طوق لعنت

امسال تبلیغات پهلوی چی ها متمرکز شده بر کودتای سوم اسفند و ابعاد وسیعی پیدا کرده است که روشن است بر اساس برنامه ریزی چند ماه انجام گرفته. امکانات تبلیغاتی این گروه که هیچ تناسبی با استطاعت سیاسی آن ندارد، در خدمت بمبارانی قرار گرفته که شاهدیم

ثروت مملکت شمایید

اگر مصدق یک پیام داشت که به ما بدهد این بود: استقلال لازمۀ آزادی است، هر کس دومی را می خواهد، باید اولی را به دست بیاورد. این دو، یا با هم هست و یا هیچکدام نیست

جامعۀ بی روشنفکر؟

از انقلاب به این طرف، فحش دادن به روشنفکران، یکی از اقلام  ثابت گفتگو های سیاسی ایرانیان است و طبعاً مشوقان پهلوی چی و اسلامگرایش هم بیکار ننشسته اند. در اینجا میخواهم نظری بیاندازم به این مضمون عامیانه و در نهایت بی معنی

مشروطه خواه دیروز، جمهوریخواه امروز است

در آن دورانی که نظام قدیم هنوز بر پا بود و آزادی خواهان که میخواستند دمکراسی پارلمانی را در ایران مستقر سازند، نه تمایلی به حذف سلطنت داشتند و نه قدرت این کار را، به محدود کردن اختیارات پادشاه و در حقیقت حذف قدرت سیاسی وی قانع بودند

ما پیرویم نه مقلد

صلا می دهند که آن دو بزرگمرد، در حکومت سلطنتی به صدارت رسیدند و پادشاهی را محترم می داشتند، پس شما هم که آنها را محترم می دارید، به خیل طرفداران پهلوی بپیوندید تا استبدادی را که هر دوی آنها را به تبعید و زندان فرستاد، دوباره احیأ کنیم!

گذشته اش یا آینده اش؟

در مورد بختیار، ریشۀ دشمنی روشن است و مبارزۀ او با حکومت دینی است. خواستاران انواع حکومت مذهبی که کوچکترین ایرادی نمی توانند به کارنامۀ صدارت او و موضع گیریش در برابر خمینی بگیرند، در دوران تبعیدش و مبارزه در خارج از کشور دنبال دستاویز گشته اند و تصور می کنند ارث اشرف پهلوی کارشان را راه می اندازد

جبهۀ جدید

قرار نیست که در آینده مردم ایران بیدین شوند یا دین عوض کنند، قرار است که بیدین و دیندار، در کشور خود، با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی کنند. این راه، راه لائیسیته است

اسلام ستیزی یا لائیسیته؟

یکی از نکاتی که هنگام نظر کردن به جوانان ایرانی به سرعت جلب توجه میکند این است که اکثر آنانی که از رژیم اسلامی به جان آمده اند و تعدادشان هم بیشمار است، از شدت نفرت از این رژیم که زندگانی و آینده شان را تباه کرده است، به نوعی مخالفت اساسی با اسلام روی آورده اند و به سوی اسلام ستیزی کشیده میشوند

عیب کار از کجاست؟

در مورد مردمی هم که به نیایش رفته بودند و قربانی جنون قاتل شدند که فقط میتوان دلیل کلی جست. همین بوده که ضارب به دلیل حضورشان در کلسیا، مسیحی فرضشان کرده بوده و همین را برای کشتنشان کافی شمرده. دشمنی مذهبی به عریان ترین و منزجر کننده ترین صورتش

فاشیسم وارداتی

نکبتی که طی روز های اخیر در آذربایجان شاهدش بودیم، از ترکیه و از طریق پان ترکیستهایی که جیره خوار و تربیت شدۀ این کشور هستند، به ایران وارد شده است. این افکار با ایران بیگانه است و بیگانه هم خواهد ماند. تاریخ ارمنی ستیزی مال ترکیه است و همه میدانند که در آن خاک چه مظالمی بر این قوم رفته است. این ننگ ارزانی خودشان

من هم صدای انقلاب شما را شنیدم

یک حرف دارم که به جمیع اینها بزنم: در تمامی عمر، جز سد معبر کاری نکرده اید و نمی توانید بکنید، از سر راه کنار بروید که مردم بتوانند کارشان را انجام بدهند

دمکراسی از همینجا آغاز میشود

تنها کسانی را میتوان همرزم شمرد که جداً و نه فقط به زبان، خواستار دمکراسی باشند. اگر قرار نباشد بعد از رژیم فعلی دمکراسی بیاید، دلیل ندارد برای تغییر رژیم زحمت بکشیم

کلک مرغابی

مدتیست که با خجالت و زیرلبی طرحی این طرف و آن طرف عرضه میشود: خوب است طی دوران گذار از قانون اساسی مشروطیت استفاده کنیم، حال چه تام و تمام و چه گزینشی، تا کار ها نظم و ترتیبی داشته باشد. سخن ظاهر الصلاح است، ولی هم به کلی نابجاست است و هم جاهلانه و هم متقلبانه. به ترتیب به اینها بپردازیم

ندایی از لبنان

رئیس جمهور کشور که تا به حال پایبندی خویش را به حفظ تمامیت و ثبات کشور نشان داده است، چارۀ کار را در لائیک شدن کشور دیده و رسمیت تمام بر همه اعلام کرده است

رامین کامران: دادرسی گذرا در جامعه های پس از گذار – محمدرضا خوبروی پاک

نام آقای خوبروی پاک برای تمام کسانی که پژوهشهای حقوق سیاسی در ایران را تعقیب میکنند، نامی آشناست، هم به خاطر کیفیت نوشته هایش و هم به خاطر توجه ذیقیمتش به مسائل روز، مسائلی که جامعۀ ایران با آن درگیر است و متأسفانه کمتر به پژوهش های کارشناسانه و جدی میدان میدهد و بیشتر در حد مقاله، معمولاً مقالات روزنامه نگارانه، به آنها پرداخته میشود

باد برگشته است

دگرگونی امسال در جبهۀ مصدقی ها قابل رؤیت بود. در وسعت شمار و در پویندگی بیش از معمول آنها. به ترتیبی که هر جا کسی از این قبیل سخنان که کودتایی در کار نبود یا مصدق چنان بود و… را در جایی نوشت، با فاصلۀ بسیار کم، پاسخی دریافت نمود

وقت الک کردن است

مردم ایران از دست این نظام اسلامی که زندگانی را از همه سو سخت و به کامشان تلخ کرده است، مستأصلند، نه امروز و دیروز که چهل سال است مستأصلند. یکی از بدترین پیامدهای این استیصال، بی تابی برای خلاصی از دست این نظام است که باعث میشود به هر حرف یاوه و هر پیشنهاد سست و هر رهنمود مشکوکی، دل ببندند

زندانی سیاسی آزاد باید گردد

این جمله یکی از معدود شعار های درست انقلابی بود که بسیاری سر دادند. بی اثر هم نبود، زمامداری بختیار، تنها دوره ای بود که آخرین زندانیان سیاسی آزاد شدند و ایران حتی یک زندانی سیاسی هم نداشت. با سقوط او، در زندانی که قرار بود برای همیشه بسته بماند، بلافاصله باز شد و بسیاری بدان گسیل شدند، از جمله برخی نیز که تازه از زندان به در آمده بودند

بیعرضه کیست؟

بدگویی به اپوزیسیون و بی عرضه خواندنش، از مضامین ثابت غر زدنهای ایرانیان است، نه فقط در کافه و مهمانی، در فیسبوک و توئیتر و خلاصه هر جایی که میتوان اظهار لحیه ای کرد. اشخاصی که به عمرشان نه در مبارزه و نه احیاناً در راه هیچ حرکت جمعی و اجتماعی دیگر، گامی برنداشته اند، در این غر زدن سنگ تمام میگذارند؛ آنهایی هم که در گوشه ای کاری کرده اند، حال هر قدر ناچیز و بی عاقبت که دوبرابر مدعی هستند. خلاصه اینکه حکایت ملال آوریست

انقلاب دو طبقه

در این وضعیت، برخی نیز دنبال متحد کردن این دو طبقه هستند و خیال دارند انقلاب دو طبقه راه بیاندازند. در چنین حالتی، قرار است که یک طبقه به خاطر خواستهای اقتصادی به میدان بیاید و دیگری به خاطر آزادی. خیال بر این پایه شکل گرفته که فکر از طبقۀ متوسط و زور از طبقۀ کارگر ـ دست از این و مایه از آن

با پولها چه کنیم؟

همۀ اموال و منابع درآمدی اعم از مذهبی و غیر مذهبی که اسلامگرایان و بالاخص روحانیان، بر آن چنگ انداخته اند و به تملک یا تحت اختیار خویش درآورده اند، به دولت باز خواهد گشت تا صرف مخارج لازم و در درجۀ اول بهبود حال محرومان گردد

کدام مجازات برای کدام جرم؟

وقتی ایرانیان تبعیدی بحث سیاسی میکنند، بسا اوقات سخن از مجازات آخوند هایی که بر ایران حکم میرانند به میان میاید و آنچه معمولاً میشنوید، مایۀ حیرت و خجلت است

آزادی در برابر آزادی

گفتار معمول آزادی ستیزان از این قرار است که از آزادی سیاسی صرفنظر کن و در عوض هر چیز دیگری که بخواهی به تو خواهیم داد. وعده دروغ است و کسی که آزادیش را بدهد، نخواهد توانست عوضی شایسته بگیرد

ملت شرکت سهامی نیست

خاک ایران، هشتاد میلیون مالک ندارد، فقط و فقط یک مالک دارد که ملت است و تفکیک ملت به اجزایش، فی نفسه مترادف منحل کردنش است، یعنی مرده فرض کردنش و تقسیم ماترکش

خم کهنه و شراب نو

انقلاب مشروطیت، فقط نهاد های جدید در ایران تأسیس نکرد، بلکه با انداختن کشور به راه تجدد، کارکرد و نقش نهاد های موجود و گاه کهن را نیز از نو تعریف کرد. این تعریف نوین است که باید مبنای تحلیل تاریخی ایران نوین قرار بگیرد

رامین کامران: زندگینامۀ چندصدایی

کتاب کلاً از چهار قسمت اصلی تشکیل شده است. بخش اول به شرح سوانح حیات کشاورز صدر اختصاص دارد: دانشگاه و جنبش دانشجویی، در کشاکش انقلاب، تبعید. بخش دوم گزیده هایی از نوشته های کشاورز صدر را در بر میگیرد. بخش سوم نظرات دیگران را در بارۀ کارهای وی در خود جا داده است. بخش چهارم تکمله ایست برای معرفی مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی و مرکز پژوشهای ایرانی که محل تمرکز کوششهای پژوهشی کشاورز صدر در ایران و در تبعید بوده است

معجزات کرونا

مقاومت دین در برابر علم، چند قرن است که به نفع علم خاتمه یافته است. حاصل کار این شده که مذهب و اصحابش بفهمند که بهتر است در کار گفتار علمی دخالت و بخصوص با آن مقابله نکنند، چون از پسش برنمیایند

خروج از نسخه موبایل