بخشي از مصاحبهء احمد شاملو در اولین ماههای بعداز انقلاب با خبرنگار كيهان كه به چاپ نرسيد

 

براي كسي چون من كه بدليل ناراحتي جسمي نميتواند براي دفاع از حق خود سلاح بردارد و ناگزيرست تنها به قلم زدن اكتفا كند، ادامه مبارزه از خارج كشور فقط در صورتي قابل توجيه است كه سرپوش اختناق پليسي مجالي براي تنفس آزاد، براي نوشتن و گفتن، باقي نگذارد. اميدوارم ديگر چنان وضعي پيش نيايد، هر چند كه همين حا لا هم شرايط بدبينانه كم نيست و ميتوانم بگويم كه چهار دقيقه مجال سخن گفتن (كه آن را بايد، آزادي رضا خاني، ناميد) غنيمت مغتنمي نيست، عطایي است كه بدون گشاد دستي ميتوان به لقاي آقايان بخشيدش. – البته در اين مورد خاص بايد اين را هم بگويم كه من استفاده از وسايل ارتباطي دولتي را اصولا در هيچ شرايطي براي روشنفكران تجويز نميكنم. وسايل ارتباط جمعي دولتي، مفت چنگ روشنفكران دولتي!- هيچ دولتي آن قدر آزاده نيست كه سخن منتقدان خود را تحمل كند. پس اگر كرد حتما كلكي در كارست... برنامه اجتماع زنان را در تلويزيون تماشا كرديد؟ - خوب، اين يك چشمه اش!... اجتماع زنان را (ظاهرا بدون سانسور!) در تلويزيون نمايش دادند فقط براي آنكه در نظرگاه متعصبان طومار امضا كن متهمش كنند كه به تحريك عوامل ضد انقلاب صورت گرفته است و ادعاي حضور فلان هنرپيشه و خواهر شريف امامي را هم دليل آن شمردند،- گفتند خواهر شريف امامي ، اما ديگر به روي خود نياوردند كه آن خانم، اگر خواهر شريف امامي است همسر احمد آرامش نيز بوده است، يعني همسر مرد مبارزي كه دستگاه مورد حمايت شريف امامي ها از سرسختي او به تنگ امده بود و بدست عمّال ساواك در پارك فرح به خون كشيده شد و بقتل رسيد... خوب، به اين ترتيب بعيد نيست كه عرايض بنده هم « زهرپاشي عوامل ارتش شاه » تلقي بشود، زيرا متاسفانه پدر من هم سرهنگ ارتش بوده است (بخشي از مصاحبه با خبرنگار كيهان كه به چاپ نرسيد)

و شکوائیهء شاملو برای چاپ در روزنامهء آیندگان

دوستان عزير و پايمردان سنگر آيندگان

مرا ياري كنيد تا از طريق روزنامهء شما به هموطنان بيداردلمان اعلام خطر كنم كه دست سانسور، بار ديگر، و اين بار از آستين ديگري بر گلوي مطبوعات پنجه افكنده است و خفقان رژيم شاه كه بر سر نيزهء ارتش و خشونت ساواك او استوار بود، اين بار در شرايطي تجديد مطلع ميكند كه برپايگاههاي تعصب تكيه كرده، به سلاحهاي تكفير و نفرير مسلح شده است. مُهرهاي لاستيكي مورد استفاده شاه و ساواك (از قبيل: عوامل بيگانه اخلالگران، ضدانقلابي، تجزيه طلب، و ...) بارديگر از سطلهاي آشغال بيرون آمده گردگيري شده است و اكنون بيدريغ بر پروندهء تمام كساني زده ميشود كه مرغ عزا و سورند، و (تا هنگامي كه تودهء مردم آگاهي سياسی نيافته به تميز دشمن از دوست قادر نيست و ميان كودتا و انقلاب فرقي نميگذارد) ناچار بايد اين سرنوشت غم انگيز را بپذيرند كه زير چشم شكمچرانان، اين هر دو سفره به يك بيان قرباني شوند.

 

گفت وگوهايي كه خبرنگاران كيهان و اطلاعات، حدود بيست روز پيش با من انجام داده بودند، خيلي ساده : « به چاپ نرسيد »!  كيهان در نهايت امر چاپ آن را مشروط كرد به « پس گرفتن يكي از سئوالهاي خبرنگار خود » و در نتيجه، حذف پاسخ مربوطه، و اطلاعات صريحا اعلام كرد كه کل مصاحبه از طرف يكي از آيات عظام كه به « سرپرستي اطلاعات » منصوب شده است مورد سانسور كامل قرار گرفته و چاپ نميشود!

دوستان اطلاعاتي با شكايت از موضعي، كه در آن دستگاه مطبوعاتي، پيش آورده اند، چيزهايي در حدود اين معني ميگفتند كه « فشار، جان ما را به خرخره مان رسانده است و اگر ملاحظاتي در ميان نبود تاكنون اين سنگر را رها كرده بوديم ».ه

 

كدام ملاحظات دوستان؟ - آيا تاريخ مبارزه اي بيست و پنجساله، در آستانه نخستين پيروزي ميتواند بهمين سادگي فداي تعصبات مشتي خام انديش شود كه توانسته اند به تحريك ميراثخواران رژيم گذشته دست و پاي شما را از هم اكنون در پوست گردو بگذارند؟ - مگر نه شما بوديد كه زير فشار نظاميان شاه، خم به ابرو نياورديد و چنان به استقامت دست به بزرگترين اعتصاب مطبوعاتي سراسر تاريخ زديد؟

ما را گرفتار « پاره اي ملاحظات » كرده اند و هنوز هيچي نشده كار« عدل » مورد ادعا را چنين به اختناق كشيده اند.

 

پس باش تا صبح دولتش بدمد!- اسبات تاسف است: مني كه در شرايط اختناق سال 50 آن قدر آزادي داشته ام كه در همين روزنامهء كيهان بنويسم كه « ليس خور چكمهء ظالم به پنهاني زبان چكمه-ليس هاست و قدرت ظلم آنها با طاقت تحمل مظلومان برآورده ميشود » اكنون فقط در فاصلهء چند روز كه از « نخستين مرحله انقلاب » ميگذرد آنقدر آزادي ندارم كه از مفهوم اين انقلاب برداشتي بدست بدهم؛ آيا اين بوته خاري نيست كه مستقيما از « پاره اي ملاحظاتِ » شما آب خورده است؟

 

مقدمه را كوتاه ميكنم و خلاصه اي از متن مصاحبه با خبرنگار اطلاعات را با يك توضيح اضافي براي چاپ در اختيار شما ميگذارم، با ذكر اين نكته كه شكايت خود را از « تجديد سانسور در مطبوعات بعنوان نخستين قدم براي اعمال ديكتاتوري قشري تازه اي به جاي ديكتاتوري ظاهرا سرنگون شده »، همراه با تقاضا از سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات براي تشكيل جسلهء مشتركي با كانون نويسندگان ايران و كانون حقوقدانان و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و گروه دفاع از حقوق بشر بمنظور بررسي موضعي كه به قول دوستان اطلاعاتي در موسسات اطلاعات و كيهان پيش آورده اند، با پيگيري كامل تعقيب خواهم كرد.

به ضد انقلاب فرصت شكلگيري ندهيم!

احمد شاملو

 

 

 

بازگشت به صفحه اول

ساير مطالب مربوط به متفرقه 

 

ارسال به: Balatarin بالاترین :: Donbaleh دنباله :: Twitthis تویتر :: Facebook فیس بوک :: Addthis to other دیگران