فصل دلمردگی

این روزها با هر کس ـ بخصوص از بین فعالان سیاسی ـ صحبت می کنید، از دلزدگی و بی انگیزگی می نالد. نشانه هایش را هم در همه جا شاهدید: کم شدن شمار مطالب جدی و تحلیل های جاندار و بخصوص از صحنه حذف شدن خوشبینی و نوشته هایی که از آنها بوی اعتقاد به پیروزی بیاید. بی تحرکی چنان رواج گرفته که مایۀ تعجب است. وضعیت را با دورانی که کار سیاسی رایج و پر طرفدار بود و به سال ها پیش باز می گردد، مقایسه نمی کنم که تصورش هم برای کسانی که سال های منتهی به انقلاب و حدوداً یک دهه پس از آن را ندیده اند، بسیار مشکل است. با همین ده سال پیش قیاس می کنم که باز حرکتی می دید. رکود سیاسی همراه با تورم مطالب مزخرف و چرندیات فیسبوکی و توییتری، نمادی از رکود تورمی را که در اقتصاد صحبش را می کنند، پدید آورده است.

شاید برخی تمایل داشته باشند تا این افسردگی همه گیر را به همه گیری کرونا نسبت بدهند که عملاً دنیا را به تعطیل کشانده است. حتماً این عامل هم تأثیر خودش را دارد، ولی داستان عمیق تر از این است و از بین ایرانیان قربانی می گیرد نه دیگر مردم.

این دلمردگی فقط برخاسته از موقعیت کشور نیست که همه می دانیم، هم به دلایل خارجی و هم داخلی، بسیار وخیم است؛ این هم که تهدیدات مداوم خارجی انگیزۀ مردم رادر مبارزه با استبداد داخلی سست کرده، روشن است. اما به تصور من عاملی مهم در این میان نقش بازی می کند که چنان همه جا را پوشانده، که خودش از چشم ها پنهان گشته است: منظره ای که رسانه ها پیش چشم ما ترسیم کرده اند و هر روز به ظاهر نو می شود و جان تازه می گیرد، ولی ترکیب کلی و پیام عمیقش ثابت است.

به نظر من، رسانه های فارسی زبان خارج که هر کدام هم از دولتی بودجه می گیرند، در این جا نقش اول را بازی می کنند. وقتی به آنها نگاهی کلی می اندازید، اول چیزی که چشمتان را می گیرد اگر نه یکسانی خط سردبیری آنها، لااقل شباهت بسیارشان نسبت به یکدیگر است. از بابت آن چه که من می گویم تفاوت چشمگیری بین آنها نیست. اول از همه این که فقط اخبار بد به شما می دهند. خواهید گفت اوضاع بد است، درست است، ولی فقط هر خبر خوب یا حتی معمولی را کنار گذاشتن، هنری است.

دلیل این کار، اصرار همۀ آنها در بد و حتی بد تر نشان دادن وضع کشور است از آنچه که هست، البته با هدف سیاسی. مقداری به این دلیل که می خواهند نظام را سست و نزدیک به فروپاشی جلوه بدهند تا به این ترتیب به فروپاشی اش کمک کرده باشند و بخصوص برای اینکه امید مردم را به توان خودشان سست کنند تا چشم همه فقط به دست دولت های خارجی بماند که می خواهند ایرانیان را در راه اهداف خود بسیج نمایند.

این نیز هست که وقتی شما به این رسانه ها توجه می کنید، دائم مشتی میهمان را می بینید که از یکی به دیگری می روند و در همه جا همان حرف ها را تحویل شما می دهند. کارشناسان دوره گرد مزدور، یا نومحافظه کار، یا تجزیه طلب، یا هر دو، یا… که گفتار همگی شان در جهت واحد سیر می کند: ایرانیان برای خلاص از نظام اسلامی محتاج کمک خارجی هستند و باید آنرا بطلبند و قدر بدانند. تکرار این حرف ها، اگر هم شما را مجاب نکند، حتماً در ناامید کردنتان از کوشش سیاسی، مؤثر است.

روشن است که وقتی نامزدان مبارزه ـ بخصوص آن هایی که در خارج از ایران هستند ـ در درجۀ اول از این رسانه ها خبر می گیرند و اصلاً هم اعتمادی به رسانه های حکومتی داخل ایران ندارند، اگر هم به تک تک خبرهایی که در پیش چشمشان قرار می گیرد، اعتماد خاص نکنند و حتی هیچکدام را هم بدون قید و شرط قبول نکنند، از تأثیر منظرۀ سیاه کلی در امان نمی مانند. برد اصلی این رسانه ها در این جاست.

این امیدکشی که عموم مردم را هدف گرفته و اثرش در مورد فعالان سیاسی بیش از باقی هویداست، به قصد انجام می شود و متأسفانه شاهد نتایجش هستیم. این منظرۀ سیاه، نه انعکاسی از واقعیت نیرو های سیاسی ایران را در خود دارد و نه توان ایرانیان قابل و مبارز را در پیش چشم شما به نمایش می گذارد. حیاتی در آن نیست، حبابی است که حیات سالم را در دل خود خفه می کند و به مشتی موجودات پست که فقط در زیر آن می توانند رشد کنند فرصت حیات می دهد. در هر کجای این حباب که بتوانیم روزنه ای ایجاد کنیم، هوای تازه و سالم وارد آن خواهد شد. باید این اغمایی را که در نهایت به خفگی خواهد انجامید، ختم کنیم.

از: ایران لیبرال

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل