فخرالسادات محتشمی‌پور: از مراجع تظلم‌خواهی کردم، به تبلیغ علیه نظام متهم شدم

 

قاضی در دادگاه گفت در حج شما را نفرین می‌کنم که ریشه‌تان کنده شود

چهارشنبه, ۲۷ مهر, ۱۳۹۰

سپند میریوسفی – کلمه: دادگاه فخرالسادات محتشمی پور در حالی تشکیل شد که این فعال سیاسی حاضر به دفاع از خود در دادگاه نشد. او می گوید در طول تاریخ اسلام و ایران مراجع و علما پناهگاه ستمدیدگان بوده اند و من حالا به جرم مراجعه به بیوت مراجع محاکمه می شوم.

به گفته خانم محتشمی پور، قاضی مقیسه در آستانه ی سفر حج در این جلسه دادگاه اذعان کرده که میروم حج و آنجا شما را نفرین می کنم که ریشه تان کنده شود.

این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در گفت و گو با کلمه تصریح می کند: قاضی کسی است که دو طرف دعوا با آرامش خاطر به سراغش می روند و او در نهایت بی طرفی در موردشان داوری می کند. اما برخوردهای ایشان حاکی از آن بود که جهت دار است. انگار که قبل از آنکه حتی صحبت ها را بشنوند حکم را صادر کرده اند. ایشان حتی در بدو ورود جواب سلام ما را ندادند.

همسر سیدمصطفی تاج زاده، معاون وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی که در قرنطینه سپاه محبوس است، با اشاره به اینکه در دوران بازداشت از وی خواسته شده تعهدی مبنی بر مصاحبه نکردن و نامه ننوشتن بدهد و آزاد شود، خاطر نشان می کند: خدمت آقایان گفتم که این جرایم امنیتی ای که برای من فهرست کردید اگر اینقدر مهم بوده چطور می تواند به این راحتی نادیده گرفته شود و من آزاد شوم؟ این جفای به نظام است. اگر من یک مجرم امنیتی هستم شما حق ندارید من را تحت هیچ شرایطی آزاد کنید.

خانم محتشمی پور یکی از امضا کنندگان نامه ی اخیر فعالان سیاسی به آقای خاتمی بوده و در این باره معتقد است که با توجه به شرایط موجود هیچ راهی برای شرکت در انتخابات وجود ندارد و هیچ روزنه ای هم گشوده نشده که ما فکر کنیم آن شرایط حداقلی مورد نظر آقای خاتمی محقق شده است.

او می افزاید: فکر می کنم آقای خاتمی هم به عنوان یک انسان مشورت پذیر و جمع گرا و اهل اجماع برایشان مهم است که نظرات مجموعه های مختلف را بدانند و از تحلیل های آنها بهره مند شوند برای تصمیم گیری های خودشان.

متن کامل مصاحبه کلمه با فخرالسادات محتشمی پور پیش روی شماست:

در خبرها آمد که شما در دادگاهی که احضار شدید از خود دفاع نکردید. چرا؟

با آن سابقه ای که ما طی این دو سال و چند ماه از دستگاه قضایی مان داریم و اینکه علی رغم پیگیری ها، مکاتبات و شکایت های مکرر شاهد هیچ رسیدگی ای نبودیم چرا باید دفاع می کردم؟ من از شکایت کسانی که بدون حکم با برخورد بسیار زننده و بی ادبانه و رفتار توهین آمیز و حتی غیر شرعی (چون خانم نبودند) در روز عاشورا آن برخورد را داشتند شکایت کرده بودم که نهایتا قاضی دادسرای اوین حکم به تبرئه آنها داد. البته ممکن است ان روز دستور و حکم بازداشت داشته اند ولی کسی چیزی به ما نشان نداد. حالا این پرونده هم به دادسرای اوین ارجاع می شود که خودش غیر قانونی است. امکان دسترسی وکیل و متهم و شاکی هم که به پرونده ها و روند قانونی وجود ندارد. حتی وقتی منع تعقیب خوردم برای اعتراض رفتم و ان ها حاضر نشدند مرا بالا ببرند، یک نفر آمد پایین که من نفهیمدم چه سمتی دارد. از من سوال کرد که کارم چیست و سپس رفت و بعد برایم حکم تبرئه فرستادند.

به هر حال دفاع حق شما بود.

بله، اما ما عادت داریم چه در مقام شاکی و چه متهم، کلا محکوم باشیم. یعنی از ۱۲ سال پیش که آقای تاج زاده از آقای جنتی شکایت کرد و تا امروز نه تنها به شکایتش رسیدگی نشده بلکه هیچ پاسخی هم در این رابطه به جز پاسخهای گنگ و مبهمی که برخی مقامات در شورای نگهبان داده اند داده نشده. اوضاع همین بوده و یا شکایتی که ایشان و ۶ فعال دیگر از سردار مشفق و همکاران کودتاگرشان کردند که نتیجه ی این شکایتشان، بازگشتشان به زندان بود. یعنی ما عادت کردیم که شکایت هایمان به این دستگاه قضایی نتیجه ی عکس داشته باشد. اما در عین حال وظیفه خودمان را درباره ی اینکه اعتراض مان را به شرایط ظالمانه ای که بر ما حاکم هست مطرح کنیم و هیچ وقت هم از این وظیفه تخطی نکردیم. به هر حال من با توجه به این که اطمینان داشتم که عدالتی در کار نخواهد بود دفاع نکردم. البته نباید فراموش شود که فرق وجود دارد بین اینکه دفاع ندارم و یا دفاع نمی کنم. قطعا من دفاع داشتم، وکیل من یک لایحه دفاعیه بسیار ارجمندی تهیه کرده بود ولی من به دلیل فشاری که قاضی به وکلا آورده بود برای دفاع مجبور شدم که ایشان را هم عزل کنم. ضمن اینکه پرونده ای که برای من ساخته شده بود توسط وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه، قرارگاه ثارالله، واقعا می تواند برگ های سیاهی در تاریخ محاکمات ایران محسوب شود که من باید در فرصتی این موارد را ذکر کنم.

ممکن است موارد قابل ذکر را برای خواننده های کلمه بفرمایید؟

به عنوان مثال یک نمونه مطرح می کنم که عمق فاجعه مشخص شود. در طول تاریخ اسلام و تاریخ ایران مراجع ملجا و پناه مظلومان بودند و متاسفانه در پرونده ای که برای من ساخته شده مراجعه ی ما به منازل و بیوت علما و مراجع تبلیغ علیه نظام تلقی شده است. شما از همین مورد حساب کنید شرعی ترین، قانونی ترین و بدیهی ترین حقی که من به عنوان یک عضو خانواده زندانی سیاسی دارم که می توانم مسایلم را نزد کسانی که آنها را پناهگاه خودم چه به لحاظ شرعی و چه به لحاظ حقوقی و انسانی می دانم مطرح کنم و این حق از من سلب می شود. خب شما به من بگویید من به چه چیزی می توانم اعتماد کنم؟ مسایل دروغ و اتهامات بی پایه ای دیگر هم کم نبود. مثلا آن ها استناد به خبری که یکی از خبرگزاری های اصول گرا به دروغ منتشر کرده در باره ی بازداشت من که “همسر مصطفی تاجزاده در حال سازماندهی اغتشاش گران دستگیر شد.” استناد می کنند برای محکوم کردن من. یعنی خود آقایان که برایشان مثل روز روشن است که من را در اتومبیل شخصی، وسط خیابانی که با منطقه مورد نظر آقایان هم خیلی فاصله داشته بازداشت کردند. آن وقت این خبر کذب تبدیل می شود به مستندی برای معاونت حقوقی سپاه که من نمی دانم اصلا بر چه مبنایی بازداشتگاه دارد و من را تحویل بازداشتگاه می دهند که البته به دلیل فاحش بودن اشکالات و اشتباهات توسط بازپرس از بعضی از این موارد اتهامی تبرئه شدم.

تبرئه شدید؟

بله این خیلی عجیب بود. چون معمولا تبرئه ای در کار نیست. به هر حال من از حضور در تجمعات تبرئه شدم گرچه اصرار و سماجت آقای قاضی هنوز هم هست و به من می گوید تو در اجتماعات شرکت داشتی. حالا چون من قصد دفاع نداشتم، وارد بحث نشدم و گفتم که در اعتراض به عدم رسیدگی به شکایت همسرم و مظالمی که طی این مدت بر ایشان و خانواده اش رفته دفاع نمی کنم. و البته شکایت های دیگری که خود من کردم و به آن رسیدگی نشد.

شکایت شما از کجا بوده است؟

برای نمونه شکایت خود من از فارس به دلیلی اتهامی که به من زده بود نزدیک دو سال است که در اتاق دادستان هست و به جریان نیفتاده برای اینکه پیگیری های لازم انجام شود.

به نظر می رسد شما به دلیل یادداشت ها و مصاحبه هایتان بازداشت شده باشید و محاکمه می شوید. این مساله جزو اتهامات شما نبود؟

بله. نکته ای که برای من خیلی عجیب است این بود که آقای قاضی مقیسه در روز دوازدهم بازداشتم از من خواست که تعهدی را امضا کنم که مطلبی را منتشر و دیگر مصاحبه ای نکنم تا من آزاد شوم. من هم از ایشان خواستم که امضا کنند که حق و حقوق شوهر من داده خواهد شد و هیچ ظلمی به ایشان نمی شود از این پس. چون جرم من این بود که می گویم همسرم تحت ظلم است. و برای اینکه به من ثابت کنند که ظلم نمی شود به خودم ظلم کردند. یعنی من را ۴۵ روز در شکنجه گاه انفرادی نگه داشتند تا به من ثابت کنند که ظلمی صورت نگرفته و این باعث شد کسانی که کوچکترین تردیدی داشتند در مورد مظالمی که به ما می رود به دلیل اینکه این را عینی حس کردند تردیدهایشان بر طرف شود و خیلی از شبهه ها بر طرف شد.

وقتی رسما به شما گفتند اگر امضا کنید آزاد می شوید یعنی شما را به این دلیل گرفته بودند. درست است؟

بازجوی من از من می خواست که این موارد را امضا کنم و آزاد شوم و پرونده مختومه اعلام شود. من خدمت آقایان گفتم که این جرایم امنیتی که برای من فهرست بلند بالا کردید اگر اینقدر مهم بوده چطور می توانسته با یک امضای من حکم قاضی را داشته باشد برای آزادی؟ و تصمیم بازجو را داشته باشد برای مختومه کردن پرونده؟ این جفای به نظام است. اگر من یک مجرم امنیتی هستم شما حق ندارید من را تحت هیچ شرایطی آزاد کنید و متاسفم برای سیستم قضایی مان و چنین عملکردی.

اگر نوشته ها و مصاحبه های شما فشار ها را تشدید کند چه می کنید؟

من خدمت آقای قاضی و با صدای بلند اعلام کردم که من فخرالسادات محتشمی پور همسر سید مصطفی تاجزاده به هیچ وجه حاضر نیستم ذره ای حمایتم را از همسرم که تحت فشار های شدید نیروهای امنیتی است بردارم. فشارهای شدیدی که توسعه پیدا کرده به خانواده، به خود من، به فرزندم که مشکلاتی برایش بوجود آوردند و طبیعتا به بقیه اعضای خانواده، اجازه نمی دهم که این ستم ادامه پیدا کند و تنها کاری هم که می توانم بکنم این است که با صدای بلند ظلم و ستم را اعلام کنم. درست مطابق آیه شریفه «لا یحب الله الجهر باالسوء من القول الا من ظلم». این حداقل وظیفه ای است که من به عنوان یک انسان، یک مسلمان و یک همسر بر گردن دارم و حاضر نیستم ذره ای از آن عدول کنم. آنجا گفتم که اگر مرا قطعه قطعه هم کنید از حمایت همسرم دست بر نخواهم داشت.

شنیده ایم که قاضی مقیسه عازم سفر حج است و در روز دادگاه هم در این باره گفت و گویی بین شما و ایشان در گرفته. ماجرا چه بود؟

من به ایشان گفتم که شنیدم عازم سفر حج هستید و امیدوارم که زیارتتان قبول باشد. ایشان هم فرمودند که بله من می روم حج و آنجا شما را نفرین می کنم که ریشه تان کنده شود. البته این اظهار نظر بیشتر به فکاهه و لطیفه مانند بود. من گفتم که حتما این را از قول شما نقل می کنم که ایشان گفتند من منظورم فتنه بود. نفرین می کنم که ریشه فتنه کنده شود. جالب بود که آقای قاضی در موقعیت و مقامی که داردو باید بی طرف باشد همچین ادبیاتی را به کار ببرد. البته ایشان را همه می شناسند که کلا تند مزاج هستند و برخوردهایشان غالبا تند است.

تصور ما این بود که در آستانه حج از شما حلالیت می طلبند نه اینکه ناسزا بگویند.

حلالیت؟ نخیر عرض کردم که، ایشان خود را در موقعیتی می بیند که می خواهد نفرین کند ریشه ی ما کنده شود. یعنی دستگاه قضای در اختیارشان، درفش و زندان و محاکمه و این ها کفایت نمی کند، ظاهرا که باید دست به دامن نفرین هم بشوند. فراموش کرده اند که نفرین برای مظلوم است. در فرهنگ ما وقتی کسی دستش به جایی نمی رسد و نسبت به آن ظلمی واقع می شود نسبت به آن ظالم نفرین می کنند.

به نظر شما در چه شرایطی یک قاضی با مختصاتی که در اسلام وجود دارد، می تواند در آستانه ی سفر حج چنین سخنانی بگوید؟

در واقع در یک کشور اسلامی این ادعا وجود دارد که قضاوت بر پایه موازین اسلامی انجام می شود. ما همیشه در اخبار، روایات و احادیت خوانده و شنیده ایم که همیشه قاضی آن کسی است که دو طرف دعوا با آرامش خاطر به سراغش می روند و او در نهایت بی طرفی در موردشان داوری می کند. اما برخوردهای ایشان حاکی از آن بود که جهت دار است و جانبدارانه برخورد می کند. ایشان به هیچ وجه رعایت بی طرفی را نمی کردند. انگار که قبل از آنکه حتی صحبت ها را بشنوند حکم را صادر کرده اند. ایشان حتی در بدو ورود جواب سلام ما را ندادند. روش و منش بدین گونه بود که خیلی امیدی به این دادگاه نمی توان داشت.

حالا که آقای قاضی به حج می روند، پیغام خاصی برایشان دارید؟

فکر می کنم که ایشان از ضمیر نا خودآگاه خودشان و وجدان خودشان باید پیام بگیرند. من روز دادگاه در چشمان آقای قاضی نگاه کردم، سوره عصر را با اعتقاد کامل خواندم و ایشان نه تنها واکنش مثبتی به این قضیه نشان ندادند بلکه با لحن تمسخر آمیزی به من گفتند که من نفهمیدم تو فاتحه خواندی؟ چیزی خواندی که بر استرس خودت غلبه کنی و یا چی؟ من فقط ایشان را نگاه کردم. به خاطر اینکه ما از آیات قرآن بهره های چندگانه می بریم اتفاقا می تواند فاتحه باشد. فاتحه هم آغاز است و هم پایان. الا به ذکرالله تطمئن القلوب، یعنی آموزه های اسلامی ما این را می گوید. بله ما قرآن می خوانیم که آرامش بگیریم و اینها هیچ منافاتی با هم نداشت. قضات محترم ما امتحانشان را دو سال و چند ماه هست که ما پس داده اند. قاضی طبق فرمایش آقای وحید خراسانی و سایر علما لب پرتگاه جهنم هست. من هیچ صحبتی با ایشان ندارم و فقط واگذارشان می کنم به خدا و به وجدانشان. البته هیچ توقع و انتظاری هم ندارم. من داور اصلی را خدا می دانم و به داوری مردم هم اعتقاد دارم. یعنی اگر مردم در این دنیا نسبت به ما داوری درستی داشتند می توانیم امیدوار باشیم که در آن دنیا هم رو سفید خواهیم بود. وسیعلم الذین ظلموا أی منقلباً ینقلبون والعاقبة للمتقین.

درباره ی وضعیت جسمی آقای تاج زاده بفرمایید.

در حال حاضر که حکمشان اجرا می شود و باید در بند عمومی باشد به صورت قرنطینه و در انفرادی نگهداری می شوند.۲۰ ام آبان ماه یکسال تمام است که آقای تاج زاده روزه دارند. روزه داری ایشان معترضانه است، به دلیل شرایط غیر عادلانه ای که برایشان ایجاد کرده اند. ایشان معتقدند که بدون ارتکاب کوچکترین جرمی در زندان هستند، از حقوق ابتدایی یک زندانی محرومند و به شکایاتشان هم رسیدگی نشده است. در اعتراض به این موارد از ۲۰ آبان سال گذشته بجز روزهای مرخصی روزه بوده اند.

در گذشته شما از مشکلات جسمی آقای تاج زاده سخن گفته بودید. الان در چه شرایطی هستند؟

ایشان در زندان با بیماری هایی مثل مشکلات گوارشی و سردرد های مزمن درگیر هستند. به طور مشخص عمل جراحی داشتند که بسیار ضعیفشان کرده و مشکل آرتروز گردن که همچنان باقی است. دکتر برای ایشان تجویز هایی داشته که آقایان قول داده بودند مرخصی استعلاجی بدهند که تا همین الان هم این اتفاق نیفتاده است. مرخصی ها هم که معمولا یکی دو روز تعطیلی است که امکان معالجه وجود نداشته است. البته باید بگویم خوشبختانه با پیگیری هایی که با مسوولین زندان داشتیم ایشان ۱۰ جلسه فیزیوتراپی رفتند و در اثر پیگیری های مجدد قول دادند که باز هم ادامه پیدا کند چون ایشان حداقل باید ۲۰ جلسه فیزیوتراپی شوند.

شما و بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی از حقوق ابتدایی که رعایت نمی شود سخن می گویید. به طور مشخص در باره ی آقای تاج زاده چه مواردی وجود دارد؟

متاسفانه مداخله ای که سپاه در وضعیت آقای تاجزاده می کند مانع از این می شود که سازمان زندان ها وظایف اصلی خودش را در مورد عزیزان ما انجام دهد و این به شدت مورد اعتراض ماست. در حال حاضر ملاقات های ما در اتاق ملاقات بند ۲ الف برگذار می شود و این هیچ منطقی ندارد. چون ایشان باید مانند بقیه زندانی ها در بند عمومی باشد و مانند بقیه باید ملاقات کابینی داشته باشد و ملاقات حضوری داشته باشد. طبق قانون باید مرخصی های ۳ روز در ماه داشته و بتواند به طور مرتب روزانه با خانواده تماس داشته باشد. متاسفانه ما تماس و ارتباط مان فقط منحصر می شود به همان ملاقات ها.

ملاقات دوالف حضوری است؟

بله و آقایان این را یک امتیاز تلقی می کنند. اما من قبلا هم گفتم این منتی بر ما نیست چون می خواهند ایشان حالت قرنطینه اش حفظ شود و ارتباطی با دیگر زندانیان نگیرد. می آورندش در اتاق ملاقات و ما البته بهره لازم را از ملاقات های حضوری می بریم. اما منتی بر ما نیست چون صلاحدید خود آقایان سپاه است که این ملاقات ها بدین شکل برگزار شود.

خانم محتشمی پور شما از امضا کنندگان نامه حمایت از شروط خاتمی برای انتخابات بودید. هدف شما از امضای این نامه چه بود؟

من دیدگاه های خودم را به عنوان یک فرد و در عین حال مجموعه اصلاح طلبان با ارتباطی که وجود داشت و اطلاعاتی که داشتند مطرح کردم. با توجه به شرایط موجود هیچ راهی برای شرکت در انتخابات وجود ندارد و هیچ روزنه ای هم گشوده نشده که ما فکر کنیم آن شرایط حداقلی مورد نظر آقای خاتمی محقق شده است. به هر حال من فکر می کنم آقای خاتمی هم به عنوان یک انسان مشورت پذیر و جمع گرا و اهل اجماع برایشان هم مهم است که نظرات مجموعه های مختلف را بدانند و از تحلیل های آنها بهره مند شوند برای تصمیم گیری های خودشان. هر چند که خودشان هم ذهن نقاد و فعالی دارند و خیلی تصمیم گیری هایشان تصمیم گیری های مدبرانه است با توجه به همه شرایط حاکم بر کشور و همه مخاطراتی که کشور ما با آن روبه‌رو ست. به هر حال ما هم به عنوان شهروندان مسوول این وظیفه را برای خودمان قائل شدیم که دیدگاه های خودمان را منتقل کنیم. ما معتقدیم که هیچ گرایشی وجود ندارد که این بن بست توسط جناح اقتدار گرا شکسته شود که اگر وجود داشت وضعیت زندانیان ما بدین شکل نبود و حصر عزیزانمان آقای کروبی و آقای موسوی و بعد هم که وضعیت احزاب و اصرار شان روی محدودیت احزاب و مطبوعات و سایر اصول قانون اساسی که یکی پس از دیگری نسبت به آن بی اعتنایی می شود و به آن پشت پا زده می شود.

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران