ابوالفضل اردوخانی: خدا مُرد

ده ما آب و هوایش خیلی بد بود. در زمستان از سرمایش خشک می شدیم، گرمای تابستانش هم، هلاکمان می کرد.

ده ما آب و هوایش بد بود، اما مردمانش خوب. همه همدیگر را می شناختیم. در خانه ها باز بود، دزدی نبود. زن ها بی چادر می گشتند، مردها سر به زیر بودند. همه با هم فامیل بودیم.

ده ما آب و هوایش بد بود. با این وجود، چشمکی بود، آب می داد. گندمکی داشت، نان می پختیم. میوه ای داشت، می خوردیم. مرغکی داشت، تخم می کرد. خروسکی بود، می خواند. گاوکی داشت، شیر می داد. گوسفندی بود، پشم می داد. خرکی بود، بار می برد. سگکی بود، واق می کرد. ده ما آب و هوای بدی داشت. اما صفایی داشت.

در ده ما، خدا خانه کوچکی داشت. هر روز سه بار خدا با دو دست بلندش رو به آسمان، الله اکبر گویان مومنین را به عبادت می خواند. موذنش متولی بود، روضه هم می خواند، دل پاک و چشم سیری داشت.

در ده ما خدا خانه کوچکی داشت. در خانه اش باز بود، همیشه مهمانک با ایمانی داشت.

انقلاب شد… مردانی که به نام خدا در شهر گدایی می کردند، بر سر قبرها فاتحه می خواندند، گریه در می آوردند، مرده خواران، دزدان، باج گیران، رمالان و فالگیران، کفن فروشان، عمامه به سر نهادند و یک شبه پول دار شدند، طمعکار شدند، قاتل شدند، هر چه که به دست شان رسید خریدند. ده بد آب وهوای ما را به زور صاحب شدند، چشمه کوچک ما را خشک کردند، آب از عمق زمین به استخر ها روان شد. خانه ها ویلا. باغ های میوه چمن، برج ها برپا شد. دو دست خدا میان برج ها ناپیدا شد. صدای خدا در میان بوق ماشین و هیاهوهای این تازه به دوران رسیدگان خاموش شد. موذن، متولی و روضه خوان خانه خدا مرد. «خدا مرد». خانه خدا لانه تزویر ریاکاران و مرده خواران شد.

۸ خرداد ۱۳۹۲ ــ ۸ ژوئن ۱۰۱۳ ــ بلژیک ــ اردوخانی

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

2 دیدگاه

  1. آن که مرد خدا نبود, خدا نبوده که بمیرد. آنکه مرد اخلاق بود که نه به خدا نیاز دارد نه به مرد خدا نه به استاد و خطبه گو, اخلاق به سر سوزنی درک نیاز دارد که در ده شما بود, بی آنکه مکتبی رفته باشند, کتابی خوانده باشند یا پای خطبه و منبری نشسته باشند. آنکه شما می پرستید اخلاق انسانی بود؛ برای همین است که مردمان بسیاری مانند ده شمایند بی آنکه خدایی داشته باشند.
    از آنکه به نام خدا در تاریخ می شناسیم به گواه خود خدا پرستان و به اسنتاد کارهایشان و عقایدشان جز, حقد و حسد و کینه و تهدید و مرگ و شکنجه و جنایت بر نمی آید. خدایی که انسانها را به جان هم می اندازد تا دینش را در دنیا گسترش دهند و هیچ به این نمی اندیشد که گناه زنان و کو دکان و سایرین چیست که در این میانه باید قربانی شوند و اصلاً جه اشکالی دارد اگر دین او گسترش نیابد.
    برای همین است که مردان این خدا همه دزد و قاتل و شیاد و آدمکش و شکنجه گر هستند. آنها تجسم خدا بر روی زمین اند.
    کتابهایی که این خدا به پیامبرانش انشا کرده بخوانید تا به صدق گفتارم پی ببرید.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل