چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام نیست؟

تأملی بر نوشته آقای تقی رحمانی ـ یکی از فعالین ملی مذهبی، 

تحت عنوان:
«چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟»، و توضیحاتی در باره «نظام سکولار» و«ارزش» های تشکیل دهنده «نظام دمکراسی»

در سایت العربیه نوشته ای تحت عنوان «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟»،(١) بقلم آقای تقی رحمانی ــ یکی از فعالین ملی مذهبی مقیم پاریس ــ منتشر شده بود.

تیترآن مقاله، همچون برخی از مطالب مطرح شده در آن نوشته، بنظر من سئوال انگیز و گمراه کننده می باشد! بدین خاطر، نقد قسمتهائی از آن نوشته را ضروری دانستم.

همانطور که تا کنون در نوشته های متعددی متذکرشده ام، نقد نظرات دگراندیش بخاطر روشن شدن جوانب مسائل و مطالب سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی، و در آن رابطۀ برجسته نمودن مسائل مورد اختلاف و یا مسائل مورد توافق در بین فعالین و گروه های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی در جوامع دمکراتیک، امری ضروری و لازم می باشد!

از این رو باید قبول داشت و تبلیغ نمود که نقد نظرات، عقاید و عملکرد نیروهای دگراندیش بهیچوجه بمعنای دشمنی شخصی با بیان کنندگان و یا نویسندگان مطالبی که مورد نقد قرار گرفته و یا می گیرند، نیست. بلکه اتخاذ چنین شیوه کاری، یعنی برخورد عقاید و نقد نظرات و عملکرد یکدیگر و همچنین هیئت حاکمه، بخشی از ارزشهای فرهنگ دمکراسی در «جامعه باز» می باشد.(٢)

این واقعیتی انکار ناپذیر است که اکثریت بسیار بزرگی از مردم خاورمیانه، مسلمان و طرفدار «دین اسلام» هستند.هم از این جهت و هم بخاطر وجود رژیم های استبدادی و دیکتاتوری درآن کشورها، سبب شده تا مردم آن جوامع کمتر با ارزش های «نظام دمکراسی» آشنائی پیدا کنند و متوجه شوند که بحث و جدل سیاسی و نقد نظرات دگراندیش و حتی مخالفت با نظرات هیئت حاکمه، بخشی از فرهنگ نظام دمکراسی و جامعه باز است.

با توجه به این واقعیت که ذکر شد،اگر هدف فعالین و نیروهای سیاسی آن جوامع ازفعالیت و مبارزات سیاسی، دفاع از «حقوق بشر»، محترم شمردن «اصل فردیت»، دست یابی به «آزادی بیان، قلم، عقیده، تجمعات. .»، «حق تعیین سرنوشت» مردم بدست خود مردم، مخالفت با هرنوع «قیمومیت» و در نهایت استقرار «نظام دمکراسی» باشد، تحقق آن خواست ها و اهداف در آن جوامع، همچون جوامع دیگری که «نظام دمکراسی» بعنوان «نظام حکومتی» مستقر شده است، در گروی تحقق یک سری «ارزش های» سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و. .. می باشد؛ ارزشهائی که پیروان تمام ادیان و مذاهب از جمله پیروان دین اسلام با برخی از آنها اصولا توافق ندارند و مخالف هستند. تا جائی که رهبران و گروههای مذهبی سیاسی طرفدار آن ادیان و مذاهب، بخاطر محور قرار دادن آن نظرات، علیه برخی از ارزشها و نظرات «نظام دموکراسی » و نیروهای طرفدارآن ها، دست بمبارزه زده و علیه آنها جوّ سازی نموده و می کنند.

باتوجه به توضیحاتی که اشاره رفت، «اسلام» نمی تواند «صورت مسئله» خاورمیانه باشد!

بنظر من « تیتر» نوشته آقای تقی رحمانی، نمی تواند بیانگر خواست های آن بخش از ایرانیانی که در فعالیت و مبارزات سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی شان، کسب حقوق شهروندی (٣) و در نهایت تحقق نظام نظام دمکراسی را هدف قرار داده اند، باشد!

آقای تقی رحمانی در نوشته ی «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟»، می نویسد:
« جریان راه‌گشا کدام است؟
تحولات دموکراسی در جوامع مسلمان از درون نقد و بررسی و تحولات سنت جامعه می‌گذرد. هر گونه دور زدن یا فشار خارجی برای تحولات دموکراتیک و پیشرفت در این جوامع نقض غرض می‌شود و دموکراسی را به تاخیر می‌اندازد. این ادعای سیدجمال‌الدین اسدآبادی تا شریعتی بوده است که شاخص این تفکر در ایران روشنفکران ملی – مذهبی هستند. امروزه شاید بتواند راحت‌تر و آسان‌تر این ادعا را ثابت کرد. علائم و دلایلی مانند
١ – فروریختن تمام نظام‌های شبه سکولار در جوامع مسلمان
٢ – شکست ساختاری شکل‌گرفته دولت‌های شبه سکولار
٣ – بازگشت سنت‌های مذهبی و ملی در این جوامع در اشکال گوناگون آن از فرم‌های سلفی تا بنیادگرایانه و هویت‌طلبانه و حتی مدرن آن
۴ – بحران اندیشه و باورهای سکولار در جوامع مسلمان
۵ – نقش فکری نخبگان مسلمان چه سنتی و چه مدرن در جوامع مزبور نسبت به نفی روشنفکران سکولار و چپ
۶ – تجربه دموکراسی موفق در جوامع اسلامی».
با توجه به مطالبی که نقل شد، من سعی می کنم، برای روشن شدن مسائل مورد توافق و یا اختلاف با آقای تقی رحمانی، در رابطه با این بخش از نوشتار وی که نقل شد، به تفسیر و توضیحاتی بپردازم و توضیح دهم که اگر هدف از فعالیت و مبارزات سیاسی، تحقق « نظام دمکراسی» باشد، نقد و بررسی باور های « اسلامی » می تواند گوشه ای از آن «راه حل» ها باشد!

اگر هدف از مبارزه سیاسی، خواست استقرار «نظام دمکراسی» باشد، اسلام نمی تواند صورت مسئله خاورمیانه باشد!

در واقع اگر هدف آقای تقی رحمانی از مبارزه سیاسی، مبارزه با استبداد و دیکتاتوری و همچنین خواست استقرار «نظام دمکراسی» در وطنمان ایران باشد، حتمأ باید وی با حفظ هویت سیاسی «ملی مذهبی» خود، همسو و همصدا با نیروهای غیر مذهبی (سکولار) دمکرات، به تبلیغ ارزشهائی که برای تشکیل نظام دمکراسی ضروری و لازم می باشند بپردازد و در آنباره دست بروشنگری بزند. نه اینکه، ناآگاهی و کم اطلاعی بخشی از مردم آن دیار نسبت به آن ارزشها را که بیشتر نتیجه عملکرد دولتهای اسبدادی و دیکتاتوری حاکم بر آن جوامع است، معیار سنجش قرار دهد و چنین نتیجه گیری کند که نظام دمکراسی با فرهنگ جوامع اسلامی نمی تواند سازگارباشد، بدون اینکه در هنگام تحریر آن نوشته به این موضوع فکر کرده باشد، مگر نظام دمکراسی با فرهنگ جوامع مسیحی در دوران «قرون وسطی» سازگار بوده است؟

آیا مبارزات سیاسی ـ اجتماعی و مخالفت با استبداد مذهبی درآن جوامع، کمک به آن تغییر و تحولات نکرده است؟

آیا رفرمیست های مذهبی همچون “مارتین لوتر ” نقشی مثبت و سازنده در آن ماجرا نداشته اند؟

آیا قرار داد صلح وستفالن بعد از پایان جنگهای سی ساله مذهبی در اروپا که برسمیت شناختن حق انتخاب آزاد مذهب را سبب شد. و همچنین مبارزات آزادیخواهان که در روند انقلاب کبیر فرانسه و طی مبارزات و فعالیتهای بعد از آن انقلاب، «جدائی نهاد دین از نهاد دولت» را در پی داشت، سبب نشدند تا نفوذ سیاسی رهبران دینی و مذهبی را در امور دولتی کوتاه کنند، روندی که درشکل گرفتن نظام دمکراسی کمک کردند؟

اگر چنین است، پس نباید با طرح وخواست « جدائی نهاد دین از نهاد دولت» مخالفت کرد! بلکه باید به تبلیغ ضروری بودن آن «جدائی»، که یکی از پیش شرط های متحقق شدن «نظام دمکراسی» می باشد، پرداخت.

آقای تقی رحمانی در نوشته مورد بحث می نویسد:
« تحولات دموکراسی در جوامع مسلمان از درون نقد و بررسی و تحولات سنت جامعه می‌گذرد. هر گونه دور زدن یا فشار خارجی برای تحولات دموکراتیک و پیشرفت در این جوامع نقض غرض می‌شود و دموکراسی را به تاخیر می‌اندازد…» [تاکید در همه جا از منصور بیات زاده].

اگرچه با فرمولبندی این بخش از نوشته که نقل شد، مخالفتی ندارم و آن فرمولبندی را صحیح می دانم. اما در رابطه با واژه هائی که در آن جملات بکار برده شده است، با توجه به « تیتر» انتخاب شده برای آن نوشته، سئوالاتی برایم مطرح کرده که

برای روشن شدن مسائل و مواضع، طرح و توضیح آن سئوالات را، ضروری و لازم می دانم!

١ ــ آقای تقی رحمانی بعنوان یک کوشنده و فعال سیاسی «ملی مذهبی»، بر پایه کدام یک از «ارزش های» سیاسی ـ اجتماعی، قصد دارد « تحولات دموکراتیک »، را در جوامع اسلامی، از جمله وطنمان ایران متحقق کند؟
٢ ــ اصولا، منظور وی از « تحولات دموکراتیک »، چه نوع تغییرات سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی می باشد؟
٣ ــ آن «تحولات دموکراتیک » برپایه و رابطه با کدام یک از« ارزش های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی» و طرد و فاصله گرفتن از کدام «ضد ارزش های غیر دمکراتیک » باید مطرح شوند؟
۴ ــ « تحولات سنت جامعه »، از جه طریقی باید به پیش رود، با حفظ نظرات و عقاید استبدادی و عقب افتاده و ارتجاعی موجود درجامعه و یا بوسیله « اصلاحات (رفرم) » و آنهم تکیه بر «مدرنیته» باید انجام گیرد؟

اما با قدری تعمق به محتوی نوشته آقای تقی رحمانی، متوجه می شویم که اگر وی مقولات و واژه ها ی « تحولات دمکراسی»، «تحولات دموکراتیک »، «دموکراسی» . .. را در نوشته اش تحریرکرده است، همان مطالبی که سبب طرح سئوالاتی برای من شد،که به آنها اشاره کردم. وی به محتوی هیچیک از آن مقولات و واژه ها باور ندارد. و هدفش از تزئین صفحات نوشته اش با آن مقولات و واژه ها که معانی « جهان شمول» دارند، حتمأ باین خاطر است که بخوانندگان نوشته اش چنین تلقین کند که با کمک گرفتن از «فقه اسلامی» همچنین می توان«نظام مردم سالاری دینی» (۴) تأسیس کرد.

برای اینکه متهم نشوم که خدای نکرده به آقای تقی رحمانی اتهام زده ام، توجه شما را به بخش دیگری از نوشته وی جلب می کنم.

آقای تقی رحمانی نوشته است:
«… صورت مسئله جوامع مسلمان این است که اسلام دینی فرهنگی – سیاسی است، دارای فقه گسترده و سازمان قدرتمند دینی است که با مردم خود مرتبط است. مردم این جوامع باور و اعتقاد مذهبی دارند. صورت مسئله این جوامع با جوامع غربی و مسیحی متفاوت است.». (تاکید همه جا از منصور بیات زاده).

اما به نظر می رسد آقای تقی رحمانی همراه با سایر نو اندیشان دینی، اعم از آنهائی که دارای سازمان سیاسی هستند و یا نه، بر این باورند که برداشت های جدید از اسلام فرهنگی – سیاسی، که برداشت های نوینی از فقه گسترده و تغییراتی در سازمان قدرتمند « روحانیت » را نیز در بر می گیرد و استقرار آنها در جوامع اسلامی و از جمله ایران می تواند جایگزین استقرار نظام دمکراتیک در این جوامع گردد.
بی جهت نیست که « نوگرایان مذهبی» برای توجیه این نظرات، مقولات «دمکراسی دینی» و «نظام مردم سالاری دینی»… را ابداع کرده اند! در حالی که اگر قدری عمیق تر با سابقۀ فعالیت عده ای از پیشتازان نواندیشی دینی آشنائی می داشتند متوجه می شدند که این راه به «ناکجا آباد» ختم شده و می شود.

آقای تقی رحمانی حتمأ باید اطلاع داشته باشد که عده ای از طرفداران نهضت آزادی و دیگر افراد مذهبی طرفدار حزب مردم ایران و سوسیالیست های خداپرست که از پیشتازان نو اندیشی دینی بودند… در خارج از کشور، در دوران رژیم شاه، بر «هویت مذهبی» در کنار «هویت ملی» خود تاکید واصرارداشتند و خواستار بودند تا «سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا» ، «سازمانهای جبهه ملی ایران در آمریکا» و همچنین «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی»، که سازمانهای «غیر ایدئولوژیک» بودند، صفت «مذهبی» را بعنوان بخشی از «هویت» سیاسی خود بپذیرند و در آن رابطه، هویت «غیر مذهبی» خود را به هویت «مذهبی»، تغییر دهند؛ یعنی به سازمانهای طرفدار «ایدئولوژی اسلامی» تبدیل شوند!

موضوعی که با مخالفت بخش بسیار بزرگی از اعضای آن سازمانها روبروشد.(۵) در رابطه با آن موضوع و خواست بود که آن افراد، با وجود اینکه عده ای از آنان از بنیانگذاران و فعالین آن سازمانهای غیر مذهبی بودند، از عضویت آن سازمان ها کناره گرفتند و «انجمن های اسلامی» را تأسیس نمودند. البته مشکل معرفتی و کم اطلاعی حاکم بر بسیاری از فعالین گروه های سیاسی در آنزمان، در این ماجرا نیز بی تأثیر نبود.
بخاطر کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با چگونگی و چرائی جداشدن آن نیروهای ملی ـ مذهبی (طرفداران نهضت آزادی، طرفداران حزب مردم مردم ایران، سوسیالیست های خداپرست…) از صفوف سازمانهای غیر مذهبی که قبلا به نام های آنان اشاره رفت، توجه خوانندگان محترم را به اظهارات آقای دکترابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران که پس از جدائی، یکی از فعالین و بنیان گذاران «انحمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا» بودند در مصاحبه با نشریه توقیف شده «نامه»، جلب می کنم.(۶)

ضروریست همچنین خاطر نشان کرد که برخی از اعضاء و فعالین « انجمن های اسلامی…»، تا حدودی در پیدایش نظام جمهوری اسلامی نقش داشتند، و کمک کردند تا آن نظام شکل گیرد و پایدار گردد.
آقای تقی رحمانی همچنین در نوشته اش در رابطه با همکاری نیروها، در «زمینه تجربه انقلاب ایران» صحبت نموده و آنرا مثبت ارزیابی نکرده است؛ اما معلوم نیست چرا نوک تیز حمله خود را متوجه جبهۀ ملی ایران نموده است؟ در حالی که این سازمان در هیچ زمانی خواهان استقرار یک حکومت ایدئولوژیک و بخصوص حکومت اسلامی نبوده است در صورتی که شواهد و اسناد بسیاری وجود دارد که عده ای از پیشتازان مطرح نیروهای ملی – مذهبی علاقمند به استقرار «حکومت اسلامی» و یا « حکومت صالحین» و یا «حکومت متقین» بوده اند. مگر این فعالان و کوشندگان مذهبی از جمله نیروهای «ملی مذهبی» نبودند که در حاکم کردن نظام اسلامی در ایران پیش قدم بودند و همانطور که قبلا اشاره رفت، بخاطر تبلیغ نظرات و عقاید مذهبی خود، صفوف مبارزاتی خود را از صفوف نیروهای غیر مذهبی از جمله جبهه ملی ایران در خارج از کشورجدا کردند؟

با این وصف آقای تقی رحمانی بطور مشخص روشن نکردند که درچه رابطه ای به «جبهه ملی ایران» انتقاد وارد است. آیا این انتقاد به جبهه ملی ایران در رابطه با تفکر این سازمان نسبت به قوانین عرفی به عنوان قوانین کشوری و مخالفت و مبارزه آن علیه «قانون قصاص» بوده است؟

اسناد تاریخی گواه براین واقعیت دارد که جبهه ملی، هدفش از مبارزه برای استقرار حاکمیت قانون و از آن طریق، کوشش در جهت شکل دادن به جامعه ی مدنی بوده است که، متأسفانه از سوی بسیاری از نیروهای سیاسی، ازجمله نیروهای ملی مذهبی، مورد پشتیبانی قرار نگرفت!

آقای دکتر احمد سلامتیان طی نوشته ای که در رابطه با درگذشت مرحوم دکتراحمد صدر حاج سید جوادی تحت عنوان «استبداد را نشانه گرفت تا آخرین روز » نوشته است. در حین تجلیل از شخصیت مبارز و آزادیخواه مرحوم دکتراحمد صدر حاج سید جوادی، همچنین یاد آور شده است که:
« پس از بازگشت به ایران در سال ١٣۵٧ به دلیل همکاری تنگانگ و روزمره ای که با مرحوم دکتر کریم سنجابی داشتم و بویژه در زمان تعیین آقای مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر چندین بار موفق به زیارت ایشان[مرحوم دکتراحمد صدر ح سید جوادی ـ توضیح از منصور بیات زاده] شدم. خوب بیاد دارم که در زمان دریافت اولین پیش نویس حکم نخست وزیری برای آقای مهندس بازرگان, آقای دکتر سنجابی در جلساتی مشورتی که در این رابطه در منزل تاجری بنام معینی نجف آبادی در همسایگی مدرسه رفاه تشکیل میشد آقای دکتر سنجابی به اولین جمله این حکم معترض بود. در این حکم آقای خمینی نوشته بود که. ..
متن حکم نخست وزیری دولت موقت که توسط آیت الله رفسنجانی قرائت گردید: »

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای مهندس مهدی بازرگان

بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصا انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید.

مقتضی است که اعضای دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص نموده ام تعیین و معرفی نمائید. کارمندان دولت و ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل نموده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند نمود. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.
آقای دکتر سنجابی کلمه «حق شرعی» مندرج در این حکم را زائد میدانست و میگفت حق ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است برای تبیین منشاء صدور حکم ایشان کافی است. و به همین جهت خواستار باز گردندان این متن به آقای خمینی و در خواست اصلاح آن بود. مرحوم مهندس بازرگان که ملاحظات مربوط به حقوق اساسی دکتر سنجابی را در این مورد صائب میدانست با تائید نظر دکتر سنجابی توسط آقای حاج سید جوادی ابتدا تصمیم به بر گرداندن حکم گرفت اما بالاخره مشورت بعدی با دیگران و از جمله مرحوم دکتر یدالله سحابی که دقت حقوقی آین دو حقوق دان را با خوش نیتی مصالحه جویانه و کاربردی بزرگوارانه اش ناسازگار میدانست این اقدام را مغایر با روحیه لازم برای همکاری و معاضدت بین همه در آن زمان تشخیص داد و بالاخره تصمیم به عدم باز گرداندن و در خواست تغییر حکم در این قسمت شد.».(٧) (تاکید از منصور بیات زاده)

تیتر و محتوی نوشته «چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟»، باعث تعجب و شگفتی من شد!

با توجه به جنایات، نامردمی ها و ستم هائی که در مدت ٣۴ سال از سوی حاکمین جمهوری اسلامی ــ که در صدر آن، بخشی از «روحانیون شیعه مذهب»، معروف به «روحانیون دولتی» و نیروهای طرفدار «خط امام» خمینی قرار داشته و دارند ــ، همان افراد و نیروهائیکه بخشی از مبلغین «… فقه گسترده و سازمان قدرتمند دینی. .. که با مردم خود مرتبط» هستند؛ نوشته ای با چنان محتوی و سمت و سوی سیاسی منحرفش، بقلم یکی از فعالین سازمان «ملی مذهبی»، که اگر اشتباه نکنم همچنین خود را جزو طیف نیروهای «طیف مصدقی» قلمداد می کند، باعث تعجب و شگفتی من شد؟

تعجب و شگفتی من بهیچوجه بدین خاطر نبود و نیست که این هموطن محترم چرا هنوز خود را عضو یک تشکیلات سیاسی مذهبی بنام سازمان «ملی مذهبی» می داند و در آن رابطه بر هویت «مذهبی» خود تاکید دارد. و یا بعنوان عضو یک سازمان سیاسی مذهبی، هنوز اعتقاد دارد که برای پاسخ به بعضی از مشکلات و معضلات جوامع خاورمیانه، ازجمله وطنمان ایران، می توان از نظرات و احکام دین اسلام و مذهب شیعه دوازده امامی کمک گرفت و آن نظرات و احکام را سرمشق قرار داد؛ نه، زیرا من از «حقوق دگراندیش» برای طرح و تبلیغ نظراتش ــ صرفنظر از اینکه سمت وسوی آن نظرات چه باشد، فقط بشرط اینکه آن نظرات تبلیغ بنفع نژادپرستی، میلیتاریسم و جنگ نباشد ــ، دفاع می کنم؛ البته روشن است که دفاع از «حقوق دگراندیش»، بهیچوجه بمعنای صحه گذاشتن به محتوی آن نظرات نیست و آن دفاع از حقوق نباید سبب شود، تا احیانأ درباره محتوی آن نظرات به روشنگری و حتی مخالفت نپرداخت.

بلکه تعحب و شگفتی من بدین خاطربود وهست که:
ـــ همچنین آقای تقی رحمانی در نوشته خود از «دمکراسی» صحبت بمیان آورده، ولی تا کنون باین فکر نیفتاده که تحقق چنان «خواستی»، احتیاج به قبول و آشناشدن مردم به یکسری ارزش های سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی دارد. و در واقع «دمکراسی» یک نوع «نظام حکومتی» است که اجازه فعالیت به تمام شهروندان جامعه می دهد و بهیچوجه حقوق ویژه ای برای بخشی از مردم جامعه قائل نمی شود.

تبلیغ و روشنگری در باره آن نظام و توضیح درباره ارزش های تشکیل دهنده آن نظام، جزو وظائف افراد و سازمانها و احزاب و جبهه هائی است که ادعای دارند دمکرات هستند و مخالف با هرنوع رژیم استبدادی و دیکتاتوری. در حالیکه وی در نوشته اش کوچکترین توضیحی در باره «ارزش» های تشکیل دهنده آن «نظام» نداده است و برای خوانندگان نوشته اش بطور دقیق روشن نکرده است که تحقق چنان «نظامی» در هر جامعه ای که هدف باشد ــ ازجمله جوامع اسلامی خاورمیانه ــ، اصولا نمی تواند با تکیه بر«مکتب اسلام» و یا بر محور « مکتب و ایدئولوژی» دیگری متحقق گردد.

با توجه به توضیحاتی که رفت، حتمأ باید قبول کرد و تبلیغ نمود که تحقق نظام دمکراسی در هر جامعه ای که هدف باشد، در گروی وجود و توجه به یک سری پیش شرط ها ی سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی و وجود روابط اقتصادی معینی می باشد.
ـــ منظور از فرهنگ سیاسی، آن فرهنگی است که بر امر محترم شمردن «حقوق بشر» و «اصل فردیت» تاکید دارد و در آن رابطه، بر قبول حقوق برابر برای تمام شهروندان جامعه، بدون نگرش به ریشه های قومی، فرهنگی، دینی و مسلکی آنها، پافشاری می کند، یعنی برای «پلورالیسم سیاسی» و حق رقابت نظری کوشندگان سیاسی، احزاب و سازمانهای مختلف و متضاد وابسته به ایدئولوژیها و مکتب های متفاوت، احترام قائل است و حقوق شهروندی تمام مردم را محترم می شمارد و همچنین با نظامهای استبدادی و دیکتاتوری صرفنظر از وابستگی ایدئولوژیک و مکتبی آنها مخالف است. بخاطر بهره مند شدن انسانها از آزادی و حق تعیین سرنوشت و گسترش و توسعه آن حقوق در تمام جوانب سیاسی ـ اجتماعی، و پایان دادن به هرنوع «قیمومیت»، همچنین جدائی «نهاد دولت» از هرنوع «مکتب و ایدئولوژی» را ضروری و لازم می داند!

ـــ در نوشته مورد بحث اگرچه آقای تقی رحمانی به حضور و وجود گروه های سیاسی همچون «سلفی تا بنیادگرایانه و هویت‌طلبانه» اشاره کرده است، اما حضور و وجود آن نوع گروه های سیاسی را در پیوند با «دولت‌ها و حکومت‌های شبه سکولار» (٨) توجیه کرده است، و براین نظراست که نظرات و عملکرد «دولت های شبه سکولارها ناخواسته سلفی‌گری مسلمان و بنیادگرایی شیعه را رشد و پرورش می‌دهند. چرا که شبه سکولارها با تحقیر اندیشه‌های سنتی زمینه پرخاشگری آنان را فراهم می‌کنند. فراموش نکنیم که هر تحقیرشده‌ای حس پرخاشگری می‌یابد. اما مشکل فقط مسائل عاطفی و روانی نیست.» ؛ اما فراموش کرده است تا کوچکترین اشاره ای در باره سیاست و عملکرد استبدادی دولت های حاکم بر آن جوامع، دولت صهیونیستی نژادپرست و اشغالگر اسرائیل و دولتهای استعمارگر جهانی برهبری ایالات متحده آمریکا در آنباره نماید!!

ـــ آقای تقی رحمانی هنوز تفاوت بین «هویت سیاسی» یک «حزب سیاسی» که می تواند طرفدارمکتب و ایدئولوژی، از جمله ایدئولوژی و مکتب اسلام باشد و نهاد یک «دولت»، نهادی که در نظام دمکراسی حتمأ باید نسبت به ایدئولوژی و مکتب «بی طرف» باشد؛ قائل نیست و توجه ندارد که اگر در ترکیه حزب اسلامی«عدالت و توسعه» طی انتخابات آزاد و دمکراتیک، از سوی مردم آن کشوربعنوان حزب اکثریت انتخاب شده و از آن طریق به حکومت رسیده است،به این دلیل نبوده است که بمردمش وعدۀ اجرای احکام اسلامی را داده باشد بلکه آن حزب اسلامی («عدالت و توسعه» برهبری رجب طیب اردوغان)، در بستر یک جامعۀ سکولار که پذیرش جدائی نهاد دین از نهاد دولت یکی از اصول محوری آن است، توانسته است رأی

اکثریت مردم آن کشور را از آن خود نماید. واقعیتی که هنوز مورد قبول آقای تقی رحمانی و بخش بسیاربزرگی از نیروهای مذهبی خاورمیانه از جمله ایران، قرار نگرفته است!

ادامه دارد
دکتر منصور بیات زاده
شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ – ۱۱ مه ۲۰۱۳
dr.bayatzadeh@ois-iran.com

پانویس:
١ ــ چرا صورت مسئله خاورمیانه اسلام است؟ بقلم آقای تقی رحمانی
http://farsi.alarabiya.net/fa/views/2013/04/13/چرا-صورت-مسئله-خاورمیانه-اسلام-است؟.html
ـ همین نوشته در سایت سارمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://ois-iran.com/2013/ordibehesht-1392/ois-iran-6220-taghi_rahmani-sorat_masalahe_khawaremiyanah.htm
٢ ـ نقد نظرات دگراندیش، بهیچوجه بمعنی پایمال کردن حقوق دمکراتیک دگراندیش نیست!
http://www.ois-iran.com/ois-iran-1125-dr.bayatzadeh-naghde_nazarate_degarandish_behijwaj_bemaanaye_payemalkardane_hoghoghe_domekratike_degarandish_nist.htm
٣ ـ مطا لبی درباره ” حقوق شهروندی ” و ” ارزشها ” و ” بارسیاسی ” عناصر تشکیل دهنده ” نظام دمکراسی ” درباره نظرات و عقاید آقایان سید محمد خاتمی و دکتر ابراهیم یزدی و نقد ” نظام مردم سالاری دینی” ! ـ (١) ــ ٣ شهریور ١٣٨٢ ـ دکتر منصور بیات زاده ـ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/pdf144.pdf
۴ ـ زنده باد اصلاحات و حاکمیت قانون ـ ٢ ـ
نظامی بنام ” مردم سالاری مسیحی ” وچود ندارد، حال چرا ” مردم سالاری دینی ” در ایران؟ ـ دکتر منصور بیات زاده ـ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق ٢٨ فروردین ١٣٨٢
http://www.ois-iran.com/pdf127.pdf
ـــــ تآملی بر نظرات آقای دکتر ابراهیم یزدی ـ در مورد مهمترین وظیفه “یک نوگرا” و ” دمکراسی دینی” ـ دکتر منصور بیات زاده ـ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار مصدق
http://www.ois-iran.com/pdf163.pdf
۵ ـ از جمله من (منصور بیات زاده) که در آنزمان، یکی از اعضاء و فعالین جبهه ملی ایران در اروپا و کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بودم، با آن خواست ها و نظرات مخالفت کردم.
۶ ـــ کنفدراسیون و دانشجویان مسلمان ـ گفت‌وگو با ابراهیم یزدی(بخش اول) توسط هژیرپلاسچی / شایا شهوق ـ به نقل از نشریه توقیف شده نامه ـ شماره ۵۰ ـ خردادماه ۱۳۸۵
منبع: سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2426.htm
ـــ کنفدراسیون و دانشجویان مسلمان ـ گفت‌وگو با ابراهیم یزدی(بخش پایانی) توسط شایا شهوق ـ به نقل از نشریه توقیف شده نامه ـ شماره ۵۱ ـ تیر ماه ۱۳۸۵
منبع: سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2454.htm

٧ ـ «استبداد را نشانه گرفت تا آخرین روز» ـ احمد سلامتیان
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/2013/farwardin-1392/ois-iran-6203-ahmad_salamatian-estebdad_ra.htm
٨ ـ منظور آقای تقی رحمانی «از شبه سکولار»،دولت ها و حکومتهای استبدادی حاکم بر آن کشورهاست و این نام گذاری را وی هدفمندانه انتخاب کرده است. در اینباره در بخش دیگر این نوشته توضیح بیشتری خواهم داد.

یک دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل