجتماعی گر چه به ظاهر سه مقوله ی جدا از یکدیگر به نظر می آیند،
اما در اصل به هیچ وجه قا بل تفکیک نیستند. تعریف جدا گانه ی هر یک ازآنها
بدون در نظر گرفتنن آن دوی دیگر تعریفی ناقص و نا رساست. به گواهی تاریخ
ازآن جهت می توان ملت ایران را ملتی زنده نامید که در جریان زندگی چندین
هزار ساله ی خود برای به دست آورد ن و حفظ آزادی،استقلال و عدالت اجتماعی
کوششی بر دوام داشته است. در شرایط امروزین، مردم سالاری در بر دارنده ی
تمامی آرمان های تاریخی ملت ایران می باشد.
همه مردم ایران ازآنجا که حلقه ای
از زنجیر به هم پیوسته ی ملت بزرگ ایران به شمار می روند،تلاش همه جانبه و
هماهنگ و هدفدار خود رادر صف هایی به هم فشرده برای رسیدن به آرمان های ملی
ایرانیان،آن هم بدون در نظر گرفتن فرق های قومی و قبیله ای به کار می برند.
آنچه که این روزها در مورد اقوام گفته می شود،مقو له ای ساخته و پرداخته
دشمنان ایران و انحرافی و ضد ملی است.
همه ی مردم ایران به حق خواستار
شرایطی هستند که درآن آزادی های فردی و اجتماعی مبتنی بر ویژگی های
آرمان" مردم سالاری" وجود داشته باشد،که آن هم جز از طریق حضورگسترده حزب
های آزادو متعهد به استقلال ایران،آزادی و عدالت اجتماعی امکان پذیر نیست.
"ملت گرایی ایرانی"آزادی
را جا نمایه ی مردم سالاری می داند .اصل برآن است که ایرانی به منافع و
مصالح ملی می اندیشد،از این رودربند کردن اندیشه نقض حقوق ملت به شمار می
آید. حکومت ها باید بر میثاقی که با ملت بسته اند وفادار باشند. آنگاه که
حکومت ها از تعهد خود سر
پیچی کنند چگونه می توانند انتظار داشته باشند حکومت شوندگان که طرف دیگر
میثاق هستند به تعهد خود عمل کنند ؟
تاریخ ایران و جهان نشان می دهد که یکه تازی و اقتدار گرایی حکومت ها و
نادیده انگاشتن حقوق ملت و سر کوب اندیشه ها سرانجام خوبی برای تشنگان قدرت
نداشته است و کسانی که در جهت مخالف خواسته های ملت و مردم حرکت کرده اند
بنا بر ضرورت تاریخ سر نوشت و پایانی مشابه یا فته اند.
"ملت گرایی ایرانی"
به ما می آموزد که انسان درملت و ملت در انسان وآرمان های انسانی معنا می
یابد. از این رو هرکه به ایرانی
ستم روا دارد به همه ی ملت ایران ستم ورزیده است.
کلیت ملت در برابر هر ایرانی خسته، گرسنه ناتوان،
بیمار،
بی سر پناه و محروم از
آموزش مسئول است،زیرا همه ی فرزندان میهن حق دارند به گونه ای برابر از همه
ی امکانات میهن و دستاوردهای ملت برای شکوفایی استعداد خود بهره گیرند.
ازاین رو ملت باوری همان انسانیت ناب است که دانشمندان و عارفان بزرگ ایران
که از دیوان و ددان ملول و در عذاب بودند در روز روشن و با چراغ به دنبالش
می گشتند.
براین اساس ما براین باوریم که ملت ایران،دریک ساختاردموکراتیک برپایه ی
حاکمیت ملت خواهندتوانست به آزادی،برابری وآبادانی رسیده وهمه باشندگان این
سرزمین ازهرتیره ومذهبی می تواننددریک همبستگی گسترده با باورمندی به ارزش
های میهنی به این مهم دست یابند.
ایران سرافراز در
جهان
جهان به ایران سرافراز
دبیرخانه حزب ملت ایران
|
|||||||