چهار ویژگی متمایز کننده‌ خیزش دی ۹۶: جدال با کابوس مستقر

دوشنبه, 18ام دی, 1396
اندازه قلم متن

خیزش دی ماه ۹۶ با گستردگی قابل توجه (حدود ۱۰۰ شهر) و شعارهای روشن ضد حکومتی، ضد روحانیت و هواداری از نظام پادشاهی بسیاری از ناظران مسائل ایران را شگفت‌زده کرد. این خیزش مشترکاتی با دیگر جنبش‌ها و اعتراضات در ۱۵۰ سال گذشته در ایران دارد، مثل تفاوت در شعارها و مطالبات آغازین و انتهایی آن، اصرار حکومت به بردن آنها به سمت خشونت، و نسبت دادن آنها به خارجی‌ها.

حرکت اعتراضی با اشاره به مشکلات معیشتی آغاز شد اما به نفی نظام انجامید همان طور که جنبش سبز با “رای من کو” آغاز شد اما به نفی ولایت فقیه انجامید. حرکت اعتراضی سال ۵۷ نیز نخست از شاه می‌خواست سلطنت کند و نه حکومت اما به براندازی انجامید.

این جنبش هم مثل گذشته به بیگانگان نسبت داده شد: «طراح اصلی این پروژه، یک آمریکایی به نام مایکل اندریا، مسئول سابق مبارزه با تروریسم سازمان سیای آمریکا است و اتاق عملیاتی متشکل از سه ضلع آمریکا، صهیونیست و آل سعود نیز برای این ناآرامی‌ها تشکیل شده بود که به طور عمده، برنامه‌ریزی آن به عهده مایکل و یکی از افسران اطلاعاتی وابسته به موساد انجام می‌شد و هزینه آن هم به عهده آل سعود بود.» (محمد جعفر منتظری، دادستان کل کشو، انتخاب، ۱۴ دی ۱۳۹۶)

اما خیزش دی ماه ۹۶ دارای ویژگی‌های خاص خودش بوده است. در ادامه به چهار ویژگی متمایز کننده‌ این حرکت اشاره می‌کنم.

اولین خیزش کاملا غیر مذهبی در ایران

در طول ۱۱۰ سال اخیر از جنبش مشروطیت تا جنبش سبز حداقل بخشی از شعارها مذهبی بوده‌ یا رنگ و بوی مذهبی داشته‌اند. جنبش دی ماه ۹۶ برای اولین بار از شعارهای مذهبی تهی است. “الله اکبر” و “یا حسین”‌هایی که در جنبش سبز به گوش می‌رسید کاملا در این حرکت غائب هستند. به نظر می‌آید که چهار دهه آموزش ایدئولوژیک هر روزه در مدارس و مساجد در اقصی نقاط کشور حداقل برای اقشاری از جامعه به بن بست کامل برخورده است چون جوانان این مناطق در احساساتی‌ترین لحظات زندگی خود هیچ تمسکی به دین ۱۴۰۰ ساله‌ی وارداتی نمی‌کنند. هنگامی که یک بسیجی در آبیک قزوین در گردهمایی معترضان شعار الله اکبر می‌دهد معترضان نخست وی را هو می‌کنند و بعد وی را مکررا “بی‌شرف” می‌خوانند.

برای دینداران نیز روشن است که این حرکت در پی جمع بساط دین از حوزه‌ی سیاسی و قدرت است. حتی یک روحانی در این جنبش حضور نداشته است. در جنبش سبز تعداد اندکی از روحانیون حضور داشتند چون این جنبش در آغاز اصل نظام را هدف قرار نمی‌داد و یکی از جناح‌های حکومتی در آن فعال بود. البته جنبش سبز نیز در ادامه به نفی اصل نظام رسید.

علیه روحانیت شیعه

در خیزش‌های دیگر حتی تا جنبش سبز معترضان تلاش می‌کردند در دیدار با مراجع شیعه یا نامه‌نویسی آنها را با خود همراه کنند. در دوران جنبش سبز صدها تقاضای دیدار و نامه خطاب به روحانیون نوشته شد. خیزش دی ماه ۹۶ نشان داد که نه تنها معترضان از روحانیت شیعه قطع امید کرده بلکه علیه امتیازات آنها به پا خواسته‌اند. آنچه در همه‌ی اعتراضات به گوش می‌رسید شعارهایی علیه “آخوندها” بود. این حرکت نشان داد که حداقل در بخش‌هایی از مناطق ایران روحانیت دیگر نه تنها مرجعیت اجتماعی ندارد بلکه منفور است. ناظران تحولات ایران این موضوع را از قبل می‌دانستند اما به دلیل عدم امکان نظرسنجی نمی‌توانستند آن را به مشاهداتی متکی سازند. حرکت اعتراضی این موضوع را از اندرون خانه‌ها به فضای عمومی آورد.

خیزش پابرهنگان شهرهای بسیار کوچک

بررسی مکان‌های اعتراض نشان می‌دهند که شهرهای بسیار کوچک در این حرکت بسیار تحرک بیشتری نسبت به شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها داشته‌اند. کسانی که در تظاهرات شبانه شرکت داشتند عمدتا جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله‌ای هستند که در زیر خط فقر زندگی کرده و هیچ امیدی به آینده ندارند. البته روحانیون حکومتی برای پرهیز از اتهام سرکوب فقرا و پابرهنگان معترضان را به قشر مرفه نسبت می‌دهند (علی سعیدی نماینده خامنه‌ای در سپاه، تسنیم ۱۳ دی ۱۳۹۶) اما این موضوع با واقعیات روی زمین همخوانی ندارد. بنا به گفته‌ی معاون امنیتی وزارت کشور بیش از ۹۰ درصد از کسانی که در ناآرامی‌های اخیر بازداشت شده‌اند جوان و نوجوان هستند، میانگین سنی آنها زیر ۲۵ سال بوده و عموما سابقه بازداشت قبلی ندارند. آنها تنها راه برای تغییر وضعیت خود را انحلال جمهوری اسلامی می‌دانند. استمرار رژیم برای آنها استمرار فلاکت و فقر ناشی از تبعیض و تحقیر است. اعتراضات دی ماه ۹۶ نشان داده است که شهرهای کوچک ایران ظرفیت بالایی برای جنبش‌های اجتماعی دارند.

انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن صنعت نفت، انقلاب سال ۵۷ و جنبش سبز همه جنبش‌های شهری (شهرهای بزرگ) بودند و شهرهای کوچک دور افتاده سهم چندانی در آنها نداشتند. این برای اولین بار است که مردم مناطق دور افتاده قدرت متمرکز در تهران و مراکز استان‌ها را به چالش می‌کشند. از همین جهت سرکوب آن نیز برای حکومت دشوارتر بوده است. حکومت تصور نمی‌کرد خیزشی از این مناطق شروع شود و از این جهت نیروی سرکوب آن بیشتر در مناطق شهری بزرگ متمرکز بوده است.

حرکت در تهران و مشهد و تبریز و شیراز و کرمان به سرعت تحت کنترل قرار گرفت چون حکومت ده‌ها هزار نیروی خود را به خیابان‌ها گسیل کرد اما در دورود و ایذه و قهدریجان کار سرکوب با سرعت پیش نرفت. در مناطقی از تهران تعداد نیروهای مستقر حکومتی حتی بیش از تعداد جمعیتی بود که به طور معمول در خیابان‌ها حرکت می‌کنند یا انتظار می‌رود برای تظاهرات بیایند. به علت حضور قدرتمندتر این خیزش در شهرهای کوچک و دسترسی کمتر به اخبار آنها پس از فیلتر شدن تلگرام و اینستاگرام تصور می‌شد که اعتراضات در پایان یک هفته تا حدی فروکش کرده است اما در روز هشتم این اعتراضات ادامه یافت چون حکومت علی رغم نمایش راهپیمایی‌های خودی نمی‌توانست سطح کشور را با نیروهایش پر کند.

فاصله گیری نهادهای مستقر از اعتراضات

در این دوره از حرکت‌های اعتراضی هیچ بخشی از نهادهای مستقر با آن همراهی نکردند. نهادهای مستقر آن چنان به بند ناف حکومت متصل شده‌اند که نمی‌توانند تصور بدیلی برای وضعیت موجود داشته باشند. در انقلاب سال ۵۷ بخش‌های قابل توجهی از کارکنان دیوانسالاری دولتی با روحانیت و بازار همراهی کردند. در جنبش سبز بخش‌هایی از دانشگاهیان، هنرمندان، ورزشکاران و بخشی از کارکنان اداری با این حرکت همراهی کردند چون جنبش از ابتدا حکومت را هدف قرار نداده بود. در خیزش اعتراضی سال ۹۶ همه‌ی نهادهایی که حتی کوچک‌ترین اتصالی به حکومت و منابع و رانت‌هایش دارند از آن فاصله گرفتند. آنچه در این اعتراضات بارز تر از همیشه بود قرار گرفتن اصلاح طلبان در سمت حکومت و تلاش آنها برای سرکوب هرچه سریع‌تر این خیزش بود (نگاه کنید به اطلاعیه مجمع روحانیون مبارز که دست کمی از اطلاعیه‌های سپاه نداشت).

بیش از آن که بخش‌هایی از مردم از اصلاح طلبان در این اعتراضات گذر کرده باشند اصلاح طلبان از این بخش‌ها گذر کرده‌ بودند. آنها در ماه‌های گذشته حداکثر تلاششان برای دیدار با اعضای شورای نگهبان و فرماندهان سپاه بوده است و نه دیدار با مردم قهدریجان، شاهین شهر،خوی، لنجان، تویسرکان و ایذه که به گفته عضو مجلس از این شهر اکثرشان بیکارند. چه کسی جلوی آنها را برای رفتن به این شهرها را گرفته است؟ کسانی که به شهر دورود سفر کرده باشند می دانند که شهر دورود مثل شهرهای خیالی پس از جنگ‌های هسته‌ای است. کودکان روی خاک و خل بدون لباس و کفش راه می‌روند و بسیاری از خانه‌ها در و پیکر ندارند، در کشوری که “خامنه‌ای خدایی می‌کند”. طبیعی است جوانان دورود و ایذه نسبتی با اصلاح طلبان ندارند چون اصلاح طلبان نسبتی با آنها ندارند.

اصلاح طلبان در دوران پس از جنبش سبز به جای بازسازی سازمانی و بسط ارتباطات خود در کشور بیشتر به “نظام” پناه آوردند. آنها در حباب نخبه‌گرایی سیاسی فرو رفته‌اند و این روزها طرفداران آنها که از این اعتراضات پس از بیعت ۹۶ شگفت‌زده شده‌‌اند در رسانه‌ها مدام می‌گویند ما نمی‌دانیم اینها که به خیابان آمده‌اند کیستند. توده‌ی بی‌شکل اگر به خاتمی رای بدهند مردم قهرمان‌اند اما اگر شعار “ضد آخوندی” بدهند بی‌ریشه و بی‌هویت هستند. مهمانان اصلاح طلب رسانه‌های فارسی زبان می‌گویند که نمی‌دانند اینها که اعتراض می‌کنند کیستند در حالی که هم شهر آنها مشخص است و هم خواسته‌هایشان را روشن می‌گویند و هم به زبان فارسی سخن می‌گویند. این که می‌گویند نمی‌دانند دقیقا به این معناست که “هم جهت با ما نیستند” یا حزب و گروه ندارند. مگر حکومت می‌گذارد کسی غیر از وفاداران حزب و گروه داشته باشد؟ مگر مردم با شناسنامه‌ی سیاسی می‌توانند بیایند بگویند ما “حکومت آخوندی نمی خواهیم”.

این حرکت اعتراض به تبعیض و تحقیر، بی‌کفایتی و خود حق بینی فراگیر است و ناشی از یاس و نا امیدی. فقر و بیکاری و افزایش جرائم و اختلالات روانی چند ده میلیونی ناشی از وضعیت‌های فوق است. روحانیت شیعه و سپاهیان و جناح‌های حکومتی مظهر این سه ویژگی هستند. حتی بعد از سرکوب هم این ویژگی‌ها از میان نمی‌روند. کسانی که در دی ماه ۹۶ به اعتراض پرداختند پس از آزادی از زندان یا کتک خوردن دیگر پیاده نظام اصولگرایان و اصلاح طلبان نخواهند شد. آنها به یک بلوک قدرت در جمهوری اسلامی تبدیل می‌شوند که در آینده می‌توانند اصل نظام را مورد چالش قرار دهند یا اگر شرایط مناسب براندازی نباشد در تحولات نقش بازی خواهند کرد. کسانی که سیاسی می‌شوند (بالاخص با زندان و باتوم) به سختی دست از این صحنه برمی‌دارند.

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.