Datum: 31. Jan 2003 18:49

"حركت از اين بيش شتابان كنيم!"

در گفتگو با رامين ناصح (دبيركل سازمان پيشگامان آزادي ملت ايران) پيرامون انتخابات شوراها مطرح شد:

- من مرز بين پوزيسيون و اپوزيسيون را در اعتقاد يا عدم اعتقاد به قانون اساسي رژيم مي‍دانم. حمايت از هيچ انتخاباتي هرگز بمنزلة پوزيسيون بودن يك حزب يا جريان سياسي نيست.
- ما سعي كرده‍ايم از كانديداهايي حمايت كنيم كه با بخش قابل توجّهي از برنامه‍هاي ما براي بهبود اوضاع مردم موافقت داشته و داراي توانايي به پيش بردن آنها باشند.
- يكي از شرايط اصلي ما براي حمايت از كانديداها اين بوده كه در صورت انتخاب شدن، حدّاقل يكبار در ماه در جمع اعضاي ارشد سازمان حضور پيدا كنند و با آنان در مورد مسائل جاري به تبادل نظر بپردازند و به نظرات و راهكارهاي پيشنهادي آنها گوش بسپارند و توجّه كنند.
- ما يكي از اصلي‍ترين علل معضلات جامعة ايران را در ضعفها و نارسايي‍هاي فرهنگي بويژه در اشكال سنّتي آن مي‍دانيم و معتقد به ضرورت يك «رستاخيز فرهنگي» هستيم.
- پيش نياز و لازمة رسيدن به حاكميت ملّي، وجود خودآگاهي و خودباوري ملّي در مردم است.
- هر تحوّل سياسي عميق و ريشه‍اي مسبوق به يك تحوّل فكري و فرهنگي است.
- رويداد دوّم خرداد اگر هيچ دستاوردي نداشت، لااقل اين نتيجه را داشت كه «سنّت» به چالش كشيده شد و در تقابل با «مدرنيته»، در ميان اذهان رشد يافتة مردم رنگ باخت.
- بعضي‍ها اصلاحات را بمنزلة «سوپاپ اطمينان» مي‍دانند و بعضي‍ها هم آنرا به منزلة «حفره‍اي در سد» مي‍شمارند!
- شركت در انتخابات و حمايت از چهره‍هاي نسبتاً موجّه‍تر و اصلاح طلب‍تر كه بيشتر از ديگران به اصول دموكراسي معتقدند مي‍تواند راه ما را براي ايجاد تحوّلات ژرف و بنيادين باز كند.
- تلاش انحصارطلبان براي سوء استفادة تبليغاتي از تعداد شركت كنندگان در انتخابات، تأثيري در معادلات سياسي نخواهد داشت.
- توصيه ما به مردم اينست كه در انتخابات شوراها شركت كنند و با رأي دادن به كانديداهاي به نسبت موجّه‍تر، از راهيابي عناصر فاسد و مخرّب در اين نهاد مردمي جلوگيري كنند.

سؤال: جناب آقاي ناصح، شنيده شده است كه سازمان پيشگامان آزادي ملّت ايران تصميم به شركت فعّالانه در انتخابات جاري شوراهاي شهر گرفته و حتّي قصد دارد در بعضي از شهرستانها هم فهرست انتخاباتي صادر كند. با توجّه به اينكه اين سازمان بعنوان يكي از احزاب اپوزيسيون و بيرون حكومتي شناخته شده و همواره به نقد اصلاحات و اصلاح طلبان پرداخته، با چه تحليلي تصميم به شركت در انتخابات شوراها گرفته است و آيا شما بر آنيد كه در مواضع گذشتة خود تجديد نظر كنيد؟!
جواب: مسئلة انتخابات شوراها از چند ماه پيش در محافل سازماني ما مورد بحث و بررسي بوده و شوراي مركزي سپاما پس از برگزاري دهها جلسة گفتگو و مشورت با اعضا و همكاران و هم انديشان سازمان، و همينطور اعضاي شوراهاي شهر، كانديداها، فعّالان سياسي و ساير صاحبنظران، در تصميم گيري نهايي خود رأي به شركت در انتخابات شوراها داده است. اين موضع، خدشه‍اي در اپوزيسيون بودن ما وارد نمي‍كند. زيرا ما همچون گذشته بر نظرات خود و مسائلي چون پرنقص بودن قانون اساسي فعلي و ضدّ حقوق بشر بودن بسياري از موادّ آن، ضرورت جدايي دين از حكومت، پارادوكسيكال بودن مفهوم «جمهوري اسلامي»‍ و در تعارض بودن جمهوريت با حاكميت روحانيون پافشاري مي‍كنيم. بنابراين تجديد نظري در مواضع گذشته انجام نشده و به قول حضرت حافظ: «بر همانيم كه بوديم و همان خواهد بود!». من مرز بين پوزيسيون و اپوزيسيون را در اعتقاد يا عدم اعتقاد به قانون اساسي رژيم مي‍دانم. حمايت از هيچ انتخاباتي هرگز بمنزلة پوزيسيون بودن يك حزب يا جريان سياسي نيست. ممكن است اهداف ديگري در كار و تحليل ديگري در ميان باشد. در پاسخ شما مبني بر اينكه چرا در انتخابات شوراها شركت مي‍كنيم، بايد بگويم جامعة ايران با بحرانهاي دهشتزا و عميقي درگير است. امروز به بركت رژيم فرقه گراي جمهوري اسلامي، فقر، بيكاري، نااميدي، فساد و فحشا، تن فروشي، همسر و فرزند فروشي، خودكشي، خشونت، جنون و جنايت، قاچاق انسان و اعضاي بدن انسان، عدم امنيت اجتماعي-سياسي-شغلي، اختلاس، رشوه خواري، رانت خواري، ترجيح رابطه بر ضابطه، بي‍قانوني و هرج و مرج سياسي-اقتصادي، نخبه كشي، فقر فرهنگي، ضعف بنيان علمي و آموزشي و... در كشور ما بيداد مي‍كند. وقتي طبق آمارهاي رسمي، مفاسد اجتماعي طي دو سال اخير بيش از ۶۰% رشد داشته، وقتي از هر ده نفر ايراني يكنفر گرفتار دام اعتياد است، تعداد بيماران ايدز در سه سال گذشته ۷۰% افزايش پيدا كرده، نزديك به ۹۰% مردم دچار بيماريهاي خفيف و شديد رواني و افسردگي هستند و جامعة ما به تعبير يكي از همفريادان «در آستانة يك جنون ملّي!» قرار گرفته، وقتي تعداد پرونده‍هاي قاچاق در ۹ ماهة امسال ۶۵% افزايش داشته، وقتي ايران در فراري دادن مغزها رتبة اوّل را بدست مي‍آورد، وقتي ابتدايي‍ترين حقوق مدني مردم بشدّت پايمال مي‍شود، زنان در زندان تاريك ارتجاع گرفتارند، جوانان بهانه‍اي براي شاد ماندن ندارند و از آيندة خود بيمناكند، روشنفكران به داغ و درفش كشيده مي‍شوند، وقتي اصل شايسته سالاري ناديده گرفته شده و متعهّدنمايان غيرمتخصّص قدر مي‍بينند و بر صدر مي‍نشينند و متخصّصان متعهّد بجرم دگرانديشي ذليل و خوار مي‍شوند، و... همة اينها واقعيتهاي تلخ و تأسّفباري است كه بايد آنها را پذيرفت. سازمان پيشگامان بعنوان يك حزب سياسي كه از كميته‍هاي تخصّصي گوناگون تشكيل شده، براي درمان همة اين معضلات برنامه‍ها و راهكارهاي علمي و عملي مدوّني دارد. ما دو سال پيش جزوه‍اي منتشر كرديم با عنوان «منشور سرافرازي ملّت ايران» كه ديدگاهها و برنامه‍هاي ما را براي حلّ معضلات كشور در ابعاد مختلف در بر داشت. اين جزوه امروز بايد با كمي دخل و تصرّف تجديد چاپ شود و البته با كمال تأسّف شايد مجبور شويم نام آنرا به فراخور وضعيت جامعه كه به اختصار عرض كردم، «منشور پيشگيري از مرگ ملّت ايران» بگذاريم! مفاهيم اين منشور در طي دهها مقاله و سخنراني و مصاحبه از سوي فعّالان سازمان تبيين شده. جبهة ملّي ايران هم كه ما وابسته به آن هستيم و در سياستهاي كلان از آن تبعيت مي‍كنيم، همانطور كه مي‍دانيد، كادر رهبري ۳۷ نفرة آن از نفيس‍ترين اساتيد طراز اوّل سياست و اقتصاد و فرهنگ و ادبيات و باستانشناسي و... تشكيل شده و بعنوان يك سازمان سياسي نخبه و اليت، برنامه‍هاي كارشناسي شده‍اي براي مديريت آيندة كشور دارد. ما سعي كرده‍ايم از كانديداهايي حمايت كنيم كه با بخش اعظم اين برنامه‍ها موافقت داشته باشند و از اين گذشته، از توانمندي لازم براي اجراي آنها برخوردار باشند. و ضمناً يكي از شرايط اصلي ما براي حمايت از كانديداها اين بوده كه در صورت انتخاب شدن، حدّاقل يكبار در ماه در جمع اعضاي ارشد سازمان حضور پيدا كنند و با آنان در مورد مسائل جاري به تبادل نظر بپردازند و به نظرات و راهكارهاي پيشنهادي آنها گوش بسپارند و توجّه كنند. من فكر مي‍كنم از اين طريق بتوانيم در بهبود وضع موجود، تأثيرات قابل توجّهي داشته باشيم.
سؤال: آيا حمايت يك حزب از انتخابات، به معناي مهر تأييد آن بر مشروعيت نظام نيست؟
جواب: اوًلاً نظر ما دربارة مشروعيت نظام روشن است. بايد ببينيم مرجع مشروعيت كجاست؟ به باور ما كه مدّعي ملّي گرايي هستيم، مرجع مشروعيت رأي ملّت است و نه انتصاب از سوي خداوند يا نيابت امام زمان! بهرحال اين نظام در ۱۲ فروردين ۵۸ در انتخاباتي كه ظاهراً تقلّبي در آن صورت نگرفته، از سوي اكثريت ملّت انتخاب شده. ولي امروز با گذشت ربع قرن و با عنايت به اينكه بيش از ۶۰% از جمعيت كنوني ايران كمتر از ۴۰ سال سن دارند و اينها در همه پرسي ۵۸ شركت نداشته‍اند و بخش قابل ملاحظه‍اي از درصد باقيمانده هم در طي اين ربع قرن در جنگ و حوادث و... جان خود را از دست داده‍اند و در قيد حيات نيستند و بنابراين در صد بسيار كمي از ساكنان كنوني ايران در رفراندم فروردين ۵۸ حضور داشته‍اند كه البته ممكن است نظر بسياري از آنها نيز با ديدن نتايج درخشان (!) حكومت تئوكراسي در طول اين سالها تغيير كرده باشد، نظام براي اينكه مشروعيت مردمي خود را ثابت كند مي‍تواند با برگزاري يك رفراندم ملّي اين مسئله را به رأي عمومي بگذارد. نيروهاي ملّي با عملكرد تاريخي خود نشان داده‍اند كه به رأي مردم گردن مي‍نهند، هرچند منطبق با خواست و نظر آنها نباشد.
..همانطور كه عرض كردم، شركت در يك انتخابات هرگز مترادف با مهر تأييد نهادن بر حاكميت نيست. مثلاً مي‍بينيم سازمان چريكهاي فدايي خلق بعنوان يك سازمان اپوزيسيون تندرو كه هدف خود را بطور واضح «سرنگوني جمهوري اسلامي» اعلام كرده، در انتخابات رياست جمهوري ۸۰ اعلاميه مي‍دهند و توصيه به رأي دادن به خاتمي مي‍كنند. با اين تحليل كه انتخاب او مي‍تواند موجب افزايش شكاف ميان دو جناح حاكميت شود و در نهايت به فروپاشي نظام منجر شود. آنها براي خودشان اين تحليل را داشتند و با وجود توصيه به شركت در انتخابات، شكّي هم در اپوزيسيون بودن آنها نمي‍توان داشت. ما هم با حفظ مواضع خود بعنوان يك سازمان اپوزيسيون، با تحليل خاصّ خودمان در انتخابات شركت مي‍كنيم و آن تحليل بطور خلاصه اينست كه پيش نياز و لازمة رسيدن به دموكراسي و حاكميت ملّي (كه هدف جبهة ملّي ايران است)، وجود خودآگاهي و خودباوري ملّي در مردم است و يكي از اصلي‍ترين علل معضلات جامعة ايران را در ضعفها و نارسايي‍هاي فرهنگي بويژه در اشكال سنّتي آن مي‍دانيم و معتقد به ضرورت يك «رستاخيز فرهنگي» هستيم كه مؤلّفه‍هاي آنرا در جاهاي ديگر به تفصيل برشمرده‍ام. براي اين رستاخيز فرهنگي بايد فضاي آزاد يا نيمه آزادي وجود داشته باشد كه احزاب آزاديخواه و پيشرو بتوانند به روشنگري و هدايت افكار عمومي بپردازند و اين رستاخيز فرهنگي را بوجود آورند كه نتيجة آن تغييرات مثبت و بنيادين در ساختار سياسي و اقتصادي كشور است. هر تحوّل سياسي عميق و ريشه‍اي مسبوق به يك تحوّل فكري و فرهنگي است. شايد بگوييد با وضعيت فعلي روزنامه‍ها و به داغ و درفش كشيدن روشنفكران اميدي به اين مسئله نمي‍توان داشت. ولي بنظر من روند موجود بسيار اميدبخش است. رويداد دوّم خرداد اگر هيچ دستاوردي نداشت، لااقل اين نتيجه را داشت كه بسياري از بتها و تابوها شكسته شد، مثلاً غول قدرت ايران (رفسنجاني) را كه پيش از آن مردم جرئت نداشتند حتّي در خلوت خود نام او را بدون القاب و عناوين پرطمطراق بياورند، يك روزنامه نگار عادّي (اكبر گنجي) از اوج به زير كشيد و در كمال صراحت به افشاي او پرداخت كه نتيجة آن كتاب گرانسنگ «عاليجناب سرخپوش» است. افرادي مثل محسن سازگارا، شعله سعدي، دفتر تحكيم وحدت و... در نامه‍هاي سرگشاده حتّي به اعتراض و انتقاد از رهبري پرداختند. بسياري توانستند علناً روي مسئلة لائيسيته و جدايي دين از حكومت مانور كنند. دكتر هاشم آغاجري طبقة روحانيت را از اساس زير سؤال برد. «سنّت» به چالش كشيده شد و در تقابل با «مدرنيته»، در ميان اذهان رشد يافتة مردم رنگ باخت. خطّ قرمزها هر روز عقبتر كشيده شد و مردم و روشنفكران جرئت و جسارت و امكان بيشتري در نقد قدرت پيدا كردند. در دعواهاي جناحهاي چپ و راست، خيلي از اختلاسها و مفاسد و جنايات چهره‍هايي از هر دو گروه افشا شد و... همة اينها را بايد به فال نيك گرفت. بعضي‍ها اصلاحات را بمنزلة «سوپاپ اطمينان» مي‍دانند و بعضي‍ها هم آنرا به منزلة «حفره‍اي در سد» مي‍شمارند! اصلاحات با توجّه به شرايط پيچيدة جوامع، در هر جامعه‍اي مي‍تواند يكي از اين دو نقش را ايفا كند.
بنابراين شركت در انتخابات و حمايت از چهره‍هاي نسبتاً موجّه‍تر و اصلاح طلب‍تر كه بيشتر از ديگران به اصول دموكراسي معتقدند (هر چند همة آنها كه تأييد صلاحيت مي‍شوند، حدّاقل در ظاهر متلزم به اصل ولايت فقيه هستند)، مي‍تواند راه ما را براي ايجاد تحوّلات ژرف و بنيادين باز كند. تحريم انتخابات مي‍تواند از اين جهت سودمندي داشته باشد كه نشان دهندة اعتراض و قهر مردم است. ولي شركت در انتخابات بنا به دلايل فوق الذّكر سودمندتر است. ما با دشمن قهر نمي‍كنيم و او را بحال خود وانمي‍گذاريم، بلكه با او مبارزه مي‍كنيم!
سؤال: ولي هيئت حاكمه و خصوصاً جناح اقتدارگرا از شركت مردم در انتخابات سوء استفاده مي‍كنند و همة رأي دهندگان را منتسب به خود كرده و آنان را در مقابل مردم از سويي و كشورهاي خارجي از سوي ديگر عَلَم مي‍كنند و شركت مردم در انتخابات به دنيا چنين مي‍نمايد كه رژيم حاكم در ايران با تمام عملكرد نابهنجارش مورد تأييد و پشتيباني مردم است.
جواب: در اينكه اقتدارگرايان تلاش دارند از شركت مردم در انتخابات سوء استفادة تبليغاتي كنند، شكّي نيست.. ولي هم حاكميت، هم مردم و هم جامعة جهاني بخوبي مي‍دانند كه هيئت حاكمه تا چه حد پايگاه و پشتوانة مردمي دارد و هر يك از اين سه هم بخوبي مي‍دانند كه دو تاي ديگر بخوبي از اين واقعيت مطّلعند! تبليغات انحصارطلبان را فقط هواداران ناچيز و كم شمار انحصارطلبان (و نه حتّي خود انحصار طلبان) باور خواهند كرد! لذا در معادلات سياسي چندان تأثيري نخواهد داشت.
و اين مسئله را هم ناديده نگيريد كه اگر نيروهاي آزاديخواه انتخابات را تحريم كنند، خطر راهيابي انحصارطلبان به شوراها وجود دارد و آنان از اين نتيجه بيشتر استفادة تبليغاتي خواهند كرد. اگر هم تعداد شركت كنندگان بحدّي كم باشد كه رژيم احساس خطر تضعيف پايه‍هاي خود را بكند، مي‍تواند رقم دلخواه خود را اعلام كند و هيچ تضميني نيست كه رقم واقعي اعلام شود. چون ناظران انتخابات از دو جناح هيئت حاكمه هستند و هر دو جناح از اينكه تعداد آراء كم اعلام شود، ابا دارند.
سؤال: با توجّه به اختيارات ا ندك شوراي شهر، بنظر شما آيا كانديداهاي مورد حمايت شما بفرض انتخاب شدن، از قدرت لازم براي پيشبرد اهداف مورد نظر شما برخوردار هستند؟ و آيا شوراي شهر يك نهاد صوري و فرمايشي نيست؟
جواب: بهتر است بگوييم شوراي شهر يك نهاد «نيمه فرمايشي» است. چون از اختياراتي كه انتظار مي‍رود و در عرف بين المللي براي شوراهاي شهر شناخته شده، برخوردار نيست، ولي كاملاً هم بدون اختيارات نيست. فعلاً كه طرح اصلاح قانون شوراها بين مجلس و شوراي نگهبان در رفت و آمد است كه افزايش اختيارات شورا هم در آن مطرح شده و تفويض برخي از اين اختيارات هم به تصويب رسيده و تا حدود زيادي مي‍توان بدان اميدوار بود. ضمناً اعضاي شوراي شهر بواسطة عضو شوراي شهر بودن، گذشته از اختيارات قانوني و مكتوب خود، عملاً داراي يكسري توانايي‍هايي هستند مثل نفوذ و تأثير گذاري در نهادهاي دولتي و مطبوعات و رسانه‍ها و... به اين مسئله هم بايد توجّه داشت.
سؤال: آقاي ناصح، در كل ملاكهاي شما براي برگزيدن و حمايت از كانديداها چه بوده است؟
جواب: طبيعتاً نزديكي به ديدگاههاي ما يكي از ملاكهاي مهم بوده است. خوشفكري، دموكرات منش بودن، سالم بودن از لحاظ مالي و نداشتن سوء سابقه، دارا بودن تخصّص علمي، و... از ملاكهاي ديگر هستند. بعضي توصيه مي‍كنند در انتخابات شوراها به افراد متخصّص و تحصيلكرده و غير سياسي براي آباد كردن شهر رأي داده شود. ولي ما پس از مباحثات فراوان به اين نتيجه رسيديم كه بهتر است افرادي وارد شورا شوند كه از يكسو صاحب تخصّص بوده و سياست بازي را وجه همّت خود قرار ندهند و از سوي ديگر كاملاً هم نسبت به سياست بي‍اعتنا يا ناآگاه نباشند و بتوانند يكسري اهداف سياسي را هم به پيش ببرند.
سؤال: از شما براي شركت در اين گفتگوي صميمانه سپاسگزارم.
جواب: من هم از جنابعالي تشكّر مي‍كنم و در خاتمه اين نكته را هم يادآور شوم كه ماهيت انتخابات شوراهاي شهر با انتخابات رياست جمهوري و مجلس تفاوت مي‍كند. شوراهاي شهر يك مسئلة شهروندي است و مردم نمايندگان خود را انتخاب مي‍كنند تا بر عملكرد بعضي دستگاههاي دولتي نظارت داشته باشند و شوراها بعبارتي جزئي از حاكميت هم حساب نمي‍شوند. براي بهبود اوضاع و كاستن از دردها و آلام جامعه، توصيه ما به مردم اينست كه در انتخابات شوراها شركت كنند و با رأي دادن به كانديداهاي به نسبت موجّه‍تر و خوش فكرتر، از راهيابي عناصر فاسد و مخرّب در اين نهاد مردمي جلوگيري كنند. و زمان آنست كه:
حركت از اين بيش شتابان كنيم
ولوله در ولـــــوله بــاران كنيم
تا تو بداني كه چـــه ما مي‍كنيم
هر چه بگويي كه مكن، آن كنيم!
آزاد باد ايران

گفتگو به كوشش: سينا جهانگيري.