آیدا قجر
یکی از افتخارات اعلام شده دولت حسن روحانی، کاهش نرخ بیکاری در ایران است، مسالهای که همواره بعد از تظاهراتهای اخیر هم به آن اشاره شده است. بنا به بررسیهای «ایران وایر» شهرهایی که درگیر اعتراض های اخیر بود، جمعیت بیکار بالایی داشتند و در بسیاری از این شهرها شمار بالایی از بیکاران از تحصیلکردههایی هستند که نتوانستهاند به بازار کار وارد شوند. حداقل می توان گفت از دید بسیاری از معترضان به وضعیت اقتصادی، شعارها و آمارهای دولت روحانی درباره بیکاری درست و یا حداقل محسوس نبود. در این خصوص با علی عرب، دانشیار آمار در دانشگاه «جورج تاون» گفتوگو کردم.
در پی تظاهرات مردم در بیش از صد شهرستان ایران، مسوولان ایران و همینطور حسن روحانی به عنوان رییسجمهور، دایما بر پایین آمدن نرخ بیکاری در کل کشور تاکیده داشتهاند. آیا شاخص نرخ بیکاری در علم اقتصاد میتواند گویای بهبود شرایط اقتصادی و بیکاری مردم باشد؟
- نرخ بیکاری نه در ایران و نه هیچکجای جهان، آنهم به تنهایی مقیاس خوبی برای تحلیل شرایط اقتصادی نیست، حتی در کشورهای پیشرفته. وقتی شرایط اقتصادی جامعهای خوب نباشد جمعیت فعال کوچک میشود. جمعیت فعال یعنی کسانی که یا مشغول به کار هستند یا بیکارانی را شامل میشود که فعالانه به دنبال کار هستند. نرخ بیکاری از تقسیم جمعیت بیکار از گروه سنی مشخص بر جمعیت فعال همان گروه سنی به دست میآید. برای همین بهترین مقیاس نیست. شاخص دیگر که باید در نظر گرفت نرخ مشارکت اقتصادی است. در یک اقتصاد خوب، نرخ مشارکت اقتصادی بالا و نرخ بیکاری پایین است. در ایران نرخ مشارکت اقتصادی بر اساس نرخ مشارکت استانی ارقام پایینی است. طبق دادههای مرکز آمار ایران، بالاترین آن تا ۴۰ درصد میرسد که با لحاظ کردن جنسیت، مشخص شده که نرخ مشارکت اقتصادی زنان در همه جا پایین و در برخی از استانها فاجعه است.
طبق گزارش مرکز آمار در تابستان ۱۳۹۶ مشارکت اقتصادی در ایران بالا رفته است. سال ۱۳۹۶ نرخ مشارکت اقتصادی ۴۱ درصد ذکر شده و سال ۱۳۹۴ همین شاخص ۳۸،۲ برآورد شده است. بنا به گزارش بانک جهانی هم همین شاخص از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ روند صعودی داشته است. آیا با توجه به علم آمار میتوان گفت نرخ مشارکت اقتصادی در سالهای اخیر بهبود یافته است؟
- باید توجه داشت که آمار بانک جهانی با محاسبه جمعیت بالای ۱۵ سال لحاظ شده اما مرکز آمار ایران از ۱۰سال به بالا را محاسبه میکند. اگرچه میتوان گفت در سه سال اخیر کمی بهتر شده اما این تفاوت به دلیل گروه جمعیت سنی است. از طرفی در گزارش تابستان ۱۳۹۶ نرخ مشارکت اقتصادی در سال ۱۳۹۵ رقم ۴۰،۴ را نشان میدهد. یعنی در یک سال اخیر ۶ دهم درصد بهبود داشته است. اما این میزان کم میتواند خطای آماری باشد. به نظر من ۴۰ درصد مشارکت اقتصادی بیانگر جامعهای است که از پیدا کردن کار ناامید شده است. در اقتصاد بد، جمعیت فعال میتواند به خاطر همین ناامیدی کوچک شود. از طرفی ایران اقتصاد کاذبی دارد که در این امر نقش اساسی دارد. کسانی هستند که کار میکنند و درآمد دارند اما با تعریف قانون کار ممکن است اشتغال آنها تمام وقت و اشتغالی که در نظر دارند، نباشد.
یعنی شاغلان و جمعیت فعالی هستند که در آمار لحاظ نمیشوند؟
- ممکن است شخصی از راه دلالی یا دستفروشی درآمد داشته باشد اما این اشتغال نیست، صرفا درآمد است. اقتصاد کاذب در جامعه ایران زیاد است. وقتی گفته شده نرخ مشارکت اقتصادی۴۰ درصد است به این معنا نیست که ۶۰ درصد بقیه هیچ درآمدی ندارد بلکه بنا به تعریف علم اقتصاد اشتغال ندارند. برای درک بهتر وضعیت اقتصادی هر جامعهای باید نرخ مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری را کنار هم قرار داد. اقتصاد خوب اقتصادیست که نرخ مشارکت اقتصادی بالا و نرخ بیکاری پایین داشته باشد. به عنوان نمونه آمریکا در دهه ۹۰ نرخ مشارکت اقتصادی ۶۵درصد داشت و نرخ بیکاری پایین. بدین معناست که درصد بالایی از جامعه جمعیت فعال هستند و درصد کمی بیکار. ولی برعکس این مساله را در ایران داریم. میانگین نرخ بیکاری به درصدی از بیکاران جمعیت فعال برمی گردد و نه کل جمعیت. ممکن است در کل جمعیت، درصد محسوسی جویای کار نباشند و همانطور که در برخی شهرستانهای ایران مثل تویسرکان که اخیرا هم در آن تظاهرات شد، میبینیم نرخ مهاجرت بالایی داشته باشند. جمعیت تویسرکان اوایل انقلاب بیشتر بود اما حالا جمعیت در حال کوچک شدن است. در چنین جغرافیایی، نرخ بیکاری میتواند معیار درستی ازوضعیت اقتصادی مردم نباشد. بسیاری فکر میکنند وقتی گفته شد نرخ بیکاری ۱۲ درصد است، یعنی از هر ۱۰۰ نفر ۱۲ نفر بیکارند، در حالیکه این یعنی از هر ۱۰۰نفری که در تعریف جمعیت فعال قرار میگیرند، ۱۲ نفر بیکار هستند. از طرفی این نرخ، میانگین کل کشور است. وقتی به تفکیک استانها و شهرستانها را نگاه میکنیم، نرخ بیکاری متفاوت و معمولا بیشتر میشود.
در همین گزارشهای مرکز آمار ایران، نیروی به تفکیک تحصیلات هم بیان شده است. حتی در برخی از شهرستانها گفته شد که تظاهرکنندگان از جمعیت تحصیلکرده بیکار هستند. وضعیت بیکاری میان تحصیلکردههای ایران چطور است؟
- دادههای سال ۱۳۹۴ نشان میدهد سهم افراد دارای مدرک لیسانس در جمعیت بیکار از بقیه بیشتر است. بعد از آنها فوق لیسانسها و دکترا هستند و بعد دیپلم، پیشدانشگاهی تا بیسواد. این آمار بیانگر بالا بودن کمبود مشاغل حرفهای در بازار کار است. در حالیکه وضعیت مشاغل با درآمد کمتر که مهارتهای کمتری لازم دارند به آن وخامت نیست. از طرفی به خاطر وجود دانشگاههای بسیار در ایران، درصد افرادی که مدرک لیسانس دارند در نسبت با کشورهای مشابه بیشتر است. همین مساله نشان میدهد معضل فقط مشارکت اقتصادی پایین نیست بلکه برای مهارتهای خاص، مشاغل تخصصی کمتر است. هرچه تخصصیتر نگاه کنیم، بیکاری بیشتر میشود. بر اساس همان دادههای سال ۱۳۹۴ بیش از ۲۱ درصد نیروی کار لیسانس و ۱۵،۵ درصد فوق لیسانس و دکترای حرفهای دارند اما بیکار هستند. این مساله سرخوردگی را افزایش میدهد. چون کسانی هستند که وقت و هزینه صرف کردهاند تا شغلی به دست آورند اما درصد بالایی از آنها بیکار هستند.
معمولا مسوولان جمهوری اسلامی خصوصا در سالهای اخیر و دولت حسن روحانی مدام گفتهاند که اشتغالزایی داشتهاند و در مناطق مختلف دهها هزار شغل ایجاد کردهاند. این اشتغالزایی به چه شکل و در چه زمینههایی پیش میرود؟
- میزان محدودی اشتغالزایی انجام میشود اما بر سر تخصیص جغرافیایی آن دعواست. معمولا نمایندههای مجلس از سهم نیروی کار و اشتغالزایی در شهرهای مختلف شکایت دارند. البته برخی مناطق مشکل جدی اشتغالزایی دارند، مثل بیشتر شهرهایی که در آن تظاهرات اتفاق افتاد. نهاوند، تویسرکان و ایذه مشکل جذب سرمایه هم دارند. به عنوان نمونه ایذه یکی از بالاترین نرخهای خودکشی ایران را دارد. تمام این دادهها نشان میدهد که آسیبهای اجتماعی و بیکاری دست به دست هم دادهاند تا محیطی پر از ناامیدی ایجاد کنند.
شما گفتید بعضی از مناطق ظرفیت جذب سرمایه و اشتغالزایی ندارند. اما به عنوان نمونه، نمایندگان مجلس و مسوولان مدام بر توسعه گردشگری تاکید دارند. چه موانعی در دسترسی جغرافیاهای مختلف به سرمایه و اشتغالزایی وجود دارد؟
- بخش عمده اقتصاد ایران، دولتی است و به راحتی دستمایه بازیهای سیاسی و جناحی قرار میشود. یک نماینده چقدر نفوذ و توانایی دارد تا بتواند سرمایههایی را به منطقه خودش بکشاند؟ از طرفی در بسیاری از جغرافیاها اقتصاد بومی قوی بوده مثل قالیبافی، رنگرزی و کشاورزی که سنتی بوده اما نتوانستهاند این نوع اقتصاد را مدرن کنند. گردشگری به عنوان مثال بعد از انقلاب صنعت نوپایی محسوب میشود. در نظر بگیرید که در بسیاری استانها و شهرستانها مثل کرمانشاه، خوزستان و کردستان نرخ بیکاری بسیار بالاست. البته اقتصاد ایران به طور کلی مشکل جذب سرمایه دارد که این وضعیت در شهرهای کوچک وخیمتر است. مثلا چه امکانات تشویقکنندهای برای یک کارخانه در ایذه وجود دارد که ترجیح بدهد به جای کرج، در این شهرستان سرمایهگذاری کند؟ ممکن است هزینه و نیروی کار آن ارزانتر شود اما رقابتی هم میان شهرها برای جذب سرمایه و تبدیل آن به قطب صنعتی وجود ندارد. وقتی در کشوری سود بانکی بالاست، مردم برای سرمایهگذاری تشویق نمیشوند. تمام این مسایل را بگذارید کنار بازار راکد مسکن، وضعیت نامطلوب تولید و نرخ جیدیپی که نشان میدهد در سالهای گذشته تولید ناخالص در ایران سیر نزولی داشته است. یعنی اقتصاد رو به رشد نیست.
این یعنی رو به فروپاشی رفتن اقتصاد؟
- مساله رو به فروپاشی بودن نیست. وقتی نرخ بیکاری را در کنار مشارکت اقتصادی و جیدیپی میگذارید تصویر درستتری ارایه میشود. از طرفی از همین شاخصها سواستفاده میشود که ما نرخ بیکاری را پایین آوردهایم. در حالیکه ممکن است بر اساس تعریف این شاخص، جمعیت فعال کوچک شده باشد. کاهش جمعیت فعال، نرخ بیکاری را پایین میآورد. در نگاه اول ممکن است به نظر بیاید که وضعیت بهبود یافته در حالیکه ممکن است ناامیدی و مهاجرت پیش آمده باشد و افرادی که در جمعیت فعال بودند دیگر به دنبال کار نباشد و روشی برای کسب درآمد پیدا کنند. کاهش نرخ بیکاری به معنی حل شدن مشکل بیکاری نیست.
از: ایران وایر