میترا پورشجری: قصد حذف فیزیکی پدرم را دارند

mitra pourshajari

حسین درخشان با عفو رهبری و غنچه قوامی با قرار وثیقه صد میلیون تومانی از زندان آزاد شده اند؛ همزمان وضعیت محمدرضا پورشجری که تنها ۳۷ روز پس از پایان محکومیت و آزادی اش ناپدید شده بود بحرانی توصیف شده است. دختر او به “روز” می گوید که پدرش در زندان ندامتگاه مرکزی کرج زندانی است و به تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی متهم شده است. این در حالی است که او به گفته دخترش پس از آزادی هیچ فعالیتی نداشته و تنها خواستار خروج از کشور برای دیدار با فرزندش شده بود.

غنچه قوامی که از سوی دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده روز گذشته با قرار وثیقه صد میلیون تومانی آزاد شد. او که سی خرداد ماه برای تماشای مسابقه والیبال ایران ـ ایتالیا در لیگ جهانی والیبال، به مقابل ورزشگاه آزادی در تهران رفته بود به همراه تعدادی دیگر از زنان و دخترانی که پشت در‌های بسته ورزشگاه مانده بودند بازداشت و با تعهد آزاد اما ۹ روز بعد مجددا بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او که فارغ التحصیل دانشگاه لندن (مدرسه مطالعات خاورمیانه و آفریقا/ سواز) است به تازگی به ایران بازگشته بود و به گفته خانواده و دوستانش به کار با کودکان خیابانی و آموزش آنها علاقه زیادی داشت و در این زمینه فعالیت می کرد.

خانواده و وکیل غنچه قوامی بارها در مصاحبه با رسانه ها اعلام کرده بودند که او هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده و تنها برای تماشای مسابقه والیبال مقابل ورزشگاه رفته بود. اما مسئولان قضایی ارتباط بازداشت خانم قوامی با والیبال را تکذیب کرده بودند. در آخرین موضع گیری دادستانی تهران اعلام کرده بود که او به فعالیت های تبلیغی علیه نظام و داشتن ارتباط با مخالفان حکومت متهم است.

غنچه قوامی روز گذشته در حالی آزاد شد که محمود علیزاده طباطبایی، چند روز پیش از وکالت او اعلام انصراف کرده بود.

حسین درخشان اما با عفو رهبر جمهوری اسلامی از زندان آزاد شده است. او که با اتهاماتی نظیر همکاری با دول متخاصم، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به ۱۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بود، پس از تحمل ۶ سال از محکومیت اش اعلام کرد: “پس از اینکه مرخصی دو هفته ای ام تمدید نشد و دستور دادند به زندان برگردم، ساعت ۶ عصر از قرنظینه به اندرزگاه ۸ اوین رسیده بودم و تازه داشتم با همه سلام و علیک می کردم که ابلاغ شد باقی مانده حبسم مورد عفو مقام معظم رهبری قرار گرفته است. آزاد شدم؛ پس از شش سال. خدایا شکرت. ممنون از حضرت آیت الله خامنه ای. ممنون از یاوران و دعاگویان روزهای سخت…”

او که وبلاگ نویس و از فعالین رسانه ای اسست از منتقدان سرسخت جمهوری اسلامی به شمار می رفت اما از سال ۱۳۸۶ با تغییر موضع ناگهانی اش به یکی از حامیان سرسخت محمود احمدی نژاد ونظام جمهوری اسلامی تبدیل شد و آبان ۸۷ به ایران بازگشت اما دو هفته پس از بازگشت به ایران بازداشت و دو سال بعد یعنی در مهرماه ۱۳۸۹ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۹ سال و نیم حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از عضویت در احزاب و فعالیت در رسانه‌ها و بازگرداندن وجوه اخذشده به مبلغ ۳۰ هزار و ۷۵۰ یورو، ۲ هزار و ۹۰۰ دلار و ۲۰۰ پوند انگلیس محکوم شد.

هنوز مشخص نیست بقیه محکومیت های حسین درخشان هم چون محکومیت زندان او مشمول عفو قرار گرفته یا نه.

قصد حذف فیزیکی وبلاگ نویس را دارند

میتراپورشجری، دختر محمدرضا پورشجری اما در مصاحبه با “روز” از وضعیت بحرانی پدرش در زندان ندامتگاه مرکزی کرج خبر میدهد. وبلاگ نویسی که تنها پس از ۳۷ روز از پایان محکومیت و آزادی اش از زندان ۴ ساله، ناپدید شده بود.

دختر او درباره وضعیت پدرش توضیح می دهد: پدرم برای دیدار با بستگان راهی ارومیه بود که ناپدید شد، تنها یک تماس کوتاه گرفته و گفته بود که مرا دستگیر کرده اند اما هیچ خبری از او نداشتیم و نمی دانستیم کجا و در چه شرایطی نگهداری می شود تا اینکه متوجه شدیم او را ۱۴ روز در زندان اطلاعات ارومیه زندانی و سپس به زندان رجایی شهر و از انجا هم به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل کرده اند.

میترا پورشجری می افزاید: روز شنبه پدرم از زندان با من تماس گرفت. وضعیت خوبی نداشت، می گفت داروهایم را ندارم و در زندان هم جای خواب ندارم. گفته اند هفته ای ۱۰۰ هزار تومان باید بدهد که به او تخت بدهند و گرنه توی راهرو بخوابد. الان توی راهرو می خوابد. گفت به دفتر زندان مراجعه کرده ام که بگویید دادگاه من کی است تا حداقل تکلیف ام روشن شود اما هیچ جوابی نداده اند. حتی پرینت وضعیت اش را به او نداده اند. در یک بلاتکلیفی عجیبی است.

میترا پورشجری سپس اشاره می کند که پدرش هیچ فعالیتی بعد از آزادی از زندان نداشته و تنها خواست او خروج از کشور برای دیدار با دخترش بوده است.

محمدرضا پورشجری پیش از ناپدید شدن و بازداشت در مصاحبه با “روز” گفته بود که نیاز به سرپرستی دخترش دارد هم از جنبه عاطفی و مالی و هم برای درمان بیماری های متعددی که در زندان گریبانگیر او شده اما مسئولان قوه قضائیه پاسپورت او را توقیف کرده اند و اجازه سفر به او نمی دهند.

میترا پورشجری می گوید: من هیچ حدسی نمی توانم بزنم که چرا با پدرم چنین می کنند. خود پدرم هم می گوید هیچ وقت فکر نمی کردم که اینقدر با من دشمنی داشته باشند. می گفت توی بازجویی ها فهمیدم که از من نفرت دارند، می گفت خیلی ناراحت هستم ، جسمی شکنجه نکرده اند اما روحی اذیت ام می کنند. می گفت آخرین بار که بازجویی ام تمام شد و می خواستند بفرستند ندامتگاه مرکزی، بازجو از من امضا و بعد اثر انگشت گرفت. بعد گفت دیوار را باید با زبانت تمیز کنی. پدرم گفته نمی کنم ولی یکی از بازجوها سر پدرم را می گیرد که باید با زبانت پاک کنی. روی دیوار اثر انگشت زیادی بوده و پدرم که مقاومت کرده یک دستمال خیس داده اند تا تمام دیوار را تمیز کند. می گفت مجبور شدم تمیز کردم و متوجه شدم که می خواهند شخصیت ام را خرد کنند. پدرم می گوید من دلیل اش را نمی دانم. می گفت من تنها یک مصاحبه با روزانلاین کردم و از وضعیت خودم گفتم گفته اند چرا مصاحبه کرده ای چرا با بقیه مصاحبه نکرده ای. پدرم گفته من درباره وضعیت ام و پاسپورت ام مصاحبه کرده ام.

میترا پورشجری که روز شنبه موفق به صحبت تلفنی با پدرش شده می افزاید: پدرم می گفت در ارومیه ۸ آدم آمدند محاصره ام کردند؛ بدون هیچ حکم جلبی. بعد اسلحه را پر کردند که می زنیم. می گفت در اطلاعات ارومیه خیلی او را اذیت کرده اند. بازجو آنجا گفته تو باید اعدام شوی حیف که من نمی توانم شخصا تصمیم بگیرم و متاسفانه باید پرونده ات برود دادگاه انقلاب و قاضی تصمیم بگیرد اگر دست خودم بود همین جا اعدامت می کردم. بعد هم که او را با غل و زنجیر به کرج منتقل کرده اند.

او وضعیت فعلی پدرش را بدتر از ۴ سال پیش توصیف می کند: ۴ سال پیش می دانستیم اتهامات اش چی بوده. الان اصلا نمی دانیم چرا چنین می کنند. پدرم می گفت احمد شهید را اصلا نمی شناسد اما او را مجبور کرده اند که علیه احمد شهید بیوگرافی بنویسد. بعد هم از پدرم خواسته اند علیه من بنویسد و از او خواسته اند مرا به ایران بکشاند یعنی از من بخواهد هر طور شده به ایران برگردم. پدرم می گفت دارند پرونده سازی می کنند در حالیکه هیچ کار خلافی نکرده ام. اگر بحث شان اقدام به خروج غیرقانونی است که مرا نه لب مرز گرفته اند نه گمرک و .. باید ثابت کنند.می گفت اصلا در این مورد بازجویی هم نکرده اند. اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور زده اند.

میترا پورشجری می گوید که دارند برای پدرش پرونده سازی می کنند و با روند فعلی می خواهند او را حذف فیزیکی بکنند: من با اینطور پرونده سازی اصلا حس خوبی ندارم. پدرم هم امیدی ندارد . حالا هم که گفته اند شعبه ۱۲ دادسرای انقلاب کرج است، بیش از این چیزی نمی دانیم و فقط نگران هستیم.

محمدرضا پورشجری، وبلاگ نویس است و ۵۴ سال دارد. او از شهریور ۸۹ زندانی شد تا اول شهریور ماه که حکم اش پایان یافت. او ۷ مهرماه به گفته خانواده اش هنگامی که قصد سفر به ارومیه برای دیدار با بستگانش را داشت ربوده شد.
از: روز

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل