آقای اسحاق جهانگیری! کوپن حرف تان سوخته است/ امید مردم احیا می شود اما به این ۵ شرط

سه شنبه, 20ام شهریور, 1397
اندازه قلم متن

قطعاً دوران حرف درمانی و وعده تراپی تمام شده است؛ گوش مردم پر است از حرف های زیبا و خطابه های پرطمطراق و وعده های آنچنانی.

عصر ایران؛ جعفر محمدی – “اگر در زمینه افزایش امید مردم به آینده به خوبی عمل کنیم، شرایط سخت در همین سال ۹۷ پایان می‌یابد.” این جمله را اسحاق جهانگیری گفته است، معاون اول رئیس جمهور و البته راست گفته است؛ اگر مردم امیدوار شوند مشکلات، هم تحمل پذیرتر می شوند و هم حل و فصل شان سریع و تر و کم هزینه تر اتفاق می افتد. اما مردم چگونه امیدوار می شوند؟

قطعاً دوران حرف درمانی و وعده تراپی تمام شده است؛ گوش مردم پر است از حرف های زیبا و خطابه های پرطمطراق و وعده های آنچنانی. مسؤولان باید بدانند که کوپن حرف شان سوخته است. از جمله همین حرف های جهانگیری در باب امید، هیچ امیدی به مردم نمی دهد.

مردم نه تنها حرف ها را باور نمی کنند که در مواردی معنای عکس از سخنان مسؤولان شان برداشت می کنند. تردید ندارم اگر فردا مسؤول بلند مرتبه ای در دولت وعده دهد که دلار ارزان خواهد شد، پس فردا صف خرید دلار در بازار سیاه شکل می گیرد چون “ارزان می شودِ مسؤولان” یعنی “گران می شودِ مردم” ! و این یعنی فاجعه ای بدتر از بمباران اتمی هیروشیما.

مردمِ خسته از چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا و اخیراً اعتدالگرا ، فقط و فقط در یک وضعیت امیدوار خواهند شد و آن، دیدن و لمس کردن نشانه های امید است.
نشانه های امید اما کدام اند؟ برای یافتن آدرس امید، باید جایی رفت که ناامیدی از آنجا شکل گرفته است:

۱ – حذف شایستگان: یکی از مهم ترین علل نابسامانی ها در جامعه امروز ایران این است که افراد شایسته و متخصص به دلایل سیاسی و فکری کنار گذاشته شده  و افرادی از یک حلقه محدود سیاسی و فکری زمام امور کشور را در دست گفته اند.
بدیهی است وقتی بخش عمده ظرفیت علمی و تخصصی کشور به راحتی آب خوردن حذف می شود، تدبیر آینده و حل مشکلات کنونی به خوبی اتفاق نمی افتد و کشور، رفته رفته با انباشت مصائب مواجه می شود.

هر وقت مردم ببینند که دایره انتخاب شان برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باز شده است و می توانند از همه طیف های فکری و سیاسی انتخاب کنند، وقتی مردم ببینند وزرا و استانداران و مدیران کل و … یک شکل نیستند و بهترین ها، متخصص ترین ها و ایران دوست ترین ها از همه طیف ها بر مسندهای ریاست و وزارت و کالت و … نشسته اند، آنگاه امیدوار خواهند شد و همراهی شان با نظام شان صد چندان خواهد شد.

۲ – به رسمیت نشناختن سبک های زندگی مختلف مردم: مردم ایران ۹۰ میلیون نفرند و متشکل از اقوام گوناگون، زبان های متنوع، ادیان و مذاهب متفاوت و عقاید فردی مختلف.
نمی شود از همه افراد – از متدینین اصیل و پایبند تا افراد نه چندان باورمند – انتظار سبک زندگی یکسانی داشت. صد البته هیچ جامعه ای رفتارهای خارج از عرف را بر نمی تابد. اما قرار نیست عرف را حاکمان تعیین کنند؛ عرف را خود مردم با رفتارهایشان شکل می دهند.

هر گاه به سبک های زندگی مختلف مردم ایران در چارچوب هنجارها و عرف جامعه احترام گذاشته شود و مردم حس نکنند عده ای در صدد تحمیل سبک خاصی از زندگی اند، آنگاه امیدشان افزون تر خواهد شد و بیش از پیش در کنار نظام شان خواهد ماند و از آن حراست خواهند کرد.

۳ – سیاست خارجی منقبض: چندی پیش آیت الله مصباح یزدی از نظریه پردازان جریان راستگرا، گفته بود: “نمی‌خواهم سیاه‌نمایی کنم اما در میان صد و خورده‌ای از کشورهای جهان کمتر از انگشتان یک دست دوست واقعی داریم. اکثریت شان به خون ما تشنه هستند. در بهترین حالت نسبت به ما بی‌تفاوت هستند. ممکن است به زبان نرم با ما صحبت کنند اما تجربه نشان داده که با ما دشمن هستند.”
این سخن درستی است، اما چرا باید اینگونه باشد؟ کجای اسلام و فرهنگ ایرانی گفته است این همه دشمن داشته باشید؟ چرا باید قریب به اتفاق کشورهای دنیا دشمن ما باشند؟ و مگر می شود در چنین فضایی منافع ملی را حفظ کرد و راه پیشرفت را به سرعت پیمود؟
آن روز که مردم ایران ببینند “تنش زدایی” در سیاست خارجی به شکل عملی اجرا و از دشمنان ایران کاسته می شود، حتماً امیدشان مضاعف خواهد شد و در کنار نظام شان با استواری بیشتری خواهند ماند.

۴ – موانع کسب و کار: همه که کارمند دولت نیستند! میلیون ها نفر در بخش خصوصی فعالیت می کنند و بسیاری نیز در صد راه اندازی کسب و کار خود هستند؛ سخن از بحث مهمی به نام معیشت مردم است که در کسب و کارها شکل می گیرد اما موانع کسب و کار آنقدر زیاد است که از یک سو، کسب و کارهای موجود درگیر انواع اصطکاک ها هستند و از دیگر سو، کسانی که می خواهند سرمایه شان را در تولید و خدمات صرف کنند و نه در ارز و سکه و زمین، با دیدن کوه موانع، عطای کارآفرینی را لقایش می بخشند. بدین ترتیب، پول مردم نمی چرخد و نارضایتی، فقر و بیکاری تولید می شود.
راستی مگر حذف موانع کسب و کار در دست دولت و از جمله همین آقای جهانگیری نیست؟ حذف نظام خانمانسوز مجوزها، حذف موانع بروکراتیک، کاهش فشارهای بیمه و مالیات بر کسب و کارها، بهبود رفتار بانک ها با با تولید کنندگان و … همه و همه در دست دولتی است که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده است ولی موانع، همچنان بر سر جای خود هستند تا مردم نیز همچنان بگویند: کدام تدبیر؟ کدام امید؟!

هر وقت ، مردم ببینند که می توانند به راحتی کسب و کارشان راه می افتد و نهادهای حکومتی، کارآفرینان را در منگنه قرار نمی دهند و فراری نمی دهند، حتماً با امیدواری بیشتری به آینده خواهند نگریست.

۵ – تبعیض: این هم یکی از گلوگاه های ایجاد ناامیدی است. مادام که فلان روزنامه یا صدا و سیما هر چه خواستند منتشر می کنند و کسی هم نمی گوید بالای چشم تان ابروست ولی یک رسانه مستقل را به بهانه نقد و بیان واقعیت ها سین جیم می کنند، زمانی که مردم برای یک وام ۱۰ میلیون تومانی درمان، حیران و سرگردان بانک ها می شوند ولی می شنوند فلان آقازاده از رانت های نجومی بهره مند است و … حتماً سرخورده و ناامید می شوند.
اما اگر حرکت به سمت رفع تبعیض ها را ببینند، حتماً امیدشان احیا می شود.

نقاط امیدزا متعدد هستند ولی هر گاه در این ۵ گلوگاه، حرکتی جدی – و نه شعاری – دیده شود، حتماً به موازات آن، امید و همبستگی نیز تشدید می شود و نظام جمهوری اسلامی، قوام و ثبات بیشتری خواهد یافت. در چنان صورتی، عبور از هر سد و مانعی، از تحریم گرفته تا جنگ، با همراهی مردم، آسان و کم هزینه خواهد بود.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.