بازگشت به صفحه اول

 

 
 

حضور مادران پارک لاله در سالگرد امیر جوادی فر

 

مادران پارک لاله: اگر مادر نازنینش دراین دنیا نیست هزاران مادر برای اوگریستند ومادران بسیاری در مراسم اش شرکت کردند و یاد او را گرامی داشتند. 


دو سال از اعتراض مردم نسبت به انتخابات سال 1388 می گذرد. تاکنون قاتلین درگیری های آن سال یا پست و مقام گرفته اند و یا راحت  و آسوده زندگی می کنند ولی خانواده هایی که عزیزان خود را ازدست داده اند هنوز در راهروهای قوه قضاییه از این اتاق به آن اتاق می روند و نامه و دادخواست برای مسئولین می نویسند و دریغ از یک پاسخ شایسته برای احقاق حقشان.

 

18 تیر 78 یک فاجعه و 18 تیر 88 جنایتی دردناک بود و زخم هایی که از آن برجا مانده که دل هر انسان با وجدانی  را به درد می اورد و اشک ها با یادآوری آن روزها بی اختیار سرازیر می شود. دیدن پدرهایی که علیرغم فرهنگ دیرینه کشور دیگر گریستن در مقابل دیگران را برای یک مرد عیب نمی دانند زیرا جگر گوشه های شان را در یک نبرد نابرابر از دست داده اند بدون آن که مجازات قاتلین را ببینند. دل را می سوزاند و جگر را پاره می کند.

 

دیروز 23 تیر ماه مراسم چهار جان باخته مظلوم قربانگاه  کهریزک بود. چهار لاله سرخ که به دست ماموران حکومت به قتل رسیدند. چهار انسان آزاده: محسن روح الامینی، امیرجوادی فر، محمد کامرانی  و رامین آقازاده  قهرمانی.

 

این مراسم عصر روز پنج شنبه درمسجد نور با حضور مردم  و البته نیروهای امنیتی برگزارشد و هم چنین مراسمی در منزل شخصی امیرجوادی فر، جوان معصومی که حتی از اشک های سوزان مادر بر گور خود محروم بود برگزار شد. پدر که هم  پدر بود هم  مادر و حال با دلی پر درد این اندوه جان فرسا را به تنهایی بر دوش می کشد، هنوز با لبخند مهربان و با مهمان نوازی خاص مردمان شمال کشور به مهمانان خوش آمد می گوید. 

 

مراسم با سرود ای ایران آغاز شد.علیرغم آن که نیروهای امنیتی با گرفتن عکس و فیلم در حقیقت میهمانان را تهدید می کردند، همه به پاخاسته و سرود را می خواندند و در جایی که می گفت جان من فدای خاک میهنم صداها  اوج می گرفت. بله واقعا برای کسانی که عاشق وطن خود هستند هیچ تهدیدی نمی تواند آنان را از این عشق باز دارد حتی گلوله های سربی - زندان و اعدام .

شهریار قنبری پیام تسلیتی برای امیرداشت. آن رادیدیم سپس یار زیبا و وفادارش شعرگونه ای پر احساس خطاب به کسانی که با سبوعیت تمام عشق زندگیش را از او گرفتند خواند و دل همه به درد آمد راستی چرا این سنگدلان این قدر با عاشقان دشمن اند؟ سوال بیهوده ای است چون اصلا معنای عشق را نمی دانند. آنان تنها به فکرقدرت و ثروت و لذات ظاهری زندگی هستند.

امیر دکلمه ای داشت از شعری از شاملو که آن راشنیدیم .بابک برادر امیر شعر بسیار زیبایی سروده بود که آن را به صورت ترانه ای اجرا کرده بودند.

از نوزادی امیر فیلمی نشان داده شد. مادر او را به گرمی در آغوش خود می فشرد و بابک گفت که دامان چنین مادری امیر را پرورش داد و من دو سال از معرفی و یادآوری او غفلت کردم .

سرود یار دبستانی با همراهی حاضرین خوانده شد. ترانه زیبای یار دلربا به زبان ایتالیایی و سپس شعر زیبای فریدون مشیری که استاد شجریان آن را خوانده و مردم ایران آن را به اسم تفنگ ات رازمین یگذارمی شناسند خوانده شد وکاش کسانی که به تفنگ خودمی نازند این را به گوش جان بشنوند

خانمی شعر زیبای ارغوان راخواند. آقایی از کانون نویسندگان شعر پر مفهوم دیگری خواند. در این مراسم تعدادی از جوانانی که می توان آنها را بازماندگان کهریزک دانست، کسانی که از جهنم کهریزک جان سالم به در بردند. مادر و پدر صبور و محترم سعید زینالی دانشجویی که از ماجرای دردناک کوی دانشگاه درسال 78 تاکنون خبری از او نیست.

پدر و برادر نازنین محسن روح الامینی - خانواده محترم محمد کامرانی - پدر بزرگوار محمد مختاری، دانشجویی که در تظاهرات 25 بهمن 89 کشته شد.

همسر شهید حسن پور و خواهر و برادر شهید قهرمانی - مادر سهراب اعرابی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی و... هم بودند و مامورینی که انجام وظیفه می کردند تا شاید با سنگین تر کردن پرونده حاضران در مراسم، پله های ترقی از نظر آن ها و سقوط  از دید مردم را سریع تر طی کنند. ای کاش این مامورین وظیفه شناس کمی هم موقع شناس بودند و می دانستند که عمر حکومت های جهل و خرافه و ظلم رو به پایان است و اگر تنها دمی به صورت هر یک از حاضرین نگاه می کردند و لحظه ای می اندیشند که بر آنها چه گذشته است شاید ترچیح می دانند در این لحظات  آخر به سمت  مقابل بپیوندند تا لااقل بار وچدان خود را کم کنند؛ هر چند که این انتظار بیهوده است و در آینده  از این که در عوض افشای جنایات آمرین و عاملین کهریزک به تهدید و ارعاب آنان پرداخته اند کمتر دچار عذاب وجدان شوند و با دیدن این صحنه ها در کنار مردم قرار گیرند و بدانند که حکومت ها می روند و این مردم اند که باقی می مانند و این را تاریخ ثابت کرده است . 

بعد از اتمام مراسم کلیه مهمانان برای صرف شام راهنمایی شدند و مثل سال گذشته میز شام در حیاط منزل شان چیده شده بود و ای کاش این میز شام عروسی امیر می بود.

پدر امیر به تک تک مهمانان سر میز سر ميزد و می خواست تا چیزی از مهمان نوازیش کم نباشد. پس از شام مهمانان دسته دسته خداحافظی می کردند و می رفتند که خبر رسید جوانی از بازماندگان کهریزک که اشعاری برای دوستش امیر سروده و در مراسم خوانده بود توسط مامورینی که جلوی درب خانه ایستاده بودند بازداشت شده. بله بی شرمی حدی ندارد حتی به مجوز خود نیز احترام نمی گذارند.

آیا کسی که این همه ستم دیده و بر اثر رفتار قدرت پرستان چه آسیب های جسمی و روانی که بر او نرسیده حق ندارد کمی از آن را برای سبک شدن بازگو کند؟

شما به کجا می روید که این قدر وقیحانه حق سخن گفتن را از مردم می گیرید و آنان را در منگنه خود می فشارید. کمی به خود آیید به کارنامه این سال های خود بنگرید. در همین دو سال چقدر مردم از شما فاصله گرفتند حتی یاران خودتان ریزش کردند. این را بدانید شما رفتنی هستید و این رفتن بسیار زودتر از آنچه فکرش را بکنید اتفاق می افتد پس سختی آن را برای خود دو چندان نکنید.

 

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران