تونی فرانسیس: مذاکرات هسته‌ای از مسقط تا وین

برخی از اعضای تیم مذاکره‌کننده آمریکا در وین، همان افرادی‌اند که ۱۰ سال پیش نخستین بار مذاکرات هسته‌ای را با ایرانی‌ها در مسقط آغاز کردند

تونی فرانسیس

آمریکایی‌ها اکنون با شیوه جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات به‌خوبی آشنا شده‌‌اند-Handout / EU DELEGATION IN VIENNA / AFP

آمریکایی‌ها اکنون با شیوه جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات به‌خوبی آشنا شده‌‌اند و به‌گونه عمیقی در آن مهارت پیدا کرده‌اند. آنان این تجربه را با گذشت زمان و در فراز‌و‌فرود رویدادها به دست آورده‌اند؛ از اشغال سفارتشان در تهران تا گروگان‌گیری در بیروت و سرانجام در جریان گفت‌وگوهای برجام‌. آمریکایی‌ها اکنون دقیقا می‌دانند که هدف بلند‌مدت و راهبردی جمهوری اسلامی ایران، گسترش امپراتوری شیعی در جهان به رهبری خامنه‌ای است که برای رسیدن به آن از ترور، ارعاب و تهدید استفاده می‌کند و از هرگونه معامله‌ای هم ابا ندارد. آمریکایی‌ها همانطور که می‌دانند رهبری در تهران چگونه می‌اندیشد، به همان ترتیب از چگونگی رابطه میان رهبری و سازمان‌های وابسته‌اش در منطقه نیز آگاهی دارند و به این باور رسیده‌اند که این سازمان‌های وابسته هیچ‌گاه از فرمان رهبری تخطی نمی‌کنند و برای تحقق هدف یادشده از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند و حتی منافع جمهوری اسلامی و ولایت‌فقیه را بر منافع ملی خود ترجیح می‌دهند.

گفتنی است که برخی از اعضای تیم مذاکره‌کننده آمریکا در وین، همان افرادی‌اند که ۱۰ سال پیش نخستین بار مذاکرات هسته‌ای را با ایرانی‌ها در مسقط، پایتخت عمان آغاز کردند. ازجمله افرادی که در مذاکرات مسقط شرکت داشتند، ویلیام برنز بود که در حال حاضر ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) را بر عهده دارد و جیک سالیوان که در آن‌وقت مشاور امنیتی جو بایدن، معاون رئیس‌جمهوری بود. جان کری که در آغاز رئیس کمیته خارجی مجلس سنا بود و بعد وزیر خارجه دولت باراک اوباما شد نیز در آن مذاکرات حضور داشت؛ او مدت‌ها پیش از وزیر شدن با ایرانی‌ها در تماس بود. وندی شرمن، فرد دیگری است که در مذاکرات مسقط شرکت داشت و اکنون هم در تیم مذاکره‌کننده در وین حضور دارد؛ نمایندگان خامنه‌ای لقب «روباه نقره‌ای» به او داده‌اند و اکنون مسئول امور اوکراین و امنیت اروپا و جهان در دولت آمریکا است.

تماس آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها در پایتخت عمان در سال ۲۰۱۰ به‌گونه محرمانه آغاز شد و در سال بعد شتاب گرفت و پس از دیدارهایی میان نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد و نمایندگان جمهوری اسلامی و آلمان در ژنو، در سال ۲۰۱۳ علنی و اعلام شد که قرار است به یک توافق هسته‌ای دست پیدا کنند که مذاکرات برای امضای آن در دو سال آینده اتفاق خواهد افتاد. در این اوضاع‌واحوال بود که باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، در نوامبر ۲۰۱۴ نامه‌ای به خامنه‌ای فرستاد و در آن از رویارویی مشترک در برابر داعش در سوریه و عراق سخن گفت.

در جریان مذاکرات که پنج سال طول کشید، جمهوری اسلامی ایران به غنی‌سازی اورانیوم ادامه داد، مذاکره درباره برنامه موشکی‌اش را نپذیرفت و مداخله‌های خود را در منطقه شدت بخشید. همچنین جمهوری اسلامی هم‌زمان با امضای «برجام»، کودتای حوثی‌ها را در یمن راه انداخت، شبه‌نظامیان خود را برای کمک به رژیم دمشق به سوریه فرستاد و پیش از این‌که برای تامین‌ امنیت در عراق عرض‌ اندام کند، نقش مشکوک و پرسش‌برانگیزی را در تقویت داعش در موصل بازی کرد. افزون بر آن، از ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ با مداخله آشکار در لبنان، نهادهای دولتی ازجمله نهاد نخست‌وزیری را از کار انداخت و پست ریاست‌جمهوری را خالی نگه داشت تا این‌که شروطش پذیرفته شد و از مزاحمت دست برداشت. پس‌ازآن مقام‌های ایرانی از تسلط جمهوری اسلامی ایران بر چهار پایتخت عربی خبر دادند و از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری لبنان و به‌ دست آوردن اکثریت کرسی‌ها در پارلمان سرزمین سرو، سخن گفتند.

شیوه‌ای که جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات به کار می‌برد شامل گفتمانی با لحن تند و دیپلماسی نرم و «ظریفانه» از یک‌سو و  وارد‌کردن فشار از خارج با بهره‌گیری از ابزارها و سازوکارهای نیروی قدس سپاه از سوی دیگر می‌شود. جمهوری اسلامی ایران با این شیوه راه خود را به‌سوی اهداف تعیین‌شده‌اش، آهسته آهسته می‌پیمود و نه تحریم‌های آمریکا‌، نه راهبرد «نبرد بین جنگ‌های» اسرائیل و نه اعتراضات کشورهای عربی مبنی بر تخریب بافت اجتماعی جوامع عربی و تهدید دولت‌های میهنی در جهان عرب از سوی تهران او را از پیمودن این راه منع نکرد.

البته رویدادهای پیش از امضای برجام، خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت بایدن به آن، تجارب زیادی را به مذاکره‌کنندگان آمریکایی و بین‌المللی آموخته است. هرچند گزینه جنگ مستقیم کنار گذاشته شد، اما برای دستیابی به یک راه‌حل قابل‌قبول، تئوری تداوم تحریم‌های اقتصادی هم‌زمان با آمادگی نظامی جایگزین آن شد. اما ایرانی‌ها هم بیکار ننشستند و همه نیرو و توان‌ خود را به کار بستند و از سرمایه‌گذاری‌های خود در جهان عرب بهره گرفتند. تحولات خطرناکی که در جهان عرب رخ داد از روند گفت‌وگوهای وین جدا نبودند؛ حمله حوثی‌ها به استان مارب، نپذیرفتن نتایج انتخابات در عراق و از کار انداختن نهادهای دولتی در لبنان به بهانه توطئه سفارت آمریکا، همه در همین چارچوب قابل‌فهم‌اند.

از سوی دیگر، افزایش فعالیت‌های گروه‌های نیابتی ایران در منطقه، برگه دیگری در دست مذاکره‌کنندگان جمهوری اسلامی در وین بود؛ اما باید بدانیم که زمانی می‌توان مانع آزمندی‌های جمهوری اسلامی و بلندپروازی‌های گروه‌های نیابتی آن در کشورهای منطقه شد که در درون این کشورها توازن قوا به وجود آید.

جای خوشحالی دارد که اکنون توطئه‌های جمهوری اسلامی ایران در این کشورها آشکار و مشت گروه‌های نیابتی‌اش باز شده است. آن‌ها در یمن سیلی محکمی خوردند، در عراق با واکنش نیروهای ملی و میهنی مواجه شدند و در لبنان نمایندگان تهران درصحنه سیاسی تنها ماندند تا این‌‌که مجبور شدند با دستور ناگهانی ولی‌فقیه در برابر دیوار بلند مقاومت مردم لبنان سر خم کنند و اجازه دهند که حکومت به کار خود برگردد و گاز مصر به لبنان وارد شود.

همه می‌دانند که سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران به رهبری خامنه‌ای، امنیت و ثبات منطقه و جهان را چنان آشفته کرده که آن را به لبه پرتگاه رسانده است و درها را به روی تجربیات جدیدی در عرصه دیپلماسی همراه با فشارهای گوناگون باز کرده است. اگر درست باشد که شمار زیادی از مقام‌ها و مسئولان آمریکایی‌ تجارب فراوانی را در روابط بین‌الملل پشت سر گذاشته‌اند و درس‌هایی از آن فرا گرفته‌اند، همتایان عرب آن‌ها نیز از دهه‌ ۸۰ به این‌سو، گام‌به‌گام روند حوادث را همراهی کرده‌اند؛ ازاین‌رو آن‌ها اکنون برای آموختن درس‌های جدید توانا‌تر و برای تحقق منافع کشورهای خود آماده‌تر شده‌اند. آن‌ها بر مبنای اصل مردود بودن مداخله‌های خارجی و با ایجاد توازن قوا در منطقه می‌توانند به این هدف دست پیدا کنند.

از: ایندیپندنت

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل