بازگشت به صفحه اول

 

 
 

فریاد مادران صبر و صداقت، بر سر کاخ‌نشینان دروغ

 

یکشنبه, ۲۱ آذر, ۱۳۸۹

چکیده: مادرِ نازنین خسروانی از طریق مصاحبه کردن می‌خواهد «صدایش را به گوش مسولان برساند.» اما معلوم نیست دادستان تهران که شیعه‌ی علی است، به تبعیت از چه مذهبی این مصاحبه‌ها را در خراب شدنِ پرونده‌ی نازنین موثر می‌داند. همسر آرش سقر، آزاده است و اگرچه از خانه و کاشانه‌ی خود آواره شده است، اما یقین دارد که «خدای مهربان، همسرش را از این امتحان سخت، سالم و سرفراز خلاصی خواهد بخشید.» مادر مجید دری در کنار دیگر دانشجویان و مبارزان، فرزند شجاعش را هم بی‌نصیب نمی‌گذارد و به او می‌گوید: «اگر تو را روی کوه قاف هم بگذارند، من حتماً مستمر برای دیدن تو می‌آیم.» مادر سهراب هم نگرانِ همه‌ی جوانان ایران است و می‌داند که «جوانان سبز مثل سهراب زیاد هستند» و می‌گوید «همه آن‌ها برای من مثل سهراب‌اند.»

 

“بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت،
ملات کاخ دروغ را زائل کنیم. بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)،
زنده نگه داشتن یاد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات
و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفه‌ی همیشگی خود بدانیم ”
(میرحسین موسوی، پیامِ محرم)

کلمه – مهستی شیرازی: سهراب اعرابی یکی از شهیدان سبز است. مادر سهراب در مصاحبه‌ای گفته است به خاطر آنکه او را وادار به سکوت کنند، او را تهدید کرده‌اند و گفته‌اند شما سه فرزند دیگر دارید. اما پروین مادر سهراب، فهیم‌تر از آن است که در مقابل آن‌ها کوتاه بیاید. او اکنون نگرانِ همه‌ی جوانان ایران است و می‌داند که «جوانان سبز مثل سهراب زیاد هستند» و می‌گوید «همه آن‌ها برای من مثل سهراب‌اند.» پس باید «تکلیف قاتل فرزندم مشخص شود.» او از هر فرصتی استفاده می‌کند تا «زینب‌وار» مظلومیت سهراب و جنبش سبز را نشان دهد. او علاوه بر شکایت، به آقای شاهرودی رییس قوه‌ی قضاییه‌ی وقت، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، صادق آملی لاریجانی رییس قوه‌ی قضاییه‌ی فعلی، کمیسیون امنیت ملی، کمیسیون اصل نود مجلس و … نامه نوشته است؛ اما «دریغ از یک جواب.» مادر سهراب می‌داند که آن‌ها جوابی برای او ندارند، اما او باز هم می‌پرسد و می‌پرسد. پرسیدن‌های مادر سهراب کاری است زینبی.

مادر سهراب، البته حاضر است از خون فرزندش بگذرد، «به شرط آن‌که تمام زندانیان سیاسی را آزاد کنند» و وقتی از او می‌پرسند «تصور می‌کنید که به این خواست شما توجهی از سوی مسئولان بشود؟» جواب می‌دهد «بعید می‌دانم، چون ما را عددی نمی‌دانند.» یعنی مادر سهراب، به خوبی می‌داند که نباید از مسئولانِ قتل فرزندش توقعی داشته باشد. در حقیقت، شرطی که او برای گذشتن از خون پسرش گذاشته است، یک پیام است. او می‌خواهد زینب‌وار مظلومیت فرزندش را فریاد بزند تا ظالمان دیگر نتوانند جوانان سبز سرزمینش را به نام دین، شهید کنند. شرطِ مادر سهراب، کاری زینبی است.

* * *

نازنین خسروانی یکی از اسیران سبز است. دادستان تهران از گفت‌و‌گوهای مادر او با رسانه‌ها انتقاد کرده است، اما مادرِ نازنین گفته است: «گفت‌وگو کردن حق من است.» مادر نازنین بارها به دادگاه انقلاب، دادستانی و زندان اوین مراجعه کرده، اما جوابی نگرفته است. او از طریق مصاحبه کردن می‌خواهد «صدایش را به گوش مسولان برساند.» تلاش این مادرِ نازنین برای رساندن مظلومیت فرزند خود، یک کار زینبی است؛ اما معلوم نیست دادستان تهران که شیعه‌ی علی است، به تبعیت از چه مذهبی این مصاحبه‌ها را در خراب شدنِ پرونده‌ی نازنین موثر می‌داند!

دادستان تهران گفته است که نازنین خسروانی جرم امنیتی دارد؛ اما مادرش در بی‌گناهی دخترش تردید ندارد و می‌گوید «نازنین در یک سال و نیم اخیر بیکار و در خانه بود، یعنی بیکاری جرم امنیتی می‌شود!» نازنین خسروانی از روزی که دستگیر شده است، تنها یک بار و برای چند لحظه با خانه تماس گرفته و تنها گفته است که در سلول انفرادیِ اوین است. مادرش می‌خواهد حداقل از سلامتی او مطمئن شود، اما تاکنون موفق به این کار نشده است. وقتی مادری را از دیدن فرزند مظلومش محروم می‌کنند و حتی خبر سلامتی‌اش را از او دریغ می‌کنند، مادرِ نازنین هم ناچار است با تأسی از پیام‌آور عاشورا، زینب‌وار مظلومیت خود و دخترش را فریاد بزند.

* * *

آرش سقر یکی از اسیران سبز است. نام او، مانند بسیاری دیگر از زندانیان پس از انتخابات، کمتر در رسانه‌های خبری مطرح شده است. همسر آرش می‌گوید: «ما نمی‌خواستیم ماجرای زندانی شدن همسرم را با مصاحبه‌های خبری پیچیده کنیم، همیشه نگران بودیم که اگر حرفی بزنیم ممکن است به ضرر همسرم تمام شود، برای همین سکوت کردیم.» اما آزاده سرانجام سکوتش را شکسته است، تا «دستگیری غیرقانونی و محاکمه‌ی ناعادلانه» همسرش را فریاد بزند. او در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رهبری نوشته است: «اجازه ندهید قانون خدا بازیچه‌ی هوس و میل بعضی متصدیان و کارگزارانی شود که حقوق زنان و کودکان مسلمان را نادیده می‌گیرند» و زینب‌وار می‌پرسد «چرا حلال خدا را بر ما حرام می‌کنند؟»

دولتمردان حقوق و مزایای قانونی آرش سقر و همسر و فرزند وی را قطع کرده‌اند و او به علت ناتوانی از پرداخت اجاره‌بها، مجبور شده است منزل مسکونی را تخلیه کند و اندک وسایل زندگی خود را در منزل یکی از دوستان به امانت بسپارد. آزاده‌ی همسر آرش، از خانه و کاشانه‌ی خود آواره شده است، اما او آزاده‌تر از این حرف‌هاست و یقین دارد که «خدای مهربان، همسرش را از این امتحان سخت، سالم و سرفراز خلاصی خواهد بخشید.» او «به کرم و لطف الهی ایمان دارد.» آوارگی و آزادگی زینبِ فاطمه، سرمشقِ آزاده است.

* * *

مجید دری یکی از اسیران سبز است. مجید از دانشجویان شجاعی است که در زندان هم علیه ظلم ساکت نماند و به همین خاطر او را به بهبهان تبعید کردند. مادر مجید هر بار برای ملاقات پسرش، ۲۵۰۰ کیلومتر راه را باید برود و بیاید. مادرش می‌داند که با تبعید مجید «خواسته‌اند آزارشان بدهند.» او بارها به دادستان نامه نوشته و مظلومیت مجید را بارها فریاد زده است. او، تا جایی که توانسته، درباره‌ی ظلمی که بر او و پسرش رفته، روشنگری کرده است.

مادرِ مجید، دیگر دانشجویان را به صبر و استقامت دعوت می‌کند و با همه‌ی سختی‌ها می‌گوید: «مجید روحیه‌اش عالی است و همیشه روحیه‌اش خوب بوده است.» او با این کار خود به دیگر دانشجویان و مبارزان روحیه می‌دهد و حتی فرزند شجاعش را هم بی‌نصیب نمی‌گذارد و به او می‌گوید: «اگر تو را روی کوه قاف هم بگذارند، من حتماً مستمر برای دیدن تو می‌آیم.» روحیه‌ی مادر مجید، یادآور روحیه‌ی زینب ِ علی پس از عاشوراست: او هم پیامِ صبر و استقامتش را در هر فرصتی زینب‌وار می‌رساند.

 

 

 
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران