ابراهیم نبوی: لباس خواب و دیپلماسی انگشتی

من نمی دانم این برادران تندرو ها هشت سال روی صندلی قدرت مجریه، اخلاقی ترین و عدالت گسترترین دولتهای بقول خودشان از کورش تا امروز را تجربه کردند، چرا یادشان می رود که وقتی قدرت داشتند چه می کردند؟ « ماریچه اسخاکه» یکی از نمایندگان پارلمان هلند، به ایران سفر کرده و با علی لاریجانی هم دیدار کرد. این خانم مثل آدم یک لباس معمولی پوشیده بود و کلاهی هم روی سرش داشت. این کلاه هم موی سرش را می پوشاند، ولی طبیعتا خیلی کارهای دیگر را نمی کرد. مهدی کوچک زاده که طبیعتا بخاطر مسائل اخلاقی خودش احتمالا از هر زنی فقط نکات برجسته اش را می بیند، بلافاصله عکسی ایشان را در اینستاگرام خودش منتشر کرد و از آن به عنوان « ریشخند ارزشهای اسلامی و انسانی و توهین به مسئولان تراز اول نظام» یاد کرد و گفت لباس خانم اسخاکه « مناسب پارتی و رقص شبانه» بوده و نوشت « نماینده پارلمان اروپا لباس خواب پوشیده بود.» در همین رابطه، توجه به برخی نکات ضروری است.

یک، چطوری است که برادران اخلاقگرایی که میلیارد میلیارد در هشت سال دولت احمدی نژاد دزدی کردند، فقط لباس زنان دیپلمات فرنگی را می بینند و بقیه چیزهایشان را نمی بینند؟

چطوری است که دو سال سعید جلیلی با کاترین اشتون ملاقات می کند و تنها چیزی که در این ملاقات ها برایش اهمیت دارد، نوع لباس خانم اشتون است، و نه اینکه منافع ملی کشور چه می شود؟ و چطور می شود که سفیر دولت ارزشی احمدی نژاد در برزیل زیرآبی می رود و به دخترهای نوجوانی که در استخر نه با روسری و لباس خواب که با بیکینی شنا می کنند، نزدیک می شود و در مسائل داخلی برزیل انگشت می کنند و بعد هم که طرف به ایران برمی گردد، کلا همه بیخیال مجازات طرف می شوند؟

دو، این خانم دیپلمات وقتی قرار شده ایران بیاید، همان سئوال تاریخی را پرسیده که « حالا من چی بپوشم؟» نمایندگان وزارت خارجه ایران هم به خانم ماریچه گفتند: « لباس پوشیده با پوشش مو» خانم ماریچه هم گفته: « می خواهید چادر بپوشم و نقاب بزنم» مامور مربوطه خندیده و گفته: « نه ماریچه خانم، همین که شما لباس پوشیده داشته باشید، کافی است.» گفته: « آخه! پوشیده یعنی چی؟ من نمی دونم شما به چی می گین پوشیده.» گفتند: « نباید برجستگی های بدن تان معلوم باشد.» ماریچه خانم هم هر چی نگاه کرده دیده که اصلا برجستگی خاصی ندارد که لازم باشد بپوشاند. یک لباس آستین بلند، تا زیر زانو با یک ساپورت مشکی پوشیده و یک کلاه هم سرش گذاشته و آمده ایران. این بدبخت از کجا باید بداند، که برجستگی زنانه فقط مربوط به پستانداران نیست و نمایندگان مجلس به برجستگی گلوی آدم و برجستگی دماغ آدم هم اعتراض دارند. موهایش را هم که پوشانده، دیگر باید چکار می کرد؟

سه، چطوری است که وقتی رحیم مشائی در ترکیه مجلس رقص عربی بلی دنس می رود، اسلام به خطر نمی افتد، وقتی احمدی نژاد ننه چاوز را بغل می کند، بیضه اسلام لگد نمی خورد، وقتی نفر دوم سفارت برزیل با انگشت سیاست های نظام را حواله می کند به دختران زیر هجده سال، ارزشها آسیب نمی بینند و آقای کوچک زاده عین خیالش نیست، ولی این خانم که با لباس معمولی که صد تا سفیر و کاردار تا حالا با لباسی شبیه همین به ایران آمدند، یک دفعه برادر کوچک زاده که در هلند سوابق سوء دارد، یک دفعه فیلش یاد مجالس شبانه می کند؟

چهار، بدبختی این است که این دیپلمات های اصولگرا وقتی پای شان به ولایت فرنگ می رسد، صبح ها با برادران تروریست هلند و پاریس ملاقات می کنند و شبها فقط به استریپ بار می روند، طبیعی است که اصلا نمی دانند که یک خانم محترم دیپلمات طبیعتا همین لباس را می پوشد. اصلا شما بیماری جنسی و روانی داری، به آن خانمی که لباس معتدل و معقولی پوشیده چکار داری؟ برو داروی آرامبخش خودت را بخور که بیخودی با دیدن هر زنی دچار بحران سیاسی و ارزشی نشوی.

پنج، کوچک زاده گفته که لباس خانم اسخاکه توهین به مسئولان طراز اول نظام بوده. مسئولان طراز اول نظام چه کسانی هستند؟ از دید آقای کوچک زاده روحانی که عامل غرب است، ظریف هم که خائن است، لاریجانی که عنصر حامی فتنه است، خاتمی و موسوی که اعدام باید گردند، هاشمی که در راس فتنه است. اصلا شما مسئولان تراز اول نظام را قبول داری که می خواهی به آنها توهین نشود؟

فرق و چشم

حسین موسویان عضو اسبق هیات مذاکرات چند تفاوت جلیلی و ظریف را در شیوه مذاکره با غربی ها اعلام کرد، البته ما نظرات او را نخواندیم، چون خودمان بلدیم فرق این دو تا چیست، در همین رابطه به چند تفاوت جواد ظریف و سعید جلیلی از نظر شخصیت سیاسی و از نظر شیوه مذاکره اشاره می کنیم:

یک، جواد ظریف در جریان مذاکره هشت ساعت مذاکره می کرد، بعد هشت دقیقه آخر مذاکره عکس دو نفره یا چند نفره می گرفت، سعید جلیلی هشت ساعت با کاترین اشتون عکس یادگاری می گرفت، بعد در عرض هشت دقیقه توضیح می داد که امروز من نمی خواهم حرف بزنم و بعدا حرف می زنم و خداحافظی می کرد و می رفت.

دو، هر بار که سعید جلیلی با مقامات بین المللی مذاکره می کرد، چهار میلیارد دلار از پولهای ایران بلوکه می شد و هزینه هر ساعت ملاقاتش دو میلیارد دلار از کیسه ملت بود، جواد ظریف هر ساعتی که با مذاکره کنندگان غربی حرف می زند، دو میلیارد دلار از پول ایران را پس می گیرد.

سه، سعید جلیلی هر بار که برای ملاقات با سران اروپایی می رفت، شصت نفر مترجم و نگهبان و مامور امنیتی و فامیل احمدی نژاد همراهش بودند و صد نفری با یک نفر معاون وزیر نیم ساعت حرف می زدند و بعد از سه روز خرید و ولگردی به ایران برمی گشتند و مورد استقبال گروههای فشار و مجلس و اره و عوره و شمسی کوره قرار می گرفتند، جواد ظریف با پنج نفر دیپلمات به ملاقات هشت نفر وزیر خارجه مهم جهان می روند و بعد از شانزده ساعت حرف زدن، سریع سوار هواپیما می شوند و برمی گردند کشور و مورد حمله امت حزب الله و مجلس و سایر اراذل و اوباش قرار می گرفتند.

چهار، سعید جلیلی هر بار که با مقامات غربی ملاقات می کرد، اسرائیل و عربستان و جمهوریخواهان و سایر کسانی که دوست دارند ایران از میان برود، یک موفقیت تازه به دست می آوردند، جواد ظریف هر ملاقاتی که می کند باعث می شود اسرائیل و عربستان و سایر کشورهایی که با ایران دشمنی می کنند، یک شکست تازه بخورند و بیش از پیش دچار مشکل شوند.

فرق میان این دو خیلی زیاد است، خیلی هم بزرگ است، فقط مواظب باشید که توی چشم تان نرود.

حرف راست و بچه خوب

جدا بیخودی نگفتند که حرف راست را باید از بچه شنید. اصولا بچه های یک صداقت خاصی دارند که حتی اگر بچه ها نباشند و بزرگ شده باشند، بالاخره با همان صداقت شان است که آدم را می کشند و به جای اینکه صد تا تاریخ سازی و حادثه پردازی بکنند، عینا همان که واقعیت است می گویند. آقای علم الهدی، رئیس دفتر نمایندگی بابانوئل در مشهد، در هفته گذشته در جریان یک اعتراف صادقانه گفت: « آزادیخواه معرفی کردن امام تحریف شخصیت اوست.» واقعا حرف قشنگی زده، درست است که علم الهداست و آدم انتظار ندارد که حرفش معقول و رفتارش قابل فهم باشد، ولی این دلیل نمی شود که هر چه می گوید بکلی غلط باشد. گاهی اوقات حتی دیده شده که اشتباها هم حرف هایی گفته که ممکن است درست به نظر بیاید. به نظر من هر وصله ای ممکن است به آیت الله خمینی بچسبد، حتی ممکن است کسی ادعا کند آیت الله خمینی در سن هجده سالگی در هند با راج کاپور در فیلمهای هندی می رقصیده یا در عراق در تیم الاهلی گل کوچک بازی می کرده یا مثلا نصف ترانه های عهدیه را آیت الله خمینی سروده است، هیچ کدام از اینها بعید نیست، اما اینکه کسی بگوید « آیت الله خمینی آزادیخواه بود» از آن وصله هاست که اصلا به او نمی چسبد. اصلا نمی چسبد.

سوراخ در حریم سلطان

بالاخره ترکیه به طرف رهایی از خطر بازگشت به عثمانی و بحران اسلامگرایی حرکت کرد. انتخابات پارلمانی ترکیه برگزار شد و مثل اینکه حزب عدالت و توسعه اردوغان کمتر از ۴۱ درصد آرای این کشور را به دست آورده و احتمالا اردوغان نخواهد توانست بدون داشتن اکثریت اختیارات ویژه ریاست جمهوری برای ضایع کردن دموکراسی و سکولاریسم در ترکیه را به دست بیاورد. زنده باد مردم ترکیه که حواس شان جمع است و نمی گذارند خطری دموکراسی این کشور را تهدید کند. امیدوارم که هر چه زودتر اردوغان قدرتش را از دست بدهد تا این سریال های آشغال ترکی که مغز ملت را فاسد کرده و مهم ترین دولتی را که در منطقه ما دست به نسل کشی زده، می خواهند مظهر آزادی و دموکراسی نشان بدهند، متوقف شود. واقعا خطر دیدن سریال حریم سلطان از خطر تبلیغات جمهوری اسلامی هم در گرایش ملت به اسلام احمقانه بیشتر است.

بیست ماه بدون فساد بزرگ

پورمحمدی گفته که « در بیست ماه گذشته فساد بزرگی در کشور اتفاق نیافتاده است.» البته چنین اتفاقی بسیار مهم است. اصولا اینکه در ایران امروز نه بیست ماه که دو ماه از زندگی مردم بگذرد و یک فساد عظیم مالی رخ ندهد، خودش یک معجزه الهی است. بیایید ببینیم که همزمان با این بیست ماهی که در کشور هیچ فساد بزرگی رخ نداده، چه اتفاقات بزرگی رخ داده است:

یک، دولتی که برسر کار است، نزدیکترین دولت به رهبری نیست و علاوه بر آن رهبر جمهوری اسلامی هر روز از دولت چهار تا گله و شکایت می کند، آگاهان معتقدند، اگر دولت حاکم دولتی بود که مورد قبول رهبری بود، مثل هشت سال دولت احمدی نژاد، حتما هر دو ماه یک فساد اقتصادی بزرگ رخ می داد.

دو، سپاه هر دو ماه یک بار دولت را تهدید به کودتا یا چیزی شبیه این می کند، فکر کنید اگر هر ماه دو تا فساد اقتصادی بزرگ رخ می داد، سپاه نه تنها اعتراضی به دولت نداشت، بلکه مثل دوره احمدی نژاد هفته ای ده بار رئیس جمهور قربان سپاه می رفت و سپاه کف پای رئیس جمهور را می بوسید. بدبختی را ببین! در کشورهای درپیتی مثل مصر و ترکیه و پاکستان، وقتی دولت فساد مالی می کند، ارتش علیه دولت اقدام می کند، در ایران هر وقت دولت فساد مالی را کنترل می کند، ارتش و سپاه دولت را تهدید به کودتا می کند.

سه، در همین بیست ماه هر هفته یک وزیر برای استیضاح یا سئوال یا فحش خوردن و خائن خطاب شدن، به مجلس احضار شده، و علت اصلی این ماجرا همین است که بیست ماه است که فساد مالی بزرگی رخ نداده است. اگر هر هفته دو تا فساد مالی بزرگ رخ می داد، مثل هشت سال آخر احمدی نژاد( در واقع اول و آخرش یکی بود.) حتما مجلس نه تنها هیچ وزیری را احضار نمی کرد، بلکه اگر فکر سئوال کردن از ذهن نمایندگان مخالف دولت هم می رسید، بلافاصله رهبری به آنها معترض می شد.

چهار، در بیست ماه گذشته، هر دو ماه یک بار اسم احمدی نژاد و هر چهارماه یک بار اسم معاونین او را می شنویم، اگر فساد مالی در این بیست ماه فراوان بود، هر روز اسم آنها را می شنیدیم.

نتیجه گیری اخلاقی: هر چه نفوذ اسلام در دولت بیشتر باشد و دولت بیشتر مطیع مقام معظم رهبری باشد، فساد مالی بیشتر و بیشتر می شود.

نتیجه گیری سیاسی: کاهش دزدی در کشور با وحدت میان قوای سه گانه رابطه عکس دارد، هر چه اختلاف میان رهبران حکومت بیشتر باشد، دزدی کمتر می شود.

هرالدو ریورا و یک اتفاق مهم اینترنتی

هفته گذشته یک اتفاق مهم اینترنتی در فیسبوک فارسی رخ داد. دوستی به نام پرهام، فایل تصویری بحث هرالدو ریورا را زیرنویس فارسی کرد و در صفحه فیسبوکی خودش منتشر کرد. من بلافاصله این تصویر را در صفحه هواداران خودم منتشر کردم. در عرض یک روز این تصویر توسط ۲۸۲ هزار نفر بازدید شد و ۱۳۱۰۵ نفر تا این لحظه آن را به اشتراک گذاشتند. فردای همان روز همین تصویر را شبکه اول صدا و سیما هم عینا پخش کرد. به نظرم این اتفاق مهمی در تاثیرگذاری درست در فضای مجازی است. تبریک به همه دوستانی که با چنین نگاهی دست به این کار مفید زدند.
از: روز

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل