با ورشکستگی آب و فرسایش خاک، خودکفایی غذایی رویاست؟

چهارشنبه, 26ام اردیبهشت, 1397
اندازه قلم متن

محسن مسگران: وسعت زیادی از زمین‌های کشاورزی در ایران نامناسب‌‌اند

خبرآنلاین – محسن مسگران، استاد بخش کشاورزی دانشگاه کالیفرینا از وضعیت کشاورزی در ایران می‌گوید.

نیو صدر: خشکسالی، تغییراقلیم و فرسایش خاک، همه اینها باعث شده که در طول چند سال گذشته بحث‌های مختلفی در میان مسئولان در رابطه با سیاست‌های حوزه کشاورزی به ویژه خودکفایی غذایی انجام شود.

کشاورزی بیش از ۹۰درصد منابع آب ایران را مصرف می‌کند و عامل فرسایش خاک کشور است و شاید ایجاد تغییرات اساسی در این حوزه وضعیت زیست‌محیطی کشور را بهبود می‌دهد. عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط‌زیست در همین رابطه چندی پیش گفته بود: طی دهه‌های گذشته با هدف افزایش محصول، خودکفایی، کاهش وابستگی به خارج و واردات، ضربات محکمی به محیط زیست و منابع طبیعی کشور وارد شده است. متاسفانه مسئولان بهای خودکفایی به دست آمده در بخش کشاورزی را درست محاسبه نکردند وگرنه امروز وضعیت منابع طبیعی و محیط زیست کشور این‌قدرغم انگیز نبود. بهای بخشی از این خودکفایی این بوده که ایران امروز جزو کشورهای اول جهان در زمینه فرسایش خاک، استحصال منابع آبی، گسترش بیابان و… است.

اما از سویی گروهی معتقدند کشاورزی باید اولویت اصلی برنامه‌ریزی‌ها باشد چراکه امنیت غذایی کشور را بدون وابستگی به هیچ کشوری تامین می‌کند. برای مثال مدتی است طرح بسیج همگام با کشاورزی ایجاد شده و هدف آن عدم وابستگی به هیچ کشور دیگر در زمینه مواد غذایی است.

اما شاید محسن مسگران، استاد دانشکده علوم گیاهی دانشگاه کالیفرنیا یکی از افرادی باشد که پاسخی دقیق و علمی در این زمینه داشته باشد، او عضو تیمی بود که سال گذشته تحقیق کلانی درباره وضعیت اراضی ایران در حوزه کشاورزی انجام دادند، این تحقیق در مجله نیچر منتشر شده است.

اینجا مصاحبه او را با خبرآنلاین بخوانید:

آقای دکتر مدتی‌ است که با توجه به ورشکستگی آبی و فرسایش خاک شدید در ایران بحث‌های بسیار زیادی درباره نحوه انجام کشاورزی انجام می‌شود. در همین رابطه تقریباً یک سال پیش تحقیقی از شما و همکارنتان در رابطه باکیفیت زمین‌های ایران برای کشاورزی در مجله نیچر منتشر شد، که در آن شما و همکارانتان به نتایج جامع رسیده بودید که شاید بتواند جواب درست و علمی به این بحث‌ها باشد، کمی از این تحقیق بگویید.

این تحقیق در قالب یکی از پروژه‌های «ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد» که توسط دکتر پویا آزادی راه‌اندازی و مدیریت می‌شود انجام شد. پروژه «ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد» تلاشی دانشگاهی باهدف ترویج مطالعات کلان‌نگر اقتصادی و فنی در حوزه توسعه پایدار و بلندمدت ایران است و سعی در استفاده از ظرفیت‌های علمی پژوهشگران برجسته خارج از کشور در مطالعه وضعیت کنونی و دورنمای بخش‌های مختلف اقتصاد ایران مانند انرژی، کشاورزی، خدمات، منابع طبیعی و انسانی، و محیط‌زیست دارد.

در این تحقیق ما بر اساس سه گروه از عوامل اصلی تأثیرگذار بر کشاورزی یعنی عوامل خاکی، اقلیمی و توپوگرافی اراضی ایران را از نظر مطلوبیت آن‌ها برای کشاورزی به‌طور کمّی بررسی کردیم. پیش از دسته‌بندی زمین‌های ایران به درجات مختلف مطلوبیت، کاربری‌هایی مانند مناطق مسکونی، مناطق حفاظت شده، آب‌های داخلی (مانند برکه و دریاچه‌ها) و جنگل‌ها و مراتع طبیعی را از بررسی حذف کردیم چراکه در این مناطق کشاورزی یا امکان‌پذیر نیست یا اینکه اصلاً نباید صورت بگیرد.

از سویی برای ارزیابی درجه مطلوبیت زمین‌هایی که در حال حاضر زیر کشت و کار هستند ما بالغ‌بر ۱۵ هزار تصویر ماهواره ای را به‌طور چشمی بررسی کردیم. از آنجا که هیچ نقشه‌ای از اراضی زیر کشت کشور وجود ندارد ما مجبور بودیم به‌طور چشمی این تصاویر را برای وجود علائم کشت و کار بررسی کنیم و سرانجام توانتستیم اولین ارزیابی موجود از کیفیت اراضی کشاورزی کل کشور را منتشر کنیم.

اما چرا چنین تحقیقی انجام دادید، هدف اصلی شما چه بود؟

آگاهی از سرمایه‌های طبیعی یکی از پیش نیازهای اصلی هر کشور برای تدوین یک برنامه‌ریزی جامع توسعه است. آگاهی از منابع آبی و خاکی حائز اهمیت است چون کشاورزی و تولید غذا به آب‌وخاک وابسته است.

افزایش جمعیت کشور در چندین سال گذشته این پرسش را مطرح کرده که آیا کشور از ظرفیت کشاورزی لازم برای تأمین غذای مردم برخوردار است یا نه؟‌ به ویژه اینکه چه درست چه غلط، شعار خودکفایی همیشه در رأس اهداف این بخش بوده است.

ببینید به طور کلی ما دو راهکار اصلی برای افزایش تولید کشاورزی داریم، افزایش سطح زیر کشت و افزایش تولید در واحد سطح. هر دو راهکار را همزمان هم می‌توان انجام داد و این دو ناسازگار نیستند.

انجام راهکار دوم هنگامی میسر است که زمین مستعد کشاورزی وجود داشته باشد. در اکثر کشورهای پیشرفته و یا حتی درحال‌توسعه پایگاه‌های داده‌ای جامعی از وضعیت اراضی برای کاربری‌های مختلف وجود دارد. ولی متأسفانه ما شناخت دقیقی از وضعیت اراضی کشورمان نداریم و اطلاعات موجود نیز پراکنده و در مقیاس‌های خرد هستند و به این دلیل کفایت لازم برای سیاست‌گذاری‌های کلان را ندارند.

و اما به نظر می‌رسد نتایج این تحقیق هم بسیار متفاوت با سیاست‌های در حال اجرا در ایران است، شما در این تحقیق نشان دادید که وسعت زیادی از زمین‌های ایران برای کشاورزی نامناسب است. اصلا کلمه «نامناسب» یعنی چه؟ یعنی باید کلا کشاورزی را در این زمین‌ها فراموش کنیم؟

طبقه‌بندی ما برگرفته از روش سازمان خوار و بار جهانی بود، طبق آن زمینی نامناسب است که تولید پایدار در آن ممکن نباشد. در این زمین‌ها حداقل یکی از ۲۰ عامل خاکی، توپوگرافی یا اقلیمی دارای مقداری است که از حد یا آستانه تحمل گیاهان زراعی رایج تجاوز می‌کند، بنابراین رشد گیاه در این زمین‌ها میسر نبوده یا اینکه به‌شدت کاهش خواهد یافت.

مثلا در خاکی که شوری آن بالاتر از میزان مشخصی است تقریباً هیچ یک از گیاهان زراعی مرسوم نمی‌توانند رشد قابل قبولی داشته باشند و لذا عملکرد آن‌ها بسیار پایین و غیراقتصادی است. باید گفت فقط با صرف هزینه‌های زیاد می‌توان این زمین زمین‌ها قابل‌کشت کرد ولی این بعید است که این زمین‌ها در طولانی‌مدت بتوانند باروری خود را حفظ کنند.

این زمین‌ها از قبل نامناسب بودند؟‌ چقدر از اشتباهات ما در ایجاد این وضعیت تاثیر گذارند؟

ترکیبی از هر دو حالت در این وضعیت نقش داشته، در برخی مناطق نامناسب بودن ذاتی بوده و از گذشته دور وجود داشته. مثلاً در یک منطقه کوهستانی عمق خاک به‌طور طبیعی اندک و ناچیز است و این چیزی نیست که اخیراً و در اثر فعالیت‌های انسانی رخ داده باشد.

از طرفی پدیده‌ای مانند افزایش شوری خاک در بسیاری مناطق منشأ انسانی داشته و در اثر آبیاری با آب‌شور صورت گرفته.

بنابراین اهمیت نسبی انسان و فرآیندهای طبیعی در نامناسب ساختن یک زمین بسته به منطقه و عامل محدودکننده متفاوت است، ما داده جامع و قابل استنادی از وضعیت گذشته اکثر این زمین‌ها در اختیار نداریم به همین دلیل تفکیک اثر این دو کار ساده‌ای نیست.

آیا امکان جبران قسمتی که عامل انسانی داشته وجود دارد؟ یعنی می‌توانیم کاری کنیم که وضعیت مطلوبیت اراضی ایران مناسب شود یا مسیری که رفته‌ایم برگشت‌ناپذیر است؟

ببینید جبران برخی عوامل تقریباً نامیسر یا حداقل غیراقتصادی‌ست. مثلاً بیابانی که پوشیده از ماسه است و بارندگی سالیانه آن زیر ۷۰ میلی‌متر است را نمی‌توان تبدیل به یک کشتزار بارده کرد یا زمین شیب‌داری که در اثر کشت غیراصولی خاکش فرسایش یافته است را تقریباً نمی‌توان به حالت اولیه‌اش بازگرداند چراکه تولید خاک فرآیندی بسیار طولانی است. ولی بخش‌های دیگری هم قابل جبران هستند.

آقای دکتر به نظر می‌رسد در کنار اشتباهاتمان و عوامل طبیعی عامل دیگر به نسبت نوظهوری هم می‌تواند شرایط را بدتر کند؛ تحقیقات نشان می‌دهد تغییراقلیم می‌تواند امنیت غذایی را به خطر بیاندزد، این موضوع به چه شکلی انجام می‌شوپ؟

تغییر اقلیم می‌تواند به‌طور مستقیم تولید گیاهان زراعی را تحت تأثیر قرار دهد. در حالی که تولید محصول در برخی مناطق ممکن است به علت کاهش بارندگی تنزل پیدا کند در منطقه‌ای دیگر بارندگی‌ها شدید باعث سیلاب و ریسک از بین رفتن کل محصول را در پی دارد.

همچنین مطالعات زیادی نشان داده‌اند که تغییر اقلیم می‌تواند احتمال گسترش و طغیان آفات محصولات زراعی را افزایش می‌دهد. حتی در چندین تحقیق دیده شده است که با افزایش دما کارایی برخی آفت‌کش‌ها کاهش می‌یابد

یعنی باید منتظر پیامدهای مرگبار تغییراقلیم بر کشاورزی ایران هم باشیم؟

آینده ایران از نظر تغییر اقلیم خیلی واضح نیست و مدل‌های مختلف پیش‌بینی‌های متفاوتی را ارائه می‌کنند ولی آنچه بیشتر محتمل به نظر می‌رسد کاهش بارندگی و افزایش دما برای مناطق گسترده‌ای از ایران است، میزان تبخیر و تعرق در ایران بالاست درنتیجه تولید محصول بدون انجام آبیاری در بسیاری مناطق تقریباً ناممکن است. حالا افزایش دما از یک‌سو میزان تبخیر و تعرق در گیاه را بالا می‌برد و از سوی دیگر کاهش بارندگی بر مشکل تأمین آب می‌افزاید. باتوجه به شواهد موجود، به نظر احتمال اینکه تغییر اقلیم به مشکلات کشاورزی و وخامت بحران آبی کشور بیفزاید بیشتر از احتمالات دیگر است.

با توجه به حرف‌هایی که درباره وضعیت اراضی کشاورزی گفتید و با توجه به بحران آب که بارها درباره آن صحبت شده، آیا واقعا اینکه بخواهیم به خودکفایی غذایی برسیم ممکن است؟

تأکید ما در این تحقیق بیشتر بر روی منابع خاکی بود بنابراین نمی‌توانم به‌طور قاطع دراین‌باره اظهار نظر کنم. ولی با توجه به استانداردهای بین‌المللی که برای برداشت متوازن و پایدار آب وجود دارد، ما در حال حاضر از منابع آبی تجدیدشونده کشورمان اضافه برداشت داریم.

از سویی ضریب خودکفایی کشور برحسب وزن کل تولیدات کشاورزی اکنون حدود ۸۰-۸۵ درصد است بنابراین اگر بخواهیم مصرف آب در بخش کشاورزی را به حد استاندارد آن کاهش دهیم، ضریب خودکفایی از مقدار فعلی نیز پایین‌تر می‌آید. باید این را گفت سرانه آب در کشور الان به مرز تنش یعنی ۱۷۰۰ مترمکعب در سال رسیده و حتی اگر فرض کنیم میزان منابع آبی‌مان ثابت بماند که فرض درستی نیست، افزایش جمعیت به‌تنهایی تنش آبی را حادتر می‌کند.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد تعریف خودکفایی ست: آیا تعریف ما از خودکفایی دربرگیرنده تمام محصولات و نیازهای غذایی کشور است؟ برای مثال آیا ما می‌خواهیم در تولید موز هم خودکفا شویم؟ چنین نوع خودکفایی تقریباً محال است و هیچ کشوری نمی‌تواند تمام محصولات موردنیاز خود را در داخل مرزهای سیاسی‌اش تولید کند. حتی کشورهایی مانند امریکا و استرالیا که جزو بزرگترین صادرکننده‌های محصولات کشاورزی هستند، برخی محصولات را از سایر کشورها وارد می‌کنند، برای مثال در فصل‌های خاصی از سال بخش عمده‌ای از گوجه‌فرنگی مصرفی آمریکا از مکزیک و کانادا وارد می‌شود.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.