لطفا صدای امداد خواهی‌ مرا به گوش جهانیان برسانید 

 

قابل توجه دوستان، فعالان و داوطلبان حقوق بشر به کمک و راهنمائی شما نیازمندم، لطفا صدای امداد خواهی‌ مرا به گوش جهانیان برسانید. مشکلات من در ایران

 

من امید اسماعیل زاده،در سال ۱۳۵۳در یکی‌ از روستاهای حومهٔ شهرکرد متولد شدم. فارغ التحصیل دانشگا‌های علوم پزشکی اهواز (کاردانی) و کرمان (کارشناسی) هستم و دارای تجربه کاری در آمایشگاههای تشخیص طبی استان فارس و چهار محال بختیاری می‌باشم از زمان تحصیل در اهواز، مبارزه و مخالفت با تبعیض، تعصب و خشونت دینی را آغاز کردم. برای تجربه و مشاهده از نزدیک،به مناطق مختلف ایران و برخی کشورهای همسایه ایران مسافرت کردم، در مراسم‌های سنتی‌ و دینی گروههای مختلف مثل زرتشتیان،بهاییان، مسلمانان، مسیحیان و هندوها شرکت کردم و از معبدها، مسجدها و کلیساهای آنان دیدن نمودم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که تعصب، تبعیض و خشونت دینی خطرناکتر از بقیه موارد است و بیشتر از بقیه به بشر آسیب وارد کرده، و فرصت طلبان از این راه برای رسیدن به اهداف خود به وفور استفاده کرده اند.

 

وقتی‌ برای ادامه تحصیل به دانشگاه کرمان رفتم،در آنجا با زرتشتیان آنجا آشنا شدم،در کرمان آتشکده‌ای هست که قدمت زیادی دارد، در آن کتابخانه‌ای هست که در آن برخی کتابهای تاریخی‌ و دینی وجود دارد، من گاهی‌ وقت برای مطالعه آن کتابها و امانت گرفتن کتاب به کتابخانه مراجعه می‌کردم، یک روز که برای پس دادن کتاب به طرف آتشکده میرفتم، اتومبیل نیروی انتظامی‌ مرا متوقف کرد، بدون هیچ گناهی مرا به قرارگاهشان بردند و کتک مفصلی زدند، در آن کتک خوری، بیضهٔ چپ من ضربه خورد به طوری که دو ماه بعد مجبور شدم به بیمارستان رفته و متحمل جراحی واریکوسل شدم.

 

در زمان تحصیلم در کرمان خامنه‌ای رهبر ملاها به کرمان آمد، به ما دانشجویان اعلام شد، هر که انتقاد، پیشنهاد یا شکایتی دارد میتواند مستقیم به نماینده رهبری دهد، من در آنجا تصمیم گرفتم که با نامه‌ای اعتراض خود را اعلام کنم، در آن نامه اعلام نمودم به خاطر سؤ استفاده از دین،رواج خشونت به نام دین، کشتن انسانها به نام دین و دخالت در کشورهای همسایه برای رواج خشونت،من به عنوان یک نوع اعتراض از اسلام خارج شدم. بعد از آن فشار، اذیت و آزارهای مستقیم و غیر مستقیم بّر من آغاز شد و از هر راه ممکنی جهت ضربه زدن و اذیت کردن استفاده میکردند، یکی‌ از مشکلاتی که عوامل وابسته به حکومت ملایان، برای من ساختند اتهام ساختگی (پرونده ساختگی شرکت در قتل عمد) بود، جهت دفاع در برابر این اتهام سنگین و بی‌اساس، سه سال وقت، انرژی و پول من هدر رفت. در بهمن ماه ۱۳۸۴ به جهت آن به زندان افتادم و با ضمانت یکی‌ از دوستان (با وثیقه سنگین) از زندان بیرون آمدم، چون اتهام خیلی سنگین بود و ترسیده بودم بلافاصله پس از بیرون آمدن از زندان به ترکیه فرار کردم. در آنکارا به دفتر حمایت از پناهندگان سازمان ملل رفتم و اعلام پناهندگی کردم. ولی‌ از فرار کردن راضی‌ نبودم و در آنجا دچار عذاب وجدان بودم، اول به خاطر ضامن که ممکن بود جهت کمک به من مورد آزار قرار گیرد، دوم پرونده سازان بهانه پیدا میکردند تا هر گونه شایعه درست کنند. از طرفی‌ میدانستم اگر به فرار ادامه دهم، خواهند گفت: گناهکار بود، برای همین فرار کرد، از طرفی‌ اگر بر میگشتم سالها به بهانه آن پرونده اذیت میکردند.

 

سرانجام قبل از مصاحبه پناهندگی، به دفتر سازمان ملل اعلام کردم، می‌خواهم بر گردم و از خودم در دادگاه دفاع کنم. وقتی‌ به ایران برگشتم در چند مورد شانس آوردم،

۱.وقتی‌ شورای شهر اصل ماجرا‌ را فهمیدند در مراحل دادگاه حمایتم کردند، چند حقوق دان داوطلب بودند تا وکالت مرا به عهده بگیرند(البته دادگاه قبول نکرد)

۲.شاکیان ساختگی پرونده، از شکایت و کاری که کرده بودند،پشیمان بودند

۳.قاتلین واقعی پیدا شدند و دادگاه مجبور شد علیرغم خواست پرونده سازان رای برائت را صادر کند.

نامهٔ اتهام و برائت موجود است بعد از آن ماجرا‌، چون میدانستم که عوامل حکومت ما را فراموش نخواهند کرد، به دفتر رهبری در تهران رفتم و یک نامه پوزش آمیز نوشتتم، در آن نامه از بابت گفتارم پوزش خواستم و قول دادم, از فعالیت سیاسی و مذهبی‌ پرهیز کنم.

 

بعد از آن به جای دانشگاه و ادامه تحصیل به روستای کوچکی رفتم، به کار کشاورزی و ساختمانی مشغول شدم، اما آزار و اذیت آنان تمام شدنی نبود و مدام بر فشار و کنترلشان افزودند، در آن مدت که در ایران بودم همواره با نگرانی به سر بردم، تلفن و اینترنت کنترل میشد. مستقیم و غیر مستقیم اهانت کردند، مزاحمت ایجاد کردند، هر روز از دیروز بدتر میشد, تا آنکه تصمیم گرفتم برای کاهش خطر به بهانه ادامه تحصیل از کشور خارج شوم.

به خاطر ارزانی شهریه دانشگاه، پایین بودن خرج زندگی‌، ویزا و سفر ارمنستان را انتخاب کردم. نمونه‌هایی‌ از رفتارهای اعتراض آمیز من در برابر حکومت ملّاهای ایران

1-خروج از اسلام عنوان یک نوع اعتراض

 

.2- شرکت در اعتراض به حکم ارتداد برای هاشم آغاجاری این تجمع پائیز سال ۱۳۸۲ دانشگاه پزشکی‌ شیراز برگزار شد و به دلیل صلوات‌ها و فحاشی بسیجیها به سخنرانان، جلسه به آشوب کشیده شد و منجر به کتک خوردن معترضین گردید

 

.3- تا به حال در برنامه‌های انتخاباتی حکومت ملاها و رای دادن شرکت نکرده ام.

 4-شرکت در برنامه‌ها و جشن‌های اقلیت‌های دینی و قومی برای احترام و همدمی با آنها،مثل بهائیان شیراز،زرتشتیان کرمان و غیره.
.5-
همکاری در تهیه و توضیع ماهنامه فانوس،در مدتی‌ که دانشجوی دانشگاه اهواز بودم.

مشکلات من در ارمنستان
.
به محض ورود به ارمنستان در دانشکده بیولوژی (کارشناسی ارشد بیوتکنولوژی) مشغول تحصیل شدم، جهت سکونت با دو راننده ترانزیت ایرانی‌ همخانه شدم. اما پس از مدتی‌ متوجه شدم هم اطاقیها (رفقایم)با سفارت ایران ارتباط دارند و تمام زندگی‌ خصوصی مرا به سفارت گزارش میکردند.برای همین آنان را ترک نمودم و به خوابگاه دانشجویی نقل مکان کردم.

در فوريه
۲۰۱۰ به خاطر مرگ مادربزرگم به ایران رفتم، پس از برگشت به ایروان متوجه شدم، فردی یا افرادی وارد اتاقم شده اند و تمام وسایل مرا وارسی کرده، مطالب مرا از کامپیوتر شخصی‌ من کپی کرده و برخی‌ را حذف کرده بودند. حتی در راه برگشت، از ایران تا ایروان سوغاتی‌ها و خوراکیها که از ایران گرفته بودم مسموم کرده بودند. بنابراین تصمیم گرفتم که فعالیت‌های اعتراض آمیز خود را دوباره شروع کنم، برای شروع کار تصمیم گرفتم یک پیاده روی از تفلیس تا ایروان برگزار کنم، زمان تظاهرات را ماه ژوئن (خرداد) انتخاب کردم ،چون این ماه به خاطر قیام‌های عدالت خواهی‌ و آزادی خواهی‌ که در آن رخ داده در نزد ایرانیان اهمیت خاصی‌ دارد. تظاهرات خود را از مقابل ساختمان سازمان ملل تفلیس آغاز نمودم و پس از ۸ روز راه پیمایی در مقابل ساختمان سازمان ملل ایروان به پایان رسید.

آنجا درخواست پناهندگی کردم،آنان مرا به اداره مهاجرت ارمنستان
راهنمائی کردند،در ژولای
۲۰۱۰ درخواست پناهندگی خود را به اداره مهاجرت ارمنستان ارائه کردم و زندگی‌ در کمپ پناه جویان از آن زمان آغاز شد به محض ورودم به کمپ پناهجویان،مسئول کمپ و تعدادی از پناه جویان و پناهند گان ایرانی‌ حاضر در کمپ تمایل به راهنمائی و دوستی‌ نموده،مرا تحت کنترل قرار دادند.در ابتدا فکر می‌کردم نیت خیر دارند، دلیل حساسیت و کنترل آنان حفاظت و کمک می‌باشد،بعد متوجه شدم تمام تلا ششان برای آن بود تا اشتباه‌ها و نقاط ضعف مرا پیدا کنند و از آن علیه خودم استفاده کنند،حتی در چند مورد با راهنمائی‌هایشان مرا به اشتباه انداختند. چند روز پس از اسکان در کمپ پناهندگان برای مصاحبه به اداره مهاجرت دعوت شدم،افراد حاضر در جلسه همه ارمنی بودند،حتی نماینده سازمان ملل که برای کنترل جلسه آماده بود ارمنی بود،برای ترجمه نیز یک خانم ارمنی آورده بودند که اصلا اطلاعی و دانشی در مورد کشور من نداشت.با این که اعلام کردم مدرکم ناقص است و منتظر دریافت مدارک بیشتر هستم،آنان فوری جواب منفی‌ برای من صادر کردند،وقتی‌ برای توضیح بیشتر و ارائه مدارک به دفتر یگانیان، مسئول اداره مهاجرت،مراجعه کردم، وقت ملاقات ندادند. هنگامی که برای اعتراض به جواب منفی‌ اداره مهاجرت به دادگاه مراجعه کردم، آنها نامه‌ای به دادگاه فرستاده و بر جواب منفی‌ خودشان پافشاری کرده بودند و همین رفتارشان موجب کنجکاوی من شد که چرا سعی دارند مرا رد کنند.

در کمپ پناهندگان رفتار مسئول کمپ و ایرانیان
(ایرانیانی که به نام پناهجو و پناهنده در آنجا بودند) شامل دو دوره میشود، قبل از پاسپورت و بعد از پاسپورت.تا زمانی‌ که فکر میکردند پاسپورت دارم، با ایجاد مزاحمت،سر و صدا،مشاجره،صحبت از فقر و بیکاری در ارمنستان، آینده مبهم پناهجو در ارمنستان سعی مکردند مرا خسته و مایوس کنند، تمام تلاش آنها برای آن بود تا با اراده خودم آنجا را ترک کنم. وقتی‌ وارد کمپ شدم بیش از ۲۰ اتاق خالی‌ داشتند،اتاقی‌ مجاور حمام و توالت عمومی،کف و دیوارها نمناک و کپک زده و مخروبه برای اسکان من در نظر گرفته شده بود، چون پشت کمپ به یک باغ مخروبه و قبرستان وجود داشت همسایگان زباله‌هایخود را آنجا رها میکردند و همین موجب تجمع حشرات،حیوانات و افراد ولگرد در پشت کمپ میشد،کسی‌ یا کسانی‌ عمداً زباله و پس مانده‌های غذا ی خودشان را پشت اتاق من میریختند، و من برای جلوگیری از تجمع و جدال حیوانات پشت اتاقم مجبور بودم قبل از خواب بیرون رفته پشت اتاق را تمیز کنم. وقتی‌ آنها فهمیدند پاسپورت ندارم و نمیتوانم مسافرت کنم، سعی کردند مرا تحریک کنند،وادار به مشاجره ودرگیری کنند، کار را به پلیس و غیره بکشند،ولی‌ من از قبل در ایران نمونه این بازیها را دیده و تجربه کرده بودم،از این گونه فیلم‌ها در رفتار بسیجی‌‌ها دیده بودم، برای همین خویشتن داری می‌کردم. در مدتی‌ که در کمپ بودم ۲ اعتراض علیه خشونت، کشتار انسانها و ندیده گرفتن حقوق بشر توسط حکومت ایران برنامه ریزی کردم.اعتراض اول برای مخالفت با حکم سنگسار در مقابل سفارت ایران انجام شد.تظاهرات دوّم بر ضدّ , حکم اعدام و کشتن انسانها بود, در میدان مرکزی ایروان انجام شد. بعد از آن مطمئن شدم که تنها هستم و افراد پیرامون من مستقیم و غیر مستقیم مرید مسجد و سفارت ایران هستند.به عنوان مثال،شب قبل از اعتراض در حال تهیه شعار و پلاکارد بودم،مسئول کمپ بدون اطلاع قبلی‌ ساعت ۱۰ شب به اتاق من آمد و از من خواست وسایل خود را بر داشته و به اتاق دیگری نقل مکان کنم،منظور او وادار کردن من به کار اسباب کشی و فراموش کردن برنامه تظاهرات بود. بعد از آن که از راههای فیزیکی‌ نتوانستند بر من غلبه کنند،شروع کردند به کنترل تلفن،کامپیوتر، استفاده از مواد شیمیایی و خواب آور،به طوری که ماه۱۱ و ۱۲سال۲۰۱۰ و ژانویه ۲۰۱۱به سلامت من صدمات جدی وارد شد، دردهأی قلب، کلیهٔ، سردرد و زمان خواب من از ۸ ساعت در شبانه روز به ۱۵ ساعت رسیده بود بر ای صحبت کردن در مورد مشکلات موجود تصمیم گرفتم که با کارکنان خارجی‌(غیر ارمنی)سازمان ملل صحبت کنم، اما پناهنده و پناهجو در ارمنستان حق ارتباط مستقیم با کارکنان خارجی‌ را نداشت، تنها رابط بین ما و سازمان ملل، یک خانم ارمنی بود به نام نایرا و این خانم هیچ گاه مطالب و  خواسته‌های ما را به مسئولان نمیرساند، بلکه مستقیم آنها را در اختیار سیستم امنیتی ارمنستان قرار میداد. من از تاریخ ۱۸ نوامبر تا ۲۲ نوامبر جلو ساختمان سازمان ملل تحصن کردم، فقط برای ۱۰ دقیقه ملاقات کارکنان، ولی‌ اجازه ملاقات داده نشد،سرانجام با خانم نایرا(رابط) علیرغم میلم صحبت کردم،در آن ملاقات به او گفتم،در ۵سال گذشته اداره مهاجرت ارمنستان و سفارت ایران پناهجویان حقیقی‌ را رد کرده و افراد خود را قبول کرده اند،و در خواست اتاق جدا(چون اتاق‌ها عمومی بود)کردم،تا بتوانم بهتر،وقت و سلامتی‌ خود را کنترل کنم.اما هیچ توجهی‌ نشد
به امید آنکه دادگاه یک فرصت جدید به من خواهد داد تا حقانیت خود را ثابت کنم، ۶ ماه تا تشکیل دادگاه اول صبر کردم. متاسفانه در روز دادگاه متوجه شدم،وکیلی که ۶ ماه بود از طرف امور پناهنده‌های سازمان ملل به من معرفی کرده بودند هنوز چیزی در مورد من برای ارائه به دادگاه تهیه نکرده بود،علاوه بر آن مدارکی که خودم برای دفاع و ارائه آماده کرده بودم،دستکاری شده و برخی‌ مدارکم نیز برداشته شده بود،اینها باعث شد که به طور کامل از دادگاه و ارمنستان قطع امید کنم.
برخی‌ موارد که باعث شد ارمنستان را ترک کنم:
برخورد خانم نایرا، پیش از این گفتم،این خانم تنها پل ارتباط ما با امور پناهند گان سازمان ملل بود،هر بار که مرا میدید میگفت:امید شانس تو اینجا خیلی کم است، بهتر است به فکر آینده خود باشی‌،در صورت امکان به سفارت ایران برو و درخواست پاسپورت کن،این نظر و سفارش از جانب یک کارمند سازمان ملل، برای من شوکه کننده و دردناک بود. وقتی‌ درخواست کردم برای کنترل بهتر وقت و سلامتم اتاق جدا می‌خواهم، فوری و بدون مشورت با رییسش، در جواب من گفت اینجا هتل نیست!!
تلاش کردم که از راه ازدواج اقامت خود را قانونی کنم و از آن کمپ لعنتی و شرایط اسف بار پناه جویی فرار کنم,، ولی‌ غیرمستقیم مزاحم شدند و کار مرا خراب کردند.3- ادامه دادن دادگاه فقط اتلاف وقت بود افرادی در آنجا بودند که بیش از ۳سال درگیر مراحل دادگاه بودند،بدون آنکه تکلیف آنها مشخص باشد.4- دانشجوی کارشناسی ارشد بیو تکنولوژی بودم،در ترم آخر نتوانستم شهریه دانشگاه را تهیه کنم،از طرفی‌ نمی‌‌خواستم مشکلاتم را با خانواده در میان بگذارم، چون نخواستم موجب نگرانی و استرس آنان شوم، در سالهایی که ایران بودم به خاطر من استرس و فشار زیادی متحمل شدند. برای درخواست یاری نامه‌ها به رئیس جمهور، اداره مهاجرت،سازمان ملل،صلیب سرخ ارمنستان و برخی‌ دوستانم در ارمنستان نوشتم،هیچ کس حاضر نشد، حتی نامه‌ای به دانشگاه من بفرستد، برای کم کردن شهریه یا که به من مهلت دهند آن را بعد بعد از فرافت از تحصیل پرداخت کنم، در جواب نامه‌ای که برای اداره مهاجرت نوشتم(برای من نوشته بودند این مشکل شماست است به ما ربط ندارد. لازم به ذکر است که این اداره ساپورت پناهجویان و پناهندگان را به عهده دارد) ۵.رفتار غیر دوستانه مسئول کمپ و ایرانیان،که بسیار سعی کردند با رهنمأی‌هایشان مرا به اشتباه بیندازند، انواع و اقسام تهمت،مزاحمت و کنترل توسط این گروه علیه من اجرا شد, به طوری که صدمات وارد شده بر وقت وسلامت من در مدت ۹ ماه زندگی کمپ بیشتر از جاهای دیگر بود.6- حکومت ایران در ارمنستان اعتبار و
نفوذ بسیار دارد و در آنجا قادر به هر کاری می‌باشد
اعتراض‌های من در ارمنستان

1-راه پیمایی از تفلیس تا ایروان ژوئن ۲۰۱۰
http://www.facebook.com/l/rAQCjXpndAQDxeIh2Ya0GsvFN_UHu9BTwOlWBR_kb_LRK_A/humanrights.ge/index.php?a=main&pid=11845&lang=eng

2- سوزاندن پاسپورت جولای
۲۰۱۰ مقابل سفارت ایران، برای اعلام تنفّر از حمایت و تقویت گروه‌های تندرو و تروریست در دنیا توسط حکومت ایران ، بویژه استقبال از قاتلان دکتر شاپور بختیار، توسط وزیران احمدی نژاد. 3-اعتراض به حکم سنگسار نوامبر ۲۰۱۰ مقابل سفارت ایران 4-اعتراض به حکم اعدام و کشتن انسانها نوامبر ۲۰۱۰ میدان لنین 5-شرکت در راهپیمایی ارمنی‌ها ۱۰دسامبر ۲۰۱۰ به خاطر روز حقوق بشر ارمنستان و آزادی زندانیان.

YouTube. Iranians Protest Against Woman's Execution
http://www.facebook.com/l/qAQAYymWAAQB5sentrl-nMESdfbft2KGyJLNnfHLYKvUVyA/www.a1plus.am/en/official/2010/11/8/iran

در گرجستان
من ۶۸ روز در مقابل سازمان ملل تحصن کردم(۵ روز آن همراه با اعتصاب آب و غذا بود) ،ولی‌ به جز بی‌ احترامی و بی‌ توجهی‌ کمکی‌ از جانب این سازمان ندیدم،بدون کمک مالی و پاسپورت مرا در خیابان گذاشتند مسئولین گرجی (پلیس و اداره مهاجرت) در چند مورد حقوق مرا پایمال کردند، هنگام عبور از مرز ، مرا و مدارک مرا در اختیار ماموران سفارت‌های ایران و ارمنستان قرار دادند، مرا در کمپ با یک همجنس باز هم اتاق کردند (نوعی بی‌ احترامی بود هنگامی که در مقابل سازمان ملل در حال تحصن بودم، پلیس چادر و پتوهای مرا پاره پاره کرد و با خود برد، در آنجا گزارشگران و حقوق بشر و کارکنان سازمان ملل فقط نظاره کردند و هیچ کمک یا واکنشی نشان ندادند (فیلم و عکس‌های صحنه در فیسبوک جدید من (امید اسماعیل زاده) موجود است)، وبلاگ،فیسبوک قبلی‌ من (امیدمردم) حتی تلفن من بلوک شد پروسه پناهجویی فورمالیته و اتلاف وقت پناهجو هاست، حاصل این پروسه طولانی تعدادی افراد معلول، سابقه‌ دار شده، عصبی و گدای خیابانی است (این افراد قبل از ورود به این پروسه انسان‌های سالم و ارزشمند بوده اند کنون نزدیک به سه ماه است بدون هیچ گونه ساپورت. کمک مالی،یا غذا و مکان در گرجستان آواره ام. لطفآ اطلاعات مرا در اختیار گروه های فعال در امر حقوق بشر قرار دهید مصاحبه تلویزیونی من، در زمان اعتصاب


http://www.facebook.com/l/kAQDsOgXeAQDvD202to8_eQp6EQmgSwYH0VIg9sEOROdjjg/www.obieqti
http://www.facebook.com/l/mAQD0G807AQDNwB1SOjBKDDQbski_djQkPGE2wpaKABXRyw/www.youtube.com
http://www.facebook.com/l/VAQB51S4mAQA-eDBAfY9Z6yYOlkBB4bLqcqEvuLVmrZrizg/asghar-joudi.com/2011/08/16/5342/
http://www.facebook.com/l/lAQAp86kBAQCU0v2GjB7GCGFg1H0ebU7UBxz6us45HkfUpg/ajancirankhab
ar.com/index.php/news/khabar/iran/4815-relief-will-get-my-voice-heard
http://www.facebook.com/l/1AQDAlsI9AQDKETfQJetNeqdHszS6gp6gAPQHCHfFjjE1Xw/fa.kanoun.ch/a
khbar/panahandegi/9035.html

از فيس بوک سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران