|
|
|||
پیرامون مسایل و معضلات جنبش کارگری امروز
پنجشنبه ۰۳ شهریور ۱۳۹۰
نوشته ی حاضر چکیده ی بحث و
تبادل نظر عده ای
(12 نفر) کارگر شاغل و بازنشسته
ای است که سال های طولانی در بخش های مختلف صنعت کار و زندگی کرده اند.
پیرامون مسایل و
معضلات جنبش کارگری امروز
مطالب و موضوع هايي كه در اين
نوشته به اختصار مورد بحث و بر رسي قرار گرفته مهم ترين مسايل و مشكلات
موجود در جنبش كارگري ايران در زمان حاضر است كه به نظر نگارندگان طرح
آن ها
و بحث و گفتگو برای يافتن و يا كمك به يافتن راه حلي براي آن ها جهت
برون رفت از وضعيت بحراني و بغرنج كنوني اين جنبش بسيار ضروري است. اين
بحث ها از آن رو ضروري تر به نظر مي رسند كه به رغم برخي نگرانی ها
و
هشدار ها مدت ها ست كه جنبش
طبقه کارگر
ايران و برخی فعالان آن
را، درکی نادرست و غیر
واقعی از شرایط موجود و چه باید کرد منتج از آن که اگر نگوييم خطرناك،
دست كم بسيار مضر و هرز برنده ي انرژي و نيرو هاست تهديد مي كند. اين
درک گاه در پوشش رفرميسم و گاه با پز راديكاليسم موريانه وار پايه هاي
جنبش را از درون سست و لرزان مي كند. در زمان حاضر ممکن است گفته شود
با توجه به برآمد جنبش همه سو گستر اجتماعي ايران كه نتیجه بحران عميق
و ساختاري جامعه و اعمال حاكميت ديكتاتوري مطلقه، سركوب لگام گسيخته ي
مردم و پايمال كردن ابتدايي ترين و بديهي ترين حقوق و آزادي هاي آنان
توسط ديكتاتوري سرمايه داري حاکم با رویکرد مذهبي است طرح این مباحث
چندان موضوعيت نداشته باشد ؛ اما درست به دليل همين برآمد عظيم اجتماعي
كه به رغم وجود شرايط بالقوه، نبود حضور طبقه ي كارگر با هويت و آرايش
طبقاتي خویش و در جايگاه ويژه ي خود در اين جنبش به شكل درد آوري واضح
و نمايان است، طرح و بررسي اين مسايل و مشكلات براي رسيدن به چرايي اين
نبود و چگونگي حدوث اين حضور بسيار ضروري به نظر مي رسد. اميد آن كه
صاحب نظران، انديشمندان و دوست داران اين طبقه و همچنین روشنفکران
متعهد به طبقه ی کارگر با پيگيري اين بحث ها ياري رسان برون رفت از
وضعيت موجود وایفای نقش این طبقه در جايگاه واقعي خود باشند.
1) طبقه کارگر ایران در آنچنان
سطحی از آگاهی قرار دارد که می توان آن را طبقه ای " در خود " نامید که
برون رفت از این حالت را آغاز کرده است.
این " در خود " بودن و آغاز برون رفت را می
توان از تعداد، شکل و محتوای حرکت هاي اعتراضی کارگران دست کم در 10
سال گذشته به خوبي دریافت. در اين دوره به جز کارگران "
شرکت واحد اتوبوسرانی تهران "،
" مجتمع نیشکر هفت تپه
"، بخش هایی از معلمان و گروهی از
پرستاران، حرکت مستمر
و
هدفمند
کارگری را شاهد نبوده ایم که در راستای تامین و یا دست یابی آنان به
مطالبه هایی باشد که نشان دهنده عزم آنان در جهت مبارزه طبقاتی، تبلور
و نمایش همبستگی طبقاتی یا دست یابی آنها به پاره ای از منافع طبقاتی
شان به معنای واقعی کلمه باشد. این که چرا در حالی که از پیدایش طبقه ی
کارگر و ایجاد اولین کارخانه ها و اولین گروه های کارگران صنعتی در
ایران بیش از یکصد سال می گذرد ولی هنوز این طبقه به لحاظ آگاهی طبقاتی
در این وضعیت قرار دارد خود جای بحث و تاملي بسیار دارد. اما امروزه
واقعیت این است که در میان انبوه حرکت های پراکنده ی اعتراضی و
مبارزاتي کارگران ایران در بخش های مختلف متاسفانه به جز همان چند
موردی که گفته شد( و البته کاستی ها، نبود یا کمبود آگاهی از منافع
واقعی و نداشتن درک درست و واقعی از شرایط و توازن قوای موجود و در
نتیجه اتخاذ تاکتیک های نامناسب،کج روی ها و پاره ای برخورد های نادرست
سندیکاهای کارگران اتوبوس رانی و مجتمع نیشکر هفت تپه و بالاخره در نظر
نگرفتن ظرفیت و توان واقعی این گونه تشکل ها و برخورد های نادرست از
بیرون به این دو تشکل، فعالین و حرکت این نهاد ها به بحث مفصل دیگری
نیاز دارد)به دلایل زیر شاهد حرکت هایی نیستیم که آنها را به مثابه
بخشی از طبقه
ای بنمایاند که منافع و هدف های طبقاتی خود
را شناخته و آن ها را پیگیری و طلب می کنند: الف)- به غير از چند نمونه استثنايي(1)، هيچ موردي از مبارزات کارگران برای دست یابی و ایجاد تشکل های ویژه این طبقه ( سندیکا، اتحادیه و... ) و یا حمایت فعال آنان از مبارزه و مطالبه کارگران در ديگر مناطق، واحدهای صنعتی و خدماتی در اين رابطه دیده نشده است.
ب)- منابع رسمی نرخ بیکاری در ایران را در سال گذشته 11 درصد و گاه حتی یک رقمی و اکونومیست همین نرخ را 13.2 و بر ای سال جاری 14.1 درصد اعلام کرده اند؛ مشاهدات میدانی و همچنین منابع مستقل نرخ واقعی بیکاری را به مراتب بیش از این برآورد می کنند و این شرایط بیش از ده سال است که ادامه دارد با این همه شاهد هیچ گونه حرکت مستمر و سازمان یافته ي این طبقه نیستیم که شغل و ایجاد اشتغال را به عنوان حق مسلم و طبقاتي خود و یک وظیفه قانونی از دولت، مسئولین و سازمان های مربوطه بخواهد و يا حمايت كارگران شاغل از كارگران بيكار شده را در درون ويا بيرون از واحد هاي مختلف شاهد نبوده ایم. حرکت های اعتراضی و مبارزات کارگران در واحد ها و بنگاه های بحران زده و درآستانه ي تعطیل شدن برای جلوگیری از تعطیل شدن یا به تاخیر انداختن تعطیلی و انحلال این مؤسسات و حفظ اشتغال موجود، جای خود را دارند و تعدادشان هم کم نیست، اما : یک )فقط در محدوده یک کارخانه یا واحد معین این حرکت ها رخ می نماید. دو) هدف اصلی و سمت و سوی این مبارزات وحرکت ها تدافعی و برای حفظ شرایط موجود بوده و حتا برخی موارد عقب نشینی و از دست دادن پاره ای از دستاورد های گذشته در راستای بقا و حفظ اشتغال موجود است. سوم)و مهمتر از همه هیچ همبستگی و پیوندی بین آنها دیده نمی شود. البته حمایت ها واطلاعیه هایی با امضای جمعی از کارگران. . . گاه دیده می شود اما این اطلاعیه ها و حمایت ها از آنجا که هویتی موهوم و نامعین دارند حتی با فرض وجود تعداد زيادی کارگر پشت آنها، دقیقا ً به دلیل همین موهوم و نامعین بودن تاثیر چندانی نداشته و کارگرانی که در معرض بیکاری اند هیچ گونه پیوند و همبستگی با اطلاعیه دهندگان حس نمی کنند. نه کارگران در گير در مبارزه به فرض دیدن این اطلاعیه ها طرفی بسته و از آن ها روحیه می گیرند و نه در جبهه ی دولت و کارفرمایان از این حمایت های موهوم و اینترنتی واهمه اي پدید می آید.
ج)- دستمزد دريافتي كارگران از
گذشته های دور تا به امروز به شدت ناكافي و نا چيز بوده است. در حالي
كه افزايش دستمزدها و تعيين منصفانه و كارشناسانه ي حد اقل دستمزد
هميشه و همه ساله يكي از خواسته هاي اساسي اين طبقه بوده، هیچ گاه شاهد
مبارزه و مطالبه ی مستمر، کارشناسانه و به هم پیوسته ی نهاد های این
طبقه برای افزایش دستمزد نبوده ایم (2). د)- و بالاخره در شرایطی که تعداد زیادی از نمایندگان این طبقه بدلیل پیگیری مطالبات صنفی کارگران و یا ایجاد تشکل های مستقل کارگری از کار اخراج، بازداشت و زندانی هستند تا کنون شاهد حرکت های اعتراضی و شعارهایی از سوی کارگران در مجامع مختلف و در رابطه با درخواست " آزادی کارگران زندانی " نبوده ایم. 2) تفکیک ودسته بندی های درونی طبقه کارگر و جنبش کارگری : طبقه کارگر را به لحاظ اشتغال می توان به گروه های زیر تقسیم کرد؛ هریک از گروه ها به لحاظ پویایی و بالندگی، اثرگذاری در جامعه و توانایی های بالقوه ویژگی های خاص خود را داشته و به تشکل های ویژه خود نیازمندند. برای فعالان هر بخش تشخیص درست این ویژ گی ها و کاربست تاکتیک ها و روش های مناسب با آن، در امر تشکل پذیری، سازمانیابی و رشد و ارتقای حرکات اجتماعی هر یک از این گروه ها اهمیت بسیار دارد.
دسته بندی طبقه کارگر به
لحاظ اشتغال:
یک – کارگران شاغل در بخش های
صنعتی و تولیدی
دو – کارگران شاغل در بخش های
مختلف خدمات که باز هم به دلیل ویژگی های هرگروه می توان آن ها دسته
بندی کرد:
الف)کارگران شاغل در خدمات شهری
و شهرسازی(شهرداری ها و....)
ب) کارگران شاغل در خدمات حمل و
نقل ریلی(راه آهن و مترو)
کارگران شاغل در خدمات حمل و نقل
جاده ای(برون شهری ودرون شهری - باربری و مسافربری)
ج) کارگران شاغل در خدمات
فرهنگی(معلمان- دانشگاهیان و بخش هایی از هنرمندان)
د) کارگران شاغل در خدمات اداری
(کارمندان دفتری، بانکداری، پست و... )
ه )کارگران شاغل در خدمات درمانی
پزشکی و بهداشتی
و ) کارگران شاغل در خدمات رسانه
ای(روزنامه نگاران و خبر نگاران- کارگران چاپ و بخش هایی از هنرمندان
و.... )
سه – کارگران بیکار و جویندگان
کار
چهار - کارگران بازنشسته
جنبش طبقه کارگر را نیز به دو
شیوه می توان تفکیک کرد:
یک – جنبش کارگری به جهت وضعیت
اشتغال :
الف)جنبش کارگران شاغل(بخش های
تولیدی و خدماتی)
ب )جنبش کارگران بیکار و
جویندگان کار
ج) جنبش کارگران باز نشسته
دو – جنبش کارگری از نظر سازمانی
و سازمان یافتگی. جنبش طبقه کارگر را در تمامیت آن به لحاظ میزان
سازمان یافتگی، اسقلال و وابستگی و بهره مندی از آگاهی طبقاتی می توان
به بخش های زیر تفکیک کرد :
الف ) جنبش خودبخودی طبقه کارگر
ب ) جنبش سازمان یافته مستقل
طبقه کارگر
ج ) جنبش سازمان یافته دولتی
(وابسته و نیمه وابسته) مانند تشکیلات خانه کارگر و...
د ) جنبش نظری طبقه کارگر یا
جنبش فکری کارگران ( بخش تدارکاتی جنبش). شامل روشنفکران معتقد و متعهد
به طبقه کارگر اعم از سازمان یافته و متشکل و یا منفرد در این جا باید تاکید شود که در دسته بندی کارگران به لحاظ اشتغال و تفکیک بخش های مختلف جنبش طبقه کارگر از دخالت دادن دیدگاه جنسیتی پرهیز شده و همه جا منظور از کارگر همه ی زنان و مردان مزد و حقوق بگیر است. به ویژه در ایران که متاسفانه در عرصه های قانونی و قانون گذاری تبعیض علیه زنان کم نیست این پرهیز نباید به معنی نادیده گرفتن اهمیت و حقوق ویژه ی زنان کارگر که در واقع نیمی از جعیت کارگران را تشکیل می دهند و همینطور نباید کم اهمیت دادن به مشکلات ویژه ی کارگران زن که در همه ی بخش های صنعتی،تولیدی،خدماتی,اداری و... دوش به دوش و گاه جلو تر از کارگران مرد در همه ی مبارزات و حرکات حضور فعال دارند تلقی گردد. در تمام تشکل های مستقل و پیشرو کارگری زنان با حضور فعال خود جایگاه ویژه خود را دارند و در صورت نیاز از طریق نهاد و یا ارگان های مربوط به کارگران زن همان رشته در این تشکل ها مسایل ویژه ی خود را به عنوان کارگران زن هر رشته ی خاص دنبال می کنند.
3) به لحاظ تئوریک و براساس پیش فرض های
صرفا منطقی، براي مبارزات طبقه ی کارگر در این دوره اولويت ها و هدف
هاي مختلفي قایل هستیم كه از بين آن ها ضرورت مبارزه برای حق "
آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری و
فعالیت در آن ها " اولویت اول را
داراست.
ما در این بحث ها همواره می گوییم
: اگرطبقه کارگر دارای تشکل باشد، بوسیله
یک تشکل سالم و پویا سایر حقوق و مطالباتش را نیز بطور بالقوه می تواند
بدست آورد. اما در عمل و در میدان
مبارزه طبقاتی در ایران امروز واقعیت موجود با این داده های تئوریک
اندکی تفاوت دارد. امروزه در ایران در شرایطی که شرکت های پیمانکار
تامین نیروی انسانی، قراردادهای موقت کار، قراردادهای سفید امضاء، نبود
امنیت شغلی و بیکاری امان از کارگران ربوده است چیزی که بسیار مهم و
اولویت شماره یک به حساب می آید " داشتن شغل" و " امنیت شغلی " است.
هزاران بار دیده شده آنجا که طرح مسئله افزایش دستمزد و یا حق آزادی
ایجاد تشکل کارگری ( سندیکا و. . . ) و مبارزه برای کسب این حقوق امنیت
شغلی کارگران شاغل را به خطر انداخته – که معمولاً در بیشتر واحدها و
بنگاه های بزرگ صنعتی و اقتصادی این طور هم هست – طرح این مسئله ها
موجب رویگردانی کارگران و احیاناً انزوای مطرح کننده شده است. یک نمونه
عینی برای اثبات این گفته وضعیت حاکم بر کارگران صنعت خودروسازی ایران
و بخصوص " ایران خودرو " است. سال هاست که در این شرکت به مناسبت های
مختلف گروهی با امضای " جمعی از کارگران... " اطلاعیه هايي صادر می
کنند. از متن اطلاعیه ها بر می آید که صادر کنندگان یا دست کم بخشی از
آنها قاعدتاً کارگران آگاهی هستند، به ضرورت ایجاد تشکل های کارگری
اعتقاد دارند، مزايا و نتایج این تشکل ها را هم براي رشد و پويايي طبقه
كارگر به خوبی می دانند اما تا کنون هیچ اقدام چشمگیری در راستای ایجاد
تشکل و سازمانگری کارگران که در خور و اندازه کارگران این کارخانه ها
باشد انجام نشده است.چنین وضعیتی نشان دهنده این واقعیت است که بدون در
نظر گرفتن تفاوت ديدگاه هاي اين كارگران پيشرو در مورد تشكل هاي كارگري
با دیگر کارگران و اينكه چه نوع تشكلي را امروزه براي كارگران مناسب تر
مي دانند، حتی این کارگران آگاه و پیشرو هم تا کنون به دلیل پرهیز
ازاخراج و از دست دادن شغل و درآمد خود به پای ایجاد تشکل علنی کارگری
در این واحدها نرفته اند ؛ جالب تر این که در اعتصاب ها و تجمع های
اعتراضی اخیر کارگران شرکت ایران خود رو در پی کشته شدن چند کارگر در
یک حادثه ی رانندگی که داخل کارخانه به وقوع پیوست یکی از خواسته ها و
موارد اعتراض کارگران نبود شورای اسلامی کار و درخواست تشکیل این "نهاد
مختلط و غیر مسقل" در این کارخانه بوده است!!. از یک سو
نیاز به دارا بودن شغل و دریافت
دستمزد، نیاز هر روزه و هر ساعت کارگران است، از دیگر سو مبارزه برای
افزایش دستمزد ها یا تحمیل حداقل دستمزدی که زندگی انسانی تری را در
ازای 8 ساعت کار روزانه برای کارگران تأمین کند مبارزه ایست مهم، بسيار
ضروري، سخت و نفس گیر که انرژی و کار بسیار زیاد و کارشناسانه ای را در
عرصه های حقوقی، اقتصادی، فرهنگی و جامعه شناسی و در عین حال سازماندهی
نیروها را برای ایجاد فشار از پایین در هنگام مذاکرات و چانه زنی ها
طلب می کند. نیل به پیروزی نسبی در این مبارزه فقط به کمک نهادها، تشکل
ها و سندیکاهای قدرتمند و سراسری کارگران امکان پذیر است. مبارزه انبوه
کارگران بدون تشکل و پراکنده در واحد های مختلف هر چند که از خود گذشته
باشند و همیشه حاضر در صحنه، اصولاً نمی تواند افزایش دستمزد معنی دار
و پایداری را به دولت و کارفرمایان تحمیل کند.
واقعیت دیگراینست که تا کنون هرگونه حرکت و مبارزه برای ایجاد هر نوع تشکل مستقل كارگري در واحدها و بنگاه های بزرگ و متوسط ( در واحدهای کوچک این مساله اصولاً محلی از اعراب ندارد) و البته بطور پراکنده و جدا از هم، همانطور که در دو نمونه " شرکت واحد اتوبوسرانی تهران " و " مجتمع کشت و صنعت نیشکر هفت تپه " دیده ایم با مقاومت سر سختانه و حتی اخراج و بازداشت انفرادي و دسته جمعی کارگران مواجه شده است. این را هم می دانیم امروزه در ایران بیشترین شمار نیروی کار در واحدهای تولیدی وخدماتي متوسط و کوچکی به کار اشتغال دارند که یا به طور كلي بر اساس ماده 191 قانون کار از شمول این قانون خارج شده اند یا به دلیل کوچک بودن و شرایط ویژه این کارگاه ها و مهم تر از همه نبود امنیت شغلی، هرگونه طرح مشکلات و مسایلی از قبیل بهبود شرایط کار، افزایش دستمزد. .. و توسل به قانون کار و یا اشاره به تشکل های کارگری توسط کارگران با اخراج و از دست دادن شغل آن ها همرا ه خواهد بود ؛ ممکن است سازماندهی این دسته از کارگران و حقوق بگیران و ایجاد تشکل برای کارکنان این گونه مشاغل بسته به شرایط، خارج از کارگاه ها و در قالب سندیکاها یا اتحادیه های کارگران حرفه یا رشته های خاصی از صنعت، توليد ویا خدمات مثل کارگران فلز کار، برق کار، لوله کش، خدمات بهداشتی و نظافتی. . . و تلفيق آن با سازمانيابي كارگران بر مبناي تشكل هاي منطقه اي مثلا اتحاديه يا سنديكاي كارگران برقكار استان.... امکان پذیر تر و کم هزینه تر باشد. در شرایط موجود برون رفت از این وضعیت در ابتدا کاری بسیار دشوار و براي بیشترین شمار این دسته از کارگران دور از ذهن و غیر عملی به نظر می رسد اما در عين حال امری شدنی و ضرورتي گريز ناپذير است.
4) در حقیقت در این مرحله از
جنبش طبقه کارگر( ایران) همزمان با چند مشکل و مسئله ي اساسي و
پارادوکسیال روبرو هستیم. مشکلاتی که در هم گره خورده و حل هر یک در
گرو گشایش دیگری است:
الف)- افزایش بطور نسبی واقعی و
پایدار دستمزدها بدون وجود تشکل های مستقل، سراسری وقدرتمند کارگری
ممکن نیست.
ب)- ايجاد تشکل های کارگری و
فعالیت، پایداری و پویایی این نهادها در گرو شاغل بودن و داشتن امنیت
شغلی – هرچند نسبی – اعضا بخصوص موسسين اين نهادها ست.
ج)- امنیت شغلی نیز خود علاوه بر وابستگی
به مسایل اقتصادی و اجتماعی و بحران های سیاسی، مناسبات و روابط کار
موجود در جامعه، به وجود و حمایت تشکل های مستقل کارگری، صندوق های
حمایت از بیکاران و بیمه بیکاری نیازمند است و این همه در شرایطی رخ می
نماید که سال هاست بحران عمیق
اقتصادی - اجتماعی و سیاسی
فراگیر شده و لشکر انبوه بیکاران مایه تهدید کارگران شاغل و سوء
استفاده ی کارفرمایان است.
طبقه کارگر چگونه باید با این کلاف سردرگم
و امواج سهمگین و همه سو گستر بحران مقابله کند؟ واقعیت این است که
برون رفت از وضعیت كنوني و غلبه بر بحران حاكم بر طبقه کارگر و کل
جامعه که در عین حال بحران ساختاری جامعه نیز هست حضور و پویایی موج
های عظیم نیروهای مردمی و لشکر متشکل کارگران و حقوق بگیران اعم از
شاغل و بیکار را مي طلبد ؛ به عبارت بهتر يك
جنبش كارگري سازمان یافته وقدرتمند و در
پيوند با ديگر جنبش هاي اجتماعی مثل جنبش دانشجويي، زنان و دیگر جنبش
های مدنی لایه های متوسط جامعه لازم است.
بخشی از کارگران در بحث ها و
گفتگوهای خودمانی و در محافل مختلف به نبود رهبری در مبارزات، نبود
حمایت و هدايت سازمان ها و تشکل ها و جای خالی سندیکاها و اتحادیه های
سراسری کارگران اشاره می کنند و در عین حال فاصله خود را تا دست یابی
به این نهادها بسیار زیاد می بینند. اغلب آنها به یاد دارند که از
گذشته های دورتا به امروزهر نوع حرکت در جهت ایجاد تشکل های مستقل
کارگری در واحدهای مختلف والبته جدا از یکدیگر و پراکنده، با انواع
موانع قانونی و غیر قانونی، فشار، اخراج و. . . روبرو بوده است ؛ اما
در عين حال دیده يا شنيده اند که آن جا هم که کارگران آگاه بوده و به
طور جد پای ایجاد تشکل ویژه خود – سندیکای کارگری – ایستاده، فرصت ها و
موقعیت های مناسب را به خوبی تشخیص داده و از آن ها به درستی استفاده
کرده اند سرانجام پس از کش و قوس هاي بسيارو تحمل محرومیت و سختی های
زیاد موفق به برپايي هيات هاي موسس وایجاد تشکل کارگری مورد نظرخود شده
و با در نظر گرفتن شرایط موجود پس از برگزاری مجمع عمومی، تصويب
اساسنامه و برگزيدن هيات مديره یا رهبري، بر اساس موازين و عرف بين
المللي به آن رسميت داده اند.
هر چند وزارت كار و دولت جمهوري اسلامي تا كنون اين تشكل ها را به رسميت نشناخته است ولي با توجه به رسميت عرفی و جهانی و حمايت های بين المللي به موجوديت آن ها گردن نهاده و گاه در مذاكرات، دادگاه ها و هيات هاي تشخيص و تجديد نظر مستقر در اداره هاي كار مناطق مختلف، اعضا و نمايندگان اين نهادها به عنوان نماينده و وكيل كارگران در جلسات حاضر شده و ازحقوق همكاران و اعضای خود دفاع كرده اند. تجربه كارگران "شركت واحد اتوبوسراني تهران " و "مجتمع كشت و صنعت هفت تپه" بيانگر درستي اين ادعاست. اما اين دو نمونه بدون پيوند با ديگر مراكز و مناطق كارگري به هيچ وجه نه كافي هستند و نه پايدار. تنها امواج نيرومند و همزمان تشكل خواهي كارگران در كنارديگرمطالبه ها و درهمه یا بیشترین مراكز و مناطق محل كار يا زندگي كارگران (به حركت در آمدن جنبش طبقه کارگر) است كه در پيوند با ديگر جنبش هاي اجتماعی مي تواند چون كوهي عظيم در مقابل هجوم دشمنان و سلطه گران بر طبقه كارگر و تشكل هايشان ايستاده و آن ها را به زانو درآورد.
به دلیل وجود بحران حاد و همه جانبه از یک
سو و از سوی دیگر طبقه کارگری که هميشه در صحنه حاضر و با انواع مسایل
و مشکلات دست به گریبان است بستر مناسب برای ایجاد این موج ها ( به
حرکت درآمدن جنبش خودآگاه) به طورنسبي وجود دارد. برای به فعل درآمدن
این نیرو و پتانسیل قدرتمند حدی از آگاهی طبقاتی لازم است و واضح است
که این آگاهی خود به خود و ناگزیر در طبقه به وجود نمی آید. حضور و
فعالیت همه جانبه، سازمان یافته، دراز مدت، برنامه دار و هدفمند و
همچنین سازمانگر
عناصر آگاه در درون طبقه در کنار آگاهی
ناشی از تجربه ی اجتماعی و مبارزاتی خود کارگران می تواند آگاهی طبقاتی
آنان را افزایش داده و در کوران مبارزات، آنها را از " طبقه ای در خود
" به " طبقه ای برای خود " تبدیل کند. عناصر آگاه بايد
به طورعمده
و به معنی واقعی و تمام و کمال درون طبقه
زیست
کنند، در جریان مبارزات و تجربه های اجتماعی کارگران
بیاموزند
و
بیاموزانند و این امری است گریز
ناپذیر، سخت و طولانی. کسانی که این روش را بر می گزینند باید سختی،
محرومیت و محدودیت های بسياري را پذیرا شوند. اگر به امر مبارزه طبقاتی
وضرورت سازمان یابی و تشکل طبقه کارگر اعتقاد داشته باشیم به خوبی در
می یابیم که در پروسه حرکت طبقه کارگر از " طبقه ای در خود " به طبقه
ای سازمان یافته و " برای خود " از در پیش گرفتن این روش و مبارزه ی
سخت و طولانی گریزی نیست.
شیوه و روش های دیگر به رغم صرف
انرژی فراوان تا کنون پاسخي مناسب و در خور نیاز امروزه ی جنبش را در
پی نداشته است. تهیه و نوشتن اخبار مبارزات کارگران و نگارش مطالب
تبلیغی و ترویجی در رابطه با مسایل مختلف و از جمله امر سازمان یابی
طبقه ی کارگر و انتشارآن ها میان کارگران با استفاده از انواع رسانه
های مکتوب و الکترونیک اگر چه امری بسیار لازم است اما کافی نیست و فقط
بخش کوچکی از نیازهای مبارزه طبقاتی کارگران را تامین می کند.
حضور و فعالیت اراده گرایانه و گاه دخالت
گر فعالان عرصه کارگری آنگاه که بخواهند در کنار یا حاشیه بمانند و به
طور پاره وقت و از راه دور آگاهی طبقاتی را به کارگران تزریق کنند تا
کنون به رغم صداقت و صرف انرژی فراوان از سوي بیشترین شمار این گروه از
فعالان اجتماعی به هیچ وجه پاسخگوی حتی بخش کوچکی از نیازهای موجود
نبوده و متاسفانه اغلب هرز،
گاهی اوقات بیراهه
و شاید کژراهه
رفته اند. اگر هدف تاثیرگذاری ویا کمک به تعمیق و تسریع یک جنبش
اجتماعی است، برای نیل به این هدف باید تفکر، روش , سازماندهی و وسعت
نظر جنبشی داشت و با تفکر و رویکرد محفلی خداحافظی کرد؛ وقتي براي
شادابی و سر سبزی این مرز و بوم به جنگل های انبوه نیاز داریم کودکانه
است که به رویاندن گندم در گلدان و یا نگهداری کوچک شده ی گياهان جنگلي
در پاسيو خانه دل خوش كنيم.
5)در شرایط کنونی و در این مرحله از جنبش کارگری در رابطه با چگونگی سازماندهی طبقه کارگر، انواع تشکل های کارگری و کارکرد، وظایف، اهداف وچگونگی ایجاد این تشکل ها در میان کارگران پیشرویی که آگاهی طبقاتی و پیشینه فعالیت های اجتماعی و سیاسی دارند و همین طور در بین " فعالین کارگری " گرایش و دیدگاه های مختلفی وجود دارد. اما آن جا که صحبت از طبقه کارگر و انبوه کارگران در میان است این گرایش ها و دیدگاههای مختلف به طور کلی دیده نمي شوند و یا کمرنگ هستند. یک دلیل وجود این واقعیت، پایین بودن سطح دانش، آگاهی طبقاتی و مطالعات تئوریک در بین عامه کارگران است. در واقع در شرایط کنونی عامه کارگران ايران از مسایل - اساسی - این طبقه و دیدگاه ها و گرایش های مختلف در رابطه با آن اصولاً آگاهی و شناختی ندارند و در نتيجه نمي توانند نسبت به آن ها تمایل و یا حساسیتی نشان بدهند. دلیل دیگر وجود این حالت این است که وقتی انبوه کارگران در روزهاي كاري سخت 8 الي 12 ساعته با مسایل جدی، حاد، ملموس و جاری به طور همه جانبه درگیر مبارزه هستند در عمل دیگر توان و فرصتی برای پرداختن و یا درگیر شدن در بسیاری از مسایل نظری و تئوریک مبارزه طبقاتی باقی نمی ماند. منظور از اين گفته فقط بیان واقعيت موجود وتوضيح شرايط ذهني، ميزان آگاهي و حساسيت كارگران نسبت به مسايل نظري جنبش طبقه كارگر در شرايط موجود است، به هیچ وجه ندیده گرفتن و یا كم اهميت نشان دادن وجود گرایش ها، نظرها و دیدگاه های مختلف درباره مسایل اساسی مبارزه طبقاتی و به طور مشخص مبارزه ي ايدئولوژيك مد نظر نیست. طرح اصولی این مباحث و پرداختن به هنگام به آن ها یکی از ضرورت های مبارزه و رشد طبقه ی کارگر است.
6) تفکیک وجه صنفی و سیاسی حرکات و مبارزات
کارگران. به نظر می رسد عبارت "مبارزه صنفی اتحادیه ها و سندیکا های
کارگری " در شرايط امروز طبقه كارگر (بخصوص ايران ) چندان دقیق و درست
نباشد. معنی دیگری که از کاربرد این عبارت برداشت می شود این است که
اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری مبارزه سیاسی هم دارند و باید بین این
دو وجه از مبارزه آنها تفکیک جدی قایل شد. عده اي از كارگران پيشرو و
برخي از " فعالين كارگري" نيز بر اين باورند كه سنديكاها و اتحاديه ها
صرفا به مبارزه ي صنفي مي پردازند و به سياست كاري ندارند. در حالي كه
چنين نيست و اصولا در شرایط امروز ايران تفکیک مبارزات کارگران به" وجه
صنفی" و "وجه سیاسی" و یا مبارزات صنفی اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری
و مبارزه سیاسی. .. نمی تواند درست باشد، بهتر است مبارزات طبقه ی
کارگر را به دو وجه مبارزه ي
سندیکایی (صنفی سیاسی) و
مبارزات حزبی
(سیاسی ایدئولوژیک) تقسیم کنیم و همواره به
ياد داشته باشيم كه بين اين دو وجه مبارزه به لحاظ مرحله اي و بخصوص
زماني به هيچ وجه ديوار چيني وجود ندارد. آن چيزي كه اين دو وجه را از
هم تفكيك مي كند : الف- ميزان آگاهي طبقاتي كارگران درگير. ب- پتانسيل
و مرحله ي رشد مبارزه ي طبقاتي در كليت جامعه است. از آنجا كه در جامعه
به دليل گستردگي و بزرگي جمعيت این طبقه همواره كارگران در گروه هاي
متفاوت و با سطوح مختلف بهره مندي از آگاهي طبقاتي در عرصه ي مبارزه
حضور دارند اين دو وجه از مبارزه و تشكل هاي مربوط به هر كدام مي
توانند با رعايت مصالح جنبش و... ضمن داشتن استقلال همزمان حضور فعال
داشته و بسته به شرايط معين به درجه هاي مختلف با يكديگر ارتباط داشته
باشند، يكديگر را حمايت كرده و عملكردشان مكمل همديگر باشد. مساله ي
تفكيك شيوه هاي سازماندهي و همچنين وظايف و اهداف هريك از دو وجه
مبارزه ي طبقه ي كارگر در جاي خود بحثي بسيار ضروري است كه دراين نوشته
فرصت آن نيست.
بطور کلی در جامعه امروزی ایران و با توجه
به ويژگي هاي خاص شكل گرفتن، استقرار و نهادينه شدن برخي مناسبات
سرمايه داري و روابط مبتنی بر رانت خواری و فساد و همچنين قدرت گرفتن
بخش ها و لايه هايي از سرمايه داري با فرهنگ و منافع ويژه در قبل و بعد
از انقلاب 1357 پيگيري مطالبات صنفي و مبارزه و کارکرد اتحادیه ها و
سندیکاها – اعم از کارگری و غیر کارگری – اصولاً آميخته با سياست است
زیرا اين نهاد ها در اولین قدم حركت و مبارزه برای افزايش حتی مبلغ
ناچیزی بر حقوق و دستمزد و یا بهتر شدن نسبي شرایط کار، به موانع و
سدهاي قوانین و سیاست های حاکم برخورد مي كنند كه براي تغيير يا اصلاح
آن ها بايد به شيوه هاي مختلف مبارزه نمايند. اما هدف این نوع مبارزه ي
سیاسی کسب یا حفظ حقوق يا بخشي از حقوق و امتیازهای صنفی گروه یا طبقه
ای معین از جامعه در چارچوب
ساختار موجود است. این حقوق و
امتیازها می تواند در حوزه های اقتصادي و مالی و یا حقوق و امتیازهای
اجتماعی و سیاسی باشد.
طبقه کارگر برای بدست آوردن تمام یا بخشی از حقوق صنفی خود می تواند و باید از طریق اتحادیه و سندیکاهای کارگری بطور همه جانبه سیاست ورزی و مبارزه کند. این مبارزه دامنه و اشکال بسیار متنوعی را دربر می گیرد از جمله : حرکت هاي اعتراضی، کم کاری، اعتصاب، چانه زنی برای افزایش حقوق و دستمزد، تجمع اعتراضی و یا تظاهرات در محل کار و خیابان، گفتگو و اعمال فشار به روش های مختلف برای تغییر قوانین موجود یا تدوین قوانین جدید به نفع این طبقه و. ... در چارچوب ساختار موجود. در این رابطه و از این روش است که طبقه کارگر یا بخشی از آن به کمک اتحادیه و سندیکاهای خود و بسته به بزرگی، توانمندی و قدرت نفوذ این تشکل ها در کنار و همسو – ائتلاف – و یا در مقابل احزاب و سازمان های سیاسی مختلف قرارمي گيرد و در انتخابات و گزینش دستگاه های قانون گذاری یا اجرایی و به طور کلی در سمت و سو دادن به حركت و سرنوشت جامعه و کشور اثر گذار می شود؛ در همين رابطه و از همين روش است كه در صورت عملكرد و راهبرد صحيح رهبران سنديكايي، با توجه به انتخابی بودن همه ی مناصب و پست های مدیریتی و امکان چرخش و گردش کامل قدرت بین همه ی اعضا، كارگران به تمرين و آموختن دموكراسي پرداخته به مزيت هاي زندگي جمعي و كاربست خرد جمعي در اداره ي جامعه پي مي برند، اصول و روش ها ومزاياي خودگرداني را در عمل آموخته و براي زندگي در جامعه ي نوين آماده مي شوند. در اختیار گرفتن، مدیریت، خود گردانی و اداره ی کامل واحد های بحران زده و ورشکسته که نمونه های موفق آن در کشورهای مختلف دیده شده از مصداق های این خودگردانی و آموزش آن در پروسه ی عمل است. باز هم در همين رابطه و روش است كه بخش پيشرو طبقه كارگر ضمن استفاده از همه ی توان مندي و ظرفيت هاي مبارزاتي اين تشكل ها به كاستي ها و محدوديت هاي اين روش ميارزه پي برده به ضرورت وجودی تشکل های عالی تر کارگری آگاه می گردد. اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری گاه ناگزيرمي شوند برای طرح و بیان منافع و حقوق اجتماعي اعضاي خود در مطبوعات (عمومی و یا مطبوعات و رسانه های ویژه خودشان ) و یا آزادی نمایندگان و رهبران کارگران از قید حبس و تبعید خواهان" آزادی بیان " و "لغو سانسور و ممیزی" بشوند و یا در مقاطع و شرایط خاص با استفاده از دموکراسی بورژوایی در انتخابات شرکت کرده و در قدرت سیاسی سهیم شوند و یا آن را مستقیماً بدست گیرند ؛ در این مرحله نیز ساختار شکنی و تغییر مناسبات اجتماعی اصولاً مطرح، مد نظر و ممكن نیست اگر هم تحت شرایطی ممکن شود به سبب رشد نیافتگی طبقه کارگر و نبود سازماندهی کافی و مناسب درون طبقه و در نتیجه عدم آمادگی او، امکان پایداری این وضعیت بسیار ضعیف است. ایجاد این چنین تغییر و کسب قدرت سیاسی به عنوان یک مطالبه طبقاتی و ایدئولوژیک و تغییر ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه ( 3) تشكيلات،شرايط و راهكار هاي ويژه خود را مي طلبد.
آگاهی طبقاتی و مبارزات اتحادیه
ای و سندیکایی کارگران بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته و رشد یا رکود هر
یک می تواند رشد یا رکود و انجماد دیگری را موجب شود یا تسریع کند.
اصولاً وجود حد معینی از آگاهی طبقاتی در بین کارگران شرط لازم برای
ایجاد و فعالیت سندیکا و اتحادیه هاست و متقابلاً وجود و فعالیت
سندیکاها و به خصوص بخش های آموزشی آنها به ویژه در عرصه ی پراتیک
مبارزات سندیکایی می تواند سبب افزایش آگاهی طبقاتی کارگران شود.
کارگران پیشرو و آگاه کارکرد، تفاوت، محدوديت، نقاط قوت، نقش و ضرورت مبارزات سندیکایی واتحادیه ای و همچنین مبارزه ي حزبی( سیاسی، ایدئولوژیک و طبقاتی ) را، هر يك در جایگاه خود و در پیشبرد مبارزه طبقاتی به درستی تشخیص داده یکی را جانشین آن دیگری نمی کنند، آن ها به خوبی درك مي كنند كه این دو بخش مکمل یکدیگرند. 7) چگونگی برخورد کارگران با قدرت سباسی حاکم. بدون در نظر گرفتن ویژگی های فرهنگی وایدئولوژیک ویژه ی اين حكومت، این دیکتاتوری نیزمانند دیگر دیکتاتورها اصولن هیچ نوع اندیشه ی مخالف و دگراندیش و همچنین هیچ نوع تشکل غیر خودی را بر نمی تابد. اما حکمرانی در جامعه امروز بشری و نیاز حاکمیت هر کشور به داشتن ارتباط همه جانبه ی تکنولوژیک، اقتصادی و سیاسی با دیگرحکومت ها، قدرت های سیاسی، نهادها، اتحادها و سازمان ها ی منطقه ای و بین المللی الزاماتی را در پی دارد. این الزامات آستانه تحمل حاکمیت ها را در عرصه های مختلف تا حدود قابل توجهی تحت تأثیر قرار داده و بسته به شرایط ویژه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هر کشوردر موقعيت هاي زماني مختلف آن را بالا یا پایین می برد. این الزامات تا کنون خود به تنهایی نتوانسته آستانه تحمل جمهوری اسلامی را تا آن حد بالا ببرد که به مقررات و موازین بین المللی در عرصه روابط کار و از جمله به رسمیت شناختن حق آزادی ایجاد نهادها و تشکل های مستقل کارگری و آزادی عضویت و فعالیت در آنها و همچنین حق اعتصاب کارگران تن بدهد و یا موجب نشده بطور رسمی به کنوانسیون یا مقاوله نامه های 87، 98 و.. . سازمان بین المللی کار که بر این بخش از حقوق و آزادی های کارگران صراحت و تاکید دارد بپیوندد و آن ها را اجرایی کند.
با این همه آن زمان که کارگران
آگاه با کار بست تاکتیک های مناسب و در نظر گرفتن ویژگی های فرهنگی،
قومی و مذهبی حاکم بر جامعه پس از مدت ها مبارزه و طي كردن فراز و نشيب
هايي توانسته اند امتیازهایی درحوزه روابط و مناسبات کار بدست آورند و
یا تشکل های مستقل خود را بنا گذارند و در این رابطه با محدودیتهایی از
قبیل اخراج از محل کار، بازداشت، محکومیت و زندانی شدن مواجه شده اند
ارتباط با سازمان ها و نهادهای بین المللی ذیربط و كسب حمايت آن ها در
کاهش و یا رفع پاره ای از این محرومیت و محدودیت ها بی تأثیر نبوده
است.
طبقه کارگر ایران تا کنون به كمك
آگاهي و شناخت نسبي و همچنين غريزه ي طبقاتي خود و متأثر از ویژگی های
فرهنگی و مذهبی حاکم بر جامعه و قدرت سیاسی موجود، در انتخاب تاکتیک
های مبارزاتی خود به این ویژگی ها توجه داشته و از آن ها به خوبی
استفاده کرده و یا از محدودیت ها و حساسیت های ناشی از آن ها پرهیز
کرده است. کارگران در تجمع های اعتراضی خود برای جذب، به میدان آوردن و
همراه کردن سایر کارگران و جلب حمايت هاي مردمي و یا خنثی کردن تهاجم
علیه خود و حرکت هاي اعتراضي شان از شعارها، مناسبت ها، نمادها و حرکت
های مذهبی یا ملهم از آن بارها استفاده کرده و کار خود را پیش برده اند
و بالاخره کارگران پیشرو آن گاه که توانسته اند نهادهای ویژه و مورد
نیاز خود را – مثل هیئت های مؤسس، سندیکا و. . . – بنا نهند با برقراری
به موقع ارتباط با نهادها و سازمانهای بین المللی مربوطه از حمایت های
این نهادها- هرچند محدود- نیز بهره مند شده اند.
8) جنبش کارگری و ارتباط با گروه ها و فعالین داخل و خارج از کشور. از گذشته های دور همواره برقراري ارتباط - هر چه فعال تر و ارگانیک تر- با طبقه ي كارگر و جنبش آن مد نظر فعالین چپ داخل و خارج ازکشور و جزیی از اهداف و یا بخشی از آمال و آرزوهای آنان بوده است و در مباحث، جدل ها و برخی تنگ نظری های ويژه ي روشنفکران لايه هاي متوسط، گاه گروه های درگیر سعی در به رخ کشیدن روابط کارگری خود داشته اند. بروزاین رقابت و به رخ کشیدن ها بعد از دهه 60 گاه این گونه بود که بعد از حدوث یک واقعه کارگری مهم بعضی از گروهها و محافل خارج از کشور سعی داشتند هرچه زودتر ودقيق تر از سایرین اخبار و جزئیات این رخدادها را اطلاع رسانی کنند، گاه نوع اطلاع رسانی به گونه ای بود که شائبه داشتن ارتباط را تداعی می کرد. این شكل استفاده از ارتباطات براي امر خبر رسانی و ایجاد شائبه –هرچند ممكن است ناخواسته باشد- در پاره ای مواقع دردسرهای بزرگ و کوچکی برای کارگران درگیر در اين رخدادها بوجود می آورد و یا دست کم در حرکت های بعدی دست و بال آنها را بسته و آنها را محدودتر می کرد
بعد ازسال های دهه ی هشتاد و
بازتر شدن فضای جامعه شكل و ميزان ارتباط فعالین چپ داخل و خارج از
کشور با فعالین عرصه کارگری و کارگران پیشرو تغییر یافت. در بنگاه های
تولیدی و صنعتی بزرگ و متوسط و همين طور در مناطق کارگری و صنعتی متاثر
از بحران عمومی جامعه و سیاست های نئولیبرالی که هر روز دامنه و عمق
بیشتری پیدا می کرد بحران ها و حرکت هاي اعتراضی کارگران هر روز بیشتر
و شديد تر مي شد. در این مرحله خبر رسانی و دادن پوشش رسانه ای( داخلی
و خارجی) به این حرکت هاي اعتراضی در صورت رعايت پاره اي ملاحظات با
توجه به گسترش امكانات ارتباطي مدرن مثل اينترنت و موبايل نه تنها باز
دارنده نبود و تبعات منفي و امنيتي براي كارگران در گيردر مبارزه نداشت
بلكه در پیشبرد امر مبارزه و كسب دست آوردها بطور محسوسي اثر بخش بود.
ارتباطاتی که در این رابطه ایجاد یا از آن ها استفاده می شد در بیشتر
موارد بسيار مفيد بود بخصوص وقتي که این ارتباط و پوشش خبری موجد حمایت
افکار عمومی و نهادهای داخلی و بین المللی می گشت. اما ارتباطاتی که در
ابتدا در راستای ایجاد پوشش خبری به وجود مي آمد اغلب مواقع به کانال
هایی برای سمت و سو دهی، یارگیری و دخالت گری تبدیل می شد. امر دخالت
گری فی نفسه پدیده ي بدی نيست و اگر به شكل و شيوه درست صورت پذيرد مي
تواند مثبت ومفيد و در پاره اي موارد موجب رشد و ارتقاي سطح حركت و
مبارزه و يا استحكام و پيشرفت تشكل هاي كارگري باشد. دخالت گري عناصر
آگاه و معتقد به امر طبقه ي كارگر اما، سبك و سياق و روش خاص خود را
دارد و نمي تواند به شكل اجبار، تصنعي و از راه دور و صرفا از طريق در
اختيار گزاردن امكانات و خدمات توسط افراد يا سازمان هاي بيرون از طبقه
تحقق يابد. متاسفانه در اين دوره اين كار در بيشتر موارد بدون داشتن
درك درستي از وضعيت كنوني طبقه ي كارگر و تشكل هاي كارگري وهمچنين بدون
در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی، امنیتی، پلیسی، جامعه شناختی و
روانشناسانه صورت مي گرفت و بار منفی و قابل ملاحظه ي خاص خود را داشت.
باز هم متاسفانه مواردی وجود دارد که دخالت گری های صورت گرفته در جهت
سمت و سو دادن به حرکت ها آن گونه بوده كه نيروهاي دخالت گر درست مي
پنداشته اند ( جذب نیرو، یارگیری، حذف رقبا و.. . ) و نه آن گونه كه
كارگران پيشرو و حاضر در صحنه صلاح مي دانسته اند ؛ اين امر کار را به
انحراف حركت از مسیر اصلی و درست خود کشانده و گاه کارگران پیشرو و
موثر در حرکت را به آلودگی های پلیسی و يا در گير شدن در رقابت ها و
تنگ نظري ها دچار کرده است.
9) جنبش طبقه کارگرو تشکل های کارگری ؛ وابستگی، استقلال و ضرورت باز نگری. جنبش یک مقوله یا حرکت اجتماعی بسیار وسیع و گسترده است و طبیعتاً هر حرکت اجتماعی گسترده سمت و سو و جهت گیری معینی دارد که چیزی نيست جز تامین منافع گروه یا طبقه ای که آن جنبش را نمایندگی می کند. یک جنبش نمی تواند نسبت به پدیده های دیگر اجتماعی شامل دیگر گروه ها و طبقات جامعه و تمایلات، منافع و اهداف طبقاتی آن ها و همچنین احزاب، سازمان های سیاسی و. . . بی تفاوت بوده و یا از آن ها تاثیرپذیر نباشد. آن چیزی که جنبش طبقه کارگر و خصلت آن يعني عقب ماندگي وطبقه اي در خود بودن و يا بالندگی، رشد خود آگاهي و طبقه اي براي خود بودن را موجب مي شود و عینیت می بخشد غيبت يا وجود و وابستگي يا استقلال تشکل های طبقاتي کارگران و شیوه و سیاست های عملی محافظه کارانه یا رادیکال و بالنده ی اتخاذ شده توسط رهبری این تشکل ها است. تشكل های کارگری را در اساس می توان به دو دسته تقسیم کرد:
یک - تشکل های سیاسی ایدئولوژیک
كارگران که براساس اساسنامه و به لحاظ اهداف سیاسی و ایدئولوژیک ممکن
است همسو، مؤتلف، متحد و یا وابسته و بخشی از یک حزب سیاسی خاص باشند.
بر حسب قاعده اعضای این تشکل ها در بدو ورود نسبت به این وابستگی یا در
هم تنیدگی آگاهی داشته و حتی بر اساس وجود و میزان تعهد شان به این
اهداف و. . . گزینش شده و به عضویت پذیرفته می شوند.
دو- تشکل های صنفی سیاسی طبقه
کارگر مانند اتحادیه ها، سندیکا ها، انجمن های صنفی کارگری(انجمن صنفی
به معنی عام و کلی آن و نه آن انجمن صنفی که در قانون کار جمهوری
اسلامی با آن همه محدودیت و اساسنامه ی تیپ و از پیش تعیین شده آمده
است) و.... بر اساس تجربه هاي گذشته ي طبقه كارگر در ايران و ديگر
جوامع، عرف موجود و قوانین و مقررات مورد توافق در عرصه بین المللی هر
کارگر فارغ از اعتقادات و گرایش های سیاسی و ایدئولوژیک خود و صرفاً به
اعتبار کارگر بودن در هر رشته و حرفه ي خاص، می تواند عضو یک یا بیش از
یک تشکل صنفی کارگري باشد اما به هر حال فقط در یکی از آن ها می تواند
به عضو يت هیئت مدیره انتخاب شود. از آن جا که تشکل های صنفی براي دفاع
از حقوق و منافع صنفی اعضای خود معمولاً در چارچوب مناسبات موجود
فعاليت و مبارزه می کنند در گزينش و عضوگيري به اعتقادات، ایدئولوژی و
گرایش هاي سیاسی داوطلبان توجهی ندارند. لذا در این گونه تشکل ها هر
عضو می تواند تعلق های ایدئولوژیک و یا سیاسی خاص خود را داشته باشد
اما راي و عمل او در تشکل صنفی تنها بر اساس تشخیص فردی و منافع صنفی
اش بوده هدايت، مديريت، راهبري و فعالیت این تشکل ها نیز بر مبنای خرد
جمعی و اخذ تصمیم گروهی با رعایت مقررات و دموکراسی درونی این تشکل ها
صورت می گیرد. کار و مبارزه سیاسی هريك از اعضای این تشکل ها بنا بر
ضرورت و تشخیص فردی آن ها در تشکل سیاسی مورد علاقه و تایید هر عضو
انجام می شود و لزوما ربطی به رفتار آن ها در تشکل صنفی شان ندارد (
البته و بر حسب قاعده این دو نوع فعالیت نمی توانند در تناقض با یکدیگر
باشند). تشكل هاي صنفي به دلیل وجود تعدد و گوناگوني اعتقادات و گرایش
هاي سياسي و ايدئولوژيك اعضاي خود نمی توانند :
الف- جهت گیری سیاسی و ایدئولوژیک خاصی داشته باشند. ب- با احزاب و گروه هاي سیاسی در راستای رسیدن به اهداف سیاسی ایدئولوژیک آن ها وارد ائتلاف یا اتحاد عمل بشوند(4). ج- و به طريق اولي نمي توانند و نبايد وابسته یا زیر مجموعه ي هيچ حزبي واقع شوند. به عبارت دیگر و به معنای دقیق کلمه تشکل های صنفی کارگری باید از احزاب سیاسی، دولت ها و کارفرمایان مستقل باشند. البته این وضعیت مطلوب و ایده آل است. در عمل همواره برخي احزاب سياسي، کارفرمایان، دولت ها ويا بعضي نهادهاي سرمايه داري به روش های مختلف و از جمله با اهدا کمک هاي مالي و غير ه سعی دارند دراين تشكل ها نفوذ يافته ويا آن ها را تحت الشعاع خود قراردهند؛ هم چنين با انواع ترفندها و تشویق های مالی و اعتباری، تهدید وتطميع و. .. برای خرید یا تحت نفوذ قراردادن برخی ازاعضا يا رهبران تشکل های صنفی کارگري کوشش می کنند. در رابطه با استقلال تشکل های صنفی از دولت ها و کارفرمایان و جلوگیری از هر گونه دخالت این دو گروه در امور این تشکل ها در عرف بین المللی و بین همه ي کارگران توافق و تاکید فراوان وجود دارد ولي متاسفانه در مورد دخالت احزاب سياسي در اين تشكل ها گاه از جانب بعضی فعالین جنبش کارگری و یا برخی احزاب و سازمان های سیاسی سكوتی ترديد آميز ديده مي شود. واضح است هر نوع حمایت، تاييد و يا وابستگي به یک حزب سیاسی و يا يك ایدئولوژی و گرایش سیاسی خاص، تشکل های صنفی کارگري را از عضویت و حمایت ديگر کارگران محروم می کند. این كار نفوذ و همه گير بودن تشکل های مستقل كارگري را كاهش داده آن ها را به زایده یا تشکل کارگران هوادار این يا آن گروه یا حزب سیاسی تنزل مي دهد. در پایان تاکید بر این نکته ی مهم ضروری است که تقسیم و دسته بندی گفته شده در بالا و توضیح اهداف و شیوه فعالیت و عضو گیری این تشکل ها، یک دسته بندی فرمیک و بر اساس تجربه های گذشته است که بخش های زیادی از آن ها هنوز هم لازم و مفید و موثرند. اما با توجه به تغییرو و تحولات ایجاد شده در سیستم سرمایه داری شامل پیچیده تر شدن روش های تولید و شکل برخورد با مناسبات، روابط و حقوق کار، کاهش نسبت شمار کارگران صنعتی به دیگر گروه های مزد و حقوق بگیر و در نتیجه کاهش میزان قدرت و تاثیر گذاری این بخش از طبقه بر اقتصاد و دیگر شئونات جامعه و در ایران بخصوص با شکل نگرفتن تشکل های مستقل کارگری در دست کم چهل سال گذشته،گسترش و فراگیری هرچه بیشتر قرارداد های موقت کار، بحران عمومی و روند افزایش شمار بیکاران و بالاخره کاهش روز افزون امنیت شغلی و وجود انواع فشار های پلیسی و غیر پلیسی بر نیروی کار و...، ضرورت باز نگری و به روزآوری در شکل و شیوه ی سازماندهی، اهداف و فعالیت تشکل های کارگری و تطبیق همه جانبه با شرایط موجود هرچه بیشتر خود را می نمایاند. 33 سال از انقلاب بهمن 1357 می گذرد. یکی از نتایج این انقلاب بروز کم و بیش عمیق تمایل به رویکرد و روش کارگری، کنار گزاردن مشی چریکی و جدا از توده ی مردم، یارگیری از طبقه کارگر وکمک به سازماندهی آن توسط نیروهای چپ لائیک است. در این دوره طبقه کارگر (به معنی گسترده ی آن) در تمام عرصه ها در گیر مبارزه ای نابرابر با ستم و استثمار سیستم سرمایه داری و عوامل آن و در واقع همیشه در صحنه ی مبارزه طبقاتی حاضر و درگیر بوده است و لی تاکنون و در عمل نه تنها دستآورد قابل ملاحظه ای نداشته که در پاره ای از عرصه ها دستآوردهای گذشته را نیز از کف داده است. در توضیح این عقب نشینی وباز پس گیری دستآورد ها می توان به عواملی چون شرایط منطقه ای و جهانی و توازن قوای بین المللی کار و سرمایه و... اشاره کرد. اما دو نکته بسیار اهمیت دارد: یکم) سطح آگاهی طبقاتی کارگران ایران به شدت پایین است. دوم) طبقه ی کارگر ایران فاقد هر گونه تشکل مستقل، پیشرو و پرنفوذ است ؛ و این دو پدیده در یکدیگر تاثیر متقابل دارند.
نتیجه این که مبارزات سی سال گذشته طبقه
کارگر ایران به طور عمده
خودبخودی و فاقد عنصر آگاه و سازمان
دهنده
بوده، دستآورد قابل ملاحظه ای نداشته، در بسیاری موارد تدافعی و گاه
حتی برای حفظ دست آوردهای گذشته و یا دریافت دستمزد های عقب افتاده خود
بوده است. شرایط منطقه ای و بین المللی و حضور یک حاکمیت خشن و سرکوبگر
ضد مردمی در تحلیل ها جای خود را دارد ولی آیا می توان با اطمینان گفت
دلیل نبود تشکل های مستقل، پیشرو و پر نفوذ کارگری و موفق نبودن نیرو
هایی که مدعی کار و سازماندهی درون طبقه کارگر هستند فقط وجود حاکمیت
سرکوبگر و شرایط منطقه ای و بین المللی است ؟ آیا این شرایط و توازن
قوا در مقاطع دیگر و در دیگر سرزمین ها و کشور ها وجود نداشته است ؟ در
کجای دنیای سرمایه داری تاکنون دیده شده که حاکمیت سرمایه داری به
راحتی اجازه تشکیل و فعالیت تشکل های مستقل کارگری را داده باشد؟ آیا
دست کم بخشی از ایراد و اشکال را در بینش و روش نیروهای چپ کارگری فعال
در عرصه مبارزه طبقاتی ایران نباید جستجو کرد؟
آیا اینکه نتیجه سی سال مبارزه
طبقاتی ما، تلاش برای سازماندهی طبقه کارگر و حفظ دستآورد های گذشته
این قدر ناچیزبوده است نباید مارا به خانه تکانی و بازنگری در روش ها و
بینش هایمان وادار کند؟
تیر ماه 1390 ---------------------
پا نوشت ها *(1) در بيست و هشت سال گذشته در ايران فقط " سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه" و "سنديكاي كارگران مجتمع كشت و صنعت نيشكر هفت تپه" تشكيل شده است.منظور از استثنا اين نيست كه اين دو سنديكا در روالي غير عادي یا به طور تصادفی شکل گرفته اند،برعكس تشكيل سنديكاي كارگري در اين دو مجتمع با گذراندن همه ي مراحل معمول و لازم در اين رابطه انجام گرفته است: يعني كارگراني در اين دو واحد حضور داشته اند كه از آگاهي،شور و شوق،توان و انگيزه كافي براي طي كردن اين پروسه بهره مند بوده اند؛ كار آگاه گرانه و سازماندهي اوليه را با دقت و حوصله انجام داده اند ؛هيات موسسي بنا نهادند و پس از آن با نام هيات موسس كار تبليغات، آگاهي رساني و سازمانگري منظم خود را در گستره اي وسيع تر پيش برده اند. شرايط لازم نیز براي شكل گيري سنديكا در اين دو مجموعه وجود داشته: سابقه ذهني،، تركيبي مناسب از تمركز و پراكندگي كارگران در بخش هاي مختلف اين دو بنگاه، نبود حساسيت بيش از حد نيروهاي دولتي و امنيتي در اين رابطه،كارگران آگاه و پيشرو نيز فرصت ها و روش هاي مناسب را تشخيص داده و از آن ها به خوبي استفاده كرده اند و دست آخر حمايت افكار عمومي داخلي و نهاد هاي زيربط بين المللي هم اثر گزار بوده اند. قرار گرفتن همه ي اين پارامتر ها در كنار يكديگر در شرايط ويژه ي جنبش كارگري ايران است كه اين دو سنديكا را استثنا ميكند. به جز اين دو نمونه که جایگاه و بحث ویژه خود را دارند. در این دوره شاهد مبارزات مستمر انجمن صنفی کارگران خباز شهرستان سقز بوده ایم که در ادامه با مشکلاتی روبرو شد. همچنین شکل دیگر و ابتدایی از تشکل یابی کارگران را در بعضی از کارخانه ها (گیلان الکتریک، کیان طایر و....) به شکل انتخاب نمایندگان کارگران شاهد بوده ایم. در پاره ای موارد جمع نمایندگان یک واحد با دور اندیشی و اتخاذ روشهای مناسب توانسته اند دست آوردهایی در جهت حفظ و کسب منافع کارگران داشته باشند.
**2 )- نا گفته نماند كه در اسفند ماه 1387 شاهد جمع آوري و ارايه يك طومار با حدود پانزده هزار امضا براي افزايش حداقل دستمزد كارگران به ميزان" ماهانه يك ميليون تومان " بوديم. جمع آوري امضا يراي افزايش دستمزد به خودي خود يك حركت خوب و ارزشمند و يك قدم در راستاي مبارزه طبقاتي براي اين منظور است. ولي ارزشمند تر آن است كه اولا خواسته ها منطقي وبه طور نسبی قابل تحقق باشند و ثانيا تحقق خواسته ها ي اين طومار به شكل مناسب توسط امضا كنندگان يا نمايندگان آن ها آن پيگيري گردد نه آن كه پس از امضا و ارايه آن به شكل يك كار تبليغي، پيگيري مساله فراموش شده و هر كس به دنبال كارهاي قبلي خود برود. اما :
الف)- رقم اعلام شده در اين طوماربه عنوان حداقل دستمزد به شدت غير عملي و غير كارشناسانه بود.عمل كارشناسي نشده زيبنده يك تشکل کارگری نيست.
ب)- جمع آوري طومار امضا براي
افزايش دستمزد - به هر ميزان ومبلغ و براي امضا كنندگان هرچه بيشتر
خوشايند تر- كاري كم هزينه است و نه چندان سخت. چيزي كه مهمتر به نظر
مي رسد پيگيري هاي بعدي آن است
***( 3) طبقه کارگر می تواند (و
باید ) این کار را به کمک احزاب و سازمان های سیاسی و ایدئولوژیک خود
انجام دهد.
****(4) در این جا باید توجه داشت که منظور
پرهیز از آن ائتلاف و اتحاد عملی است كه در راستای رسیدن به اهداف
سیاسی ایدئولوژیک صورت می گیرد. یک دلیل مهم این پرهیز ,پیشگیری از
انشقاق و عدم یکپارچگی تشکل های صنفی یعنی تشکل هایی است که گوناگونی و
تعدد گرایشات سیاسی و ایدئولوژیک را درون خود دارند بدون اینکه
نمایندگی هیچکدام را برعهده داشته باشد. صد البته که این پرهیز مانع از
آن نخواهد بود که اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری هرگاه لازم باشد و با
استفاده از روشهای تصمیم گیری مبتنی بر دموکراسی درون تشکیلاتی و تکیه
بر خرد جمعی در راستای رسیدن به مطالبات و اهداف معین شده و کسب
مطالبات صنفی اشان با یک یا چند سازمان و حزب سیاسی طی یک برنامه معین
و تعریف شده وارد همکاری ,اتحاد عمل یا ائتلاف های موردی و کوتاه مدت
بشوند. این منافع و حقوق صنفی ممکن است تغییر و اصلاح بخش هایی از یک
قانون یا پیشنهاد تدوین قانونی جدید باشد , می تواند آزادی بیان و لغو
سانسور از مطبوعات و رسانه ها - که برای طرح و بیان نقطه نظرها و تامین
منافع طبقه کارگر ضروری و حیاتی است - و یا حتی آزادی زندانیان و
کارگران در بند را شامل شود و گاه پیش می آید که برای کسب برخی مطالبات
صنفی طی برنامه ای معین با شرکت در انتخابات و دادن رای به نفع یک
کاندیدا یا حزب معین وارد کارزار انتخاباتی گردند. اما به هر حال هیچ
یک از این ائتلاف و اتحاد عمل های سیاسی نمی توانند دراز مدت و همه
جانبه باشند.
|
||||
|