اسپاما (اطلاع رساني سازمان پيشگامان آزادي ملّت ايران) تاريخ ۳/۱۱/۸۱
«نكاتي چند پيرامون فرهنگ تحزّب» مقاله اي از: رامين ناصح jm_ahwaz@yahoo.com
رشد احزاب سياسي در ايران، طي سالهاي اخير روند مثبت و چشمگيري داشته است. به طوري كه از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ به طور متوسّط در هر سال دو حزب تشكيل شد، حال آنكه كه تنها در سال ۷۷، ۴۱ حزب به وجود آمده است. اين آمار را ميتوان دليلي بر تكاپوي جامعه جوان و فعّال ايران تلقّي نمود. ولي واقعيت آنست كه «فرهنگ تحزّب» هنوز چنانكه شايسته و بايسته است، در جامعة ما رشد نيافته و نهادينه نشده است و بر دست اندركاران رسانههاي گروهي و خصوصاً روزنامه نگاران متعهّد فرض است كه در راستاي اين مهم گامهاي مؤثّري را بردارند. فرهنگ تحزّب مقولة بحث انگيز و پردامنهاي است و در يادداشت حاضر صرفاً برخي نكات ضروري را كه پيرامون فرهنگ تحزّب بايستي مورد توجّه قرار گيرد، برميشماريم: ۱. رشد و پيشرفت جامعه تنها در پرتو «مشاركت ملّي» ميسّر است و مشاركت ملّي نيز تنها در گرو «تعهّد ملّي» است. شكل آرماني مشاركت ملّي اينست كه جامعه بدان درجه از ارتقاء فرهنگي دست پيدا كند كه يكايك افراد آن با احساس تعهّد ملّي، به مشاركت در عرصة سياسي كشور برخيزند. با تنوّعي كه در ميان احزاب سياسي ايران وجود دارد و وسعت حوزة انتخابي كه براي مردم پديد آورده است، اين امر بدور از ذهن نيست. امروز در جوامع مدرن و توسعه يافته، معمول و مرسوم است كه هر فرد با با ثبت نام در يك حزب و پرداخت وجه عضويت ماهيانة آن -كه غالباً مبلغي جزئي است- و مطالعة نشرية حزب، به سهم خود در رشد و پيشرفت و بالندگي و خودشكوفايي جامعه نقش آفرين باشد. عضويت عادّي در يك حزب، حدّاقل نقشي است كه افراد ميتوانند در توسعة سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور داشته باشند. و اين امر بدون آنكه صرف وقت و هزينة چنداني را بر فرد تحميل كند، براي همگان ميسّر است. بايد توجّه داشت رشد مشاركت ملّي تنها در ساية رفع «سياست زدگي» و نهادينه شدن «تعهّد ملّي» ممكن و ميسّر است. ۲. بنيانگذاري احزاب بر اساس يك «تفكّر» و «انديشه» در جهت رشد و پيشرفت ملّت جزء اصول است. و تشكيل حزب بر پاية ساير مؤلّفهها عدول از اين اصل شمرده ميشود. احزاب قومي (مانند لجنه الوفاق) يا احزابي كه بر پاية منافع اقتصادي مشترك بنيان نهاده شدهاند (چون حزب كارگزاران) و يا جمعيتهايي كه بر اساس روابط شخصي و دوستيها پايه گذاري ميشوند، اوّلاً بندرت پايدار هستند، و ثانياً نميتوانند در جهت «مصالح و منافع ملّي» اتّخاذ موضع و يا عمل نمايند. چرا كه صرفاً منافع قشر خاصّي از ملّت را در نظر ميگيرند و از آن دفاع ميكنند، كه خود عاملي بر ايجاد شكاف ميان آحاد ملّت بشمار ميرود. حتّي دخالت بيش از اندازة سازمانهاي صنفي در سياست نيز چندان مطلوب نبوده و به نوعي، تضعيف كنندة نظام حزبي است و مناسبتر بنظر ميرسد كه اينگونه سازمانها وجه همّت خود را معطوف به برنامهها و اهداف صنفي نمايند. كه البته اين امر به هيچ وجه بمعناي نفي فلسفة وجودي انجمنهاي صنفي و سنديكاها نيست، بلكه صرفاً سازمانهاي صنفي-سياسي را منظور نظر دارد. يك حزب ريشه دار، مدرن و كارآمد، تنها بر اساس تفكّر و انديشه شكل ميگيرد و نمايندة يك ايدئولوژي و منش خاصّ است. ۳. هر حزب و سازمان سياسي نمايندة نوعي طرز تفكّر و منش خاص در جامعه است. هنگاميكه اين تنوّعها بتوانند در فضايي آزاد با يكديگر تضارب آراء داشته باشند، از يكسو شاهد اصلاح و رشد تفكّرات و برنامههاي احزاب خواهيم بود و از سوي ديگر برآيند اين تفكّرات و برنامهها، تبديل به برنامهاي پخته و كارآمد براي يك ملّت در مقطعي از زمان ميگردد. اين امر در ساية تكثّر گرايي و پلوراليسم سياسي و تحمّل و برسميت شناختن احزاب مخالف امكانپذير است. ايجاد چنين فضايي، از وظايف مهمّ دولت بشمار ميرود. ۴. تكثّر و تنوّع در عرصة سياسي، امري مطلوب و سازنده است، مشروط بر اينكه اين كثرت در عين «وحدت» باشد. يعني همة احزاب در راستاي پاسداري از حقوق و مصالح و منافع مردم و سرافرازي ملّت در جهان ملّتها وحدت و وفاق داشته باشند، ولي بتوانند آزادانه عقايد و برنامههاي مختلف خود را در اين راستا بيان كنند. ۵. از موضوعات بحث انگيز پيرامون احزاب، مسئلة كمك مالي گرفتن آنها از دولت است، و اينكه اين امر تا چه حد ميتواند در تقويت يا تضعيف نظام حزبي مؤثّر باشد و تا چه اندازه منطبق با منافع ملّي و تضمين كنندة رشد و پيشرفت ملّت است؟ موافقان اين امر از آنجا كه فعّاليت حزبي مستلزم صرف هزينة مالي هنگفتي ميباشد، دريافت كمك مالي از دولت را مثبت ميشمارند. ولي نگارنده اين امر را به هيچ عنوان منطبق با منافع ملّي ارزيابي نميكند. از آنجا كه وظيفة مهم احزاب، «نقد قدرت» و بررسي و اظهار نظر پيرامون مواضع و عملكرد دولت ميباشد، كمك مالي گرفتن احزاب از دولت، بدان روي كه احزاب را عملاً وابسته به دولت ميكند و عرصة مانور آنان را در نقد قدرت تحديد مينمايد، بيش از آنكه موجب تقويت نظام حزبي گردد، به تضعيف آن ميانجامد. تنها منابع درآمد سالم براي احزاب، ۱. كمكهاي مردمي (وجوه پرداختي از سوي اعضا و هواداران حزب) و ۲. كانونهاي عمليات انتفاعي (شركتهاي خصوصي وابسته به حزب) ميباشند. ۶. در نظامهاي دموكراتيك امروزي، احزاب به اين نتيجه رسيدهاند كه ميتوانند با همكاري يكديگر، در نيل به اهداف و آرمانهاي مشترك، موفّقتر باشند. لذا در كشورهاي توسعه يافته، شاهد رشد يافتن «فرهنگ كار جبههاي» هستيم. جبهههاي سياسي، سازمانهاي گستردهاي هستند كه بعضاً براي نيل به اهداف مرحلهاي و معطوف به مسائل مبرم تشكيل ميشوند و پس از حصول به نتيجه، خود بخود فلسفه وجودي خويش را از دست داده و تجزيه ميشوند. مثلاً در جريان جنگ جهاني دوّم در پارهاي از كشورهاي اروپايي، جبهههاي ضدّ فاشيستي شكل گرفتند و جنبشها و نهضتهاي مقاومت را عليه متجاوزين و اذناب داخلي آنان براه انداختند. اين جبههها از احزاب ناهمگني نظير سوسيال دموكراتها، ليبرالها و كمونيستها تشكيل شده بود. امّا در اين نكته اتّفاق نظر داشتند كه تا دفع متجاوز با يكديگر تشريك مساعي كنند. تشكيل «جبهة مردمي» (Front populare) در فرانسه پيش از جنگ جهاني دوّم نيز مصداقي از كار جبههاي را به نمايش ميگذارد. اين جبهه براي مبارزات پارلماني بر ضدّ دست راستيها با عضويت سه حزب راديكال سوسياليست، سوسياليستها و كمونيستها تشكيل شد. حال آنكه پيش از آن اين سه حزب با يكديگر مبارزه ميكردند. با نيروي اين جبهه، احزاب مذكور در انتخابات اكثريت يافتند و نمايندگان هر سه حزب در دولت شركت كردند. جنبش فلسطين نيز شاهد تشكيل جبهههاي تحرير بود كه وظيفه اصلي آن، آزادي سرزمين اشغالي بوده است. بزرگترين سازمانهاي فلسطيني (نظير فتح) خصلت جبههاي دارند. در بسياري از كشورهاي افريقايي كه نيروهاي سياسي متعدّدي جنبش استقلال خواهي و ضدّ استعماري را به انجام ميرسانند، پس از تشكيل دولت ملّي، كنگرهاي كه جامع همة احزاب مبارز است تشكيل ميدهند و تلاش ميكنند حتّي بعد از رسيدن به اهداف مرحلهاي، انسجام جبههاي را حفظ نمايند. در ميهن عزيزمان ايران، جبهه ملّي به رهبري دكتر مصدّق شاهدي تاريخي براي سنّت كار جبههاي را به نمايش ميگذارد. اين جبهه كه از احزاب و سازمانها و شخصيتهاي مستقلّي تشكيل شده بود، يكي از اهداف خود را ملّي كردن صنعت نفت قرار داد و در اين راه توفيقات جالب توجّهي نيز كسب نمود. نهادينه شدن فرهنگ كار جبههاي، گامي در جهت تقويت نظام حزبي است. از سوي ديگر، تسلّط يك حزب بر حكومت نظام تك حزبي اليگارشيك را پديد ميآورد كه خود پايه گذار استبداد و خودكامگي است. از اينرو، ضرورت كار جبههاي واضح و مبرهن است. ۷. فعّاليت حزبي توأم با رقابت با ساير احزاب و ترويج انديشة خود و نقد يا مقابله با انديشههاي مخالف است. براي اينكه اين رقابتها سالم بوده و هزينهاي را به ملّت تحميل نكند، باورمندي و پايبندي همة احزاب -با هر طرز تفكّر و بينشي- به «اخلاق سياسي» يا «سياست اخلاقي» از ضروريات فرهنگ تحزّب است. در يادداشتي ديگر پيرامون مقولة اخلاق سياسي به تفصيل سخن خواهيم گفت و اصول آنرا برخواهيم شمرد. آزاد باد ايران
|