در روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ بر جبهه ملی ایران چه گذشت؟

یکشنبه, 23ام خرداد, 1395
اندازه قلم متن

dr. hossein moosavian

گزیده ای از خاطرات دکتر حسین موسویان در مورد آن روز

بلا تردید خشت اول انقلاب سال ۵۷ در ایران، در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر زمین نهاده شد. زمانی که حاکمیتی با کودتای طراحی شده به وسیله دستگاه های اطلاعاتی انگلیس وآمریکا وبا برکناری دولت ملی مصدق، بر اریکه قدرت نشست واز همان آغاز کارش، مورد خشم و تنفر ملت ایران قرار گرفت. حاکمیتی که با اتخاذ سیاست مشت آهنین و سرکوب مردم و زیر پا نهادن قانون اساسی مشروطیت و تجاوز به حقوق وآزادی های ملت وارتکاب انواع فساد و تسلیم در مقابل سیاست های بیگانه، خود عامل اصلی و موثر در سوق دادن ملت ایران به سوی یک انقلاب گردید. اگر عوامل و طرفداران رژیم پادشاهی ادعا کنند که انقلاب ایران یک توطئه جهانی، از طرف قدرت های بزرگ بوده و از کنفرانس گوادلوپ و شواهدی دیگر یاد کنند، باید از آنها پرسید که آیا بدون زمینه نارضایتی عمومی و مخالفت فراگیر ملت ایران با آن رژیم، کدام توطئه ای می توانست با آن وسعت و شدت شکل بگیرد و طومار آن حکومت تا بن دندان مسلح با ارتش چند صد هزار نفری و آن دستگاه های امنیتی گسترده را در هم بپیچد؟ کیست که نداند و نپذیرد که در انقلاب ایران سراسر این کشور علیه رژیم سابق به پا خاسته بود. و علاوه بر پایتخت و تمام شهرهای بزرگ و کوچک، حتی در روستاهای کوچکی هم که کمتر از هزار نفر جمعیت داشتند، تظاهرات ضد رژیم پادشاهی به منصه ظهور می رسید. و آیا به جز اعمال و رفتارهای ناصحیح آن رژیم هیچ عامل دیگری میتوانست موجب آن نارضایتی عمومی و آن جنبش همگانی بشود؟

در انقلاب ایران اقشار مختلف مردم در اعتصابات و اعتراضات و تظاهرات شرکت داشتند. دانشگاهیان در سراسر ایران، اعم از استادان و دانشجویان، پزشکان در اکثر بیمارستان های کشور تا جائیکه بسیاری از بیمارستان ها به محل تجمع معترضین و کانون های انقلاب تبدیل شده بودند، بازاریان واصناف در اغلب شهر ها، روحانیون و هیئت های مذهبی، کارمندان ادارات و سازمان های دولتی و بانک ها، کارگران کارخانه ها و کارگران تاسیسات نفتی، بدنه ارتش وسربازان و نیروهای نظامی به ویژه پرسنل نیروی هوائی و سرانجام فرماندهان ارشد ارتش نیز در روز آخر با اعلام بیطرفی به انقلاب پیوستند. ایرانیان خارج ازکشور در کشورهائی مانند آلمان غربی، آلمان شرقی، هندوستان، اطریش، هلند، بلژیک، دانمارک، فرانسه، ایتالیا، انگلیس وآمریکا تظاهرات وسیع علیه رژیم پادشاهی بر پا میکردند که در برخی از آن ها صدها و بلکه هزاران نفر ایرانی شرکت داشتند. به عنوان نمونه در روز ۱۰ آبان ۵۷ در تظاهرات ایرانیان مقیم لوس آنجلس صدها تن ایرانی برعلیه رژیم شاه تظاهرات نموده و با پلیس آمریکا درگیر شدند که طی آن تظاهرات، چهل نفر زخمی شده و ۱۲۰ نفر بازداشت گردیدند. علاوه بر قشرهای مختلف مردم، احزاب و تشکل های سیاسی و سازمان های مدنی مانند کانون نویسندگان ایران، سندیکای روزنامه نگاران واصحاب مطبوعات، کانون وکلای دادگستری، حزب توده و سایر جریان های چپ مثل سازمان فدائیان خلق و سازمان پیکار، نهضت آزادی ایران، سازمان مجاهدین خلق، همه و همه در صف انقلاب قرار داشتند. جبهه ملی ایران نیز که هم داغ ضربات رژیم پیشین را به فراوانی بر پیکر داشت وهم به عنوان سازمانی که جز با ملت و هم راه با ملت ایران گام برنمیدارد و هم مانند دیگر گروه های سیاسی و نهادهای اجتماعی با هدف برقراری حاکمیتی قائل به آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی که علی الدوام از آن ها دم زده میشد در موضع نفی رژیم پادشاهی قرار گرفت و پس از سال ها شعار اینکه شاه باید سلطنت کند نه حکومت، ازسلطنت اصلاح نا پذیر عبور کرد. و اکنون سال ها پس از وقوع انقلاب در حالیکه اهداف مورد نظر مردم تحقق نیافته و نتایج مطلوبی به دست نیامده و سوء سیاست ها و سوء مدیریت ها و فساد گسترده، کشور را در موقعیتی قرار داده که همه از کم و کیف آن آگاهند، عده ای که بیشتر از عوامل و طرفداران رژیم سابق هستند، از اوضاع پیش آمده سوء استفاده می کنند و در تریبون هائی که در اختیار دارند، اصل و کلیت انقلاب را به زیر سئوال میبرند. و غالبا هم میکوشند پای جبهه ملی ایران و نه هیچ جریان دیگری را به عنوان مقصر آنچه که در ایران روی داده و روی می دهد به میان بکشند. و سعی میکنند خود را در مقایسه با آنچه در کشور رویداده و میدهد تطهیر شده و منزه قلمداد نمایند. آیا براستی اگر محصول انقلاب یک نظام پاک دست و قانون مدار و معتقد به دموکراسی و حقوق وآزادی های سیاسی ملت و پای بند به اعلامیه جهانی حقوق بشر می بود و به زندگی مردم و معیشت آنان و حفظ منافع ملی ایران دل می سوزاند، بازهم طرف داران رژیم پیشین حرفی برای گفتن داشتند؟ و آیا این گونه مدعی میگشتند؟ و حال آنکه اوضاع امروز نمیتواند توجیه کننده عمل کرد ناصحیح رژیم سابق باشد. عوامل رژیم گذشته به خطا های بزرگ و اعمال غلط رژیم خود، از آغاز کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا پایان کارشان در ۲۲ بهمن ۵۷ هیچ اشاره ای نمی کنند. آن ها زیر پا نهادن حقوق ملت و سلب آزادی های سیاسی مردم و فساد مالی وابستگان رژیم خود و حکومت با داغ و درفش و زندان و اعدام را به خاطر نمی آورند از اعدام های روزانه پس از کودتا، تا به آتش کشیدن امیرمختار کریمپور شیرازی روزنامه نگار دلیر ووطن خواه در زندان در شب چهارشنبه سوری، و به گلوله بستن دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران درکلاس درس، و با برانکارد به میدان تیرباران بردن پیکر مجروح دکتر حسین فاطمی که در روز بازداشت و زیر چشم ماموران شهربانی توسط چاقوکشان رژیم، کاردباران شده بود، و به رگبار بستن زندانیانی که دوره زندان خود را به پایان رسانیده بودند در تپه های اوین، و درست کردن حزب واحد من درآوردی رستاخیز و به مردم تکلیف کردن اینکه یا به حزب رستاخیز بیائید و یا از کشور بیرون بروید، و کشتار بی رحمانه مردم به پا خاسته را در روزهای آخر حکومت خود در میدان ژاله تهران و در سراسر کشور، همه وهمه را به دست فراموشی سپرده اند وبه اینکه چرا و به چه دلایلی انقلاب ایران در زمان وقوع در سال ۵۷ یک خواسته همگانی بوده و همه اقشار وطبقات ملت وهمه احزاب و گروه های مردم در آن شرکت داشته اند، هیچ گوشزدی ندارند. و فراموش کرده اند که پادشاه سابق خود اولین کسی بود که در نطق تلویزیونی استغفارآمیز و عبرت آموز خود در تاریخ ۱۵ آبان ۵۷ خیزش ملت ایران را ” انقلاب ” نامید و گفت «من هم فریاد انقلاب شما را شنیدم». فراموش کرده اند که پادشاه چگونه وبا چه تعجیلی کشور را ترک نمود و مقامات رده بالای رژیمش با چه سرعتی از ماه ها قبل از پیروزی انقلاب فرار را بر قرار ترجیح دادند. چگونه بسیاری از مقامات رژیم مستعفی شده و با انقلاب هماهنگ شدند حتی رئیس شورائی که تحت عنوان شورای سلطنت تشکیل دادند در صف استعفاء دهندگان قرار گرفت وچگونه برخی از نمایندگان مجلس قلابی رستاخیزی از تریبون مجلس شدید ترین حملات را به آن رژیم انجام دادند. آیا اگر کمترین پایگاه مردمی برای خود باقی گذاشته بودند به آن صورت مضمحل میشدند؟ که اکنون اضمحلال خود را به گردن این و آن می اندازند؟

انقلاب ایران در یک تحلیل علمی و جامعه شناختی ده ها علت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشت که بسیاری از این علل ریشه در عمل کرد نا درست و رفتار غیرمردمی رژیم پادشاهی داشت و سرنوشتی که به آن گرفتار آمد، سرنوشت محتوم همه حکومت های استبدادی و فاسد و به هدر دهنده منافع ملی است. البته میتوان پذیرفت که هر یک از قدرت های جهانی هم، جهت حفظ منافع خود ممکن است کوشیده باشند تا روی امواج تحولات سوار شوند و سعی کرده باشند در مسیر حوادث اثر گذار باشند.

به هر روی پس از فروپاشی کامل نظام پادشاهی و پیروزی انقلاب در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، درایران حوادثی روی داد که آن حوادث، با اصول اعتقادی جبهه ملی ایران هم سو نبوده و با این اصول مطابقت نمی کرد.

مهم ترین اصول اعتقادی جبهه ملی باور به دموکراسی و حقوق بشر، قانون گرائی و اعتدال، پرهیز ازخشونت و پایه ریزی استقلال واقعی و اجرای عدالت اجتماعی بوده و هست، که این باورها با رویدادهای پس از انقلاب به روشنی زاویه داشت. و لذا انتقاد و اعتراض جبهه ملی نسبت به آن رویدادها آغاز گردید. خشونت گرائی با اعدام های خارج از موازین قانونی و محاکمات عجولانه و بدون رعایت تشریفات قضائی، درمورد عوامل رژیم گذشته آغازشد وبه رفتارهای انحصارطلبانه و غیردموکراتیک و تنگ کردن عرصه بر دگراندیشان و منتقدین تسری یافت و تداوم پیدا نمود.

چند ماهی پس از پیروزی انقلاب روزی درجلسه مشترک هیئت رهبری و هیئت اجرائیه، در مورد راه صحیح و عادلانه برخورد با عوامل رژیم سابق صحبت شد. آقای دکترکریم سنجابی که در آن زمان رئیس هیئت رهبری جبهه ملی بودند، این گونه اظهارنظرکردند، که موجه ترین راه برخورد با آنان اینست که با دعوت از شخصیت های حقوقی و قضائی شناخته شده جهانی و همچنین قضات شریف و پاکدامن ایرانی یک دادگاه بین المللی وزین شبیه دادگاه نورنبرگ تشکیل شود و آن دادگاه مجموعه هیئت حاکمه رژیم پادشاهی گذشته را به دلیل زیر پا نهادن قانون اساسی و نادیده گرفتن حقوق ملت و عدم رعایت حقوق بشر و همکاری با بیگانگان درکودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سرکوب و شکنجه مخالفین در زندانها و فساد و دست اندازی به اموال عمومی مورد محاکمه قرار دهد و پس از استماع دفاعیات وکلای مدافع آنان، چنانچه دادگاه باتوجه به مستندات فراوان موجود، رژیم را فاسد و خیانتکار نسبت به حقوق ملت و منافع ملی ایران تشخیص داد و محکوم نمود، آنگاه وابستگان آن رژیم برحسب درجه وابستگی و مسئولیتی که درآن حکومت داشته اندو جرم هائی که مرتکب شده اند، بدون بغض و کینه توزی و به دور از خشونت، به مجازاتی درخور و عادلانه برسند. این نظر مورد تصدیق و تایید همه قرار گرفت. و کسی نسبت به آن ایراد و اشکالی ندید ولی متاسفانه در مورد عوامل رژیم گذشته بدینگونه عمل نشد. و برخورد با آنها خارج از موازین قانونی و با شدت و خشونت صورت پذیرفت که چهره ای موجه و عدالت محور از انقلاب ایران ارائه نکرد.

پنج روز پس از پیروزی انقلاب در تاریخ ۲۷ بهمن ۵۷ جبهه ملی طی بیانیه ای «طرح انتقال فوری قدرت به ملت» را که متضمن تشکیل شوراهای استان ها، شهرستان ها و بخش ها میشد ارائه نمود که میتوانست نظمی سریع و دموکراتیک در سراسر کشور برقرار کند و از بسیاری از ناهنجاری هائی که بعدا پیش آمد جلوگیری نماید که به آن طرح سودمند و جامع توجهی نگردید.

از فردای پیروزی انقلاب در تهران و تقریبا تمام شهرهای ایران مردم بطور خودجوش نام خیابان ها، مدارس، بیمارستان ها و سایر موسسات مهم شهر خود را به نام مصدق تغییر دادند. و همچنین در روز ۱۴ اسفند ۵۷ در سالروز درگذشت دکتر مصدق که تنها ۲۲ روز از پیروزی انقلاب گذشته بود، جمعیت عظیم میلیونی که از همه جای کشور برای ادای احترام نسبت به رهبر نهضت ملی ایران به طرف احمدآباد سرازیر شد، به وضوح و روشنی نشان داد که ملت حق شناس ایران تا چه حد نسبت به دکتر محمد مصدق و آرمان های بلند او علاقمند و وفادار است. در آن روز ازدحام و تراکم جمعیت به حدی بود که جاده کمربندی آبیک به احمدآباد حتی پاسخگوی عبور پیاده راه پیمایان نبود و اکثرمردم از طریق صحرا و بیابان به طرف آرامگاه مصدق در حرکت بودند و بسیاری از آنها امکان رسیدن و یا حتی نزدیک شدن به آرامگاه را نیافتند. آن تجلیل بزرگ و باشکوه از مصدق آشکارا نشان میداد که ملت ایران تا چه حد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و براندازی دولت ملی مصدق مکدر و خشمگین بوده و در حقیقت انقلاب ۵۷ پاسخ تاریخی این ملت به آن کودتای شوم بوده است.

در روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ پنج نفر از اعضای جامعه سوسیالیست ها که از حدود یک سال قبل از آن به شورای مرکزی جبهه ملی پذیرفته شده بودند، شورا را ترک نموده و به جبهه دموکراتیک به رهبری آقای هدایت متین دفتری پیوستند. این چند ماه، تنها سابقه حضور اعضای این جمعیت در شورای مرکزی جبهه ملی ایران در طول تمام سال های مبارزات جبهه ملی بوده است. خروج این پنج نفر در برخی از روزنامه ها به عنوان انشقاق وانشعاب در جبهه ملی قلمداد گردید. در صورتیکه خروج آن ها هیچ تاثیری در روند فعالیت جبهه ملی نداشت. و مانند پریدن گنجشگی از روی چناری کهن سال بی اثر بود.

از نخستین روزهای پس ازپیروزی انقلاب، جبهه ملی تصمیم گرفت برای بیان مواضع خود برنامه تشکیل اجتماعات محلی و منطقه ای را به اجرا درآورد. تصمیم به تشکیل این میتینگ های منطقه ای به پیشنهاد آقای دکترعلی راسخ افشار مسئول وقت تشکیلات جبهه ملی اتخاذ گردیده بود. اولین میتینگ درمیدان تجریش خیابان سعدآباد محل اداره آموزش وپرورش شمیران، و دومین میتینگ چند روز بعد در محل دبستان نظامی در نزدیکی میدان حسن آباد در شمال پارک شهربرگزار شد که البته هر دو مورد با هجوم چماقداران سازمان یافته روبرو گردید. این هجوم ها از انحصارطلبی برخی از تازه به قدرت رسیدگان حکایت میکرد. میتینگ بعدی در روز ۲۹ اسفند به مناسبت روز ملی شدن نفت درمیدان آزادی تشکیل شد. در میتینگ ۲۹ اسفند ۵۷ اعضای حزب توده به صورت متشکل و با در دست داشتن پلاکاردهائی که روی آنها شعارهائی با امضای حزب توده ایران درج شده بود قصد ورود به درون جمعیت را داشتند ولی از طرف مسئولین برگزاری میتینگ به آنها تذکر داده شدکه برای ورود به آن تجمع که ازطرف جبهه ملی ایران تشکیل یافته نباید از پلاکارد های با امضای حزب توده استفاده کنند. رهبران حزب توده این تذکر منطقی و به جا را پذیرفتند و پلاکاردهای خود را جمع نموده و به صورت بدون نام و نشان به میتینگ وارد شدند. در آن روز آقایان دکتر سنجابی و حسن نزیه و دکتر شمس الدین امیرعلائی سخنرانان میتینگ بودند. و از آن پس همه هفته عصر روزهای پنجشنبه گردهمائی در مرکز تشکیلات جبهه ملی برپا می گشت. مرکز تشکیلات جبهه ملی که چند روز پس از پیروزی انقلاب در خیابان سیمتری کارگر روبروی ستاد ژاندارمری دائر شد، محلی وسیع و با مساحت در حدود چهارهزار متر مربع با سه ساختمان و بیست اطاق بزرگ و سالن اجتماعات بود که قبل از آن دبیرستان خصوصی «ایران زمین» در آن مکان دائر بود. این دبیرستان اندک زمانی پیش از انقلاب به ساختمان جدیدش در شهرک غرب انتقال یافته و این محل را تخلیه کرده بود. این محل را یکی از فرهنگیان عضو جبهه ملی معرفی کرد و توسط آقای دکتر سنجابی برای مرکز تشکیلات جبهه ملی به ماهی بیست هزار تومان از خانواده دکتر بینا اجاره شد. شادروان حسن خرمشاهی در سامان دادن به این مرکز و مجهزکردن اطاق ها و سالن اجتماعات آن زحمات فراوانی را متقبل گردید. با بالا رفتن تابلو مرکز تشکیلات جبهه ملی ایران، هر روز علاقمندان جبهه ملی برای ثبت نام به دفتر تشکیلات مراجعه میکردند و ثبت نام کنندگان در هر هفته به یک کلاس توجیهی که در روزهای پنجشنبه در ساعت ۲ بعد از ظهر تشکیل میشد دعوت می شدند. در هریک از این جلسات ده ها نفر از اقشار مختلف حضور می یافتند. نگارنده اداره کننده این جلسات توجیهی بودم که درهر جلسه تاریخچه ای از چگونگی تشکیل جبهه ملی از ابتدا تا آن زمان را شرح می دادم و اصول اعتقادی جبهه ملی را بیان می کردم و به سئولات حاضران پیرامون مسائل مطرح شده پاسخ می دادم آن گاه از بین حاضران، افراد علاقمند به عضویت در جبهه ملی را به سازمان های صنفی مربوط به شغلشان معرفی می نمودم. بعدا مرکز تشکیلات جبهه ملی به اشغال و تصرف عدوانی درآمد و در حال حاضر در اختیار وزارت جهاد کشاورزی قرار دارد و جالب است که ذکر نمایم هنوز هم شنیده میشود که کارمندان آن وزارت خانه از آن ساختمان به نام ساختمان جبهه ملی نام میبرند.

پس ازپیروزی انقلاب دکترسنجابی همراه باشش نفردیگر از اعضای جبهه ملی در دولت موقت مهندس بازرگان شرکت داشتند ولی تصمیم گیری هائی که خارج از دولت صورت میگرفت سبب گردید که دکترسنجابی حدود دو هفته پس ازپیروزی انقلاب، برای نشان دادن اعتراض به ناهنجاری های پیش آمده ازمسئولیت وزارت خارجه استعفاء دهد. با قبول نشدن استعفاء دکتر سنجابی با بهانه کردن بیماری، خود را در بیمارستان ایران مهر بستری کرد تا به وزارت خانه نرود. پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان و نزدیک به نوروز ۵۸ مجددا بر استعفاء تاکید نمود که در آن موقع آقای حاج سیداحمد خمینی با ایشان دیدار نموده و از سوی آیت الله خمینی از دکترسنجابی خواست که تا برگزاری رفراندوم صبرکنند و بعدا هرطور میلشان بود عمل نمایند و لذا اعلام کناره گیری دکتر سنجابی از دولت موقت به تعویق افتاد. سرانجام پس از برگزاری رفراندوم دوازده فروردین، در تاریخ ۲۶/۱/۵۸ استعفای دکتر سنجابی رسما اعلام گردید. متن استعفانامه ی دکتر سنجابی که در هر زمان و برای همه دولت مردان، حاوی پندهائی آموختنی و درس هائی یادگرفتنی میباشد به شرح زیر است:

«جناب آقای مهندس بازرگان نخست وزیر، نظربه اینکه در اوضاع و احوال کنونی پیشرفت امور میسر نیست و با توجه به مسئولیت مشترک وزیران در کلیه امور کشور، ادامه خدمت برای اینجانب غیرمقدور است. لذا بدینوسیله استعفای خود را اعلام میدارم. ارادتمند دکترکریم سنجابی – ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۸»

و دو روزبعد یعنی در روز ۲۸ فروردین ۵۸ دکتر سنجابی در یک مصاحبه مطبوعاتی که در محل مرکز تشکیلات جبهه ملی و باحضور گروه کثیری از اعضاء و هواداران جبهه ملی برگزارشد گفت که: «استعفای من نه اعتراض به دولت که اعتراض به بی دولتی است».

در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ شادروان داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران، طی یک مصاحبه کناره گیری خود را از جبهه ملی ایران اعلام کرد. و همراه با ایشان اعضای این حزب نیز از جبهه ملی خارج شدند. آیا این خروج با مصلحت اندیشی درست و دلیلی موجه صورت گرفت؟

عصر روز سی ام تیر ۵۸ میتینگ گرامیداشت قیام ملی سی تیر از طرف جبهه ملی در میدان بهارستان برپا شد تریبون در بالکن ساختمان ضلع شمالی میدان بهارستان، در محل قدیمی تریبون میتینگ های جبهه ملی در سال های قبل از کودتای ۲۸ مرداد استقرار یافته بود. اینجانب تریبون را اداره میکردم و سخنران میتینگ آقای اصغر پارسا عضو هیئت رهبری و سخنگوی جبهه ملی بود که به علت تهاجم گروه های چماق دار و اخلال آنان نتوانست سخنرانی خود را به پایان برساند. در گیر و دار آن اغتشاش آقای دکتر غلامحسین صدیقی که در بالکن محل تریبون قرار داشت به داخل میدان و میان جمعیت رفت و راهپیمائی به طرف خیابان شاه آباد را شروع کرد و جمعیت زیادی پشت سرایشان به راه افتادند و میتینگ جبهه ملی به یک راه پیمائی آرام برای بزرگداشت سی ام تیرمبدل شد. فردای روز سی ام تیر یعنی در تاریخ ۳۱/۴/۵۸ جبهه ملی ایران در ضمیمه یک نامه، قانون اساسی پیشنهادی خود را به دولت موقت جمهوری اسلامی تسلیم نمود. در انتهای نامه مزبورچنین میخوانیم:

«جبهه ملی انتظار بلکه اصراردارد که پیشنهادهای اصلاحی در مورد قانون اساسی مورد توجه قرارگرفته و قانون به نحو مترقی اصلاح شود. اگر مجلس موسسان به نحوی تشکیل شود که تمامی طبقات و گروه ها و قشرهای مملکت،این مجلس را نماینده خودتلقی نکنند و چنانکه تا کنون مرسوم بوده پیشنهادات و نظرات اصلاحی مورد توجه قرارنگیرد و حتی چنانکه شایع است اصول مترقی و اساسی نظام مندرج در قانون مذکور که متناسب با اوضاع و احوال فعلی جهانی است نیز تغییر کند، باید خاطرنشان نمائیم که تشکیل مجلس موسسان و تصویب قانون اساسی نه تنها مشکلات و مسائل فعلی مملکت را برطرف نخواهد کرد بلکه به مراتب بر آشفتگی اوضاع خواهد افزود و ملت را به ورطه نامعلومی سقوط خواهد داد.»

ولی سرانجام به جای مجلس موسسان با ۳۵۰ نماینده، ناگهان اعلام شدکه یک مجلس خبرگان مرکب از۴۰ نفر برای تنظیم قانون اساسی تشکیل میشود و به دنبال اعتراض گسترده مراجع و گروه های سیاسی قرار شد نام این مجلس به «مجلس بررسی نهائی قانون اساسی» و تعداد اعضاء آن به ۷۳ نفر تغییر یابد. انتخابات این مجلس در روز ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ صورت گرفت و درروز ۲۸ مرداد ۵۸ این مجلس تشکیل شد. برپاکنندگان این مجلس توجه نداشتند و یا شاید نخواستند که حداقل روز شروع آن را در روزی غیر از روز شوم ۲۸ مرداد معین کنند. قرار بود این مجلس در مدت یک ماه کار بررسی نهائی قانون اساسی را که قبلا متن آن تهیه و تنظیم شده و مورد تصویب و تایید رهبر انقلاب نیز رسیده بود به پایان برساند و آن را برای قرارگرفتن در معرض رای مردم آماده نماید. در این مجلس متن قانون اساسی تغییر ماهیت داد و زمان بررسی قانون اساسی نیز از زمان مقرر تجاوز کرد، لذا چگونگی کار این مجلس از نگاه صاحب نظران و سازمان های سیاسی از جمله جبهه ملی و حتی از طرف دولت موقت مورد انتقاد واعتراض قرارگرفت. و در دولت موقت طرحی برای انحلال این مجلس که زمان اعتبار آن هم منقضی شده بود عنوان گردید. آقای مهندس عباس امیرانتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت، پیشنهادکننده این طرح بود و اکثر وزرا نیزآن را تایید و امضاء کردند. و به باور من آنچه بعدا سبب نسبت دادن اتهامات واهی علیه مهندس عباس امیرانتظام و زندانی شدن این عنصرپاک نهاد و رقم خوردن یک زندگی مشقت بار و سال ها زندان برای این اسطوره مقاومت و پایداری گردید، همین پیشنهاد و پیگیری و تلاش او برای تحصیل یک قانون اساسی مقبول و متعارف بود.

در تاریخ ۱/۷/۵۸ نامه سرگشاده جبهه ملی به ملت ایران در باره انحراف مجلس خبرگان از اصول قانونگزاری و تشکیل هیئت حاکمه جدید توسط قشرممتاز مذهبی منتشر گردید که درآن از عقب نشینی دولت از امر تشکیل مجلس موسسان و جانشین کردن مجلس محدود با نام مجلس خبرگان به جای آن، انتقاد شده بود در قسمتی از این بیانیه چنین میخوانیم: «جبهه ملی ایران صریحا اعلام میکند که وظیفه تاریخی و مسئولیت مذهبی و انسانی روحانیون عالیقدر ایجاب میکند که با برخورداری از اعتماد عمیق توده های وسیعی از مردم مراقبت نمایند که جو مذهبی حاکم موجب ایجاد و تسلط قشر روحانی به عنوان قشر جدید حکومتی نشود و ره آوردهای انقلاب بزرگ ملت یکباره ازمیان نرود. جبهه ملی ایران به حکم رسالت ملی و تاریخی و سیاسی وحقوقی و اخلاقی و بین المللی به صراحت اعلام میدارد که وظیفه کسانی که به عنوان نمایندگی مردم به کار تدوین قانون اساسی پرداخته اند گنجانیدن احکام الهی در عبارات قانونی موضوعه بشری نیست. مقررات الهی فوق تنظیمات بشری است. مجلس قانونگذاری باید سازمان حکومت ایران را متناسب با اوضاع احوال عصر کنونی و به نحوی که احتیاجات زمان ایجاب میکند پی ریزی نماید.»

غیر از دکترسنجابی دیگر اعضای جبهه ملی که در دولت موقت شرکت داشتند با ناخوشنودی از روند حوادث تا پایان کار دولت موقت یعنی ۱۳ آبان ۵۸ و روز اشغال سفارت آمریکا به کار خود دردولت ادامه دادند. در دولت موقت آقای مهندس بازرگان غیر از آقای دکتر سنجابی آقایان حسین شاه حسینی، دکتر احمد مدنی، علی اردلان، داریوش فروهر، دکتر اسدالله مبشری و دکتر پرویز ورجاوند شرکت داشتند.

جبهه ملی ایران با عمل اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری اعضای آن موافق نبود و آن حرکت را متباین با عرف بین المللی و دارای تبعات مخالف با منافع ملی ایران ارزیابی میکرد و به همین جهت با آن حرکت مخالف بود و از آن انتقاد کرد. با اشغال سفارت آمریکا، دولت آمریکا بلافاصله میلیاردها دلار دارایی های ملت ایران را توقیف کرد و خصومتی غیرمنطقی بین دوکشور پایه گذاری شد که تاکنون هم ادامه دارد و اکنون ۳۷ سال پس از آن حادثه به ظن غالب میتوان گفت که حمله عراق به ایران وشروع جنگ ۸ ساله با تمام خسارات جانی و مالی که به ایران وارد کرد تنها یکی ازتبعات آن گروگان گیری بود. جنگی که علی التحقیق با خصومت آمریکا و با نشان داده شدن چراغ سبز آمریکا به صدام حسین آغاز گردید.

از تاریخ ۱۳ آبان ۵۸، بعد از حادثه گروگان گیری، دولت موقت مهندس بازرگان استعفا داد و اداره امور مملکت تحت نظر شورای انقلاب قرار گرفت. در تاریخ ۴ آذرماه ۱۳۵۸ جبهه ملی ایران طی نامه سرگشاده ای که خطاب به آیت الله خمینی رهبر انقلاب نوشت، مشکلات گوناگون کشور در دوران پس از پیروزی انقلاب را برشمرد و در پایان این نامه پیشنهاد کرد که رفراندوم مربوط به تصویب قانون اساسی که توسط مجلس خبرگان تهیه شده موقتا متوقف شود و  ابتدا انتخابات مجلس شورای ملی انجام گیرد و پس از آن، طرح مصوب مجلس خبرگان وطرح پیشنهادی دولت موقت و سایر پیشنهاداتی که مربوط به قانون اساسی است به مجلس شورای ملی برده شده و اولین مجلس شورای ملی دوران انقلاب کار تدوین قانون اساسی را به سامان برساند.

در زمان پیروزی انقلاب نویسنده این سطور، مسئول سازمان دانشجویان جبهه ملی بودم و کمیته دانشجویان را تشویق کردم تا به تبعیت از سازمان دانشجویان جبهه ملی در دهه چهل، انتشار نشریه «پیام دانشجو» را از سربگیرند که چند شماره از آن به صورت هفته نامه چاپ شد. و زمینه ای برای انتشار روزنامه رسمی جبهه ملی فراهم گردید. و در هیئت رهبری و هیئت اجرائیه تصمیم به انتشار یک روزنامه گرفته شد. و هنگامی که آقای دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی در مورد انتخاب نام برای روزنامه ارگان جبهه که درصدد گرفتن مجوز آن بود، رایزنی میکرد، به ایشان پیشنهاد کردم برای روزنامه ارگان به مثابه «پیام دانشجو» میتوان از نام «پیام جبهه ملی» استفاده کرد که مورد قبول ایشان و تصویب سایر اعضای هیئت رهبری و هیئت اجرائیه قرار گرفت. و یکی از اقدامات مهم و اثرگذار جبهه ملی در دوران پس از پیروزی انقلاب یعنی انتشار روزنامه ارگان و رسمی «پیام جبهه ملی» آغاز گردید. این روزنامه به علت تضییقاتی که وجود داشت، از ۱۷ فروردین ۵۹ تا خرداد ۶۰ توانست جمعا امکان انتشار ۷۷ شماره را بدست آورد. امتیاز این روزنامه را آقای دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه دریافت کرد و آقای اصغر پارسا عضو هیئت رهبری و سخنگوی جبهه ملی به عنوان مدیر مسئول آن و این جانب حسین موسویان سمت سردبیری و اداره کننده این نشریه را به عهده داشتم. شادروان حاج قاسم لباسچی در امر چاپ و ایجاد شبکه توزیع برای سراسر کشور تلاش مینمود. این روزنامه در ابتدا قرار بود هفته ای سه شماره در روزهای یکشنبه، سه شنبه و پنجشنبه منتشرشود. ولی به تدریج که هر روز از طرف مردم اقبال بیشتری نسبت به این روزنامه به عمل می آمد تنگناها و فشارها نیز بیشتر میشد. و انتشار منظم آن نامقدور می گشت. انتشارشماره ۴۳ روزنامه پیام جبهه ملی با اشغال محل تشکیلات جبهه ملی و دفتر روزنامه در آخر تیرماه ۵۹ مصادف گشت. لذا مدتی در انتشار آن وقفه افتاد. تا پس از حدود پنج ماه در روز ۱۱ دی ماه ۵۹ دوره جدید روزنامه با انتشار شماره ۴۴ آغازگردید. در این دوره جدید آقای دکتر حسین اعرابی عضو قدیمی و فرهیخته حزب ایران دفتر کار خود واقع در خیابان ایرانشهر را در اختیار روزنامه قرارداده بود. این روزنامه یکی از استثنائات تاریخ روزنامه نگاری کشور است و پرداختن به جزئیات کار آن و روال فعالیتش و چگونگی توزیعش در حالتیکه موسسه توزیع مطبوعات از پذیرش و توزیع آن به روزنامه فروشی ها امتناع میکرد و هم چنین در مورد میزان اثرگذاری آن در جامعه و نگاه به لیست هیئت نویسندگان ۵۰ نفره آن، فرصت جداگانه و شرح مفصلی را می طلبد که من در زمان دیگری به آن ها خواهم پرداخت.

در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۸ انتخابات ریاست جمهوری برگزارشد. در آن انتخابات که نسبتا با موازین یک انتخابات آزاد همراه بود ۱۲۴ نفر کاندیدا شرکت داشتند. البته کاندیداهای شناخته شده و دارای حمایت مردمی به ده نفر هم نمیرسیدند. جالب اینکه اکثر این ده نفر اول هم سابقه عضویت در جبهه ملی را داشتند. دراین انتخابات آقای ابوالحسن بنی صدر با نزدیک یازده میلیون رای ۵/۷۶ درصد آراء را بدست آورد و اولین رئیس جمهور ایران گردید. نفر دوم آقای دکتر احمد مدنی با حدود دومیلیون ودویست و چهل هزار رای ۹/۱۵ درصد آراء را کسب کرد. دکتر مدنی کاندیدای مورد حمایت جبهه ملی بود. آقای حسن حبیبی که مورد حمایت روحانیون حاکم و حزب جمهوری اسلامی قرارداشت، در رتبه سوم حدود ششصد و هفتاد و هفت هزار رای یعنی ۸/۴ درصد آراء را بدست آورد. سایر کاندیداها یعنی آقایان داریوش فروهر، صادق طباطبائی، دکترکاظم سامی و صادق قطب زاده هریک کمتر از یک درصد آراء را داشتند. به فاصله کمی پس ازانتخابات ریاست جمهوری، در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی برگزار شدکه بعدا نام آن به مجلس شورای اسلامی تغییرداده شد. این مجلس در روز ۷ خرداد ۵۹ افتتاح گردید. در این انتخابات چند تن ازاعضای جبهه ملی یعنی آقایان دکترکریم سنجابی از کرمانشاه، علی اردلان از تویسرکان، ابوالفضل قاسمی از دره گز، دکتراحمد مدنی از کرمان، خسروقشقائی از اقلید فارس انتخاب شدند و همگی آن ها با ترفندهای مختلف مانند ابطال انتخابات حوزه مربوطه، رد کردن اعتبارنامه در مجلس و در مورد مهندس کاظم حسیبی در تهران به علت عدم شمارش درست آراء او، از ورود به مجلس محروم ماندند و شکایات فردی و اعتراضات سازمانی آنها هم به جایی نرسید. ولی تعدادی از اعضای نهضت آزادی و نیروهای ملی مذهبی در مجلس اول وارد شدند. و دفتر هماهنگی همکاری های مردم با رئیس جمهور که توسط آقای ابوالحسن بنی صدر تاسیس شده بود توانست ۳۳ نماینده به مجلس اول بفرستد.

در روز ۱۴ اسفند۵۸ گرامیداشت سال روز درگذشت دکتر مصدق از طرف ریاست جمهوری، آقای بنی صدر در میدان آزادی برگزار شد. اعضا ء و طرفداران جبهه ملی در آن روز از مرکز تشکیلات یعنی میدان انقلاب تا میدان آزادی در صفوفی منظم راهپیمائی نموده وبه محل میتینگ وارد شدند.

در روز ۲۷ تیرماه ۱۳۵۹ در ساعات پایانی شب، عده ای از دیوارهای محل تشکیلات جبهه ملی بالا رفته به داخل محوطه هجوم بردند و به شکستن درها و تخریب اطاق ها و وسایل و روزنامه های قدیمی و پائین آوردن تابلو تشکیلات جبهه ملی مبادرت نمودند. روز بعدیعنی روز جمعه ۲۸ تیر ۵۹ ساعت دو بعد از ظهر نیز گروهی از محل برگزاری نماز جمعه در دانشگاه تهران به طرف تشکیلات مرکزی جبهه ملی حرکت کرده و آن را مجددا مورد تصرف عدوانی قرار دادند. شایان ذکراست که نمازگزاران روز جمعه در این حرکت گروه معدود سازمان یافته در تهاجم به محل تشکیلات جبهه ملی شرکت نکردند. و به دعوت و تبلیغات آنان بی اعتنائی نمودند. مراتب این تهاجم غیرقانونی و تصرف عدوانی طی شکوائیه ای ازطرف آقای دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی به اطلاع آیت الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی دادستان کل کشور رسید و تخلیه هرچه زودتر محل تشکیلات جبهه ملی و قرارگرفتن آن در اختیار مسئولان این سازمان درخواست گردید. که البته هیچگاه به این شکایت و درخواست ترتیب اثری داده نشد.

جبهه ملی در تاریخ ۳۰/۵/۵۹ نامه سرگشاده دیگری به آیت الله خمینی رهبرجمهوری اسلامی نوشت که درآن درمورد ملی گرایی و همچنین خصوصیات و خدمات نهضت ملی ایران توضیحاتی داده شد و سپس به مواردی از سلب آزادی ها اشاره کرده و در قسمت پایانی نامه نوشت که: «مسیرکشور از هدف هائی که برای انقلاب اعلام شده بود کلا منحرف شده است وکوشش میشود نظام استبدادی جدیدی جایگزین نظام استبدادی سابق گردد».

در روز ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ به فرمان صدام حسین، ارتش عراق از راه هوا و زمین و دریا به ایران حمله ور شد و جنگ ۸ ساله علیه ایران را آغاز کرد. در همان اوایل شروع جنگ، دکتر کریم سنجابی رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران، علیرغم تمام رفتارهای ناصواب حاکمیت جمهوری اسلامی نسبت به جبهه ملی، از روی عرق ملی و برای دفاع از تمامیت ارضی کشور به طرف غرب ایران حرکت کرد و با جمع آوری نیرو های ایلات و عشایر منطقه که در آنها نفوذ زیادی داشت، نیروی بزرگی برای مقاومت در برابر نیروهای اشغال گر عراقی و دفاع از مرزهای غربی کشور فراهم کرد.

در آبانماه ۵۹ در جلسه مشترک هیئت رهبری و هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران، بیانیه ای که قبلا نسبت به صدور آن تصمیم گرفته شده بود، مطرح گردید. قراربود در آن بیانیه جبهه ملی نسبت به مسائل مختلف کشور اعلام موضع نماید. اعضای هیئت رهبری آقایان دکتر کریم سنجابی، ادیب برومند، اصغرپارسا، علی اردلان و دکتر یوسف جلالی موسوی و اعضای هیئت اجرائیه آقایان دکتر مهدی آذر، دکتر مسعود حجازی، دکتر حسین موسویان، دکتر پرویز ورجاوند، حاج قاسم لباسچی مهدی غضنفری و علی اکبر محمودیان همگی حضورداشتند. بیانیه که توسط آقای دکتر مسعود حجازی تهیه شده بود توسط خود ایشان قرائت گردید. در متن تهیه شده درباره مسائل گوناگون کشور، از اشغال سفارت آمریکا و شروع جنگ عراق با ایران و حمایت از ارتش در مقابل کسانی که خواهان انحلال ارتش بودند گرفته تا مسائلی که انقلاب را از اهداف اولیه آن دور میکرد و محو آزادیهای مصرح در قانون اساسی مانند آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات و انحصاری شدن وسایل ارتباط جمعی در دست هیئت حاکمه جدید، از بین رفتن امنیت قضایی، اعمال نفوذ در انتخابات مجلس، تعطیلی دانشگاه ها، گرانی و تورم و بیکاری، اشاعه فساد و سوء استفاده مالی، همگی مورد تجزیه تحلیل و اظهار نظر قرار گرفته بود. پس از بررسی های مقدماتی و گنجانیدن نظرات و تذکرات حاضران آقای دکترسنجابی خواستارآن شدند که این بیانیه راشخصاو با ذکر سمت رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران امضاء نمایند همه با این پیشنهاد موافقت کردند و اعلامیه مفصل به صورت یک جزوه ۴۰ صفحه ای در تاریخ دوم آذرماه ۱۳۵۹ با امضای دکتر کریم سنجابی رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران منتشر گردید. به باور من پیشنهاد دکترسنجابی برای امضاء کردن آن بیانیه دو علت میتوانست داشته باشد. اول آنکه او میخواست با اینکار از رویدادهای ناروائی که پس ازانقلاب پیش آمده بود برائت بجوید و اعتقادات و مواضع خود را نسبت به آن حوادث و آنچه مورد نظر او بوده و اکنون تحقق نیافته است روشن نماید. دوم آنکه آن مرد شرافتمند و ایثارگر میخواست که مسئولیت انتشار آن بیانیه را شخصا بپذیرد تا اگر آن بیانیه سنگین در آن زمان عکس العمل شدیدی را از سوی حاکمیت در پی داشت، آن عکس العمل متوجه امضاء کننده یعنی شخص او بگردد و سایر اعضای رهبری و اجرائی و سازمان جبهه ملی ازتعرض مصون بمانند.

روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ سالگرد درگذشت دکتر محمدمصدق در دانشگاه تهران و به دعوت ریاست جمهوری، آقای ابوالحسن بنی صدر برگزار گردید. اعضاء و هواداران جبهه ملی در این مراسم شرکت نمودند. سخنرانی آقای بنی صدر توسط افرادی، سازمان یافته به آشوب کشیده شد و در آن روز اختلاف شدید آقای بنی صدر با روحانیون صاحب قدرت به وضوح آشکار گردید و برای هر فرد صاحب نظر و آشنا با صحنه سیاسی ایران روشن شد که جنگ و اختلاف نظر او با مخالفانش به مراحل حساسی وارد شده است.

در روز۱۲ فروردین ماه ۶۰ آقای الهیار صالح شخصیت بزرگ جبهه ملی ایران دار فانی را وداع گفت. در مجلس ترحیم آن روانشاد در مسجد ارک تهران، جمعیت انبوهی از مردم که تا پشت بام ها و حیاط مسجد و خیابان های اطراف را پر کرده بودند حضور یافتند. در آن مراسم آقای بنی صدر ریاست جمهوری و آقای دکترسنجابی رئیس هیئت رهبری جبهه ملی سخنرانی کردند و هر دو نفر علاوه بر تجلیل از الهیارصالح به موضوعات سیاسی روز نیز پرداختند.

در روزشنبه ۹ خردادماه ۱۳۶۰ تیتر اول شماره ۷۴ روزنامه پیام جبهه ملی عبارت «راهپیمائی ومیتینگ جبهه ملی ایران» به چشم میخورد. در زیر این تیترنامه آقای دکتر مهدی آذر رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران به وزیر کشورجهت کسب مجوز برای راهپیمائی به شرح زیر مندرج بود:

«حضرت آیت الله مهدوی کنی وزیرمحترم کشور

جبهه ملی ایران تصمیم دارد در ساعت ۴ بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۵ خردادماه ۱۳۶۰ در یک اجتماع و راهپیمائی عمومی نظرخود را درباره کشور و خطراتی که استقلال و تمامیت ارضی کشور و حقوق و آزادیهای اجتماعی ملت را در معرض تهدید جدی قرار داده است با مردم علاقمند در میان بگذارد محل برگزاری اجتماع یکی از میدان های بهارستان و یا انقلاب تعیین میشود که پس از ایراد سخنرانی ها، راهپیمائی تا مجلس شورای اسلامی اجرا خواهد گردید. با توجه به اینکه مرکزتشکیلات جبهه ملی در تصرف گروه های فشار بوده و به شکایات و اعتراضات این سازمان در باره این عمل خلاف قانون تا کنون ترتیب اثر داده نشده و اقدامی برای تخلیه آن از دست متجاوزان و متصرفان عدوانی به عمل نیامده است، جبهه ملی ناگزیر به برگزاری اجتماع در یکی ازمحل های عمومی میباشد. در خاتمه خاطرنشان میسازد که در اعتقاد جبهه ملی ایران مقررات وزارت کشور در مورد کسب اجازه برای برگزاری اجتماعات ناقض و مخالف قانون اساسی و حقوق و آزادی های اجتماعی است و مراجعه و اطلاع به وزارت کشور ازجهت رعایت و اجرای مقررات انتظامی انجام میگیرد. رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران دکترمهدی آذر»

به این نامه درخواست مجوز هرگز پاسخی داده نشد.

در روزسه شنبه ۱۲ خردادماه ۶۰ در شماره ۷۵ روزنامه پیام جبهه ملی در ستون سرمقاله روزنامه منظور از برگزاری میتینگ و راهپیمائی جبهه ملی چنین توضیح داده شده است: «آگاهی دادن به مردم در مورد خطراتی که استقلال و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند. پرده برداری از توطئه هائی که در هرگوشه و کنار علیه کشورایران طرح ریزی و اقدام میشود. اعتراض به نقض قانون اساسی در مورد حقوق و حاکمیت ملی. اعتراض به ادامه تعطیلی دانشگاه ها. اعتراض به گرانی روزافزون و افزایش بیکاری. اعلام نظر در باره لوایحی که در مجلس شورای اسلامی تحت بررسی و تصمیم است مانند لایحه بودجه کل کشور، لایحه بازسازی نیروی انسانی، لایحه قصاص ول ایحه احزاب.»

درتاریخ ۱۹ خردادماه ۶۰ اعلامیه دعوت به میتینگ وراهپیمائی از طرف جبهه ملی به شرح زیر صادر شد:

«هموطنان شرافتمند، مردم غیور و آزادیخواه ایران،

انقلاب بزرگ ملت ما که برای نابود کردن استبداد و از بین بردن وابستگی و برچیدن بساط یک رژیم فاسد صورت گرفت، از هدف های بنیادی خود منحرف شده است. نا امنی، گرانی، بیکاری و اختناق بیداد میکند. در نتیجه سوء سیاست ها و پیش آمدن جنگ تحمیلی، میلیون ها نفر از هموطنان، آواره و سرگردان شده اند. با تعطیل دانشگاه ها و محروم شدن کشور  از تربیت افراد کارآمد و متخصص عملا راه وابستگی به قدرت های استعماری جهان هموار گردیده است. زنان پاکدامن میهن ما مورد انواع تحقیر و توهین قرار گرفته اند. امنیت قضائی به کلی از بین رفته و دادگستری در معرض انحلال قرار دارد. با مطرح کردن لوایحی چون لایحه قصاص، لایحه احزاب و لایحه بازسازی در صدد پایمال نمودن شخصیت انسانی ملت ما هستند. تمام آزادی های فردی و اجتماعی بوسیله هیئت حاکمه مستبد و انحصارگر به زیر پا نهاده شده است. مدعیان حمایت از مستضعفان با انعقاد قراردادهای مفتضحانه میلیاردها دلار از جیب این ملت محروم را به یغما داده اند و بالاتر از همه استقلال و تمامیت ارضی کشور در معرض تهدید و خطرات جدی قرار دارد. در چنین اوضاع و شرایطی از شما هموطنان و همه نیروها وسازمان ها و طبقات مختلف دعوت میکنیم تا در ساعت چهار بعداز ظهر روز دوشنبه ۲۵ خرداد ماه در گردهمائی و راهپیمائی اعتراضی جبهه ملی ایران شرکت نمائید و فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانید محل این گردهمائی متعاقبا اعلام خواهد شد. جبهه ملی ایران»

 یکی دو روز بعد محل گردهمائی، میدان فردوسی و مسیر راهپیمائی از این میدان تا دانشگاه تهران اعلام گردید.

جلسات هیئت رهبری و هیئت اجرائیه جبهه ملی همیشه به طور مشترک و معمولا در روزهای دوشنبه صبح و در منزل دکتر سنجابی تشکیل میشد ولی روز یکشنبه ۲۴ خرداد ۶۰ به اعضای دو هیئت اطلاع داده شد که در عصر همان روز در جلسه مشترک و در منزل آقای علی اردلان حضور یابند، زیرا با توجه به جو به شدت تنش آلود و امنیتی که پیش آمده بود منزل دکترسنجابی برای تشکیل جلسه نا مناسب تشخیص داده شده بود. در آن جلسه تمام اعضای هیئت رهبری یعنی آقایان دکترسنجابی، ادیب برومند، اصغرپارسا، دکتریوسف جلالی و علی اردلان حضور داشتند. از اعضای هیئت اجرائیه پنج نفر یعنی آقایان دکتر مهدی آذر، دکترمسعود حجازی، حاج قاسم لباسچی، مهدی غضنفری و دکترحسین موسویان حاضر بودند و دو نفر حضور نداشتند یکی دکترپرویز ورجاوند که از حدود چهار ماه قبل از آن یعنی ازبهمن ماه ۵۹ به بعد در هیچ جلسه ای شرکت نمیکرد وحالت کناره گیری از فعالیت های جبهه ملی به خود گرفته بود. و دومین غایب آقای علی اکبرمحمودیان بود که در آن جلسه حاضر نبود و از آن به بعد هم در فعالیت های جبهه ملی حضورنیافت. در آن جلسه آقای دکترسنجابی گزارش داد که آقای حاج سید احمد خمینی با ایشان تماس گرفته و از ایشان خواسته اند که دعوت به میتینگ و راهپیمائی را لغو نمایند و آقای دکتر سنجابی پاسخ داده بود که ما از چندین روز قبل از وزارت کشور درخواست مجوز نموده ایم و از مردم دعوت کرده ایم و اکنون چگونه میتوانیم دعوت را لغو کنیم و چگونه مراتب را به اطلاع مردم برسانیم. آقای حاج سیداحمد خمینی اظهار کرده بود که شما اطلاعیه لغو میتینگ را بنویسید ما میدهیم از رادیو وتلویزیون آن رابخوانند و مردم را از لغوشدن مطلع کنند. آقای دکترسنجابی گفته بود که تصمیم به برگزاری این میتینگ در جمع اتخاذ شده و من نمیتوانم شخصا در این مورد تصمیم بگیرم و باید با دوستانم در این زمینه گفتگو کنم و تصمیم با دوستانم در جبهه ملی خواهد بود. و اکنون دکتر سنجابی در صدد بود که مطلب را به اطلاع هیئت رهبری وهیئت اجرائیه برساند تا نسبت به آن اظهار نظر نمایند. در آن موقعیت حساس، درآن جمع ده نفره، نه دکتر سنجابی و نه هیچکس دیگری با لغو مراسم موافقت نکرد و همگی بر تصمیم قبلی مهرتایید نهادند. برنامه مراسم که ازقبل تدوین شده بود عبارت بود از تجمع و میتینگ در میدان فردوسی و سخنرانی در میتینگ توسط دکترسنجابی و قرائت قطعنامه توسط دکتر موسویان و سپس راهپیمائی در طول خیابان انقلاب به طرف دانشگاه تهران. دو بلند گوی قوی روی سقف یک ماشین درنظر گرفته شده بود و پلاکاردهائی حاوی خواسته های جبهه ملی برای راهپیمائی تهیه گردیده بود و مسئولیت تدارکات و برگزاری میتینگ و راهپیمائی از طرف هیئت رهبری و هیئت اجرائیه بر عهده نگارنده این سطور محول شده بود. به علت شرایط سخت امنیتی قرار بود آقای دکترسنجابی در منزل یکی از بستگانشان در خیابان ایرانشهر مستقر باشند و در صورتیکه امکان برگزاری میتنگ و سخنرانی ایشان مهیا شد به میدان فردوسی بیایند. آن شب در آن آخرین جلسه مشترک هیئت رهبری وهیئت اجرائیه راجع به آینده جبهه ملی صحبت شد. تقریبا همه میدانستیم که با برخوردی شدید روبرو خواهیم گشت. به همین جهت پس از مذاکرات درخصوص آینده، آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی به عنوان قائم مقام هیئت رهبری و قائم مقام هیئت اجرائیه انتخاب شدند تا در صورتیکه شرایط به گونه ای رقم خورد که امکان تشکیل جلسه مشترک دو هیئت فراهم نگردید، این دو نفر نسبت به امور جاری و سیاسی جبهه ملی اتخاذ تصمیم نمایند و قرار شد بقیه اعضاء دو هیئت با مراجعه به منزل یا دفتر کار آقای دکتر سیروس یحیی زاده بتوانند با آنان در تماس قرار بگیرند. دکتر سیروس یحیی زاده عضو شورای مرکزی و از اعضای ارزشمند و قدیمی جبهه ملی بود که چون مسئولیتی در نهادهای جبهه ملی نداشت میتوانست در دفتر وکالت و منزل خود حاضر باشد و بنابر این در آن شرایط به خوبی میتوانست نقش یک حلقه ارتباطی را ایفاء نماید. آن شب آن جلسه در جو سنگینی از حزن و اندوه و در سایه ای پر رنگ از عواطف واحساسات مردانی که جز آزادیخواهی و استقرار حاکمیت ملی در کشورشان و اعتلا و نیکبختی هم وطنانشان سودای دیگری در سر نداشتند پایان یافت. همه با هم دیده بوسی وداع گونه ای کردند و قرار شد هیچکس آن شب به خانه خود نرود. پس از آن جلسه من دیگر هیچگاه دکتر سنجابی، دکتر  آذر و حاج قاسم لباسچی را ندیدم. آنها در اثر حوادثی که پیش آمد، مخفیانه از کشور خارج شدند و تا پایان عمر زندگی خود را در غربت به انتها رسانیدند. در آن سال ها چند نامه از دکتر آذر دریافت کردم و تلفن هائی هم از حاج قاسم لباسچی داشتم.

صبح روز ۲۵ خرداد آخرین جلسه مسئولین انتظامات و برگزارکنندگان میتینگ در منزل شادروان سیروس متوجه واقع در بلوار شمالی تالار وحدت که اکنون بلوار استاد شهریار نامیده میشود، تشکیل گردید. بیش از چهل نفر از کادرهای اصلی برگزارکننده مراسم حاضر بودند آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی نیز در جلسه شرکت داشتند ما در حال بررسی آخرین تنظیمات میتینگ و راهپیمائی بودیم که همزمان سخنرانی آیت الله خمینی از رادیو و تلویزیون پخش میشد که در آن جبهه ملی را مرتد اعلام میکرد و به همه سازمان های سیاسی تکلیف مینمود که از جبهه ملی برائت حاصل نمایند. ما پس از آخرین بررسی ها در حالیکه همگی امکان برگزاری مراسم را بسیار بعید میدیدیم آن خانه را ترک کردیم تا عصر در میدان فردوسی در محل های مقرر حاضر شویم.

عصر روز دوشنبه ۲۵ خرداد۱۳۶۰ ازساعت ۳ بعد از ظهر و یک ساعت زود تر از زمان دعوت جبهه ملی، تهران حالت فوق العاده و وضعیت غیرعادی داشت. بازار و مغازه ها بسته بودند و در تمام خیابان های اصلی و فرعی و کوچه های اطراف میدان فردوسی جمعیت به طرف این میدان روان بود ولی میدان فردوسی پیشاپیش توسط افراد سازمان یافته وابسته به حکومت اشغال شده بود و آنها با چوب و زنجیر و حتی سلاح های گرم در میدان میچرخیدند و بر علیه ملیون شعار میدادند. در ضمن از ساعت ۳ به بعد گروه های زیادی از همین عوامل و طرفداران حکومت به صورت متشکل و دسته جمعی از شمال وجنوب وشرق و غرب میدان فردوسی با دادن شعار به طرف میدان سرازیر شدند. در چنین شرایطی مسلم است که برای اعضای جبهه ملی و طرفداران و انبوه گسترده مردمی که به ندای جبهه ملی پاسخ مثبت داده بودند جائی برای تمرکز وتشکل باقی نمانده بود. البته در خیابان های اطراف میدان تظاهرات پراکنده و خودجوش از طرف مردم صورت گرفت و تعداد زیادی از مردم به وسیله زنجیر و چوب و پنجه بکس مضروب ومجروح شدند و تعدادی نیز بازداشت گردیدند. بسیاری از رسانه ها جمعیت آماده برای شرکت در میتینگ را بیش از یک میلیون نفر تخمین زدند. ازهمان روز بازداشت اعضای جبهه ملی آغاز شد. آقایان ابوالفضل قاسمی، سرهنگ ناصرمجللی، حسن خرمشاهی و مهدی غضنفری از اعضای شورای مرکزی و آقایان هوشنگ اعتصامی فر، حسین بیک زاده، عباس عابدی، مجید شاهدی، صادق طوسی، علیقلی سوزنی، حسین نایب حسینی، کریم دستمالچی، منوچهر اطمینانی، محمد یگانه و صمد ملکی از نخستین بازداشت شدگان بودند. تمام اعضای هیئت رهبری و هیئت اجرائیه مخفی شدند، از جمله اینجانب تا حدود یکسال را درمنزل اقوام و دوستان و گاهی خارج از تهران به سر بردم. ولی در همان وضع اختفا از طریق تماس با دکترسیروس یحیی زاده با سایر دوستان در ارتباط قرار گرفته و از اوضاع و احوال سایرین با خبر میشدم.

جبهه ملی ایران هرگز یک جریان مذهبی نبوده و نیست. ولی هیچگاه طرز تفکر ضد مذهب و مخالف با اعتقادات دینی مردم هم نداشته و ندارد. فراوانند روحانیون برجسته در حد مرجع تقلید و دارای اجتهاد که علاقمند به جبهه ملی بوده و برخی در این سازمان عضویت داشته و فعال بوده اند. مضافا بر این، شخصیت های بنیانگذار جبهه ملی از دکتر مصدق گرفته تا همکاران و پیروانش هیچیک صبغه ضد مذهبی نداشته اند و برعکس غالبا افرادی متدین بوده اند که البته هیچگاه اعتقادات دینی خود را با مشی سیاسی و تفکر اجتماعی درهم نیامیخته اند. و قطعا به جدائی دین از حکومت اعتقاد داشته اند.

همان گونه که در اعلامیه دعوت و در روزنامه پیام جبهه ملی درج گردیده و در بالا عینا نقل گردید جبهه ملی در فراخوان خود برای روز ۲۵ خرداد ۶۰ هرگز به امری مربوط به دین وارد نشد بلکه از مردم خواست تا نسبت به لوایحی که دولت رجائی به مجلس داده بود در یک تجمع اعتراضی شرکت نمایند. این لوایح شامل لایحه بودجه، لایحه احزاب، لایحه بازسازی نیروی انسانی ولایحه قصاص بود. در مورد این لوایح مخالفت جبهه ملی نه با یک امر شرعی، بلکه با لوایحی بود که دولت به مجلس داده و باید چه از طرف مجلس و چه از سوی مردم و صاحبنظران مورد بررسی و تحلیل و اظهار نظر قرار بگیرد. زیرا که اگر غرض اجرای یک امر شرعی بود چه نیازی به لایحه دولت و بررسی و تصویب در مجلس داشت؟ آیا مخالفت هر نماینده مجلس با هریک از این لوایح یا رای ندادن به بندهائی از آن ها باید اقدامی خلاف اسلام تلقی میشد؟

پس از ۲۵ خرداد و اعلام ارتداد جبهه ملی، از آیت الله منتظری که در آن زمان سمت قائم مقام رهبری را به عهده داشتند، در مورد ارتداد نسبت داده شده به جبهه ملی سئوال شده بود وایشان پاسخ داده بودند که «خیر جبهه ملی مرتد نیست. آن روز آقا عصبانی بودند و یک صحبتی از روی عصبانیت کردند». و سال ها بعد آقای محسنی اژه ای به عنوان یک مقام قضائی در مصاحبه خود، وقتی راجع به سوابق ارتداد صحبت میکرد به عنوان مثال از ارتداد جبهه ملی در اوایل انقلاب نام برد ولی افزود که «ما در باره زندانیان جبهه ملی و چگونگی برخورد با آنان از امام خمینی سئوال کردیم و ایشان ممکن است که فرموده باشند که خیر به عنوان مرتد آنها را تعقیب نکنید.» این بدان معنی است که حکم ارتداد توسط خود آیتالله خمینی نقض گردیده است. واین مصاحبه آقای محسنی اژه ای در بسیاری از روزنامه ها درج شده است.

آقای دکتر محسن بهشتی سرشت نویسنده کتاب «زمانه و زندگی امام خمینی» در مصاحبه با پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران درتاریخ ۳/۸/۹۱ اظهار میدارند که «حدود یک سال پس از آن جمله امام خمینی درمورد مصدق وجبهه ملی، در ملاقاتی که آقایان جلال الدین فارسی و دکتر شریعتمداری، اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی با ایشان داشته اند و توضیحاتی که به ایشان داده اند، امام خمینی در مورد آن جمله گفته اند اگر این گونه است که شما میگوئید من از حرفم برگشتم».

چند روز پس از ۲۵ خرداد، توسط دکتریحیی زاده به محلی که آقایان اصغرپارسا و دکترمسعودحجازی سکونت گزیده بودند فراخوانده شدم. آنها در شهرک غرب و در منزل شادروان عباس سنگانی سکونت داشتند. در منزل آقای سنگانی علاوه بر آقایان پارسا و حجازی آقای ادیب برومند عضو  هیئت رهبری هم حضور داشتند. من و دکتریحیی زاده هم وارد شدیم. پس از مذاکرات مفصل در باره حوادث پیش آمده و عزل آقای بنی صدر و مسائل پیرامون آن، در باره سرنوشت جبهه ملی و تشکیلات آن صحبت شد و قرار شد ترتیبی اتخاذ شود که سازمان های جبهه ملی، حتی اگر به صورت محدودتر هم که شده حفظ شوند و به کار خود ادامه دهند. و قرار شد شخصی که تحت تعقیب نبوده و بتواند رفت و آمد علنی داشته باشد به عنوان مسئول تشکیلات تعیین گردد. آقایان اصغر پارسا و دکتر مسعود حجازی به عنوان قائم مقام هیئت های رهبری و اجرائی و ما سه نفردیگر، روی آقای مهدی مویدزاده که در آن زمان مسئول سازمان جوانان جبهه ملی بود به اشتراک نظر رسیدیم. تصمیم این جلسه بعدا به آقای مویدزاده ابلاغ شد و ایشان این مسئولیت را در آن شرایط خطیر پذیرفت وبا همکاری یک کمیته تشکیلات، سالها یعنی تا بیش از یک دهه به این مسئولیت خود ادامه داد. اعضای این کمیته تشکیلات را آقایان مهدی مویدزاده، اصغرفنی پور، حشمتالله خیاط زاده، مصطفی روحانی، ابراهیم سکاکی و فرهاد اعرابی تشکیل میدادند. چند ماه بعد یک کمیسیون تعلیمات هم برای اداره حوزه ها در کنار کمیته تشکیلات قرار گرفت. این کمیسیون تعلیمات از آقایان حشمت الله خیاط زاده، حسن طالبی، دکتر قاضی مقدم، عباس سنگانی و اینجانب تشکیل یافته بود. آقای هرمزان فرهنگ در آن دوران نوشته ها و تحلیل های ارزشمندی را برای تشکیلات جبهه ملی تهیه نمود.

در صبح روز ۱۴ اسفند سال ۶۰ این تشکیلات تعداد افراد قابل ملاحظه ای را بسیج نموده و به احمدآباد برد و در حالیکه همگی شاخه هائی از گلایل سفید در دست داشتند نسبت به مزار دکترمصدق ادای احترام نمودند. این حضور در احمد آباد در سال های بعد نیز در روزهای ۱۴ اسفند ادامه داشت و افراد به صورت متشکل از میدان توحید اول خیابان ستارخان و میدان ونک با اتوبوس هائی که فراهم شده بود به طرف احمدآباد حرکت میکردند و همه میدانستند که آن گروه باشاخه های گلایل سفید، اعضای جبهه ملی هستند که به صورت متشکل به احمدآباد وارد میشوند. انتشار اعلامیه جبهه ملی در ۲۲ بهمن ۶۰ به مناسبت سالروز انقلاب، جزوه هدف کور، چاپ و انتشار کتاب امیدها و نا امیدی های دکتر سنجابی در داخل کشور، سخنی با مردم و مدعیان مسئولیت، تحلیلی از انقلاب ایران در دو حرکت و جزوه پاسخی به روبرت دریفاس، از کارهای ماندگار تشکیلات در آن دوره بود.

پس از یورش حاکمیت به جبهه ملی ایران در ۲۵ خرداد ۶۰ تعدادی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی تدریجا از ایران خارج شدند اعضائی که به خارج از کشور رفتند عبارتند از آقایان دکترسنجابی، دکترمهدی آذر، حاج قاسم لباسچی، دکتر احمد مدنی، مهندس مهدی مقدس زاده، مهندس حمیدذوالنور، مهندس هوشنگ کردستانی. برخی دیگر از اعضای شورا به زندان افتادند. آقایان حسن خرمشاهی، مهدی غضنفری، سرهنگ ناصرمجللی، دکتر اسدالله مبشری و ابوالفضل قاسمی در همان روزهای اول و آقایان اصغرپارسا، علی اردلان، دکتر  مسعود حجازی، دکتر پرویز ورجاوند حدود یک سال بعد بازداشت شدند و مدت ها و برخی نزدیک به سه سال را در زندان به سر بردند.

در تابستان ۱۳۶۴ در بحبوحه جنگ عراق با ایران دعوت نامه کتبی با امضای آقای عبدالحسین دانشپور نایب رئیس شورای مرکزی به اعضای باقیمانده شورا ارسال شد و جلسه ای با حضور ۱۴ نفر در منزل آقای حسین شاه حسینی تشکیل گردید. این اولین جلسه شورا بعد از چهار سال یعنی پس از خرداد سال ۶۰ بود. در این جلسه اوضاع سیاسی کشور و موقعیت جبهه ملی مورد بحث وگفتگو قرار گرفت. شادروان مهندس عبدالحسین خلیلی از اعضای قدیمی و برجسته شورای مرکزی در آن روز تحلیل مفصلی از اوضاع نمود و  با دیدی حاکی از میهن دوستی و عشق به تمامیت ارضی کشور نتیجه گیری نمود که تا تهاجم دشمن خارجی وجود دارد و جنگ برقرار است، جبهه ملی باید فقط به کار تشکیلاتی و حفظ ارتباطات سازمانی خود بپردازد و از موضع گیری سیاسی که ممکن است به دفاع ازتمامیت ارضی کشور صدمه بزند پرهیز نماید. با این تحلیل و نتیجه گیری هیچکس مخالفتی ننمود و در حقیقت این استراتژی مورد تایید شورا قرار گرفت. جنگ در سال ۶۷ به پایان رسید و یکی دو سال پس از آن شرایط نسبتا بهتری برای گسترش فعالیت جبهه ملی احساس میشد و برای شروع حرکت گسترده تر تشکیل جلسه شورای مرکزی ضروری به نظر میرسید. مهندس کاظم حسیبی رئیس شورای مرکزی جبهه ملی که از چهره های درخشان نهضت ملی ایران محسوب میشد، در آبانماه ۱۳۶۹ به رحمت ایزدی پیوسته بود. از اعضای هیئت رهبری صرفنظر از آقای دکترسنجابی که ناخواسته در خارج از کشور به سر میبرد سایرین مواضع مختلفی داشتند. آقای علی اردلان که مدت طولانی زندان را در شرایطی سخت پشت سر گذاشته بود و با اینکه حاضر به هرگونه فداکاری در راه آزادی واستقلال ایران بود ولی عقیده داشت که باتوجه به صحبت ارتداد نمیشود و نباید تحت نام جبهه ملی کار کرد و به همین جهت بود که ایشان در جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی شرکت جست و یا بعدا به فراخوان شادروان داریوش فروهر برای تشکیل اتحاد بزرگ نیروهای ملی که مورد نظر و سلیقه آقای فروهر بود، پاسخ مثبت داد و طبیعی بود که با این نگرش و این تفکر برای دعوت از اعضای شورا و تشکیل شورای مرکزی جبهه ملی آمادگی نداشت. آقای اصغر پارسا پس از گذراندن دوران زندان، در مراجعاتی که شخصا به ایشان داشتم، میگفت من درسن بازنشستگی به سرمیبرم و فقط میتوانم به عنوان مشاور درکنار شما باشم و بنابر این داوطلب دعوت از اعضای شورا نبود ولی همانطور که گفته بود از دیدار با همه دوستان و دادن تحلیل و نظر مشورتی به آنان دریغ نمی ورزید. آقای دکتریوسف جلالی را که استاد دانشکده پزشکی بود پس از ۲۵ خرداد ۶۰، گروه های فشار در بیمارستان و در کلاس درس مورد توهین شدید قرار داده و او را با شعار «استاد آمریکائی اخراج باید گردد» از در بیمارستان به بیرون رانده بودند و او که پس از عمری مبارزه برای کسب آزادی و تدریس به دانشجویان پزشکی و تربیت پزشک برای این کشور، اکنون با چنین نتایجی از انقلاب روبرو شده بود، کاملا دلزده و در خود فرورفته شده بود و اصولا برای فعالیت سیاسی مجدد هم آمادگی نداشت چه رسد به قبول دعوت از سایر اعضای شورای مرکزی. تنها عضو باقیمانده هیئت رهبری که دعوت از اعضای شورا را برای تشکیل جلسه پذیرفت وصمیمانه و باشهامت اقدام نمود آقای ادیب برومند بود. ایشان در سال ۷۲ فقط از افراد باقیمانده از لیست اعضای شورای مرکزی درسال ۶۰ دعوت به عمل آورد و حتی یک نفر را هم خارج از اعضای قبلی شورا اضافه نکرد و هیچکس را هم از لیست قبلی حذف ننمود هرکس غیر ازاین چیزی نوشته یا گفته باشد حاکی از بی اطلاعی او و عاری از حقیقت و کذب محض است. اولین جلسه درمنزل آقای حسن شهیدی تشکیل گردید. حاضران در جلسه عبارت بودند از بانو فرشید افشار و آقایان ادیب برومند، علی اردلان، دکتر شمس الدین امیرعلائی، دکترپرویز دبیری، حسین شاه حسینی، حسن شهیدی، حسن خرمشاهی، محمدرضا عالم زاده، دکتر باقر قدیری اصلی، تیمسار ناصر مجللی، حسن لباسچی، دکتر حسین موسویان و دکتر پرویز ورجاوند. شورا به اتفاق آراء آقای ادیب برومند را به سمت ریاست شورای مرکزی انتخاب نمود. و سپس برای شروع فعالیت های جاری شش نفر را به عنوان هیئت اجرائیه برگزید. این شش نفرعبارت بودند از آقایان ادیب برومند، علی اردلان، حسین شاه حسینی، حسن لباسچی، دکتر حسین موسویان و دکتر پرویز ورجاوند. در جلسات بعدی شورا چند تن دیگر از اعضای قبلی نیز به تدریج به جلسه آمدند. آقایان دکترسعیدفاطمی، دکتر مسعود حجازی، دکتر سیروس یحیی زاده، منوچهرملک قاسمی و مهندس علی اکبرنوشین از آن جمله اند. دو سه سال بعد اعضای جدیدی با تصویب شورای مرکزی بر طبق اساسنامه به عضویت شورای مرکزی در آمدند. آقایان مهندس نظام الدین موحد، غلامرضا رحیم، دکتر خسرو سعیدی، دکتر مهدی موید زاده و حشمت الله خیاط زاده از آن جمله اند.

در فروردین ماه ۷۴ اولین شماره نشریه داخلی جبهه ملی با نام «پیام طرفداران جبهه ملی ایران» منتشر گردید. و در مهرماه ۱۳۷۴ اعلامیه جبهه ملی ایران در باره انتخابات دوره پنجم مجلس که امضای شش نفر اعضای هیئت اجرائیه درزیر آن قرار داشت، منتشرگردید. در آبان ماه ۷۴ دومین اعلامیه درمورد انتخابات با عنوان «جو اختناق و انتخابات مجلس» با امضای هیئت اجرائی جبهه ملی ایران انتشار یافت.

از سال ۱۳۷۵ آقایان مهندس نظام الدین موحد و دکتر مسعود حجازی نیز به جمع شش نفره هیئت اجرائیه اضافه شدند و کوشش شد تا این جمع ۸ نفره به خاطر رعایت اساسنامه، در قالب یک هیئت رهبری سه نفره و یک هیئت اجرائیه ۵ نفره مشترکا به اداره امور جبهه ملی ادامه دهند. در این جمع آقای علی اردلان سمت ریاست هیئت رهبری و آقای دکترمسعود حجازی ریاست هیئت اجرائیه را عهده دار بودند. مسئولیت تشکیلات با اینجانب بود و آقای حسن لباسچی در سمت سخنگوئی جبهه ملی قرار داشت.

در تاریخ دهم خرداد ۷۶، اعلامیه جبهه ملی در باره انتخابات تازه انجام شده ریاست جمهوری صادر شد. در بخشی از این اعلامیه چنین میخوانیم: «حقیقت اینست که رای بیست میلیونی به آقای خاتمی چه ایشان بخواهند یا نخواهند در واقعیت امر رای اعتراض به انحصار طلبی، بی قانونی، نبود امنیت اجتماعی و قضائی، سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی، خشونت و بی حرمتی به شخصیت انسانی، چپاولگری جمعی سودجو، تورم و گرانی لجام گسیخته و فقرسیاه جامعه، در تنگنا قرار دادن پویایی های فرهنگی، فساد و بسیاری نابسامانی های دیگر و در عین حال رای به مواضع اعلام شده ایشان چون احترام به آزادی، حاکمیت مردم و وفاق ملی است.»

در بهمن ماه ۷۶ نامه سرگشاده مفصل و جزوه گونه شورای مرکزی جبهه ملی ایران به آقای سید محمد خاتمی ریاست جمهوری منتشر گردید. در این نامه سرگشاده جبهه ملی چارچوب های فکری آقای خاتمی دائر بر شناخت حقوق و آزادی های سیاسی و اجتماعی ملت ایران، تحمل عقاید مخالف و خودداری از توسل به زور و اعمال خشونت، قبول آزادی بیان و نشر عقاید و افکار و مخالفت با اختناق و سانسور، قبول و اجرای اصول دموکراسی، تاکید بر آزادی احزاب و اجتماعات و استقرار حکومت قانون و تشکیل جامعه مدنی از طریق مشارکت آزاد همه شهروندان را مورد تایید قرار داده و از ایشان خواسته بود که برای به اجرا در آوردن این عقاید اصولی و مفید به حال جامعه، اقدام عملی از خود نشان دهد. و پیشنهاداتی به عنوان راه کارهائی برای دستیابی به این اعتقادات بیان شده بود. در هر صورت در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی فضا نسبت به قبل تا حدودی باز شد و در برخی از زمینه ها بهبودی نسبی پدیدار گشت. مثلا روزنامه هائی با آزادی نسبی و با محتوای غیر دستوری و غیر دولتی فرصت انتشار یافتند. انتشار کتاب با وضعی بهتر از پیش همراه گردید. فیلم و سینما و موسیقی با فشار و سانسور کمتری روبرو بود. انتخابات مجلس ششم، هرچند با اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان، برای دگراندیشان و گروه های سیاسی خارج از حاکمیت از جمله جبهه ملی عرصه ای کاملا مسدود بود ولی حد اقل از میان اشخاصی که در دایره قدرت حضور داشتند، افرادی با دیدگاه های نسبتا مثبت تر نسبت به حقوق مردم و آزادی های اساسی ملت به مجلس راه یافتند و مجموعا مجلسی شد که حد اقلی از صدای مردم در آن شنیده میشد. در زمینه سیاست خارجی و ارتباطات بین المللی نیز شرایط بهتری فراهم گردید. با وجود نزول قیمت نفت، شاخص های اقتصادی، وضعیت اقتصادی بهتری را نشان میدادند. فساد مالی نسبت به سایر دوره ها کمتر شنیده میشد. اما متاسفانه ماجرای قتل های زنجیره ای دگراندیشان ومخالفان سیاسی هم در همان دوران اتفاق افتاد. شهیدان بزرگ نهضت ملی ایران، پروانه و داریوش فروهر از جمله کسانی بودند که درجریان آن قتل های فجیع به دست کوردلانی به دور ازانسانیت و مدنیت، درخانه خود کارد آجین شدند. درغروب همان روز که خبر قتل آنان انتشار یافت با تلفن یکی از اعضای جبهه ملی از آن خبر دردناک اطلاع یافتم و من هم آن خبر تکان دهنده را به اطلاع دیگران از جمله آقایان ادیب برومند، علی اردلان و دکتر مسعود حجازی رساندم و بلا فاصله به طرف منزل فروهر ها حرکت کردم عده زیادی از مردم و شخصیت های ملی مانند آقایان مهندس معین فر، دکتر بهروز برومند، خسرو سیف، مهندس نمازی و دیگران در خیابان و در پشت در خانه جمع شده بودند. بالاخره پیکر پاک آن دو شهید راه وطن را به داخل آمبولانس گذاشته و به پزشک قانونی بردند و ما با عده ای از دوستان حاضر در آنجا قرار گذاشتیم که صبح روز بعد برای تدارک برنامه مراسم تشییع و ترحیم در منزل آقای خسرو سیف حضور پیدا کنیم. در منزل آقای سیف حدود ۲۰ نفر از گروه های مختلف ملی حضور داشتند. در آنجا قرارشد آن جمع، ستاد برگزاری مراسم نامیده شده و فعالیت برای برگزاری مراسم راشروع نماید. به پیشنهاد آقای دکتر بهروز برومند و تصویب سایرین اینجانب را به عنوان مسئول آن ستاد برگزیدند. عصر همان روز به اتفاق خانم پرستو فروهر به کلانتری میدان بهارستان فرا خوانده شدیم تا برنامه مراسم را از طرف ستاد برگزاری و خانواده فروهر به اطلاع مقامات دولتی که از نهاد های مختلف در آن جا جمع بودند برسانیم. مراسم تشییع آن دو از مسجد فخرالدوله دروازه شمیران با حضور ده ها هزار نفر از مردم حق شناس تهران برگزار گردید ونماز بر پیکر آنان در خیابان وتوسط شادروان دکتر یدالله سحابی خوانده شد. قتل های زنجیره ای بسیار نا بخردانه و غیرانسانی صورت گرفت، ولی باید اذعان داشت که آقای محمد خاتمی رئیس جمهور آنها را « قتل های نفرت انگیز » نامید و ماجرای آن قتل ها را برملا کرد ودر اعلامیه ای که صادر کرد ذکر نمود که عناصری خودسر از درون وزارت اطلاعات عامل آن قتل ها بوده اند و عده ای از آنان را بازداشت کرد. که این حرکت نیز در جمهوری اسلامی بی سابقه بود. هرچند در دستگاه قضائی رسیدگی وبرخورد لازم با عاملان وآمران آن قتل ها صورت نگرفت. آقای خاتمی در مقابل نظریه جنگ تمدن ها که آقای ساموئل هانتینگتون مطرح نمود، تئوری گفتگوی تمدن ها را پیش کشید که درجهان مورد توجه قرار گرفت. ولی متاسفانه ایشان از فراهم کردن زمینه گفتگو بین مردم داخل کشورخود که دیدگاه های مختلفی دارند غفلت نمود. ویا قدرت فراهم کردن چنین زمینه هائی را نداشت. شکل دادن و نهادینه کردن گفتگوی آزاد ملی مسئله ای بود که میتوانست پیشرفت قطار انقلاب را از روی ریل نادرست به مسیر درست و اصلی یعنی آزادی و استقلال برگرداند. دولت اصلاحات دریچه کوچکی راهم بروی دگراندیشان واصلاح طلبان قدیمی مانند جبهه ملی نگشود. با این حال جبهه ملی ایران در آن دوران پر از بیم و امید توانست تشکیلات خود را تا حدودی ساماندهی کند. ده ها بیانیه و اعلامیه و نشریه درون سازمانی پیام جبهه ملی را منتشرنماید و در روزهای مربوط به نهضت ملی مانند روزهای ۱۴ اسفند و ۲۹ اردیبهشت مصادف با سالگرد درگذشت و سالروز تولد مصدق، همچنین سالروز قیام ملی ۳۰ تیر و ۱۹ آبان سالروز شهادت دکترحسین فاطمی و ۱۶ آذر، روز دانشجو، مراسمی را بر پا نماید. با شکل گرفتن سازمان های شانزده گانه جبهه ملی در تهران و سازمان های شهرستان ها، جبهه ملی ایران توانست به طرف برپائی یک پلنوم برود. انتخابات در سازمان های جبهه ملی برای انتخاب نمایندگان شرکت کننده در پلنوم تحت نظر کمیسیون تعیین شده از طرف شورای مرکزی، متشکل از آقایان حسین شاه حسینی، حسین راضی و دکتر خسرو سعیدی صورت پذیرفت. و در روز جمعه دوم آبانماه ۱۳۸۲ پلنوم جبهه ملی تحت نام پلنوم اللهیار صالح با حضور نمایندگان منتخب سازمانهای جبهه ملی در تهران و نمایندگان شهرستان ها در منزل مهندس نظام الدین موحد برگزار گردید. در ابتدای جلسه پلنوم آقای ادیب برومند به سمت ریاست پلنوم و آقایان مهندس نظام الدین موحد و سرلشگر ناصر فربد به عنوان نواب رئیس انتخاب شدند. و این جانب به عنوان رئیس هیئت اجرائیه و مسئول تشکیلات خلاصه گزارشی ازفعالیت های جبهه ملی را به استحضار اعضای پلنوم رسانیدم. در پلنوم اللهیار صالح شورای مرکزی مرکب از ۳۶ نفرانتخاب گردید، و پس از آن نهادهای هیئت رئیسه شورای مرکزی و هیئت رهبری و هیئت اجرائیه توسط شورای مرکزی منتخب پلنوم برگزیده شدند.

در این جا ضروری است که اذعان کنم که آنچه در فوق قلمی گردید فقط فهرست مختصری از حوادث آن سال ها به منظور یاد کردن از ۲۵ خرداد سال ۶۰ و روزهای پس از آن بود، و نوشتن شرح مفصل آن رویدادها و رویدادهای پس از پلنوم اللهیار صالح، نگارش خاطراتی کامل و شرایطی مقتضی را طلب می کند. که امید است در آینده این شرایط فراهم گردد.

تهران – ۲۴ / ۳ /۱۳۹۵

 دکتر حسین موسویان

آلبــوم عــکـس:

دوم آبان ماه 1382 – دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی درحال ارائه گزارش به شرکت کنندگان در پلنوم اللهیار صالح

دوم آبان ماه ۱۳۸۲ – دکتر حسین موسویان رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی درحال ارائه گزارش به شرکت کنندگان در پلنوم اللهیار صالح

1393 مراسم یادبود مهندس حاج قاسمعلی – ردیف جلو ادیب برومند، مهندس امیرانتظام، دکتر موسویان

۱۳۹۳ مراسم یادبود مهندس حاج قاسمعلی – ردیف جلو ادیب برومند، مهندس امیرانتظام، دکتر موسویان

 

29 اسفند1357 تریبون میتینگ جبهه ملی درمیدان آزادی - دکترامیرعلائی، دکتر موسویان

۲۹ اسفند۱۳۵۷ تریبون میتینگ جبهه ملی درمیدان آزادی – دکترامیرعلائی، دکتر موسویان

 

1358 - ردیف اول از راست به چپ عزیز رفیعی، ادیب برومند، دکتر سنجابی، دکتر ورجاوند و خانم ورجاوند - درردیف دوم دکترآذر واللهیارصالح و در ردیف سوم دکتر موسویان دیده میشوند

۱۳۵۸ – ردیف اول از راست به چپ عزیز رفیعی، ادیب برومند، دکتر سنجابی، دکتر ورجاوند و خانم ورجاوند – درردیف دوم دکتر آذر  و اللهیار صالح و در ردیف سوم دکتر موسویان دیده میشوند

 

نوروز 1394 از راست به چپ: پروفسور امین، ادیب برومند،دکتر فرشاد، دکتر موسویان،دکتر باوند

نوروز ۱۳۹۴ از راست به چپ: پروفسور امین، ادیب برومند،دکتر فرشاد، دکتر موسویان، دکتر باوند

 

1358 – یکی از اجتماعات اعضای جبهه ملی در مرکز تشکیلات

۱۳۵۸ – یکی از اجتماعات اعضای جبهه ملی در مرکز تشکیلات

 

چندتن از اعضای شورای جبهه ملی – ردیف اول از راست به چپ: دکتر جمشیدی، دکتر وحیدا،دکتر موسویان،ادیب برومند، جمشید میرعمادی و محمدملک خانی ردیف دوم از راست به چپ: جواد شرف الدین، ابوالفضل نیماوری، اصغر فنی پور و ضیاء مصباح سال 1394

چندتن از اعضای شورای جبهه ملی – ردیف اول از راست به چپ: دکتر جمشیدی، دکتر وحیدا،دکتر موسویان، ادیب برومند، جمشید میرعمادی و محمدملک خانی. ردیف دوم از راست به چپ: جواد شرف الدین، ابوالفضل نیماوری، اصغر فنی پور و ضیاء مصباح سال ۱۳۹۴

 

1358 - راهپیمائی اعضای جبهه ملی ایران در خیابان آزادی - در وسط کادر دکتر سنجابی، دکتر موسویان، ادیب برومند

۱۳۵۸ – راهپیمائی اعضای جبهه ملی ایران در خیابان آزادی – در وسط کادر دکتر سنجابی، دکتر موسویان، ادیب برومند

1358 – دکتر مهدی آذر و دکتر حسین موسویان در باشگاه جبهه ملی

۱۳۵۸ – دکتر مهدی آذر و دکتر حسین موسویان در باشگاه جبهه ملی

 

سی ام تیر 1358 – میتینگ جبهه ملی ایران درمیدان بهارستان – دکترحسین موسویان در تریبون

سی ام تیر ۱۳۵۸ – میتینگ جبهه ملی ایران درمیدان بهارستان – دکترحسین موسویان در تریبون

 

1358 – دکتر سنجابی ودکتر موسویان در بین چند تن از اعضای جبهه ملی در مرکز تشکیلات جبهه

۱۳۵۸ – دکتر سنجابی ودکتر موسویان در بین چند تن از اعضای جبهه ملی در مرکز تشکیلات جبهه

 

1358 – مهندس کاظم حسیبی و دکتر حسین موسویان در باشگاه جبهه ملی

۱۳۵۸ – مهندس کاظم حسیبی و دکتر حسین موسویان در باشگاه جبهه ملی

 

1340 – دکتر کریم سنجابی عضو هیئت اجرائیه و مسئول تشکیلات جبهه ملی و حسین موسویان دانشجوی سال اول و عضو کمیته دانشکده پزشکی

۱۳۴۰ – دکتر کریم سنجابی عضو هیئت اجرائیه و مسئول تشکیلات جبهه ملی و حسین موسویان دانشجوی سال اول و عضو کمیته دانشکده پزشکی

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. این شرح کشّاف که به قلم طبیبى حاذق نگارش یافته ،یادر آور سروده ى سیاستمدار اهل قلمى شد
    که توجیه بى توجهى ها را بر نمى تافت ،شکستن کاسه وکوزه بر سر دیگران را رافع مسئولیت نمى دانست ،وادله برائت قلمداد نمى کرد و مى فرمود :
    بشنو اندرز من اى تازه جوان ،کاین اندرز حاصل تجربت عمر ز پیر کهنى است
    درد را دانا زآغاز علاج اندیشد نه در انجام که نو رسته گیا خاربنى است
    آتش شعله ورى کز شررش شهرى سوخت در نخست آشپر مطبخى پیر زنى است
    وحید دستگردى