هجده سال پس از قتل فروهرها

هدف جمهوری اسلامی از کشتن داریوش و پروانه فروهر حذف هر گونه حرکت ملی و دموکرات و سکولار در جامعه ایران بود، به گونه‌ای که حیات سیاسی ایران به رقابت‌های درون حکومتی منحصر بماند

در تاریخ معاصر ایران، قتل داریوش و پروانه فروهر بی‌شک یکی از مهم‌ترین ترورهای رهبران سیاسی اپوزیسیون درون کشور بوده است ــ قتلی که واکنش گسترده مردم را در پی داشت و منجر به تظاهرات مردمی بر ضد حکومت پس از هفده سال سکوت شد. چه عواملی باعث شد تا نظام جمهوری اسلامی تصمیم به قتل داریوش و پروانه فروهر بگیرد؟

اگر به صحنه سیاسی کنونی ایران نیک بنگریم، می‌بینیم که، جز دو نیروی اسلام‌گرای تندرو و میانه‌رو، نیروی سیاسی عمده و جدی دیگری وجود ندارد. ایرانیان در بهترین شرایط و در صورت اذن ولی‌فقیه مخیرند که، از میان این دو جریان اسلام‌گرا، که هر دو معتقد به قانون اساسی و ولایت فقیه‌اند، یکی را برگزینند؛ راه سومی برای آنان باقی نمانده است. حتی برخی از نیروهای به‌ظاهر سکولار نیز در زیر سایه نیروهای میانه‌روی اسلام‌گرا گرد می‌آیند و از آنان حمایت و در میدان ایشان بازی می‌کنند. صحنه سیاسی درون ایران چنان خالی شده است که هاشمی رفسنجانی، معمار جمهوری اسلامی کنونی و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، برای برخی از مردم نقش رهبر اپوزیسیون را پیدا می‌کند و برخى از مردم به لیست امیدى امید مى‌بندند که هجده سال پیش چیزى جز یک کابوس یا شوخى زشت معناى دیگرى براى مردم ایران نمى‌توانست داشته باشد. مردم را، برای جلوگیری از انتخاب مثلث جیم، تشویق به فرستادن جنایتکارانى مانند درى نجف‌آبادى و ری‌شهرى به مجلس خبرگانى مى‌کنند که وظیفه‌اى جز حاکمیت انحصارى روحانیت بر کشور ندارد و رفتن این جنایتکاران به مجلس خبرگان را یک پیروزى براى مردم ایران مى‌خوانند! اگرچه که همین اعضای جنایتکار لیست امید جنتی را به ریاست مجلس خبرگان برمی‌گزینند تا تحقیر مردم کامل شود. نیروهاى اپوزیسیون درونزاد جمهورى اسلامى، یا همان اصلاح طلبان، آرزوها و سطح مطالبات مردم ایران را به ابتذال و حقارت کامل کشانده‌اند. این وضع برای کشوری مانند ایران، که دارای مردمانی بافرهنگ و پیشروست و در آغاز سده بیستم انقلاب مشروطه را به خود دیده، بسیار دردناک است. این در حالی است که در صحنه سیاسی همه کشورهای مسلمان، که پیشینه‌ای در فعالیت‌های حزبی داشته‌اند، همواره نیروی سکولار نیرومندی حضور دارد.

داریوش و پروانه فروهر، که برجسته‌ترین رهبران طیف ملی بودند، شخصیت‌هایی بودند که می‌توانستند جریانی سوم، مستقل از جریان‌های درون جمهوری اسلامی، در درون کشور ایجاد کنند. از زمان پایان جنگ ایران و عراق، داریوش و پروانه فروهر بی‌پروا و دلیرانه همواره می‌کوشیدند که جو مرگبار و گورستانی حاکم بر کشور را بشکنند. آنان همه مؤلفه‌های لازم برای تبدیل شدن به نیرویی سوم و ارائه راه حلی متفاوت را داشتند؛ و هدف جمهوری اسلامی از کشتن آنان حذف نیروی سوم و محدود نگاه‌داشتن صحنه سیاسی کشور به بازی‌ها و صحنه‌آرایی‌های درون نظام بود.

داریوش فروهر گفتمانی کاملاً مستقل از جریان‌های اصلاح‌طلب و اصول‌گرای جمهوری اسلامی داشت. او به‌شدت طرفدار جدایی دین از دولت بود و می‌گفت: «در جهان امروز، درآمیختن دین و دولت بدترین قانون‌هاست، نارساترین قانون‌ها را پدید می‌آورد.» داریوش فروهر در میدان جمهوری اسلامی بازی نمی‌کرد. او نه قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول داشت و نه نظام جمهوری اسلامی را. او می‌گفت: «کل نظام جمهوری اسلامی پذیرفتنی نیست، فارغ از اینکه چه کسانی دست‌اندرکار آن‌اند.»

به نظر او، برای اینکه نیرویی سوم در ایران شکل بگیرد، نباید وارد بازی‌های ضددموکراتیک درون‌حکومتی شد؛ به ویژه آنکه برگزاری انتخاباتی آزاد در درون جمهوری اسلامی ممکن نیست. او می‌گفت: «یکی از ترفندهای یکه‌تازان برکرسی‌قدرت‌نشسته در ایران این است که هر از چندگاهی یک نمایش انتخاباتی برگزار کنند و ظاهر آراسته به فرمانروایی خود بدهند.» فروهر می‌گفت: «به هیچ وجه، به گمان من، ‘انتخابات آزاد’ در جمهوری اسلامی، که نظامی است واپس‌گرا و سرکوبگر، امکان ندارد.»

او به جای شرکت در انتخابات غیرآزاد جمهوری اسلامی، که با نظارت استصوابی عده‌ایی روحانی واپس‌گرا و بعضاً جنایتکار و در چارچوب قانون ضددموکراتیک ولایت فقیه برگزار می‌شد، خواهان همه‌پرسی برای تدوین قانون اساسی جدید بود: «باید قانون اساسی دیگری را طلب کرد ــ قانون اساسی‌ای که دربرگیرنده حقوق ملت باشد؛ قانون اساسی‌ای که حیثیت ذاتی بشر را آن چنان که در جهان شناخته شده است پاس بدارد… قانون اساسی تازه ایران باید بر پایه جدایی دین از دولت باشد؛ و این قانون اساسی را یک هیئت برگزیده مردم بایستی تهیه و تدوین کند و سپس به همه‌پرسی بگذارند.»

خلاصه سیاست راهبردی فروهر درباره جمهوری اسلامی این بود: «جمهوری اسلامی را از درون نمی‌توان شکافت و در آن سهمی پیدا کرد؛ بلکه باید یک سامان مردم‌سالار را پافشارانه از بیرون جمهوری اسلامی خواستار شد»؛ و برای این کار، «باید مردم را به صحنه رودررویی با جمهوری اسلامی به میدان آورد.» او می‌گفت: «به هیچ وجه نباید قهر سنگین مردم را نسبت به این سامان یکه‌تازانه ضدایرانی کم کرد؛ بلکه باید کوشید که این قهر سنگین، اما خاموش، به یک پرخاش و خروش همگانی بدل شود و دشمن را ــ دشمنی که همه چیز ایران را به بازی گرفته را ــ بازپس زد.»

دلیری و صراحت کلام در برابر جمهوری اسلامی ویژگی داریوش و پروانه فروهر، این دو رهبر برجسته سیاسی، بود. واقعیت این است که در آن دوران هیچ نیروی سیاسی داخلی شهامت بیان این خواسته‌ها را نداشت. آنان در برابر فشارها و تهدیدهای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کوتاه نمی‌آمدند. در ایران، این ویژگی شوربختانه از کمیاب‌ترین ویژگی‌هاست؛ و این‌ها سبب شده بود که داریوش و پروانه فروهر زبان گویای ملت ایران در بیان خواسته‌های تاریخی‌شان شوند. مهم‌ترین عناصر گفتمان فروهرها عبارت بود از: «حقوق شهروندی»، «حقوق بشر»، «عدالت اجتماعی»، «دموکراسی»، «برابری حقوقی همه ایرانیان، فارغ از جنسیت و تبار و قوم و مذهب و زبان و نژاد»، «لغو مجازات اعدام»، «ایران‌گرایی».

داریوش و پروانه فروهر می‌کوشیدند که همه نیروهای سیاسی دموکرات و باورمندان به جدایی دین از دولت در درون کشور را متحد کنند و سازمان دهند. در این راه، اتحادی از حزب‌ها و نیروهای ملی، متشکل از ۴ سازمان سیاسی، پدید آوردند. داریوش فروهر تنها کسی بود که در آن‌زمان توانایی متحد کردن و رهبری جریان ملی و دموکرات و سکولار درون کشور را داشت.
به طور خلاصه می‌توان گفت که داریوش فروهر در پی سازمان دادن جریانی سوم ــ جدا از اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان ــ بود که از راه جنبش‌های اجتماعی بتواند جمهوری اسلامی را به عقب براند و سامانی مردم‌سالارانه در ایران برقرار سازد.

هدف جمهوری اسلامی از کشتن داریوش و پروانه فروهر حذف هر گونه حرکت ملی و دموکرات و سکولار در جامعه ایران بود، به گونه‌ای که حیات سیاسی ایران به رقابت‌های درون حکومتی منحصر بماند.

هجده سال پس از قتل پروانه و داریوش فروهر، سخنان آنها همچنان به روز است. جامعه ایرانى نیاز دارد که یک بار براى همیشه از چارچوب گفتمانى جمهورى اسلامى و دو جناح همیشگى اش برون آید تا بتواند دوباره کرامت خود را بدست آورده و با کنارزدن جمهورى اسلامى بر سرنوشت خویش حاکم گردد.

از: گویا

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل