|
|
|||
شنبه ۳ دی
۱۳۹۰
علیپور سلیمان، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران اعلام کرده است که به زودی از مسئولان قرارگاه ثار الله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دلیل ضرب و شتمی که در هنگام بازداشت توسط ماموران این قرارگاه بر روی او صورت گرفته، شکایت خواهد کرد. این فعال صنفی یازدهم خرداد ماه سال جاری توسط عدهای بازداشت و به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگیرد بطوریکه از پیشانی او خون جاری شده و به بیمارستان منتقل شده است. او بعد از درمان به بند دو الف سپاه و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. وی پس از مدتی توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شد. مادر این معلم در بند میگوید:» وقتی رفتم لباسهایش را تحویل بگیرم دیدم لباسهایش خونی است، خودش بعد برایم تعریف کرد که او را کتک زدهاند و در توالت انداختهاند دیگر حال یک مادر را که لباس خونی بچهاش را میبیند خودتان تصور کنید (بغض این مادر دردمند در اینجا شکست) به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد، ما اعتراض نکردیم اما تاثیری نداشت. « گفتنی است، مادر علیپور سلیمان چندی پیش در رنج نامهای نوشته بود:» کجای این کار عدالت است؟ روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونیات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کردهاند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زدهاند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتادهای هنوز هم نمیتوانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کردهاند. « متن گفتگوی جرس با خانم پورسلیمان مادر علی پورسلیمان را با هم میخوانیم: خانمپور سلیمان الان چه مدت است که فرزندتان در زندان است؟ او به یکسال زندان محکوم شده والان نزدیک به هفت ماه است که در زندان است. علی آقا معلم هستند. به چه اتهامی او را بازداشت کردند؟ من اصلا نمیدانم! بچهای که نمازش ترک نمیشود و تمام زندگیش را وقف خدمت به مردم و کشورش کرده حالا باید در زندان باشد. خودش هم اتهاماتش را رد کرده، اتهامش فقط این است که دوستش آقای داوری که زندان است حرفهای مادرش را که به او گفته بود در سایتش نوشته بود، آنوقت به این اتهام یکسال حبس برایش بریدهاند؟! مطلبی که همه جا منتشر شده است. منزلش را هم که بازرسی کردند، هیچ چیزی پیدا نکردند و فقط ماهوارهاش را با خودشان بردهاند. از نحوه دستگیری فرزندتان بگویید؟ هفت و نیم صبح بود که علی آقا به منزل ما آمد و مثل همیشه رفت بیرون کمی ورزش کند. ساعت چهار بعدازظهر خانمش به من زنگ زد سراغ علی آقا را گرفت که خیلی نگران شدیم و ساعت نه شب به پارکی که همیشه ورزش میکرد رفتیم ببینیم کجاست که پسر دیگرم به من زنگ زد که دارند خانه علی آقا را میگردند. رفتیم خانه او که دیدیم چهار نفر از اطلاعات آمدهاند و دارند خانه علی آقا را بازرسی میکنند. از آنها پرسیدم پسرم کجاست و چرا اینجا را بازرسی میکنید که فقط جواب دادند هیچی نشده حاج خانم و ما او را بازداشت کردیم و جایش امن است. نگو او را اینقدر زده بودند که غش کرده بود و پیشانیاش هفت تا بخیه خورده بود. خود آقایپور سلیمان به دلیل این ضرب و شتم میخواهند شکایت کنند. آیا تاکنون موفق شدهاند که شکایت نامه رسمی به مسئولین بدهند؟ آخر شکایت که فایدهای ندارد و کسی پیگیری نمیکند، فقط یک بهانه به دست اینها میدهد تا یک حکم دیگر داده و بیشتر در زندان نگهش دارند. من مریض حالم، پدرش مریض است، ما میخواهیم فقط او از زندان آزاد شود. شما در رنج نامهای نوشتهاید که زمانیکه رفتهاید وسایل فرزندتان را بگیرید لباسهایش خونی بوده است از آن روز برای ما بگویید؟ وقتی رفتم لباسهایش را تحویل بگیرم دیدم لباسهایش خونی است، خودش بعد برایم تعریف کرد که او را کتک زدهاند و در توالت انداختهاند دیگر حال یک مادر را که لباس خونی بچهاش را میبیند خودتان تصور کنید. (بغض این مادر دردمند در اینجا شکست) به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد، ما اعتراض هم نکردیم اما تاثیری نداشت. بعد از چه مدت بازداشت توانستید او را ملاقات کنید؟ بعد از یک ماه که علی آقا را گرفته بودند توانستیم او را ملاقات کنیم. در این مدت چند بار نامه نوشتم و دادم اما نامه را برمی گرداندند و میگفتند پرونده ندارد. اگر پروندهای نداشته چطور او را در بازداشت نگه داشتهاند؟ اتفاقا همین سوال را پرسیدم که فردای آن روز به عروسم زنگ زدند و شمارهی پرونده را به او دادند و ما رفتیم پیگیری کردیم و توانستیم او را ملاقات کنیم. بار اول که او را بعد از یک ماه دیدیم، حال و روزش را که دیدم اصلا نمیتوانستم صحبت کنم و فقط گریه میکردم تا کم کم خدا صبر داد و توانستم این مشکلات را تحمل کنم خودتان میدانید که اینها اصلا حقشان نیست در زندان باشند و بیگناه هستند. وضعیت استخدامی ایشان در آموزش و پرورش به مشکلی بر نخورده است و حقوق ایشان واریز میشود؟ یک نامه مرخصی یکساله از آموزش و پرورش گرفتیم، اما دیروز با ما تماس گرفتند که آن نامهی مرخصی را بیاورید و نمیدانم میخواهند با آن نامه چه کار کنند؟ حتما میخواهند مدرک مرخصی را از دست ما بگیرند تا اخراجش کنند. الان از اول مهر ماه حقوقش را هم قطع کردهاند. شرایط ملاقاتهایتان چطور است؟ هر هفته علی آقا را کابینی ملاقات میکنیم. الان هم که مدت دو ماه است ملاقات حضوری نداریم و علت را هم نمیگویند. چه کار کنیم، دستمان به جایی بند نیست. خوب کسی هم که در» قفس «باشد حال و روزی ندارد اما خدا را شکر با این حال روحیهاش را حفظ کرده و به ما دلداری میدهد. من خودم که حال روحی خوبی نداشتم و از زمان دستگیری علی آقا چند بار بیمارستان رفتم و زیر سرم بودم و او به من دلداری میداد. اما با این حال مگر یک مادر میتواند فرزندش را در قفس ببینند و تحمل کند؟ از دلتنگیهایتان بگویید؟ شب یلدا همیشه علی آقا شوخی میکرد و همه را میخنداند، اما الان جایش خالیست و همه اعضای خانواده ناراحتند. من فقط تنها مادر نیستم در سالن ملاقات پراست از مادرانی مثل من، اما چه کنیم دستمان به جایی بند نیست، فقط دعا میکنیم خدا صبرمان دهد و فرزندانمان از این قفس آزاد شوند. هفته گذشته جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی رفتند و دادستان را ملاقات کردند و ایشان هم گفتهاند که از شرایط سخت خانوادهها خبر ندارند شما خودتان دادستان را دیدهاید و حرفهایتان را به او زدهاید؟ دادستان ما را نمیپذیرد و ما فقط با دفتردار و منشی ایشان حرف میزنیم و نامه میدهیم، در این مدت یک بار هم دادستان را ندیدهایم. الان هم مصاحبه کردم که فقط دادستان صدای مرا بشنود و یک ملاقات به من بدهد تا ایشان را ببینم و حرفهایم را بزنم، واقعا نمیدانم که آیا آقای دادستان خبر دارند که سربازها نمیگذارند ما بالا برویم و ایشان را ببینیم؟ آنها یا میگویند نیست یا میگویند دادستان کسی را نمیپذیرد. به مسئول قضایی دیگری هم مشکلاتتان را مطرح کردید؟ بله، فقط دو و سه بار رفتم پیش قاضی مقیسهای و گفتم که پدر علی آقا مریض است و خانمش تنهاست و تمام مشکلاتمان را برایش گفتم و گفتم که پسرم گناهی نکرده و اتهاماتی که به او زدهاند واهی است که او هم جواب داد» بفرمایید بیرون «. جوابی دیگر به ما نمیدهند و محلمان نمیگذارند و حرفهایمان را گوش نمیکنند. حتی در سالن ملاقات وقتی به دستمان مهر میزدند اعتراض کردم که این چه هست، جواب دادند ناراحت هستید نیایید. با اینها که نمیشود زیاد صحبت کرد، جوابشان همینجوری است و اوضاع ما هم دست آنها در پایان صحبتی ندارید؟ من فقط یک ملاقات از دادستان میخواهم تا حرفهایم را بزنم و مشکلاتم را بگویم و پرونده علی آقا را یک بار دیگر بررسی کنند و تا ببینند پسرم بیگناه است و آزادش کند. اگر خواستند پرونده پزشکی من و پدرش را هم نشانشان میدهم. آقای دادستان! فکر کنید که علی آقا بچه خودتان است، بچه تحصیل کرده اینجامعه است، این همه آدم خلافکار در کوچه و خیابان آزاد آزاد راه میروند اما پسر من که بیست و شش سال درس خوانده و یک لقمه حرام نخورده و فقط به فکر خدمت بوده بیگناه در گوشه زندان است از: جرس
|
||||
|