دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی و رئیس هیأت رهبری جبهه ملی ایران در گفت‌گو با رادیو عصر جدید

توضیح سایت ملیون ایران: این گفت گو پیش از این نیز در این سایت بدون متن همراه انتشار یافته بود.
گروگان‌گیری بزرگترین بحرانی بود که موجب استبداد و انحراف از انقلاب شد. / بنیان انقلاب ایران از فردای کودتای ۲۸ مرداد گذاشته شد. / تنها جریان‌های ملی بودند که از دوره نهضت ملی تا انقلاب روی اصول یعنی استقلال، آزادی و حاکمیت ملی و عدالت باقی ماندند. / جبهه ملی ایران به این موضع رسید که حکومت شاه اصلاح‎پذیر نیست و نمی‌تواند قانون اساسی را مدنظر قرار بدهد.
مواضع دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی و رئیس هیأت رهبری جبهه ملی ایران در گفت‌گو با رادیو عصر جدید:
 
⬅️ کسانی که می‌گویند جبهه ملی ایران در این سی سال منجمد شده، در جای امنی نشسته و از دور دستی بر آتش دارند؛ بدون اینکه شرایط مبارزاتی جبهه ملی را درک کنند سخنانی از روی ناآشنایی می‌گویند. 
⬅️ همه میدانند جبهه ملی ایران پس از انقلاب تمام قد در مقابل بیراهه رفتن انقلاب و عدول آن از شعارها و آرمان‌هایی که انقلابیون در نظر داشتند، ایستادگی کرد. شعارهای اصلی انقلاب آزادی و استقلال و جمهوریت بود. 
⬅️ جبهه ملی ایران هم به دنبال همین انقلاب بود که استقلال و آزادی جمهوریت، رعایت اعلامیه حقوق بشر، را به ارمغان بیاورد. بنابراین از بعد از انقلاب فعالیت خود را شروع کرد. فعالیت سنگینی هم شروع کردیم. نشریه «پیام جبهه ملی» را از همان آغاز منتشر کردیم. چندین راهپیمایی و گردهمایی، یک گردهمایی که عصرهای پنجشنبه در مرکز تشکیلات صورت می‌گرفت. چندین راهپیمایی مردم را به دعوت به اعتراض به انتخابات دو مرحله‌ای و … کردیم.
⬅️  به تدریج که مردم به ما اقبال نشان می‌دادند و و روزنامه ما تیرازش بالا می‌رفت، فشار و تضییقات هم بیشتر می‌شد، تا جایی که در روز ۲۵ خرداد ۶۰ با حربه ارتداد کوشیدند که جبهه ملی را از صحنه خارج کنند. 
⬅️ بعد از رویداد ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ به صورت محدود جبهه ملی فعالیت خود را ادامه داد، انتشارات داشت. ما در همان ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۰ بیانیه‌ای دادیم و در آن کشتارهای بعد از خرداد ۱۳۶۰ را تقبیح و مورد انتقاد قرار دادیم.
⬅️ در زمان جنگ ما نشریات با ارزشی را منتشر کردیم. یکی از آنها جزوه چهل صفحه‌ای به نام «نقطه کور» که تحلیلی از مسئله جنگ داشت. در آن به برخی از کارهای غیرکارشناسی که به دست افراد غیر نظامی صورت گرفته می‌شد، مورد نقادی قرار گرفته بود. در سالروزهای ۱۴ اسپند، با همان تشکیلات محدودی که داشتیم به احمدآباد می‌رفتیم و نسبت به مزار شادروان دکتر ممحمد مصدق رهبر جبه ملی ایران ادای احترام می‌کردیم. فعالیت‌ها متوقف نشد. در تیرماه ۱۳۶۴ جلسه شورای مرکزی منزل زنده‌یاد شاه‌حسینی برگزار کردیم. و در آنجا جمع‌بندی ما این بود که ما باید فعلاً در این شرایط جنگ از گرفتن مواضع سیاسی خودداری کنیم و صبر کنیم تا جنگ در مقابل دشمن خارجی تمام شود. 
‌⬅️ بالاخره در سال ۱۳۷۲ شادروان ادیب برومند دیگر اعضای شورا را جمع کرد و مجدد شورای مرکزی تشکیل شد؛ ما صدها نشریه و اعلامیه و نشریه پیام جبهه ملی را به صورت یک نشریه درون‌سازمانی منتشر کردیم. و عمده مسائل مربوط به مملکت را بیان می‌کردیم که اکنون شماره ۱۹۴ منتشر شده، ما همواره انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کرده‌ایم. راجع به سیاست داخلی و سیاست خارجی حاکمیت جمهوری اسلامی اظهار نظر می‎کردیم. 
⬅️ مسائل تاریخی یک کشور را نمی‎توانیم بدون ارتباط با هم تحلیل کنیم. مسائل تاریخی کشور مانند حلقه‌های زنجیر بهم پیوسته است. اگر کودتای ۲۸ مرداد روی نمی‌داد و دولت ملی وطن‌خواه دکتر محمد مصدق می‌توانست دوام بیاورد و آن اقداماتی که در طول دو سال و چهار ماه انجام و آن بیلان مثبتی که در اقتصاد ارائه کرده بود و صادارت ما بدون صادرات نفت غلبه بر واردات کرده بود. در آن دوره این همه اصلاحات صورت گرفت، ساختمان‌هایی که برای مدارس ساخته، شیلات ملی، تأسیس کانون وکلا دادگستری ، سازمان تامین اجتماعی پایه‌گذاری، استقلال دانشگاها سازماندهی می‌شد. 
⬅️ این‌ها گام‎های بلندی در راستای دموکراسی و مردم‌سالاری در ایران برداشته شد، وقتی کودتای ۲۸ مرداد صورت گرفت و یک حکومت وابسته به سیاست خارجی را روی کار آورد. این کودتا سبب شد که راه پیشرفت و اعتلای کشور مسدود شود. یک سیاست با مشت آهنین از طرف محمدرضا شاه به مدت ۲۵ سال تا انقلاب ۵۷ ادامه پیدا کند. 
⬅️ از فردا کودتای مقاومت نیروهای ملی در مقابل کودتا آغاز شد. نهضت مقاومت که از فردای کودتای ۲۸ مرداد، ما روزهای مانند ۱۶ آذر را داشتیم. تظاهرات مفصل در بازار و دانشگاه را داشتیم. حتی تظاهرات در صحن حضرت عبدالعظیم داشتیم. اعتصابات دانشگاه، بازار و ادارات ادامه پیدا کرد. بنابراین انقلاب از همان زمان کلید خورد. انقلاب بر علیه کودتا پیش رفت. البته جبهه ملی در ادامه در سال ۱۳۳۹ چهار سال مبازرات قاطعی بر علیه رژیم کودتا انجام داد. 
⬅️ از سال ۴۲ روحانیت نیز به مخالفت با شاه پرداخت، البته حکومت شاه برخورد خیلی شدید و جدی [مانند دیگر جریانهای به ویژه جبهه ملی] نداشت، مخالفتی می‌شد و شاه و هم با مدارای بسیار و گاهی اواقات با آوانس‌هایی به آنها می‌داد، برای اینکه مبارزات مذهبیون و روحانیت در حقیقت میتواند جلوی جریان چپ و کمونیست را بگیرد. و با این طرز تفکر جلوی روحانیت باز گذاشته شد. 
⬅️ در سال ۱۳۵۶ که شورای جبهه ملی ایران تجدید حیات کرد. با نامه‌ای به شاه با امضای سه تن زنده‌یادان کریم سنجابی و شاپور بختیار و داریوش فروهر، دوباره مبارزه جبهه ملی شروع شد. [اما در سالهایی که جبهه ملی ایران به مدت ۱۳ سال فعالیتش بدلیل خفقان] توقف شده بود، موجب شد حرکت اسلام‌گرایان خیلی پیش رفت بود، تا جایی که در موقع انقلاب دست بالا را داشتند و جریان‌های ملی و آزادی‌خواهان، مقداری عقب بمانند. به همین دلیل آن جریان در زمان انقلاب تسلط پیدا کرده بودند. 
⬅️ متآسفانه به وعده‌هایی که پیش از انقلاب داده و قبول کرده بودند جمهوری اسلامی یک «جمهوری دموکراتیک» خواهد بود، آزادی‌های اساسی را رعایت کنند، استقلال را مدنظر و اعلامیه جهانی حقوق بشر و حقوق اساسی ملت را عنایت داشته باشند. به این وعده ها عمل نشد. 
⬅️ بعد از انقلاب آزادی‌خواهان و ملیون دچار تنگنا شدند و مبارزه برای آزادی و استقلال را دوباره آغاز کردند. 
⬅️ بنیان انقلاب ۵۷ فردای کودتای ۲۸ مرداد گذاشته شد. اگر روحانیت در سال ۴۲ در آن دخالت داشتند، آنها هم به این قطار انقلاب سوار شدند، ولی در ایستگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ این قطار استقلال و آزادی عدالت را عوض کردند، این ملیون بودند که در همان قطار استقلال و آزادی عدالت حقوق بشر باقی ماندند. 
⬅️ درخواست جمهوریت در ایران سابقه طولانی داشته است. در آستانه انقلاب شعار همه ملت ایران در سراسر کشور این بود که ما شاه و سلطنت نمی‌خواهیم و ندای جمهوری را سر داده بودند. جبهه ملی ایران هم اعلام کرد که با توجه به اینکه حکومت سلطنتی قانون اساسی مشروطه و حقوق ملت را رعایت نمی‌کند، به همین خاطر از سلطنت عبور می‌کند. 
⬅️ رژیم پهلوی سلطنت مشروطه را زیر پاگذاشت. و حقوق ملت را نادیده گرفتند. انقلاب ۵۷ شاه “رهبر سلبی” آن بود. آن حکومت ۲۵ ساله استبدادی؛ با اعلام اینکه یک حزب باید باشد و آن هم حزب رستاخیر و اگر کسی قبول ندارد گذرنامه بگیرد و از مملکت برود. شما ببنید؛ چه نحو برخوردی با ملت ایران داشت. هرکسی یک حزبی که من میگویم قبول ندارد از ایران برود! یعنی ملت ایران را که مالک این کشور است. اینها بیایند از این مملکت بروند به خاطر اینکه تک‌حزبی را قبول ندارند!
⬅️ این رفتار ملت را به سمت انقلاب سوق داد و جبهه ملی ایران را به این موضع رساند که حکومت شاه اصلاح‎پذیر نیست و نمیتواند قانون اساسی را مدنظر قرار بدهد و آن را زیر پا می‎گذارد. بلکه جمهوریت حکومت مطلوب‎تری است که براساس انتخاب مردم رئیس کشور انتخاب میشود. و میتوانند در سه یا چهار سال بعد انتخابات انجام دهند و اگر که خوب کار نکرده، تعویض کنند. در حالیکه در نظام سلطنتی که مورثی است و وارث سلطنت با هر شرایطی شخص اول و حاکم مادام‌العمر مملکت می‌شود؛ جوابگویی هم به کسی ندارد. ملت هم اگر بخواهد تغییر و تحولی در کشور انجام دهد نمی‌تواند. 
⬅️ خوب معلوم است سلطنت مادام‌العمر در قرن بیست و یکم قابل قبول نیست.و جمهوریت و انتخاب رئیس جمهور در فواصل زمانی معین کاملا مطلوب‌تر است بعضی از این طرفدارن سلطنت مثال میزنند ما یک دموکراسی سلطنتی در اروپا، هلند، سوئد و انگلستان دارم. اگر شبیه آنها شویم چه اشکالی دارد؟ خوب آن نمونه‌ها در کشورهای اروپایی خیلی از نظر دموکراسی پیشرفته است. چنین نمونه‌هایی میتوانید در خاورمیانه و در کشورهای همسایه ما مثال بزنید که یک پادشاهی در عربستان و … چگونه عملکردی دارد؟ اساساً یک پادشاه در گذشته در ایران چگونه عمل کرده است؟ در آینده هم البته وضع همین خواهد بود. باز حاکم مطلق خواهد بود. هر قانون اساسی هم باشد زیر پا خواهد گذاشت. به این دلیل جبهه ملی جمهوری‌خواه شد؛ و در اساسنامه خود «حاکمیت ملی را براساس نظام جمهوری با رأی مستقیم مردم» ملاک قرار داد. 
⬅️ جبهه ملی ایران بارها به نادرستی گروگان‌گیری و اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اشاره داشته و همان زمان نیز در روزنامه پیام جبهه ملی این حرکت را محکوم کرد. 
⬅️ بلوکه شدن اموال و دارایی‌های ایران در آمریکا بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار و سپس حساب‌سازی روی آن از پیامدهای منفی این حرکت بود. 
⬅️ مقدمه‌سازی برای حمله صدام به ایران، تحمیل هزینه‌های هنگفت میلیاردی، کشته و مجروح شدن بسیاری از جوانان میهن از پیامدهای زیان‌بار گروگان‌گیری است؛ علاوه بر آن چهره ایران در سطح بین‌المللی به عنوان کشوری با فرهنگ چندهزارساله و مهمان‌نواز، مخدوش شد.
⬅️ دشمنی با مریکا، که تا هم‌اکنون ادامه دارد. در حال حاضر فعلی آمریکا این تحریم‌ها، تهدیدها را بر علیه ایران اعمال میکند. در حالی‌که دلیلی برای این مسائل وجود نداشت.
⬅️ استرداد شاه می‌توانست از طریق روابط دیپلماتیک دنبال شود، گروگان‌گیری راه آن نبود. 
⬅️ «سیاست نه شرقی نه غربی» سیاست درستی است ولی اجرا نشد. با این خصومت با غرب و آمریکا در حالی‌که با اتحاد شوروی روابط دوستانه‌ای برقرار کردید. بعد از فروپاشی همین رابطه را با روسیه داشتید. بعد اعلام کردید اتحاد ما با روسیه، اتحاد استراتژیک است. 
⬅️ روسیه کشوری است که در طول تاریخ اجحافات زیادی در حق ملت ایران کرده است. قراردادهای ننگین ترکمنچای و گلستان، حمایت از استبداد محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس و تاخیر در تحویل  مطالبات ۱۱ تن طلا علیرغم تنگنای مالی دولت مصدق و تحویل آن به دولت کودتا از خیانت‌های شوروی است. 
⬅️  در آخرین مورد هم کنوانسیون دریای خزر است که حقوق قانونی و حتمی ملت ایران را نادیده گرفته؛ در حالیکه ۵۰ درصد از دریای مازندران طبق موافقت نامه ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ متعلق به ایران است. اگر آن سیاست نه شرقی و نه غربی را اعمال می‌کردیم ایران می‌توانست حقوق خود در رابطه با دریای مازندران را استیفا کند. روسیه در حال حاضر هر طور که دلش خواسته این دریا را تقسیم کرده است. چیزی حدود ۱۲ الی ۲۰ درصد برای ایران در نظر گرفته که این خدشه به تمامیت ارضی ایران است. این سوء سیاست‌ها خدشه به منافع و منابع ملی ایران است.
https://www.youtube.com/watch?time_continue=5&v=Jo2vyGobZeA
از: احترام آزادی

7 دیدگاه

  1. جناب آقاى موسویان
    هنوز شما در جنگ با شاه هستید؟
    هنوز با کینه حقیقت پیشرفت هاى اقتصادى و آزادى هاى اجتماعى دوران شاه را کتمان مى کنید؟
    ما مى پذیرم سیستم شاهنشاهى ایران از وجه سیاسى دیکتاتورى بود ولى با دین با لباس با پوشاک با ترانه با کتاب و علم با اراجیف ضد علمى آقاى بازرگان و امثالهم کارى نداشت. فقط در دایره سیاسى برایش اهمیت داشت.
    حاضر نیستید بگویید که آقاى بازرگان درصدد کشف قوانین علمى در قرآن بود؟
    شما کینه قجرى و فئودالیته از شاه فقید را حاضر نیستید کنار بگذارید؟
    من دکتر مهندس به شما ثابت مى کنم که از دیدگاه علمى هیچ سیستمى با آزادى ساخته نمى شود و آزادى در هر سیستمى متناسب با خود سیستم است و نقش کنترلى دارد.
    شما کشورى را با شعار آزادى نابود کردید.
    خواهش من این است از این لجاجت روشنفکرانه دست بردارید.
    کشورى در آستانه نابودى است.
    آقاى رئیس به حرمت ایران اگر ذره اى برایتان ارزش دارد به کامنت هاى من در سایت کانال یک آقاى شهرام همایون مراجعه کنید.
    ارزش آن را دارد.

    1. آقای پویا مهرفر
      دیکتاتوری یک مساله جانبی نیست که شما از ان به همین سادگی میگذرید. مساله زیر پا گذاشتن حقوق یک ملت است. پوشاک و لباس ممکن است در یک دیکتاتوری هم گاهی به حد کافی پیدا شود. اما وقتی مردم در دیکتاتوری به از دست دادن حقوق خود عادت کردند آنوقت این لباس و پوشاک و خوراک را هم همانطور که شاهدید ممکن است براحتی از دست بدهند.
      بر عکس صحبت شما مردم به آزادی نیاز دارند تا بتوانند به رفاه برسند.
      تمام کشورهایی که در آنها آزادی هست وضع رفاهی مردم هم رو به بهبود است.
      شما با حرفهایتان نشان میدهید که طرفدار دیکتاتوری گذشته هستید. مردم ایران ولی دائما فریاد مرگ بر دیکتاتور را سر میدهند.
      بدون آزادی و دموکراسی ثبات و رفاه میسر نیست. باید بالاخره این را متوجه شوید!
      بنابراین هرقدر آزادی بخواهیم باز هم کم است .
      مازیار

      1. آقاى مازیار
        من آزادى را لازمه زندگى دانستم.
        آزادى بخش کنترلى یک سیستم است.
        آزادى سیستم ساز نیست.
        این را علم به ما مى إموزد.
        آزادى متناسب با یک سیستم باید باشد.
        آنارشیسم نهایت آزادى است.
        شما اجازه نمیدهید کسى جلوى کودکتان سکس داشته باشد.
        من هم اجازه نمى دهم.
        این دیکتاتورى است.
        از نظر ارزش ریاضى قدر مطلق این دیکتاتورى درست به اندازه قدر مطلق حجاب اجبارى براى یک فرد است.
        من و شما آزادى پوشش را مى پذیریم ولى آزادى سکس مثال بالا را نمى پذیریم.
        به این دلیل که سطح آزادى را سیستم تعیین مى کند.
        از دیدگاه من دموکراسى یعنى بهینه دیکتاتورى و آزادى.
        این بهینه را قانون تعیین مى کند.
        بهمین دلیل براى هر قدم از آزادى حتى در کشورهاى دموکراتیک جنگ است.
        من اومانیستم.
        نهایت آزادى و برابرى آرزو و آرمان من است
        اما من یاد گرفته ام فرزند زمان و مکان باشم.
        متشکرم که جوابم را دادید.
        سپاسگزار خواهم شد که کامنت هاى من را در سایت کانال یک ملا حظه کنید.

  2. مازیار جان
    یادم رفت یک مسئله مهم دیگر را برایت بگویم.
    این که ارزش یک سیستم را تعیین کنیم، سمت گیرى یک سیستم مهمترین فاکتور آن است.
    نظام محمد رضا شاه سمت گیرى تمدنى داشت. از این رو آزادى هاى گسترده اقتصادى و اجتماعى را فراهم مى کرد. بیشتر روشنفکران ناراضى بودند که مثلاً شاه چرا به ترانه هاى مرضیه و دلکش و هایده و گوگوش و تا آقاسى میدان میدهد. به فیلم فارسى میدان میداد. این ها برنامه ریزى شده بود تا ما را از نظر اجتماعى وارد دنیاى نوین کند. از طرف دیگر فضاى اقتصادى را باز کرده بود و فروشگاه هاى بزرگ و زنجیره اى در کنار کارخانجات و شرکت هاى بزرگ کشت و صنعت وارد میدان شده بود و در نتیجه آن بهشى از صاحبان صنایع کوچک و بازاریان کارشان را از دست داده بودند. جمع ناراضیان روز بروز زیاد مى شدند. پیش فازى شاه موجب نا هماهنگى ساختار ساسى نیز شده بود و جمع کثیرى از روشنفکران کم دانش ظهور کردند که نتیجه آن گرویدن گروه کثیرى به مجاهدین خلق شد. شاه در راس تصمیم گیرى اجرایى کشور چاره را در محدودیت هاى سیاسى یافت. برخلاف تصور جبهه ملى نه در دانشگاه ها و نه در جامعه نفوذ کافى نداشت. این براى آن نبود که دست جبهه ملى را بسته بودند، این بدان دلیل بود که پایگاه جبهه ملى رده بالاى روشنفکران صاحب کلاس ویژه و دانش دانشگاهى نسبتاً شاخص بود. در میان آنان شاهپور بختیار، سحابى، بازرگان و خلیل ملکى و مصدق وجود داشت. آنان پایگاه افتصادى لازم را نداشتند تا با خیل عظیم مردم عادى ارتباط داشته باشند. ولى فدائیان خلق و مجاهدین بخصوص روحانیون به دلیل ماهیت پایین دستى خود با توده هاى مردم ارتباط گسترده اى داشتند. مردم بسیار متعصب و مذهبى بودند و گفتم خوده دار است که شخصیتى چون بازرگان دنبال اثبات قوانین علمى در قرآن بود و معتقد بود از این طریق تمام قوانین علمى را مى توان کشف کرد. این قدرت نیروى مذهب و نفوذ آن بود. سازمان هاى شاهنشاهى حرکت آرامى در تغییر نگاه توده ها به مذهب داشتند. حرکت پیش فازى شاهنشاه فقید وى را ناگزیر به بستن فضاى سیاسى کشور کرد. کشور که از نظر سیاستمدارى فقیر بود و در میان حتى افراد شاخصى چون اعضاى رده بالاى حبهه ملى شمار اندکى سیاستمدار وجود داشت، با بستن فضاى سیاسى فقیر تر گشت. روشنفکران حتى رده هاى بالاى اعضاء جبهه ملى نتوانستند حتى حرکت شاهپور بختیار را تشخیص دهند و خطرى را که وى از حس تجربى به دلیل تعلق به خاندان ویژه گرفته بود را نشناختند و وى را تنها گذاشتند. و این چنین بخش پایینى روشنفکران که نه سیاستمدار بودند و نه سیاست شناس آخرین ضربه نا را به پیکر سیتمى زدند که تازه آغاز راه براى تمدنى نوین بود.
    تغییرات اجتماعى در جهان همواره با پیشفازى افراد شاخص انجام شده است و شاهنشاه فقید قربانى حنین پیش فازیى شد.
    او رفت ولى آثار به جا مانده اش ما را آن چنان متحول نمود که بدترین احتمال ممکن یعنى ایجاد جمهورى اسلامى نتوانست جامعه ما را تبدیل به جامعه قجرى کند که آرزوى خمینیست ها بود.
    پویا جان من برخلاف بسیارى با احترام و بزرگى از افراد جبهه ملى یاد کردم و تحلیل من بر اساس علوم و تجربه سیاسى و حزبى است که آموخته ام. من یک سیاستمدار نیستم و سال هاست که عضو هیچ حزب و گروهى نیستم و سناخت علمى من از سیاست ویژه است.
    در پایان از مسئولین سایت تشکر مى کنم که به من امکان گفتگو دادند.
    ما نیاز داریم با هم گفت و گو کنیم.

    1. آقای مهر فر گرامی
      شاید نمیدانید که هیتلر هم کشور آلمان را از نظر صنعتی و رفاه در آغاز جلو برد ولی دیکتاتوری او در آخر ملت آلمان را به سوی جنگ و نابودی پیش برد.
      شد یک ملت با زور ممکن نیست. فقط در آزادی است که سیاستمداران خوب پیدا میشوند و کشور را درست اداره میکنند.
      در دیکتاتوری شاه سیاستمداران اندکی که بیشترشان هم از جبهه لی بودند علیرغم فشار های دیکتاتوری وجود داشتند اما هیچگاه به آنان امکان فعالیت آزاد سیلسی نداد. آنها اغلب در زندان بودند و یا برایشان ماجرای کاروانسراسنگی پیش می آمد که آنها را به قصد کشت یزدند.
      مهمترین چیزی که یک ملت نیاز دارد آزادی و امنیت است.
      دیکتاتورها ممکن است در قسمت هایی هم خیلی خوب پیش بروند ولی در آخر کشور را به چاه می اندازند همانطور که در سال ۵۷ دیدیم.
      نتیجه این دیکتاتوری بود که ۴۰ سال است آخوندها هم به خود اجازه میدهند حقوق ملت را زیر پا بگذارند و هر کس مخالفت کرد شکنجه کنند و یا بکشند.
      دیکتاتوری بزرگترین دشمن ملت هاست. پیشرفت و رفاه ملت ها فقط در آزادی ممکن است.
      ….
      مازیار

      1. اتفاقاً هیتلر محصول دموکراسى و آزادى است.
        این محصول کنترل نامناسب دموکراسى و آزادى بیش از توان سیستم در انتخاباتى دموکراتیک انتخاب شد.
        هیتلر جنک کرد، شاهنشاه ایران جنگ را کنترل کرد و با صدام موافقت نامه امضا کرد.
        جمهورى اسلامى که در ابتدا محصول دموکراسى و راى مردم است، کشتار کرد، جنگ کرد و نابود کرد.
        سخن من این است هر سیستمى نیازمند کنترل است.
        کنترل هاى جمهورى شما چیست؟
        اگر از درونش هیتلر یا جمهورى اسلامى یا دیکتاتورى پرولتاریا و یا یک آشغالى بیرون آمد، چه مى کنید؟
        مى گوید خلایق هر چه لایق؟
        از دیدگاه تئورى من زایشگاه و پایگاه دموکراسى، سرمایه داریست.
        استاد علوم سیاسیى در آمریکا داشتم بسیار با سواد بود، پیشینه خانوادگیش اروپاى غربى بود. گفتم چرا خود را کاندید نمى کنید؟ جوابم این بود: خواستگاه خانوادگى من ویژه نیست و تفکر من در راستاى ویژه ها نیست.
        این گونه است که ترامپ مى شود رئیس جمهور آمریکا.
        پشتیبان دموکراسى سرمایه داران هستند. مردم عادى آمریکا بندرت در انتخابات شرکت مى کنند.
        پشتیبان دموکراسى ایران آینده کیست؟
        مردمى که با پنجاه هزار تومان براى احمدى نژاد هورا مى کشند، با چند هزار تومان براى مثلاً نوکر عربستان ثروتمند هورا خواهند کشید؟
        علم به ما میآموزد که همه احتمالات ممکن را ملاحظه کنیم.
        من به شما گفتم که من اومانیستم.
        آزادى به نهایت و برابرى کامل آرزوى من است.
        اما من در زمان و مکان جاى گرفته ام. بر این خاک خسته و در هواى غبار آلودش در ممکنات تصمیم مى گیرم و راه میروم.
        به قول کسرایى شاعر توده اى
        “جان مائید
        اى بره ارزان نهاده جان خوبش
        گر نه در اندیشه خویشید
        فکر ما کنید.”

      2. حیفم آمد این نکته را نگویم.
        در درون خانواده کلان من شخصیت ارزشمندى از جبهه ملى است. او در دوران مصدق کبیر نماینده مجلس بود.
        سعدى حکیم مى گوید:
        “دو درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند”
        شخصیت هایى که در جبهه ملى بودند، همانند شخصیت هایى چون محمد على فروغى از ارزشمندترین دارائى هاى تاریخى ایرانند. طنز تلخ تاریخ این است که رهروان راه تمدنى ایران در آرزوهاى ممکن و ناممکن شناخت متفاوت داشتند. آن چه رخ داده است محل دعوا نیست. راه ما و شما بکى است:
        تمدن نوین در بسترى که غرب دموکراتیک در آن شکوفا شده است ولى دعواى تاریخى مانده است. زمان بسختى تکرار شده است و شما از مصدق عبور کردید و فاصله بین ما و شما بیشتر شده است. بیشترین در کنار خمینى نشستید، البته به امید رهایى و دیدید که در ممکنات نبود و امروز در کنار چپ ها و باز از دید من در ممکنات نیست.
        شاید من شانسى براى یک پیوند تاریخى باشم. من که تاریخ را علمى تر از دیگران تحلیل مى کنم و من که کینه ها را زدوده ام و شکوه ها را رها کرده ام.
        و شاید تلاشم عقیم بماند.
        براى عشقم به ایران، براى عشقم به هموطن و براى عشقم به جهانى بهتر راهم را ادامه میدهم.
        البته کمتر خواهم نوشت.
        در پایان از این سایت سپاسگزارم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل