بازگشت به صفحه اول

 

 
 

نروژ، ترور و درسهایی که باید آموخت

 

محمد مصطفایی وکیل دادگستری

         روز جمعه سی یکم مردادماه، جوان سی دو ساله نروژی دو جنایت هولنالک را مرتکب شد. او که یک اسلام ستیز راست گراست، در جنایت اول، داخل خودرویی بمب کار گذاشته و خودرو را در مقابل دفتر نخست وزیر نروژ پارک نموده و آن را منفجر کرد. در این انفجار هفت نفر کشته و دهها نفر مجروح شدند. شیشه بسیاری از ساختمان های مجاور از جمله وزارت امور خارجه شکسته شد و خسارات مادی هنگفتی به بار آورد.  این فرد پس از انفجار به کمپ تابستانی نوجوانان حزب کارگر نروژ که حزب حاکم است رفته و با اسلحه اتوماتیکی که داشته است کودکان و نوجوانان را به رگبار بسته و هشتاد و شش نفر را به قتل رساند. هر سال یک بار کودکان و نوجوانان اعضای حزب کارگر که 14 تا 19 سال سن دارند دور هم جمع می شوند و در مورد آینده کشورشان تصمیم می گیرند. آنها افراد نخبه ای هستند که برای سیاست گذاری در کشور نروژ به عنوان یک سیاست مدار از کودکی آماده می گردند.

در دو حادثه به وقوع پیوسته تاکنون تایید شده است که 93 نفر کشته شده و 96 نفر نیز در بیمارستان بستری هستند و عده ای نیز هنوز یافت نشده اند و پلیس با زیردریایی در حال جستجوی مفقودین است. این واقعه دهشتناک شوک بسیار تکان دهنده و غیرقابل باوری برای مسئولین دولت نروژ بود، در زمانها اولیه پس از انفجار و کشتار در جزیره اتویا، انگشت اتهام به سمت و سوی مسلمانان افراطی بود. گمان شهروندان نروژی و حتی برخی شهروندان کشورهای دیگر از جمله ایران ( می توانید به نظران اعضای بالاترین در پست های مربوط به این حادثه مراجعه نمایید ) بر حمله و ترور توسط مسلمانان بود. اما چند ساعت بعد از این جنایت و دستگیری متهم، نخست وزیر نروژ در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که: " فقط می توانم بگویم این فرد یک نروژی است " برای نخست وزیر و مردمان نروژ عجیب به نظر می رسید که قاتل یک نروژی باشد که بخواهد یک تراژدی غمگین ملی را در نروژ لااقل پس از جنگ جهانی دوم، بی سابقه بوده است را رقم بزند.

قاتل به نام "آندرس بریویک" در اعترافات خود گفته است که به تنهایی دو عمل جنایتکارانه را انجام داده است و کسی با وی همکاری نکرده است. هر چند بعید به نظر می رسد که او بتواند به تنهایی دست به چنین جنایتی بزند. او می گوید این عملی که انجام داده است نفرت انگیز ولی ضروری بوده است او انگیزه خود در قتل را سیاسی و در مخالفت با سیاست های حزب کارگر که خواهان داشتن کشوری سوسیال دموکرات هستند، اعلام کرده است.

روز دوشنبه قرار است که این جوان در دادگاه حاضر شده و از اتهامات خود دفاع کند او پس از محاکمه و اثبات اتهاماتش بر اساس قوانین نروژ حداکثر به بیست و یک سال حبس محکوم خواهد شد. مجازاتی که اگر در کشورهای اسلامی رخ می داد اعدام و در بسیاری از کشورهایی که اعدام به رسمیت شناخته نشده است حبس ابد است.

         در این یاداشت قصد دارم به ابعاد دیگر این واقعه پرداخته و مقایسه ای با عملکرد مسئولین دو کشور نروژ و جمهوری اسلامی نمایم و امیدوارم که آنچه مرقوم می نمایم مورد توجه مسئولین و شهروندان ایرانی قرار گیرد:

1-  اینگونه وقایع با هر انگیزه ای – چه سیاسی و چه اجتماعی و حتی  شخصی -  محکوم است. کشتن انسانها به هیچ عنوان حتی توسط حکومت و به صورت قانونی، شایسته و انسانی نیست و در حال حاضر، صلح، دموکراسی و امنیت اجتماعی ایجاب می کند که همه انسانها از کشتن دوری گزینند و راهکار شایسه ای غیر از آسیب بدنی را برای خروج از بحران و فشارهای خارجی برگزینند.

2-  آندرس نود و سه نفر را به قتل رساند. مسئولین و شهروندان نروژی، این قتل را محکوم کردند و قاتل را نیز بازداشت نمودند. اما با اینکه این جنایت دارای ابعاد گسترده بود و وجدان و افکار عمومی را به شدت مخدوش کرده است اما نه دولت نروژ و نه شهروندان نروژی به دنبال این نبوده و نیستند که قاتل از بین برود. آنها به هیچ عنوان به فکر اعمال و برگرداندن مجازات مرگ نیستند و خواهان حداکثر مجازات برای قاتل هستند، اما حداکثر مجازاتی که انسانی باشد. چرا که در چنین مواقعی آنها خود را مسئول چنین جنایتی قلمداد می کنند و در درون خود به این موضوع تامل می کنند که چه کاری باید انجام می دادند که نداده اند که این فاجعه دردناک رخ داده است. آنها چه کوتاهی کرده اند و از همه مهمتر اینکه به دنبال رفع کوتاهی خود هستند. مردم دولت را مسئول این گونه وقایع می داند و دولت نیز این مسئولیت را می پذیرد چرا که مردم از دولت خود انتظار دارند که به عنوان نماینده آنها، امنیتشان را تضمین کنند.

3-   متهم در همان تحقیقات اولیه به راحتی حرف های خود را می زند، رسانه ها پوشش می دهند و می تواند از وکیل مدافع دادگستری برخوردار باشد و وکیل از حقوقش دفاع کند. مسئولین نروژ به فکر این نیستند که قاتل را نابود کنند آنها به این فکر هستند که آینده کشورشان را سالم تر از آنی که هست، بسازند. به هیمن دلیل نخست وزیر نروژ در مصاحبه های خود صراحتا اعلام می کند که هیچ کس نمی تواند با چنین حملاتی جلوی دموکراسی در کشور نروژ را بگیرد. در کشور نروژ مردم حرف اول را می زنند. خواست خواست مردم است. به همین دلیل است که مردم حاضرند بالاترین نرخ مالیات را پرداخت کنند تا امنیتشان حفظ گردد، تا گدا و گرسنه و فقر نداشته باشند، تا کشورشان سالم و در ردیف بهترین کشورهای دنیا از لحاظ اجتماعی باشد که هست.

4-   اما آیا در کشور ما " ایران " که در حال حاضر توسط عده ای اشغال شده و نام جمهوری اسلامی بر آن گذارده اند نیز چنین است؟ پاسخ منفی است. در ایران اگر چنین واقعه ای رخ می داد، متهم بعد از بازداشت شدن، شکنجه می شد، بدون وکیل محاکمه می شد، به اتهام محاربه به اعدام محکوم می شد، در ملا عام اعدام می شد و از همه بدتر اینکه، در نماز جمعه، ملایانی به عنوان امامان جمعه در مراسم خود، خشونت را ترویج می کردند و پرورش می دادند، آنها مردم را تشویق می کردند که شعار " مرگ" سر دهند. " مرگ بر آمریکا  و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر منافق و ... دهها مرگ دیگر. اما هیچ وقت به این نمی اندیشند که خود کوتاهی کرده و قصور نموده اند و می بایست کوتاهی ها و قصور خود را  جبران کنند. به این نمی اندیشند که پاسخ مرگ، مرگ نیست، خشونت، خشونت نیست. اگر در قرنهای گذشته، ذهن انسان ها به سمت و سوی انتقام می رفت، امروز دیگر انتقام معنا و مفهومی ندارد. امروز دولتها مکلف هستند که برای شهروندان خود رفاه بیافرینند، چرا که اصل بر این است که دولت حقوق بشر، دولت رفاه است. فرق کشور ایران با جمهوری اسلامی نیز در این است که دولت نروژ برای شهروندان کشورش رفاه می خواهد، به دنبال مجازات نیست و به دنبال پیش گیری از وقوع جرم با استفاده از تکنولوژی روز است، به دنبال اصلاح شهروندان مجرم و جامعه است. اما جمهوری اسلامی به دنبال آن است که رفاه را از مردمانش بگیرد، قدرت نظامی خود را در سطح بین الملل بالا ببرد، برای نوجوانان و جوانان خط و نشان بکشد، آنها را تهدید کند، دست به هر جنایتی که دوست داشت به نام اسلام بزند، افکار و عقایدی که مخالف کرامت ذاتی انسانهاست را به کار گیرد تا خود را پایدار نماید، مردم را در انتخابات فریب دهد تا به پای صندق های رای بیایند و خود را کشوری با نظامی جمهوری معرفی کند نظامی که خود چند نفر را از قبل انتخاب کرده است، به مردم می گوید شما مکلف هستید از همین افراد انتخاب شده تعدادی را برگزینید و راه دیگری ندارید و ما صلاح شما را بهتر از شما می دانیم و ولی شما هستیم!

5-  در همان دقایق اولیه ای پس از انفجار، با هر فردی که در خصوص اینکه چه فرد یا گروهی دست به این جنایت زده است، سخن می گفتید، سریع و بی پرده می گفت که یک فرد یا گروهی از مسلمانان دست به این جنایت زده اند. در سالهای گذشته، عده ای در نروژ به دنبال این بوده اند که اثبات کنند، خارجی ها به خصوص مسلمانان، امنیت کشور نروژ را به هم زده اند و دولت نروژ نباید خارجیان را به کشور نروژ راه داده و به آنها پناه دهند. هر چند آنها تا حدودی بی ربط هم نمی گفتند، چرا که بسیاری از خارجی ها به دلایل مختلف از جمله مشکلات روحی و روانی در این کشور مرتکب جرم شده و امنیت کشور را به هم می زدند، اما این فاجعه با این ابعاد گسترده، اثبات نمود که فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست، ما نباید انسانها را به مسلمان غیر و مسلمان تبدیل کنیم، همه انسانها می بایست برابر و برادر هم باشند و تبعیض حتی در مذهب عمل نکوهیده و ناپسندی است. اقلیت و اکثریت در مذهب و نژاد معنا و مفهوم خود را از دست داده است.

6-  یکی از مزایایی که در خصوص مجازات مجرمین در کشور نروژ در خصوص چنین جنایاتی وجود دارد این است که آنها به این نتیجه رسیده اند که صرف مجازات نمی تواند، پیش گیرنده از وقوع جرم باشد. به همین دلیل دولت نروژ به جای پیش گیری از وقوع جرم به وسیله مجازات، به دنبال پیش گیری از وقوع جرم با ریشه یابی جرم و سالم سازی جامعه است به همین دلیل در مورد این جنایت خاص که نمی توان جایگزینی برایش در نظر گرفت، برای مجرم اینگونه پرونده ها حداکثر بیست و یک سال حبس در نظر گرفته شده است. هر چند در برخی از کشورهای که فاقد مجازات اعدام هستند، حداکثر مجازات حبس ابد است، اما به هر حال باید آموخت که مجرم مهم نیست، عمل مجرم و انگیزه عمل و همچنین علت های ارتکاب جرم از همه مهم تر و حساس تر است، دولت نروژ باید به دنبال این باشد که ریشه و علت ارتکاب جرم توسط آندرس چه بوده است و در آینده، سیاستی را پیش گیرد که دیگر مردمان این کشور شاهد چنین جنایاتی نباشند. اما در ایران وضع فرق می کند، در ایران مسئولین تنها و تنها و تنها به فکر مجرم و از بین بردن مجرم هستند، آنها به مردم می آموزند که به خیابان ها بریزند و علیه مجرم شعار " مرگ " بدهند، دیگری را بکشند و گمان می کنند این روش، روش درستی است، مسئولین جموری اسلامی گمان می کنند که اگر افراد را در ملا عام اعدام کنند، دیگر شاهد جرم نخواهند بود. در صورتی که سابقه و تجربه نشان داده است که چنین نیست، هر قدردولت جمهوری اسلامی دست به اعدام گسترده و وحشیانه تری می زند، از طرف دیگر جنایات ارتکابی توسط مجرمین وحشیانه و وحشیانه تر می گردد. اگر اعدام در کشور ایران وجود نداشت، مطمئنا، مقامات برای اینکه زندان ها خالی از سکنه شود، دست به تلاش و کوشش می زند و تفکر می کردند که راه مناسبی را برای پیش گیری از وقوع جرم برگزینند. راهی که هم با ذات انسانها مطابقت داشته باشد و هم انسانی باشد. راه حیوانی به بیراهه می رود. راه حیوانی حتی برای حیوان ها راه کشا نیست و باید آموخت که خشونت، خشونت می آورد و این را حکومت باید به شهروندانش بیاموزاند.

7-  امروز مراسم، یادبودی برای کشته شدگان در تمام شهرهای نروژ برگزار شد. در حاشیه این مراسم افراد بسیاری سخن رانی و مصاحبه کردند، تمام سخنرانها به اتفاق، بر این باور بودند که باید آینده کشور را به دور از خشونت ساخت، آنها در سخنرانی های خود آینده کشورشان را تضمین می کردند و خود را مکلف می کردند که بیشتر مراقب امنیت کشور خود باشند. مراسم معنوی امروز در کلیساهای نروژ که از شبکه های مختلف به صورت مستقیم پخش می شد و خانواده های کشته شدگان نیز حضور داشتند، با احترام و آرامش خاصی برگزر شد. نه کسی بر سرش زد، نه خاک بر سرش ریخت و نه علیه قاتل شعار " مرگ " سر داد. مراسم مذهبی و دینی آنها با مسائل سیاسی خلط نشد، همانطور که مسائل سیاسی با مسائل مذهبی خلط نمی گردد. باید بیاموزیم که موضوعات دینی و مذهبی موضوعات علی حده ای هستند، دین جایگاه رفعی نسبت به سیاست دارد که اگر با سیاست خلط گردد، جایگاهش را از دست خواهد داد، همانطور که دین اسلام در کشور ایران جایگاه حقیقی خود را از دست داده است و بسیاری از جوانان دین زده شده اند. چرا که مجازات هایی که در دین اسلام وجود دارد به جای آنکه تربیت کننده و بازگردانده به جامعه باشد، خشونت آفرین بوده و عمدتا حذف مجرم را خواهان است. موضوعی که انسانهای وارسته و عدالت مدار، از آن بیزاند و دیگر کسی برای داشتن یک جامعه سالم اعمال خشونت را تجویز نمی کند.

در نهایت شهروندان ایرانی را به دلیل فرهنگ غنی و آگاهی های اجتماعی و پیشرفتی که کسب نموده اند، مستحق بهترین ها می دانم و زمانی که در داخل ایران و از دور اتفاق و عملکردها را رصد می کنم به این نتیجه می رسم که حکومت، حکومتی نیست که مستحق ایران و ایرانی باشد و امیدوارم یا حکومت خود را تغییر دهد و یا حکومت تغییر کند و حکومت و دولت مردانی جایگزین گردند که قدر ایران و ایرانی را بدانند و از خشونت و محدودیت دوری گزینند.

 

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران