برای دختران «طاهره» و «فروغ»

گفتگوی منصوره شجاعی با نیلوفر بیضایی

مدرسه فمینیستی: نمایش “چهره به چهره در آستانه فصلی سرد” به کارگردانی و نویسندگی نیلوفر بیضایی چندی پیش در آلمان برروی صحنه رفت. پرسش گری و پاسخ جویی در ذهن مخاطب یک اثر هنری اصیل، بی تردید پیامد تاثیری است که آن اثر ایجاد کرده است. نمایش اخیر نیلوفر بیضایی، همچون اثری زنانه و چالش برانگیز سوالاتی را پیش آورده که منصوره شجاعی در گفتگویی با وی آنها را مطرح ساخته است. حاصل این گفتگو را در زیر می خوانید:

– چرا طاهره قره العین؟

نیلوفر بیضایی: شخصیت، افکار و حضور اجتماعی طاهره قره العین از سالها پیش که شناختمش مرا تحت تاثیر قرار داده بود. زنی که در ایران پیش از مشروطه از حقوق زنان می گفت و در جامعه ای که جای زن در پستوی خانه بود و حضور کوتاه او بیرون از خانه، حضوری پنهان و پیچیده در چادر و روبنده بود، صدایش را بیگانه نباید می شنید و چهره اش دیده نباید می شد، هیچ حقی نداشت، مگر همسر کسی شدن و مادر کسانی بودن، در چنین دوران و زمانه ای زنی چون او در قالب یک فعال اجتماعی، رفرمیست دینی، شاعر، مروج برابری حقوقی زنان با مردان در جامعه ی ایران حضور پیدا کرد. بسیاری نام طاهره را شنیده اند و اکثرا تنها می دانند که او کشف حجاب کرد، اما اطلاعات دقیق تر در مورد زندگی و افکار او از مخاطب و افکار عمومی دریغ شده است. کسانی در این سالها تلاش کرده اند تا قطعات پازل زندگی و افکار طاهره را بیابند و در کنار هم بگذارند تا نوری بر وجوه بسیار و پنهان مانده ی شخصیت و افکار او بتابد. من این کسان و تلاشهایشان را دنبال کرده ام و برایم بسیار مهم بود که بتوانم پرتره ای از این زن کم نظیر و اولین پیشگام عملی آزادی زن در ایران را بروی صحنه ی تئاتر ببرم.
آیا پیش از این نمایش، سراغی از طاهره بر صحنه تئاترایران و یا جهان داشتید ؟

بیضایی: اولین بار بیش از ده سال پیش بود که طرح تئاتری در مورد طاهره در ذهن من ریخته شد. جایی خوانده بودم که سارا برنارد یکی از مهمترین بازیگران زن قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم سالها پیش نمایشی در مورد طاهره قره العین به صحنه برده است. از خودم پرسیدم چگونه است که یک هنرمند اروپایی به اهمیت زنی چون طاهره واقف بوده اما در مملکت خود او حضورش اینچنین ناچیز انگاشته شده است. آیا مشکل تنها در تعصب اسلام گرایان افراطی است که گرایش طاهره به جنبش باب را بر نمی تابیدند یا اینکه این تعصب و پییشدواری و نادیده انگاشتن در “غیر اسلام گرایان غیر افراطی” نیز بگونه ای دیگر وجود داشته و دارد. هر چه هست بر این باور بوده و هستم که انسانهایی همچون طاهره که مرزهای زمان و مکان را در نوردیدند و بر ناخودآگاه جمعی ما ایرانیان تاثیر گذاشته اند، جایشان بر صحنه ی تئاتر است و در فیلم و تصویر و اصولا در آثار هنری. پرداختن به آنها یکی از دغدغه های من هنرمند است، چرا که من هنرمند نیز همواره باید از مرزهایی فراتر بروم، از مرزهای روزمرگی. یکی از نیازهای مهم من در پرداخت هنری گشودن مرزهاست. بهمین دلیل نیز آدمهایی که در مقابل امواج رایج زمان، در مقابل یکسان اندیشی ایستاده اند، برای اهل هنر جذابند. در مورد طاهره جدا از این جذابیتها برایم مهم بود که بتوانم از طریق تئاتر او را بشناسم و بشناسانم.

– دغدغه شما نسبت به شناختن و شناساندن قره العین برخاسته از دغدغه های زنانه بود یا دغدغه های هنری؟

بیضایی: این دغدغه علاوه بر اینکه برایم یک دغدغه ی هنری بوده است یک دغدغه ی زنانه نیز هست که نزدیک به دو دهه است در آثار هنری ام بازتاب دارد. من در آثار هنری ام همواره تلاش کرده ام تا موضوعاتی را که فکر می کنم مهمند تبدیل به دغدغه ی تماشاگرم بکنم. در او پرسش ایجاد کنم و چالش. فکر نمی کنم با هنر بتوان دنیا را تغییر داد، اما معتقدم با هنر می توان چالش ایجاد کرد، می توان به تعمق واداشت و می توان در مقابل روزمرگی و گذشتن سرسری از همه چیز ایستاد. می توان مرزها را گشود.

طاهره پیشگام دورانی ست که بخش مهمی از آرمانهای انسانی در جامعه ی ما شروع به شکل گرفتن کرد و مهمترین وجه آرمانگرایی او باورش به برابری زن و مرد است. این باور در ارتباط مستقیم و علت و معلولی با افکارش قرار دارد و این نیز وجهی ست نادیده گرفته شده و پرداختن به آن برای من مهم است. شاید زنانی که امروز بار دیگر و پس از یک قرن و نیم در ایران برای اولیه ترین حقوقشان مبارزه می کنند، باید امروز بیش از هر کس دیگر بر اهمیت حضور کسی چون طاهره در تاریخ ما واقف باشند و شاید هم بسیاری از آنها طاهره را نشناسند و یا تنها نامی از او شنیده باشند، اما طاهره و طاهره ها بر حضور جمعی و امروزی آنها تاثیر گذاشته اند و مهم است که طاهره را آنگونه که بوده و می اندیشیده، بشناسند.
ظاهرا شما جزو اولین زنان هنر تئاترایران هستید که نمایشی برای معرفی طاهره به صحنه بردید و اولین بودن در هر موضوعی تردیدها و هراس هایی در ابتدای راه ایجاد می کند برای شما چگونه گذشت؟

بیضایی: فکر نمی کنم اولین نفرباشم. شنیده ام یک خانم کارگردان تئاتر در رژیم پیشین در یک نمایش کاری در مورد طاهره در یک اجرای خصوصی به صحنه برده که چون در ایران زندگی می کند، نامش را نمی برم. همچنین در خارج از کشور نیز کسانی در مورد طاهره کار کرده اند، از جمله بازیگر نقش طاهره در نمایش من، خانم بابایی چند سال پیش نمایشی در مورد طاهره کار کرده اند که البته من ندیده ام، اما اینطور که برایم تعریف کردند به مقطع پایانی زندگی طاهره پرداخته اند. اما شاید من اولین نفر باشم که زندگی طاهره، حضور اجتماعی و مرگ او را در یک تابلوی نسبتا کامل بروی صحنه برده ام. می گویم شاید، چون بدلیل پراکندگی ایرانیان از همه ی تلاشهای دیگران خبر ندارم. به هر حال پرداختن به نقش و حضور طاهره در تئاتر مثل هر نمایش دیگری که در این سالها بروی صحنه برده ام، باید بر هراسهایی فائق می آمدم.

شاید بتوان گفت که فائق آمدن بر این هراس ها با کمک خود طاهره امکان پذیر شد. هنگامی که پس از سالها تامل دست به قلم بردم تا نمایشنامه ای تحت عنوان تک گوییهای زنانه را بنویسم، بناگاه متن طاهره در قلمم جاری شد. انگار بر تمامی هراسهای سالیانم غلبه کردم. هراس از اینکه از پس اجرای نمایشی شایسته ی شخصیت طاهره بر نیایم، هراس از اینکه بسیاری گمان کنند، بدلیل باورهای دگراندیشانه ی بخشی از بستگانم و برای تبلیغ آن باورها به طاهره پرداخته ام، هراس از اینکه با امکانات محدود بازیگر زن نتوانم کسی را بیابم که از عهده ی این نقش بر آید… طاهره اینبار خود بسراغم آمد. و متن نمایش چهره به چهره در آسته نه ی فصلی سرد شکل گرفت. نمایشی که تابلوی اول آن طاهره است و در تابلوی دوم به فروغ رسیدم.
فروغ فرخزاد چهره ای است همیشه و عزیز برای هنر وادبیات زنانه، تولیدات هنری بسیاری با الهام از او ساخته شده. اما این بار هم که قرار بر یافتن طاهره قره العین بوده بازنقش و نشان فروغ است که همپای نام طاهره بر این اثر دیده می شود چرا؟

بیضایی: در ابتدا نمی خواستم این دو زن را در یک نمایش بگنجانم، چرا که مطلب و نوشته در مورد فروغ بسیار است و در مورد طاهره اندک و هر تلاشی برای ایجاد یک توازن شاید به شکست می انجامید. اما دیدم فروغ که محصول دوران مدرنیزه شدن ایران است و هویت جویی و جستجوی فردیت در آثار و زندگی اش، ما را با مرحله ی دیگری از دغدغه های زنانه مان روبرو می کند، می تواند بیانگر مسیری باشد که از طاهره آغاز شد، با فروغ ادامه پیدا کرد تا امروز تلفیقی از حضور این دو را در زنان بیشماری ببینیم که در زندگی روزانه و در اجتماع برای حقوق خود و برای فردیتشان مبارزه می کنند. دلم می خواست در پایان نمایش و در یک تابلوی کوتاه سوم، زنی جوان و واقعی از نسل امروز زنان را که بر نسل خود تاثیر می گذارد بروی صحنه ببرم، اما دیدم زنان امروز ما دیگر خوشبختانه نه همچون طاهره ی دست نایافتنی و تک مانده هستند و نه مانند فروغ زمینی و دست یافتنی و بنوع دیگر تک. امروز آنها بسیارند و در ذهن تماشاگر و در اجتماع ما حضور دارند و تماشاگر می تواند خودش این پازل را تکمیل کند. حضور آنها واقعی ست و غیر قابل انکار و حذف. دختران طاهره و فروغ را می گویم.

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل