نیوشا صارمی
ماجرا تازه است، در جریان ناآرامی های اخیر ایران که منجر به کشته شدن برخی از معترضان شد، فرشته قاضی، روزنامه نگار ایرانی ساکن آمریکا تصمیم گرفت به پیگیری یک مورد بپردازد؛ محسن عادلی، جوانی که در دزفول کشته شد.
او در نخستین گام با پدر محسن عادلی گفتگو می کند: « حملهها و تهدیدهای آنلاین در توییتر بعد از این مصاحبه شروع شد.» حملات مجازی تا تهدید فرشته قاضی و خانواده اش به مرگ پیش رفت.
در خبرهای منتشر شده پیرامون محسن عادلی گفته شده بود او در بازداشتگاه کشته شده است. پدرش به فرشته قاضی گفت محسن در خیابان گلوله به سرش خورده و کشته شده است: «عدهای از کاربرها عصبانی شدند و این مساله رو به عنوان خدمت به جمهوری اسلامی عنوان کردند. درحالی که من به عنوان یک روزنامهنگار کار حرفه ایام را انجام داده بودم و هنوز نمیفهمم چطور گفتن این که ماموران در خیابان، جوانی را کشتهاند خدمت به جمهوری اسلامی است.»
تهدیدها و توهین هایی که کماکان ادامه دارد. او میگوید این تنها مورد نبوده است. بعد از توییت انتقادیاش درباره کمک خواستن رضا پهلوی از کنگره امریکا حملات آنلاین به اوج رسیده: «عدهای از طرفداران آقای پهلوی عصبانی شدند و بعد از آن هر توییتی در هر موردی که کردم حملات را ادامه دادند تا جایی که سر موضوع سارو قهرمانی یکی از جوانانی که در زندان کشته شد به ائتلافی نانوشته با حامیان جمهوری اسلامی رسیدند و هم صدا با آنها شدند. چون حامیان جمهوری اسلامی تحت فشار بودن خانواده سارو را انکار و مرا متهم به دروغگویی میکردند و اینها هم در همین دام افتادند.»
فرشته قاضی میگوید از حجم و نوع این حملات شوکه شده: «آرزوی مرگ کردن یا اخته کردن و یا تهدید به قتل کردن چیزی نبود که حتی تصورش را هم داشته باشم. من بارها از سوی نیروهای سایبری جمهوری اسلامی تحت حمله قرار گرفتم بدترین اتهامات را علیه من مطرح کرده و در چیزنیوزهایشان نوشتند و نه اینکه اصلا اذیت نشدم اما تلاش کردم بگذرم. کسانی که مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی هستند و دم از حقوق بشر و آزادی و دموکراسی میزنند، چون برخلاف نظرشان توییت کرده بودم بچههایم را هدف گرفتند. واقعیت این است که برای اولین بار حس ناامنی و درماندگی کردم و برای همین هم به پلیس مراجعه کردم.»
این روزنامهنگار میگوید در چند روز گذشته انواع خشونت کلامی را تجربه کرده و علاوه بر فحاشیهای علنی در پیامهای خصوصی هم تهدید شده: « در پیامها بیپرواتر و راحتتر بودند، از توهینهای رکیک جنسی تا تهدید دو کودک من و خودم به قتل.» مثلا اگر در توییت یا منشن، آرزوی مرگ برای من میکنند در مسیج این تبدیل به تهدید به مرگ میشود. تلاش کردند هرچه بیشتر آزار روانی تحمیل کنند و از ادبیات و جنس حملاتشان حتی حملات عاری از توهین و تهدید هم مشخص بود.»
او گوشهای از این آزارها را این طور تعریف میکند: «همه میدانند که بینی من در زندان شکسته و دوران خیلی بدی را در زندان گذراندهام. بعد از زندان من جراحی کردم و از قفسه سینه برای من بینی ساختند و در ظاهر الان مشکلی ندارد و هرکسی ببیند یک بینی عادی است اما وقتی مدام تاکید میکنند که بینیات کج است، در واقع مساله بینی نیست چیز دیگری را نشانه گرفتهاند، یادآوری آن خاطرت تلخ و آزار روانی.»
امااین کابران چه کسانی بودند: «همه بینام و نشان نبودند. اتفاقا چند نفرشان را خیلی خوب میشناسم. طرفدار رضا پهلوی و از ایرانیان طرفدار ترامپ هستند یا کسانی که قبلا از اصلاح طلبان هویت میگرفتند و حالا تلاش میکنند از رضا پهلوی برای خود هویت بگیرند. اما به غیر از این چند نفر و به غیر از چند آی دی که میدانم هویت دارند و مستعار نیستند، بقیه بینام و نشان و کاملا مستعار بودند تعدادی از آنها حتی فالور هم نداشتند یا با یکی دو فالور یا در مراجعه به توییترشان میدیدم که حتی یک توییت هم ندارند، انگار که تازه ساخته شده باشند یا از قبل اما برای هدفی مشخص.»
او میگوید شواهدی دارد که بخشی از حملات سازماندهی شده بوده: « نمیتوانم و به خودم اجازه نمیدهم بگویم همه سازماندهی شده بودند ولی میتوانم بگویم عدهای با یک موج سازماندهی شده همراهی کردند، بدون آنکه سازماندهی شده باشند. با هماهنگی تلاش داشتند تصویر و چهرهای از یک روزنامهنگار ارائه دهند که متعلق به او نیست و جدا از تهدیدها و توهینها، همه یک چیز را بیان میکردند اینکه چون توانستهام با خانواده سارو صحبت کنم، پس عامل جمهوری اسلامی یا نیروی امنیتی هستم و چرا مثلا فلان خبرنگار فلان آژانس نتوانسته و من توانستهام. یا چون به زعم آنها علیه رضا پهلوی توییت کردهام پس عامل جمهوری اسلامی هستم. یعنی همه گذشته و کار حرفهای آدم را نادیده گرفته و میخواهند هویت جدیدی بسازند که متعلق به این آدم نیست و تلاش میکنند با وابسته نشان دادن یک روزنامهنگار به یک جریان سیاسی، هویت حرفه ایاش را تخریب کنند.»
او میگوید در رابطه با سارو قهرمانی که در جریان اعتراض های اخیر به طور مشکوکی کشته شده، از سوی دو طیف مورد حمله قرار گرفته: «یک طیف حامیان جمهوری اسلامی که کاملا تحت فشار بودن خانواده سارو را انکار و مرا متهم به دروغگویی میکردند و یک طیف هم ائتلاف طرفداران رضا پهلوی و ایرانیهای طرفدار ترامپ که آنها هم ابتدا مرا متهم به دروغگویی و سپس از موضع خود برگشته و متهم به این کردند که من با دستگاه امنیتی هماهنگی دارم و برای همین توانستهام مصاحبه کنم این در حالی است که من مصاحبه را به دلیل این که خانوادهای تحت فشار امنیتی بودند و گفتههایشان در چنین شرایطی قابل استناد نیست منتشر نکردم و نوشتم که تحت فشار امنیتی هستند.»
فرشته قاضی سال هاست که با تمرکز بر موضوعات مرتبط با قربانیان و آسیب دیدگان و زندانیان سیاسی در ایران روزنامهنگاری میکند اما این نخستین بار است که با چنین حمله و خشونتی در فضای آنلاین مواجه میشود: «من از سال ۸۸ بیش از هرچیز از کشته شدگان، اعدام شدگان و زندانیان سیاسی نوشتهام. سر اعتراضات اخیر هم کنار مردم ایستادم، بیشترین نقدها را به اصلاح طلبان کردم و از بازداشت شدگان و کشته شده ها نوشتم. هر بار اتفاقا با کمک و همراهی مواجه شدم و هرگز چنین چیزی را که الان شاهد هستیم تجربه نکردم، نه در ارتباط با گزارشها و مصاحبههایم و نه در ارتباط با توییتهایم. شاید اگر بخواهم مقایسه کنم تنها با نوشتههای وطن امروز که به دلیل نوشتهها و مصاحبههایم، همه نوع اتهام اخلاقی و جاسوسی و مالی زدند، شبیه بودند.»
بر اساس آمارها شمار زنانی که در فضای آنلاین مورد خشونت قرار میگیرند بسیار بیشتر از مردان است و بیشترین قربانیان خشونت آنلاین زنان بودهاند. فرشته قاضی فکر میکند اگر یک روزنامهنگار مرد بود نوع و جنس حملات متفاوت بود و با حملهها و توهینهای رکیک جنسی مواجه نمیشد و با قیافه، هیکل و اعضای بدن یا با نوع پوششاش کاری نداشتند: «هیچ مردی را به دلیل نقد یا کار حرفهای روزنامهنگاری یا فعالیت مدنی و سیاسیاش فاحشه نمیخوانند اما در کمترین حملهای به زنان، جزو عادیترین کلماتی که به کار میبرند متاسفانه همین کلمه است و این سرآغاز یک سری توهینهای جنسی است که مسلما روزنامهنگار مرد مخاطباش نیستند.»
فرشته قاضی در توییترش نوشته به دنبال تهدیدها و آزارهای آنلاین نزد پلیس شهر محل اقامتش در یکی از ایالت های آمریکا رفته: «بیش از هرچیز برای امنیت روانی خودم مراجعه کردم. وقتی مشخصا دایرکت میدهند که در فلان شهر زندگی میکنی و به دست آوردن آدرسات کار سختی نیست و به زودی داغ بچههایت را بر دلت میگذاریم، طبیعی است که حداقل کاری که میتوانم بکنم مراجعه به پلیس است. در این زمینه کارشناس دارند و خیلی خوب بررسی میکنند به من گفتند برای این که آزار بیشتر نبینم، لزومی به پرینت و ترجمه هم نیست و خودشان انجام میدهند و تماس خواهند گرفت. اطمینان دادند که نگران امنیت خودم و بچههایم نباشم. همه آدرسهایی که ممکن است بچههای من رفت و آمد داشته باشند را گرفتند، از مدرسه تا کلاسهای ورزشی یا هنری که میروند و همین باعث شد با اطمینان خاطر برگردم.»
قاضی میگوید فکر میکند بهترین راه مواجه شدن با چنین خشونتی در فضای آنلاین گزارش دادن و بلاک کردن است: «همچنین اگر امنیت روانی شخص آسیب دید، بهتر است با مراجعه به پلیس و کمک گرفتن از یک مشاور و متخصص برای بازگرداندن این امنیت روانی تلاش کند.»
از: ایران وایر