|
|
|||
گزارش مراسم چهل امین روز درگذشت مهندس سحابی و هاله سحابی
ندای
آزادی: مراسم
چهل امین روز درگذشت مهندس سحابی و هاله سحابی با حضور جمعی از
دوستداران آنان و برخی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی روز پنج شنبه 23
تیرماه 1390 در منزل مهندس سحابی برگزار شد. همه ی بندگان
خدا آزاد هستند و هیچ کس بر دیگری سلطه ای ندارد.
فریدون سحابی از سخنرانان این
مراسم اندیشههای مهندس را دارای قدمتی 60 ساله دانست؛ تلاش هایی
هدفمند در جهت تعالی ایران و به روزی ایرانیان که 25 درصد این تلاش ها
در زندان و 75 درصد آن خارج از زندان بود و همواره با مطالعه و آگاهی
کامل همراه بود؛ مهندس کوله باری از دانش و تجربه با خود داشت. برادر مهندس عزت
الله سحابی، با تاکید به خودسازی مهندس و اینکه او هیچ گاه از هدف خود
دور نمی شد، به چند فراز از زندگی او اشاره کرد؛ فعالیت های
مهندس پس از انقلاب و اولین مسئولیت او با حکم آیت الله خمینی به عضویت
شورای انقلاب و اختلافاتی که آن زمان بر سر بررسی، تدوین و تنظیم قانون
اساسی پیش آمد. نظر مهندس سحابی این بود که با توجه به وضعیت ایران و
نابسامانی های موجود، قانون را به همین شکل تصویب کنیم و فعلا اجازه
دهیم مملکت، دستورالعمل قانونی داشته باشد. او بر اساس دانش و تجربه ای
که از وضع جامعه داشت، معتقد بود در جامعه ای که مدت ها تحت سلطه ی
استبداد بوده نباید فرصت ها را از دست داد. اگر نظر ایشان اجرا می شد،
شاید مسئله ولایت فقیه در قانون، این گونه اعمال نمی شد. سحابی به
سخنرانی برادرش در ترمینال خزانه به مناسبت هفتمین روز درگذشت آیت الله
طالقانی و در روزهای پس از تصویب قانون اساسی اشاره می کند که نشان می
دهد وقتی مهندس ضرورت کاری را احساس می کند، نه ترس و نه محافظه کاری،
هیچ عاملی مانع او نمی شود. مهندس سحابی در
این سخنرانی به نقد ولایت فقیه پرداخت. او معتقد بود اگر این صحبت
پیرامون ولایت فقیه را نمی کرد این کار با نا آگاهی مردم همراه می شد. برادر مهندس
سحابی پیرامون عضویت مهندس در مجلس شورای اسلامی و ریاست کمیسیون
برنامه و بودجه به اختلاف نظرهایی اشاره کرد که از همان آغاز با مهندس
وجود داشت و مهندس به دلیل اینکه وجود خود را ثمر بخش ندید، از کمیسیون
برنامه و بودجه بیرون آمد. اما با وجود رنجیدگی ها، ارتباطش را با
کمیسیون قطع نکرد. این نشان از اخلاق مهندس داشت که با راستگویی، صداقت
در بیان و شجاعت همراه بود.
کودکان تشنه و
گرسنه را کیسه های خالی
طلا فروش می توانست که
سیراب کند پدر پیرم گفت؛ نیک می دانم این همه دوز و
دغل مایه داغ و نگون
بختی ماست... مراسم را سوسن شریعتی ادامه داد. با صدایی که از بغض، جدا نمی شد. او گفت؛ صحبت کردن برایش در مکانی که پیکر مهندس و هاله را آورده اند، سخت است؛ زیباترین و عاشق ترین مردگان خرداد. شریعتی خود را
در مقایسه با کسانی که پا به پای مهندس و هاله آمده اند، یک حاشیه نشین
می داند. اما معتقد است نگاه حاشیه نشین، شناخت تازه ای را در پی دارد.
شناختی که از کنار هم قرار دادن قطعات یک پازل شکل می گیرد و شاید
تصویری از این عزیزان دست دهد. شریعتی،
هاله، مهندس و هدی را در یک تثلیث خلاصه کرد. او گفت؛ گاه به نام زندگی
به اخلاق و به نام سیاست به اخلاق پشت می شود و گاه به نام هر دو زندگی
انکار می شود. دوست هاله
فراموش نمی کند شیشه های مربایی را که هاله در پایان جلسات هدیه می داد
و گاه روی شیشه نقشی هم می زد.فراموش نمی کند برگه های بازجویی را که
هاله روی آن نقاشی هم می کشید. روحیه ی فانتزی،
دکلمه کردن، خانه را نقاشی کردن و هر بهانه ای را لحظاتی برای خندیدن.
لطیفه گفتن و تبدیل قومیت ها در آن به ملی مذهبی ها... فرزند علی
شریعتی، هاله را بورژوا زاده ای دانست که بی اعتنا به ظواهر زندگی بود.
زندگی اش سراسر اخلاق بود. سینه ای فراخ داشت و روحیه ی منعطف و به سمت
غیر رفتن و دلواپسی روز آخر برای مامورینی که بیرون ایستاده اند که
گرسنه و تشنه نباشند. سوسن
شریعتی اما می گوید که هاله، مهندس و هدی سیاست را فراموش نکردند و بر
توزیع عادلانه ی قدرت تاکید داشتند؛ هاله با تساهل
تعریف میشد، مهندس با سیاستمداری اخلاقی و هدی با ایستادگی بر اصول. سخنران
پایانی حجت الاسلام و المسلمین انصاری راد بود که با سلام به مهندس
سحابی، به هاله، به هدی، به دکتر سحابی، به بازرگان، به شریعتی، به
طالقانی... سخنان خود را آغاز کرد. انصاری راد گفت؛
همه ی بندگان خدا آزاد هستند و هیچ کس بر دیگری سلطه ای ندارد مگر غیر
قانونی و غیر شرعی. شیخ اصلاح
طلب گفت؛ مهندس سحابی، هاله و هدی محصول تراکم و فشردگی آگاهی های
انسانی، علم و شعور عالی و درجه ی نهایی بشریت بودند که با اخلاق و
عدالت عجین هستند. لابهلای مراسم
نیز قطعاتی نیایش گونه، از جمله نیایش دکتر شریعتی با صدای هاله سحابی،
پخش شد که ابراز احساسات حاضرین را در پی داشت. در حاشیه این
مراسم نیروهای امنیتی نیز در کوچه حضور یافته بودند که با نزدیک شدن به
پایان برنامه حضور آنها پررنگ تر شد و حتی برخی از آنها به داخل کوچه
نیز نفوذ کردند.
|
||||
|